Loading...
error_text
پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی صانعی :: نشریه صفیر حیات
اندازه قلم
۱  ۲  ۳ 
بارگزاری مجدد   
پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی صانعی :: ضرورت بررسی اسلام و حقوق بشر

ضرورت بررسی اسلام و حقوق بشر

پرداختن به رابطه اسلام و حقوق بشر و شرح و تبیین نسبت هركدام در جامعه امروز و در شرایط فعلی با ضرورت های مضاعفی همراه است. این ضرورت دو وجه متفاوت دارد. یك بعد آن نگاه دینداران به مساله حقوق بشر است و روی دیگر آن بازمی گردد به توجه غیردینداران به باورهای دینداران در این خصوص.

دینداران و حقوق بشر

در بخش اول، یعنی ضرورت توجه دینداران به حقوق بشر با یك محور اصلی روبه رو هستیم و آن اینكه انسان هایی كه به حكم جبر جامعه مدرن در كنار هم زندگی می كنند چگونه می توانند با داشتن تعاریف متفاوت زندگی مسالمت آمیزی داشته باشند زیرا می دانیم تعریف انسان ها از خیر و معروف فرق می كند و یكی موضوعی را مصداق معروف می داند و در مقابل دیگری از خیر تعریفی متفاوت دارد. همچنین فضیلت تعریف یكسانی نزد همگان ندارد حتی در تعریف عقل نیز این تشتت آرا كاملاً مشهود است. امروزه متفكران مختلفی وجود دارند كه در تعریف از عقل شاید كمترین مشابهتی بین آنان و تعریف شان وجود نداشته باشد. یكی عقل را با سود تعریف می كند و یكی به آن نگاه لذت طلبانه دارد. گروهی هم معتقدند عقلانیت همان قدرت است یا تعریف عقل را با بازار همراه می دانند. در یك مثال ساده ملاحظه می شود تعاریف بسیار متفاوتند و جبر جامعه مدرن همه این انسان ها را در كنار هم قرار داده است پس باید قواعدی تعریف شود تا انسان ها بتوانند در كنار هم با مسالمت زندگی كنند. حقوق بشر مدعی است یكی از ابزارهایی است كه می تواند در این راستا موثر باشد. حقوق بشر می گوید تعریف از خیر و معروف جدای از حق است. هر كس حق دارد اگر چه از نظر دیگران حق نباشد فارغ از آنكه چه تعریفی از معروف، عقل و خیر داشته باشد بدون در نظر گرفتن نژاد، جنسیت و مذهب. در كنار هم بودن ضرورت پرداختن و توجه حقوق بشر برای دینداران را ایجاب می كند زیرا تعاریف از خیر نه در بین ادیان مختلف كه حتی ممكن است در یك دین كاملاً متفاوت باشد. تفاوت های فكری از یك سو و الزام زندگی جمعی از سوی دیگر ما را به حقوق بشر می رساند. هم زندگی جمعی بشر امری طبیعی است و هم تفاوت نگاه ها. ماجرای اخیر خبرنگار عراقی می تواند مثال خوبی برای این تفاوت نگاه ها باشد. یك عراقی ممكن است رقابت و درگیری خود را با امریكا با پرتاب لنگه كفش نشان دهد و یك ژاپنی یا چینی همین كار را در رقابت تولیدی نشان می دهد. آن خبرنگار عراقی از این كار احساس غرور می كند و دیگری ممكن است شرمسار باشد.

در مجموع حقوق بشر هیچ گاه نمی گوید كدام تعریف از خیر و كدام باور از فضیلت و معروف درست است اما می گوید حالا كه قرار است ما در كنار هم زندگی كنیم و زندگی مان نیز با آرامش و امنیت همراه باشد باید راه حلی بیابیم كه حقوق بشر مدعی ارائه این راه حل است. در غیر این صورت آن تفاوت ها منشاء بحران و شورش می شود. تجربه نشان داده است ریشه مشكلات و شورش ها در طول تاریخ ناشی از بی عدالتی و رفتارهای تبعیض آمیز بوده است. اما حقوق بشر معتقد است اگر به حق مردم فارغ از دین، رنگ، فكر، جنسیت و قومیت بنگریم عامل تبعیض و بی عدالتی در جامعه نیز از میان می رود. ما امروز در یك شهر هم در كنار سایر مردم زندگی و هم از خدمات آنان استفاده می كنیم و هم به آنان خدمات ارائه می دهیم. آیا یك مسلمان به خاطر مسلمان بودنش سراغ یك مكانیك مسیحی نمی رود یا یك یهودی پیش دندانپزشك مسلمان با مسیحی نمی رود یا اگر كسی در امور راهنمایی و رانندگی تخلفی داشته باشد پلیس از دین او می پرسد. اگر مسلمان باشد كمتر و اگر مسیحی و یهودی باشد بیشتر جریمه اش می كند. فارغ از همه اینها در یك شهر مسائلی چون محیط زیست، امنیت اجتماعی و عدالت آموزش و ترافیك و... مساله مشترك همگان است، چه مسلمان چه مسیحی و چه یهودی یا... به طور طبیعی مسائل مشترك پاسخ مشترك می خواهد پس دینداران لازم است پاسخگوی مسائل مشترك باشند.

هرچه جامعه یی عقب مانده تر باشد اختلاف فكری و دینی و قومی و... بیشتر باعث جنگ و درگیری می شود. مثلاً در مناطقی از كشورهایی همچون سومالی، سودان، پاكستان، افغانستان و... تبعیض به اعتبار نژاد، قوم و عقیده و... جدی تر است و در مقابل در جوامعی كه روابط گسترده تر و تبعیض ها كمتر است بحران ها و شورش ها نیز بسیار كمتر است مثلاً در اتحادیه اروپا 27 كشور با ده ها زبان، نژاد و مذهب وجود دارند كه در كنار هم زندگی می كنند و درگیری های آنان بسیار كمتر است. اما در مناطقی از پاكستان همین اختلافات مبنای جنگ و شورش است. به عنوان نمونه یكی از عوامل وحدت در این مناطق پاكستان قومیت است. طبیعی است این عوامل اگر به تعصب و غرور جمعی تبدیل شود در یك سطح كلان بحران آفرین می شود. در مجموع دینداران مجبورند به این سوال پاسخ دهند كه برای غیردینداران چقدر حق قائلند؟ آیا برای آنان حقوق مساوی با همه قائل هستند؟ آیا می توان تبعیض بین حقوق شهروندان در نظر گرفت؟

غیردینداران و حقوق بشر از نظر دینداران‌

بخش دیگر یعنی ضرورت توجه غیردینداران به دینداران و حقوق بشر به تفاوت های فرهنگی بازمی گردد. فرهنگ امری دیرپا و درونی است و نمی توان با آن برخورد نظامی و پادگانی داشت. گرچه هر امر فرهنگی لزوماً دینی نیست اما این دو با هم آمیختگی نیز دارند. حقوق بشر برای آنكه بتواند فرصت تحقق داشته باشد باید به این ابعاد نیز توجه داشته باشد. حقوق بشر مدعی است بهترین راه مسالمت آمیز پذیرش فرهنگ های مختلف و متعدد است. اما غیردینداران باید توجه داشته باشند كه ممكن است برخی از مبانی حقوق بشر با باورها، فرهنگ ها و اعتقادات دینداران در تناقض باشد. این تناقضات نه تنها با رفتارهای سرهنگی حل نمی شود بلكه تشدید نیز می شود. نمونه امریكا و افغانستان بهترین شاهد ناكامی این نوع رفتار است. اگرچه امریكا مدت ها است در افغانستان حاكم شده است اما غالب مردم افغانستان در برابر تغییرات اجباری مقاومت می كنند مثلاً زنان در جامعه افغانستان همچنان با آداب و عقاید خود زندگی می كنند. با اسلحه نمی توان اندیشه را تغییر داد. یك قدرت در جامعه نمی تواند به زور حقوق بشر را حاكم كند باید ابتدا اعتقاد به حقوق بشر در آحاد مردم در جامعه به وجود آید و بعد در انتظار تحقق آن نشست. دیندارانی كه با اعتقاداتی متفاوت درگیرند نمی توان وادارشان كرد دست از اعتقادات شان بكشند در غیر این صورت بخشی از جامعه مدنی به لحاظ فرهنگی با اختلافاتی مواجه می شود كه عملاً برخی از دینداران مجبور می شوند یا به كلی حساب خود را از جامعه مدنی جدا كنند یا به طور مخفی و به ظاهر مدنی رفتار كنند ولی در عمل انگیزه های خود را پیگیری كنند. مشكلی كه در فرانسه پیش آمد نیز ناشی از همین رفتارها بود. مهاجران آفریقایی تبار فرانسه كه نمی توانستند در جامعه مدنی ظهور و بروز جدی داشته باشند در قالب نهادهایی چون مساجد، كلاس ها یا خیریه ها فعال شدند كه حوادث اخیر اطراف پاریس را پیش آوردند؛ حوادثی كه به قول فوكویاما درگیری برای هویت طلبی بود زیرا یك آفریقایی تبار در داخل فرانسه احساس غریبگی می كرد و تصورش این بود برای آنكه او را به رسمیت بشمارند باید هویتی مستقل داشته باشد. همین اتفاق در كشور های خارجی برای ایرانیان به شكل دیگری بروز دارد مثلاً تاكید و اهمیتی كه ایرانی ها بر مراسم شب یلدا یا سیزده به در و غیره دارند از این حیث قابل توجه است. از طرفی طبیعی و خاطره انگیز است كه این سنت ها اجرا شود و از طرفی برای بعضی نوعی هویت طلبی در برابر فرهنگ متفاوت است كه در آن زندگی می كنند. در فروپاشی شوروی نیز چنین بود چرا كه كشورهایی كه بعد از فروپاشی تشكیل شدند براساس قومیت شكل گرفتند؛ ارمنستان، تركمنستان، آذربایجان، تاجیكستان و قرقیزستان و... آیا به دلیل نادیده گرفته شدن حقوق و هویت شان نبود؟ لذا پس از فروپاشی شوروی به شدت از خود واكنش نشان دادند تا حساب خود را جدا كنند و هویتی جدید برگیرند.

به نظر می رسد اگر تبعیض و تحقیر و تفاوت ها برطرف شود و تبعیض های قومیتی و مذهبی حذف شود جامعه ثبات بیشتری خواهد داشت. در انگلستان تمامی مذاهب می توانستند به طور نسبی آزادانه در جامعه حضور داشته باشند حتی زنان مسلمان به راحتی می توانستند با حجاب كامل در مجامع عمومی حاضر شوند به همین دلیل مهاجران پاكستانی یا سودانی نسل های دوم و سوم به بعدشان از نگاه قومیتی و تعصب مذهبی فاصله می گرفتند و به نگاهی انسانی نزدیك می شدند اما اگر مبنای حكومت سكولار بی اعتنایی یا نوعی تضعیف اجباری فرهنگ ها و باورهای مردم باشد در مقابل دینداران نیز موضع گیری خواهند داشت و بعضاً بر خلاف جامعه مدنی آنها عمل می كنند. بنابراین غیردینداران هم باید به تلقی دینداران توجه كنند تا در جامعه آرامش و امنیت پایدار حكمفرما شود و حقوق همگان لحاظ شود. این نیز هیچ تناقضی با ابراز نظر آزادانه عقاید ندارد. یك مسلمان، مسیحی یا یهودی می تواند به راحتی تبلیغ عقاید خود را داشته باشد ولی حقوق دیگران را نیز به رسمیت بشمارد یا یك كرد به كرد بودنش افتخار كند ولی سایر اقوام را محترم بشمارد. مشكل زمانی شروع می شود كه این تفاوت ها منشاء تبعیض ها و تعصب ها شود.

* محمد محمدی گرگانی‌

برگرفته از: اعتماد

عنوان بعدیعنوان قبلی




کلیه حقوق این اثر متعلق به پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی صانعی می باشد.
منبع: http://saanei.org