Loading...
error_text
پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی صانعی :: نشریه صفیر حیات
اندازه قلم
۱  ۲  ۳ 
بارگزاری مجدد   
پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی صانعی :: امام و وحدت امت اسلامی

امام و وحدت امت اسلامی

نوشته ذیل، تلخیص شده سخنرانی حضرت حجت الاسلام و المسلمین محمد تقی خلجی است كه به مناسبت سالگرد ارتحال حضرت امام در دفتر فقیه اهل بیت و مرجع نواندیش شیعه حضرت آیت الله العظمی صانعی در قم ایراد شده است كه با هم پی می گیریم.

درباره امام، بسیار گفته شده و نوشته شده است. امام باید هم تجلیل بشود به خاطر خدمات بزرگی كه انجام داده و هم تحلیل تا بتواند الگوی مناسبی برای آیندگان باشد. شخصیت حضرت امام تركیب موزونی از عرفان، فلسفه، اخلاق و فقه است. البته همه این ها توام با قدرت شگفت انگیز تصمیم گیری و شجاعت مثال زدنی ایشان است. بدون تردید، در میان همه وجوه شخصیت آن بزرگ مرد، وجه عرفانی شخصیت ایشان برجستگی ویژه ای دارد. عرفان، فاخرترین رویكرد انسان در حوزه اندیشه و نیز در مسیر انسان به سوی كمال است اما ممكن است همین عرفان، انسان را با یك خطر بزرگ مواجه كند و آن، این است كه آدمی را از رویه هستی كه منشأ حیات این جهانی است، غافل كند؛ یعنی دنیا، البته دنیای وسیله، دنیایی كه آثار رحمت الهی است و بازتابش آن بهشت و رضوان خداوند است، نه آن دنیایی كه آدمی را از حضرت وجود و حقیقه` الحقائق غافل می كند.

در طول تاریخ، جان و زندگی بشر در میان دو قطب متضاد دنیاگریزی و دنیا زدگی در نوسان بوده است. به گفته امیر مؤمنان(ع)آنهایی كه دچار دنیا زدگی شده اند، از روِیت باطن این عالم و لایه زیرین هستی بی نصیب مانده اند1 كسی كه دنیا را هدف قرار بدهد و تمام هم و غم خود و همه مظاهر دنیا را مقصد و مقصود خود بداند، از انس با كنه حقیقت و حضرت وجود، بی نصیب است. اما كسانی كه دنیا را به عنوان وسیله نگریسته اند و نگاهشان یك نگاه ابزاری است2، طبق فرمایش علی(ع) دنیا، مایه بینایی و بصیرت آن ها خواهد شد. كسی كه با این عینك بنگرد، دنیا گذرگاه و معبری است كه او را به سلامت به مقصود می رساند.

پس انسان در طول تاریخ همواره در میان دو قطب متضاد، یعنی میان شخصیت و روح و جان و زندگی در نوسان بوده است. عده ای ضمن گرایش به دنیا به انسان نیز از نگاه اومانیستی می نگرند و خویشتن را مدار و محور هستی می پندارند و جنبه زمینی و طبیعی خود را مدار انسانیت می دانند و به انسان اصالت می دهند.آن ها دچار بحران شده اند همچنان كه می بینیم امروز دنیای غرب به چنین گرفتاری ای مبتلاست با این كه در عرصه های گوناگون به پیشرفتهای شگرف و شگفت و محیر العقولی دست یافته است، اما از آن زمان كه از معبر قرون وسطی عبور كرد اگر چه این پیشرفت ها نصیبش شد، اما از بسیاری از حقایق غفلت كرد یا به ویرانی آن پرداخت لذا گاهی دیده شده كه دچار یك زندگی رنج آور و ملالت آور می باشند "من اعرض عن ذكری فان له معیشه ضنكاً" و این گفته خداوند است كه اگر كسی چهره جانش را از روِیت جمال حق برگرداند زندگی رنج آلودی را خواهد داشت برای همین بسیاری از متفكران در غرب به این فكر افتاده اند كه بشر بحران زده امروز را متوجه وجود كنند و او را برای تأمل در وجود دعوت كرده اند.

در مقابل این ها كسانی هستند كه هم دنیا را می بینند و هم متوجه حضرت حق هستند. این توجه به حضرت حق، زندگی آن ها را تحت الشعاع قرار می دهد بر خلاف كسانی كه غافل از باطن این عالمند و به تعبیر قرآن3 از آخرت غفلت دارند و شیفته دنیا می شوند و جاذبه دنیا آنچنان آن ها را در خود مستغرق می كند كه از بطن حقائق باز می مانند. البته از آن طرف هم كسانی كه غرق درحقیقت هستی اند و انس با حضرت وجود دارند و به پروردگار متعال متوجه هستند نیز گاهی دچار گرفتاری می شوند به این معنا كه از رویه این جهان و از لایه رویین طبیعت -كه مظهر جلوه وجود الهی و آثار رحمت خداست "انظر الی آثار رحمه` الله"- باز می مانند.

علی(ع) مظهر عرفان‌

از نظر اسلام هر دو گروه به خطا می روند. صراط مستقیم، جمع الجمع است. بی جهت نیست كه گفته اند: انسان در مقام نماز جمال الهی را می بیند و این راز برپایی نماز است؛ لذا كسانی كه بتوانند هر دو مقام را حفظ كنند بسیار قلیلند. در باره علی بن ابی طالب(ع)گاهی گفته می شود كه آن بزرگوار در نماز غرق در حق بود و به همین جهت فرمود در وقت نماز تیغ شمشیر را از پایش بیرون بیاورند ولی همین علی وقتی صدای فقیری را می شنود و جلوه فقر را احساس می كند، در حالی كه د ر ركوع است، صدقه می دهد، اما برای علی بن ابی طالب كه ركوعش اوج قرب الهی است و در منزلت و مكانتی است كه هم حق را می بیند، هم خلق را، هم حق را می بیند و هم جلوه های حق را؛ حفظ این مقام بسیار مشكل است كه انسان در عین غرق بودن در جمال و جلال حق، از جلوه های حق نیز غافل نماند. امام، هم خدا را می بیند و حتی اجازه نمی دهد كه نماز به پایان برسد و در همین حالت نیز به مبارزه با فقر می پردازد و در عالی ترین حالت خود به مبارزه با این شكاف طبقاتی همت می گمارد.

عارف ظلم ستیز

اصولا در طول تاریخ اسلام عارفان ما عموماً عزلت نشین بوده اند و از خلق می گریختند. عرفایی كه در حوزه نظر و عمل بی نظیر بودند، اما در زمانی زندگی می كردندكه مردم دچار فقر بودند و زیر چكمه های ظلم ستم گر ان له می شدند، لكن آن ها می خواستند از درون خود به خدا برسند، غافل از این كه چه بر سر مردم می آید. برای آن ها فرق نمی كرد كه چه كسی بر مردم حكومت می كند و مردم در چه بد بختی ای زیست می كنند. اما عارفانی هم بودند كه در اوج عرفان به فكر خلق و در اندیشه خلق بودند، اما بسیار اندك و نادر. اینان تربیت شدگان مكتب اهل بیت(علیهم السلا‌م) بودند، دل سوختگانی كه چون شمع می سوختند و گاهی نیز چون شمع آجین می گشتند. این جاست كه به نام امام خمینی در عصر حاضر برمی خوریم. شخصیتی كه در اوج عرفان به میان خلق آمد و درد آن ها را فریاد زد و به اهداف واقعی فقه، جامه عمل پوشاند.

امام در عین این كه یك فقیه بزرگ و دارای مكتب فقهی بود و یك اصولی عالی مقدار، یك حكیم دور اندیش، شجاع و با صلابت بود، عارف نام برداری بود كه در حوزه نظر و عمل بی نظیر می نمود. بعضی از شاگردان برجسته ایشان كه به رحمت ایزدی رفته اند، می گویند در زمانی كه امام در نجف بود، برخی از مشكلات عرفانی را كه می دانستم كسی جز ایشان نمی تواند حل كند، به وسیله نامه می پرسیدم و جواب می گرفتم و همو می گوید: كه در فهم فلسفه ملاصدرا و حكمت متعالیه یك شخصیت منحصر به فرد بودند، تنها منظومه حكیم سبزواری را در محضر استاد قرائت كرده بود اما اسفار را تدریس كرده و تحشیه می زدند و در عین حال بزرگترین مدرس عرفان هم بودند، می گوید گاهی كه امام در درسش به آن جنبه مشائی فلسفه ملاصدرا می رسید، خیلی به اجمال عبور می كرد و اگر می خواستیم حرفی بزنیم می گفت: شما باید از فلسفه مشاء استبرا بشوید؛ چرا كه امام ذوق اشراقی اش می چربید در عین این كه یك فیلسوف بزرگ بود، یك اشراقی و یك عارف بزرگ هم بود، عارفی كه همگان به عظمت علمی او اعتراف دارند. همین عرفان سبب شد تا نگاهش به فقه با نگاه دیگر فقیهان متمایز بشود لذا فقه را تئوری اداره جامعه دانست و در مقابل ظلم ایستاد؛ باصلابت و با درایت مردم را رهبری كرد و رژیم دو هزار و 500 ساله شاهنشاهی را برا نداخت و نظامی را به نام نظام اسلام بنا كرد و این كار بسیار بزرگ، موجی را به وجود آورده كه همچنان ادامه دارد و تمام خاورمیانه را زیر پوشش خود قرار داده بلكه همه دنیا را به لحاظ سیاسی و از نظر ژئوپولتیك تحت تأثیر قرار داد.

نگاه امام به مسلمانان و اسلام، نگاهی عزیزانه بود. عزت مسلمان ها و صلابت مسلمان را می خواست و این عزت را در سایه وحدت امت اسلامی می دانست و تحقق آن را با محوریت اهل بیت عصمت و طهارت یعنی فرزندان معصوم و پاك پیامبر(علیهم السلا‌م) می دانست. برای همین در اول وصیت نامه اش، كه در حقیقت آخرین نامه او برای مردم و برای مخاطبانش بود، حدیث ثقلین را مطرح كرد. حدیثی كه طبق منابع و مجامع روایی اهل سنت، مستند می باشد لذا امام فرمود كلید و رمز وحدت امت اسلامی این است كه امت اسلامی به در خانه علی بن ابی طالب و اولاد او برگردند،و سپس به مفاخر تشیع یعنی علی بن ابی طالب، حضرت باقر العلوم، حضرت صادق، ائمه طاهرین و حضرت صدیقه اطهر(علیهم السلا‌م) اشاره می كند. امام معتقد است صحیفه فاطمیه الهام الهی است كه بر جام جان فاطمه زهرا(سلا‌م الله علیها) ریخته شده است. او فاطمه زهرا 3را آنچنان زیبا معرفی می كند كه انسان از این توصیف شگفت زده می شود. می فرماید: زهرای اطهر انسان كاملی است كه تمام فضائل یك زن در او یك جا گرد آمده است و تمام ویژگی های انبیا را دارد و اگر مرد بود جانشین رسول الله می شد. امام به یك واقعیت اشاره كردند و آن این كه اهل بیت محور وحدت امت اسلامی است و اگر مسلمانان بخواهند در برابر دشمن در یك صف "كانهم بنیان مرصوص" بایستند، باید به حدیث ثقلین بر گردند، چه تمام آیه های قرآن و كلمات پیغمبر در وجود ائمه طاهرین(علیهم السلا‌م) تحقق و تبلور و تجسم یافته است. آن ها وجود عینی حقیقت قرآن و سنت رسول الله(ص) هستند، اگر مسلمانان به سخن پیغمبر برگردند، آن عزت از دست رفته را باز خواهند یافت.

اینك بر ماست كه با قلم و اندیشه به تحلیل وصیت نامه امام بنشینیم و اوج عرفان، وحدت و مبارزه را از دل آن كشف كنیم، چه آن شخصیت بی نظیر جهان اسلام، معتقد بود كه خداوند به جمیع اسمائش در اهل بیت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) تجلی كرده است حتی اسم مستأثر.4

اسم مستأثر اسمی است كه ویژه خود حضرت حق است الذی لا یعلمه الا غیره هیچ كس جز خدا آن را نمی شناسد و این بنا بر نظر امام حاكی از این حقیقت است كه حقیقت پیامبر و حقیقت اهل بیت او برای همگان ناشناخته است جز برای خداوند متعال؛ چرا كه آن ها مظهر اسم مستأثری هستند كه لایعلمه الا هو، امام چنین شخصیتی بود.

1- "من ابصر الیها اعمته".

2 ‌"-من ابصر بها بصّرته".

3 ‌" -و هم عن الاخره هم غافلون".

4- چون در بین عرفا در اسماء حسنی یك اختلاف وجود دارد: برخی معتقدند كه خداوند متعال به همه اسمائش تجلی نكرده است ولی برخی بر این باورند كه در وجود محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) در نبوت ختمیه، پیامبر اكرم ظرفیت و گنجایش دریافت آنچه را می بایست از عالم غیب تا آخر این عالم دریافت كند داشته است‌

* محمد تقی خلجی

عنوان بعدیعنوان قبلی




کلیه حقوق این اثر متعلق به پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی صانعی می باشد.
منبع: http://saanei.org