Loading...
error_text
پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی صانعی :: نشریه صفیر حیات
اندازه قلم
۱  ۲  ۳ 
بارگزاری مجدد   
پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی صانعی :: برخي از صفات رذيله يزيد در منابع اهل سنت

برخي از صفات رذيله يزيد در منابع اهل سنت

1 – ابن عساکر در تاريخ دمشق، در مدخل ترجمه يزيد بن معاويه، به سند خود مي گويد: أنبأنا أبو الفرج غيث بن علي عن أبو بكر الخطيب عن أبو نعيم الحافظ عن سليمان بن أحمد عن محمد بن زكريا الغلابي عن ابن عائشة عن أبيه قال: كَانَ يَزِيدُ فِي حَدَاثَتِهِ صَاحِبَ شَرَابٍ يَأْخُذُ مَأْخَذَ الْأَحْدَاثِ، فَأَحَسَّ مُعَاوِيَةُ بِذَلِكَ فَأَحَبَّ أَنْ يَعِظَهُ فِي رِفْقٍ، فَقَالَ: يَا بُنَيَّ مَا أَقْدَرَكَ على أن تصل إِلَى حَاجَتِكَ مِنْ غَيْرِ تَهَتُّكٍ يَذْهَبُ بِمُرُوءَتِكَ وقدرك، ويشمت بك عدوك ويسيء بك صديقك ثُمَّ قَالَ: يَا بُنَيَّ إِنِّي مُنْشِدُكَ أَبْيَاتًا فَتَأَدَّبْ بِهَا وَاحْفَظْهَا، فَأَنْشَدَهُ:

انْصَبْ نَهَارًا فِي طِلَابِ الْعُلَا وَاصْبِرْ عَلَى هَجْرِ الْحَبِيبِ الْقَرِيبِ
حَتَّى إِذَا اللَّيْلُ أَتَى بِالدُّجَى وَاكْتَحَلَتْ بِالْغُمْضِ عَيْنُ الرَّقِيبِ
فَبَاشِرِ اللَّيْلَ بِمَا تَشْتَهِي فَإِنَّمَا اللَّيْلُ نَهَارُ الْأَرِيبِ
كَمْ فَاسِقٍ تَحْسَبُهُ نَاسِكًا قَدْ بَاشَرَ اللَّيْلَ بِأَمْرٍ عَجِيبٍ
غَطَّى عَلَيْهِ اللَّيْلُ أَسْتَارَهُ فَبَاتَ فِي أَمْنٍ وَ عَيْشٍ خَصِيبٍ
و لذة الأحمق مكشوفة يسعى بها كل عدو مريب [1]

يزيد در جواني اش همدم شراب بود، معاويه از اين خصلت او آگاه شد پس اراده کرد تا او را با نرمي، اندرز دهد؛ به او گفت: پسرم! تو بدون پرده دري و هتک حيثيت و ارزش خود هم توان کامياب شدن را داري! پس خود را دشمن شاد و دوست گريز مکن! سپس گفت: پسرم! من اشعاري را برايت مي خوانم. از آنها ادب بياموز و به خاطرشان بسپار:

روزها در طلب رفعت کوش کن صبوری ز رخِ باده فروش
شب چو با پرده تاریک رسید سرمه اش چشم رقیبان پوشید
هر چه خواهی بکن و دل خوش دار که شب تار، نهار هوشیار
ای بسا فاسقِ عابدْ رخسار که شگفتی زند اندر شب تار
شب بر او پرده خود پوشیده باده در امن و امان نوشیده
لذت احمق کودن مکشوف دشمن حیله گر از آن مشعوف[2]

2- ابن کثير در ترجمه يزيد، بعد از نقل عبارات فوق، ادامه مي دهد: وَكَانَ فِي يزيد إِقْبَالٌ عَلَى الشَّهَوَاتِ وَتَرْكُ بَعْضِ الصَّلَوَاتِ في بعض الأوقات، وإماتتها في غالب الْأَوْقَاتِ.[3] يزيد توجه ويژه اي به شهوت راني و ترک بعضي از نمازها در بعضي از اوقات داشت، و در اغلب اوقات، آنها را به جا نمي آورد.

3 – يعقوبي در تاريخ خود، دستور معاويه به زياد بن ابيه براي اخذ بيعت مردم بصره براي يزيد و نيز جواب زياد به معاويه را اينگونه نقل مي کند: لمّا أراد معاوية أن يأخذ البيعة ليزيد من الناس، طلب من زياد أن يأخذ بيعة المسلمين في البصرة، فكان جواب زياد له: ما يقول الناس إذا دعوناهم إلى بيعة يزيد، و هو يلعب بالكلاب و القرود، و يلبس المصبّغات، و يدمن الشراب، و يمشي على الدفوف و بحضرتهم الحسين بن علي، و عبد الله بن عباس، و عبد الله ابن الزبير، و عبد الله بن عمر؟ و لكن تأمره يتخلّق بأخلاق هؤلاء حولا أو حولين فعسانا أن نموّه على الناس‏![4] هنگامي که معاويه بر آن شد تا از مردم براي يزيد بيعت بگيرد، ابتدا از زياد بن ابيه خواست تا مسلمانان بصره را به بيعت فرا خواند. زياد در پاسخ او نوشت: اگر مردم را به بيعت با يزيد فرا بخوانيم، يزيدي که سگ بازي و ميمون بازي مي کند و لباسهاي رنگارنگ مي پوشد و دائم الخمر است و با آهنگ دف مي رقصد در حالي که در ميان مردم، حسين بن علي و عبدالله بن عباس و عبدالله بن زبير و عبدالله بن عمر حضور دارند، مردم چه خواهند گفت؟ ابتدا فرمانش بده تا يکي دو سال به اخلاق اينان در آيد تا شايد امر را بر مردم مشتبه کنيم!

همچنين يعقوبي در چند صفحه بعد، هنگامي که به تلاش معاويه جهت اخذ بيعت اهل مکه و مدينه براي پسرش يزيد اشاره مي کند، ماجراي خودداري عبدالله بن عمر و عبدالله بن زبير از بيعت با يزيد به دليل فسق آشکار او را اينگونه بيان مي کند: حجّ معاوية و حاول أن يأخذ البيعة من أهل مكّة و المدينة فأبى عبد الله بن عمر و قال: نبايع من يلعب بالقرود و الكلاب و يشرب الخمر و يظهر الفسوق، ما حجّتنا عند الله؟ و قال ابن الزبير: لا طاعة لمخلوق في معصية الخالق و قد أفسد علينا ديننا.[5]
معاويه به حج رفت و کوشيد تا مردم مکه و مدينه را به بيعت با يزيد وادار کند. عبدالله بن عمر سرپيچي کرد و گفت: با کسي بيعت کنيم که ميمون باز و سگ باز است و شراب مي خورد و فسق و فجور را علني کرده است؟ حجت ما نزد خداوند چه خواهد بود؟و ابن زبير هم گفت: اطاعت خالق در معصيت مخلوق نشايد. يزيد دين ما را فاسد کرده است.

4 – ابن اثير در الکامل في التاريخ، در مدخل ترجمه يزيد چنين مي گويد: حَجَّ يَزِيدُ فِي حَيَاةِ أَبِيهِ، فَلَمَّا بَلَغَ الْمَدِينَةَ جَلَسَ عَلَى شَرَابٍ لَهُ ...[6] يزيد در زمان حيات پدرش به حج رفت، پس زماني که به مدينه رسيد، مجلس شراب برپا کرد...

5 – بَلاذُري در انساب الأشراف، يزيد بن معاويه را اينگونه معرفي مي کند: يزيد بْن مُعَاوِيَة فكان يكنى أبا خالد.حَدَّثَنِي الْعَمْرِيّ عَن الْهَيْثَم بْن عدي عَنِ ابن عياش وعوانة وعن هشام ابن الكلبي عَنْ أبيه وأبي مخنف وغيرهما قالوا: كان يزيد بْن مُعَاوِيَة أول من أظهر شرب الشراب والاستهتار بالغناء والصيد واتخاذ القيان والغلمان والتفكه بما يضحك منه المترفون من القرود والمعاقرة بالكلاب والديكة ثم جرى على يده قتل الحسين وقتل أهل الحرة ورمي البيت وإحراقه ... [7] يزيد بن معاويه که کنيه اش ابو خالد بود.عَمرِي از هيثم بن عدي از ابن عياش و عوانة و از هشام ابن کلبي از پدرش و ابو مخنف و غير اين دو، مي گويند: يزيد بن معاويه اولين کسي بود که شرب خمر را علني کرد. او دلباخته غنا و طرب و شکار و همدمي با دختران و پسران آوازه خوان بود. عياشي و سرگرميِ ديگرش، ميمون بازي و جنگ اندازي سگها و خروسها بود سپس به دست او قتل حسين بن علي و قتل اهل حرّة و سنگ باران کعبه و آتش زدن آن صورت گرفت ...

6 – سيوطي در سِيَرُ أعلام النبلاء، به سند خود، اوصاف يزيد را چنين بر مي شمارد: ... زِيَادٍ الحَارِثِيِّ قَالَ: سَقَانِي يَزِيْدُ شَرَاباً مَا ذُقْتُ مِثْلَهُ! فَقُلْتُ: يَا أَمِيْرَ المُؤْمِنِيْنَ، لَمْ أُسَلْسِلْ مِثْلَ هَذَا! قَالَ هَذَا رُمَّانُ حُلْوَانَ، بِعَسَلِ أَصْبَهَانَ، بِسُكَّرِ الأَهْوَازِ، بِزَبِيْبِ الطَّائِفِ، بِمَاءِ بَرَدَى. وَعَنْ مُحَمَّدِ بنِ أَحْمَدَ بنِ مِسْمَعٍ، قَالَ: سَكِرَ يَزِيْدُ فَقَامَ يَرْقُصُ فَسَقَطَ عَلَى رَأْسِهِ فَانْشَقَّ وَبَدَا دِمَاغُهُ.قُلْتُ: كَانَ قَوِيّاً، شُجَاعاً، ذَا رَأْيٍ وَحَزْمٍ وَفِطْنَةٍ وَفَصَاحَةٍ، وَلَهُ شِعْرٌ جَيِّدٌ، وَكَانَ نَاصِبِيّاً فَظّاً غَلِيْظاًجَلْفاً، يتناول المسكر ويفعل المنكر. افْتَتَحَ دَوْلَتَهُ بِمَقْتَلِ الشَّهِيْدِ الحُسَيْنِ، وَاخْتَتَمَهَا بِوَاقِعَةِ الحَرَّةِ فَمَقَتَهُ النَّاسُ وَلَمْ يُبَارَكْ فِي عُمُرِه. وَخَرَجَ عَلَيْهِ غَيْرُ وَاحِدٍ بَعْدَ الحُسَيْنِ ... .[8]زياد حارثي مي گويد: يزيد شرابي به من نوشاند که مثل آن را نچشيده بودم! پس به او گفتم: اي اميرالمؤمنين! تا کنون چنين شرابي ننوشيده بودم! يزيد گفت: اين شراب مخلوطي از خرماي شيرين، عسل اصفهان، شکر اهواز، کشمش طائف، و آب بَرَدَي[9] است.محمد بن احمد بن مسمع مي گويد: يزيد در حال مستي براي رقصيدن به پا خاست! ناگهان با سر به زمين خورد و سرش شکافت به گونه اي که مغزش نمايان شد.من مي گويم: يزيد فردي قوي، شجاع، صاحب رأي و تصميم و فطانت و فصاحت بود و خوب شعر مي گفت، همچين او ناصبي، تند خو، خشن و بد عُنُق بود، و هماره مشروب مي نوشيد و اعمال زشت مرتکب مي شد.حکومت او با قتل حسين شهيد آغاز و با واقعه حَرّة به پايان رسيد. به اين دليل مردم از او نفرت داشتند و در طول زندگاني اش خير نديد. و بعد از حسين افراد متعددي بر او خروج کردند ...

7 – و جالب تر از تمامي نقل هاي پيشين، اعتراف معاوية بن يزيد، فرزند يزيد بن معاوية، به صفات پليد و اعمال ناشايست پدر و همچنين جدّ خود است. او در اولين خطبه خود در روزهاي نخستين خلافتش، بر منبر رفت و گفت: إِنّ هَذِه الْخلَافَة حَبل الله وَإِن جدي مُعَاوِيَة نَازع الْأَمر أَهله وَمن هُوَ أَحَق بِهِ مِنْهُ عَليّ بن أبي طَالب وَركب بكم مَا تعلمُونَ حَتَّى أَتَتْهُ منيته فَصَارَ فِي قَبره رهينا بذنوبه. ثمَّ قلد أبي الْأَمر وَكَانَ غير أهل لَهُ وَنَازع ابْن بنت رَسُول الله صلى الله عَلَيْهِ وَسلم فقصف عمره وانبتر عقبه وَصَارَ فِي قَبره رهيبا بذنوبه. ثمَّ بَكَى وَقَالَ إِن من أعظم الْأُمُور علينا علمنَا بِسوء مصرعه وبئيس منقلبه وَقد قَتَلَ عترة رَسُول الله صلى الله عَلَيْهِ وَسلم وأباح الْخمر وَخرب الْكَعْبَة وَلم أذق حلاوة الْخلَافَة فَلَا أتقلد مرارتها، فشأنكم أَمركُم وَالله لَئِن كَانَت الدُّنْيَا خيرا فقد نلنا مِنْهَا حظا وَلَئِن كَانَت شرا فَكفى ذُرِّيَّة أبي سُفْيَان مَا أَصَابُوا مِنْهَا.[10] هنگامي که معاوية بن يزيد به ولايت عهدي رسيد از منبر بالا رفت و گفت: اين خلافت ريسمان الهي است و جدم معاويه آن را به نا حق از علي بن ابي طالب گرفت و آنچه مي خواست انجام داد تا آنکه مرگش فرا رسيد و در قبرش گرفتار گناهان خويش شد. سپس پدرم به خلافت رسيد در حالي که صلاحيت آن را نداشت و با پسر دختر رسول خدا به نزاع پرداخت، پس عمر او نيز به پايان رسيد در در قبرش گرفتار گناهان خويش شد. سپس گريه کرد و گفت: همانا از بزرگترين امور بر ما، علم ما به بدي جايگاه و پستي قرارگاه پدرم است، يزيد عترت رسول خدا را به قتل رساند، شرب خمر را مباح کرد و کعبه را نيز خراب نمود و از شيريني خلافت چيزي نچشيد، من نيز از تلخي آن پيروي نخواهم کرد. پس خودتان در کار خويش نظر دهيد! به خدا سوگند اگر تمامي دنيا خير بوده باشد ما به تمام آن خير رسيده ايم و اگر شر باشد، نسل ابوسفيان را بر آنچه از اين شرّ بدانها رسيده است، کافي است! با توجه به اين موارد اشاره شده، که مشتي از خروار است، قضاوت را بر عهده خواننده بصير و آگاه مي گذاريم.


------------------------
پي نوشت ها:
[1] . تاريخ دمشق، ابن عساکر، ج65، ص405/ و نيز رجوع کنيد: البداية و النهاية، ابن کثير، ج 8، ص 228.
[2] . همان گونه که مي بينيد، معاويه در اين ابيات، پسر خود را فقط از آشکار نوشيدن شراب نهي مي کند نه از نوشيدن آن به طور مطلق! و در عوض به او توصيه مي کند تا در نهان و خلوت، به فسق و فجور خود ادامه دهد!
[3] . البداية و النهاية، همان، ص 230
[4] . تاريخ يعقوبي، ج 2، ص 220
[5] . همان، ج 2، ص 228
[6] . الکامل في التاريخ، ابن اثير، ج 3، ص 224
[7] . انساب الاشراف بلاذري، ج 5، ص 286
[8] . سير اعلام النبلاء، ج5، صص6 و 7
[9] . بردي ظاهرا نام نوعي گياه است.
[10]. الصواعق المحرقة، ج2، صص 641 و642
(منبع: شفقنا)

عنوان بعدیعنوان قبلی




کلیه حقوق این اثر متعلق به پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی صانعی می باشد.
منبع: http://saanei.org