Loading...
error_text
پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی صانعی :: نشریه صفیر حیات
اندازه قلم
۱  ۲  ۳ 
بارگزاری مجدد   
پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی صانعی :: خطبه توبيخ آميز امام حسين(ع) خطاب علما و فقيهان زمان

خطبه توبيخ آميز امام حسين(ع) خطاب علما و فقيهان زمان

خطبه توبيخ آميز امام حسين(ع) خطاب علما و فقيهان زمان /احمد حيدری(پژوهشگر علوم و معارف دينی)

آنچه جامعه اسلامي را در طريق هدايت نگه مي دارد و ضامن اجراي دين در جامعه بوده و زمينه رشد و تعالي انسان ها را فراهم مي كند، دو فريضه مهم امر به معروف و نهي از منكر است كه در قرآن و روايات مورد تاكيد بسيار قرار گرفته اند. اين دو فريضه از دو جهت مورد عنايت خاص مي باشند:

1- افضل الجهاد

امر به معروف و نهي از منكر همه كساني كه معروفي را آگاهانه و به اختيار ترك مي كنند يا مرتكب منكري مي گردند، واجب است و طبيعي است كه امر و نهي كساني كه ضعيف و زير دست يا همرديف ما مي باشند، كار شاقي نيست و خطري ندارد و منفعتي را تهديد نمي كند اما امر و نهي قدرتمندان و حاكمان هم خطر دارد و هم تهديدي عليه منافع امر و نهي كننده است و كسي كه مي خواهد حاكمان و قدرتمندان را امر و نهي كند، بايد خود را براي مرگ، زندان، تبعيد، محروميت از حقوق و... آماده كند. طبيعي است كه حاكمان و قدرتمداران عادل و مؤمن را( در هر مرتبه اي از هرم قدرت كه باشند) امر و نهي نمي كنند و نياز به امر و نهي آنان نيست زيرا ايمان و عدالت آنان مانع از ترك واجبات و ارتكاب ظلم و ستم و حرام و گناه؛ و سوق دهنده به سوي انجام واجبات و تعهدات آنان نسبت به خدا، دين، جامعه و مردم مي باشد و بر ميثاق و پيماني كه با خدا و مردم بسته اند، وفادارند. بله ممكن است حاكمان و قدرتمداران عادل و با تقوا به خطا و اشتباه مرتكب ظلم و ناصوابي شده يا وظيفه اي را نادانسته وانهند ولي چون علم و عمد ندارند، كارشان ارتكاب حرام و ترك واجب نيست تا نهي و امر آنان واجب باشد، بلكه بايد هشيار شوند و متوجه گردند و هشداري لازم است و به همين جهت اگر هم جايي خطا و اشتباهي مرتكب شوند، با اندك هشداري متوجه شده و جبران اشتباه كرده و به صراط عدالت باز مي گردند و از اين كه به آنان هشدار داده شود و خطاي آنان نمايانده گردد و به راه راست سوق داده شوند، نه تنها ناراحت نمي شوند بلكه بسيار شادمان و سپاسگزار هشدار دهنده خواهند بود.(1) گاهي هم ممكن است آنان بر حق و عدل باشند و از ديد ما مرتكب ناصوابي شده يا وظيفه اي را ترك كرده اند و به نظر ما هشدارشان لازم است كه در اين صورت هم هشدار دهنده را گرامي داشته و با آگاهي دادن از وجه كار خود قانع و همراه مي سازند از اين رو نسبت به امامان و قدرتمندان حق مدار و عادل جامعه از عبارت "النصيحه لائمه المسلمين"(2) استفاده شده تا آگاهي دهد كه اين حاكمان و قدرتمندان به خيرخواهي شما محتاج اند تا به اشتباه و خطا نيفتند و اگر خطايي از آنان سر زد، زود متوجه شده و جبران كنند و اين حقي است كه آنان بر عهده شما دارند و بايد ادا شود. اما امر و نهي قدرتمندان، رهبران و حاكمان ستمگر، خودكامه و ديكتاتور يا متمايل و منحرف شده به سوي خودكامگي و ديكتاتوري ( در رتبه هاي مختلف حكومت) كاري است سخت و همراه با خوف و خطر كه جرأت، ايمان و جانبازي لازم دارد و به همين جهت چنين امر و نهي اي "افضل الجهاد؛ بزرگترين جهاد" خوانده شده است. رسول خدا فرمود: "افضل الجهاد كلمه عدل عند امام جائر؛(3) برترين جهاد گفتن سخن حق به سردمدار ستمگر است". امر به معروف و نهي از منكر حاكمان، رهبراني كه از صراط حق لغزيده و به گناه و ستم ميل كرده و مي روند تا در دامن آن سقوط كنند، ارزشمندترين امر به معروف و نهي از منكر است كه آنان را از درافتادن به دامن اين هاويه سوزان حفظ مي كند و مي رهاند و به سعادت مي رساند و جامعه را از سوختن به آتش ستم آنان حفظ مي كند.

2- قدرت و مسؤوليت بيشتر عالمان

امر به معروف و نهي از منكر بر كساني واجب است كه عالم به معروف و منكر بوده و سخنشان نفوذ و تأثير داشته باشد. امام صادق(ع) فرمود: "إنما هو علي القوي المطاع، العالم بالمعروف من المنكر؛(4) امر به معروف و نهي از منكر بر عهده عالمان قدرتمندي است كه در جامعه مورد نظر و اطاعت هستند."عالمان جامعه از مقام و مكانت اجتماعي والايي برخوردارند و امر و نهي آنها بي شك تاثير گذار بوده و هست و به همين جهت اين وظيفه و تكليف بر آنها مؤكدتر بوده و ترك اين وظيفه از جانب آنان ويرانگرتر است و قرآن هم عالمان را بر ترك اين واجب به شدت مذمت كرده است. علماي اعلام بيشتر از بقيه افراد مكلف به اين تكليف مي باشند و در قيامت مورد مؤاخذه شديدتر قرار خواهند گرفت كه آيا به وظيفه خود قيام كردند يا به هزاران دليل سست و غير قابل قبول در دادگاه عدل، از زير بار اين تكليف شانه خالي كردند. با توجه به اين دو نكته است كه امام حسين بن علي( ع) در دوران امامتش و بعد از شهادت برادر بزرگوارش علماي اعلام زمانش را در منا جمع كرد و خطابه مفصل و توبيخ آميزي را خطاب به آنان خواند. در ماه محرم و در دهه ارزشمند امر به معروف و نهي از منكر به عنوان عرض ارادت به اين امام همام بر آن شديم تا خطبه ارزشمند حضرتش خطاب به عالمان و فقيهان زمانش و عالمان و فقيهان همه تاريخ را بازخواني كنيم، بدان اميد كه گوش هاي بيشتري براي شنيدن اين سخن آمادگي داشته و به اجابت دستور امام، امر به معروف و نهي از منكر حاكمان و رهبران و قدرتمندان بيش از پيش سرلوحه عمل علماي اعلام زمانمان قرار گيرد و نابساماني ها به سامان ختم گردد. ان شاء الله.

تاريخ ايراد اين خطبه توبيخ آميز به درستي معلوم نيست ولي از قراين بر مي آيد اين خطبه را امام حسين(ع) بعد از شهادت برادرش امام مجتبي(ع) و در دوران حكومت معاويه بن ابي سفيان ايراد كرده است. از عالمان شيعه ابن شعبه حراني اين خطبه را نقل كرده(5) و بقيه از او نقل نموده اند. از علماي اهل سنت نيز ابوجعفر اسكافي اين حديث را با عباراتي مفصل تر نقل نموده است(6). بنابر نقل اسكافي خطبه اين گونه شروع مي شود:

«أوصـيكم عـباد الله بتقـوي الله وأحذركم الدنيا و ما فيها من الغضارة والبهاء والكرامة والبهجة التي ليست بخلف مما زين الله به العلماء و بما أعطوا من العقبي الدائمة والكرامة الباقية، ذلك بأن العاقبة للمتقين والحسرة والندامة والويل الطويل علي الظالمين. فاعتبروا بما وعظ الله به أولياءه من سوء ثنائه علي الأحبار إذ يقول: "لولا ينهاهم... "»؛ اي بندگان خدا شما را به تقواي خدا سفارش مي كنم و از دنيا و گرايش به نعمت هاي خيال انگيز و مقام و موقعيت نشاط زاي آن كه ارزش جايگزيني براي آنچه خدا به عنوان زينت براي( شما) عالمان پسنديده و كرامت و نعمت هاي آخرت كه به( شما) عالمان عطا خواهد كرد، ندارد؛ حذر مي دهم چه اين كه آخرت براي با تقوايان است و حسرت، پشيماني و عذاب طولاني براي ستمگران؛ پس از نصيحت هاي خدا به اوليايش در قالب سرزنش از مجتهدان يهود و نصارا عبرت بگيريد آنجا كه مي فرمايد: چرا دانشمندان نصاري و علماي يهود، آنها را از سخنان گناه‏آميز و خوردن مال حرام، نهي نمي‏كنند؟! چه زشت است عملي كه انجام مي‏دادند!(7) كافران بني اسرائيل، بر زبان داوود و عيسي بن مريم، لعن( و نفرين) شدند!...آنها از اعمال زشتي كه انجام مي‏دادند، يكديگر را نهي نمي‏كردند چه بدكاري انجام مي‏دادند!(8)

نكته مهم

مخاطب امام، فقيهان و علماي زمان هستند و غالب آنان در غايت زهد و فقر زندگي مي كردند و از دنيا و مقام دنيايي و... بهره اي نداشتند با اين وجود امام در همان ابتدا و به عنوان مهمترين هشدار آنها را از دنياگرايي منع مي كند و به آخرت گرايي سوق مي دهد!! واعجبا! اين دنيا گرايي كدام است و چگونه مي باشد؟ آنان كه از صاحب منصبان حكومت نبودند و مقرري كلان نداشتند و...، آنان كه در كمال فقر زندگي مي كردند و به تعليم و تعلم قرآن، فقه، كلام و ديگر علوم اهل بيت مشغول بودند و در عبادت و اطاعت و فقير نوازي و... غرق بودند، پس چرا امام آنان را از دنياگرايي برحذر مي دارد و به آخرت گرايي مي خواند؟ دنياگرايي آنها همان حفظ جان و مقام و موقعيت معنويشان بود كه آنان را به سكوت و نديدن و نشنيدن واداشته بود. جلوي چشم آنان حدود خدا زير پا نهاده مي شد، حقوق بندگان خدا چپاول مي شد، به بندگان ضعيف خدا ظلم مي شد، بي گناهان به حبس كشيده مي شدند و خونشان به ناحق ريخته مي شد، عهد و پيمانها نقض مي گشت و...؛ و آنان گويا نديده و نشنيده، به درس و بحث و عبادت و اطاعت خود مشغول بودند و و صداي اعتراضي از آنان بر نمي خاست؛ اين بود كه خداوند آنان را به شدت توبيخ مي كند. آنان از اعوان و ياران حاكمان ستمگر نبودند بلكه بر ستم حاكمان چشم پوشيده و گوش بسته و ياري و فريادرسي خود را از محرومان و مظلومان و ضعيفان دريغ داشته بودند.

امام دنياگرايي آنان و بي رغبتيشان به آخرت را اين گونه تصوير مي كند:

« و إنما عاب الله ذلك عليهم لأنهم كانوا يرون من الظلمة الذين بين أظهرهم الأمر المنكر من الفساد في بلادهم فلا ينهون عن ذلك رغبة فيما كانوا ينالون منهم ورهبة مما كانوا يحذرون»؛ خداوند فقط بدين دليل بر آنان عيب مي گيرد كه مي بينند حاكمان ستم مي كنند و مرتكب منكر و زشتي مي گردند و در كشور فساد مي نمايند ولي آنان را نهي نمي كنندخود را به نديدن و نشنيدن مي زنند و نمي خواهند ببينند و بشنوند، تا تكليفي بر دوششان نيايد در حالي كه بايد گوش ها را براي شنيدن تيز و چشم ها را براي ديدن باز كنند و پي جويي نمايند و اطلاع بگيرند و استيضاح و نهي كنند و مخالفت خود را آشكار سازند و... از نگاه امام(ع) آنچه آنان را به نديدن و نشنيدن مي زند، دلبستگي به كمك هايي است كه از طرف حاكمان به سوي آنان سرازير است و ترس از قدرت و سطوتي است كه حاكمان از خود به نمايش گذاشته اند. در حالي كه خداوند به همه و به اين عالمان اعلام كرده كه دهنده فقط خداست و فقط اوست كه مي تواند بگيرد و غير او، هيچ قدرتي ندارد مگر به اذن و اراده او، پس سزاوار است كه فقط از خدا ترسيده شود و از غير خدا از جمله حاكمان و قدرتمداران ستم پيشه خوف و هراسي به دل راه نيابد: از مردم نهراسيد! و از من بترسيد!(9)

نتايج مبارك امر به معروف و نهي از منكر

امام در ادامه خطبه، آيه 71 توبه:الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِناتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِياءُ بَعْضٍ يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ يَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَر را تلاوت فرموده و مي گويد: "خداوند در اين آيه در توصيف زنان و مردان مؤمن، ابتدا از عمل آنها به واجب امر به معروف و نهي از منكر شروع مي كند زيرا مي داند كه اگر اين واجب به درستي و در سطح گسترده بخصوص نسبت به قدرتمندان و صاحبان قدرت و مال، اقامه شود و حقش ادا گردد، بقيه واجبات هم از آسان تا سخت، اقامه مي شوند چه اين كه اين دو واجب دعوت كننده به تسليم در برابر دين و حق بوده و علاوه، به دادن حقوق ستمديدگان، مخالفت با ستمگران، تقسيم صحيح اموال عمومي و غنيمت ها، گرفتن ماليات ها و رساندنش به مستحقان سوق مي دهد".

نعمت و بخشش هاي خدا بر عالمان دين

آن گاه امام(ع)، عالمان و فقيهان را مخاطب ساخته و مي فرمايد: "اي جماعت؛ اي جماعتي كه به عالم بودن مشهور، به نيكي نامدار و به خيرخواهي براي خلق خدا شناخته شده هستيد، اي جماعتي كه در نزد مردم هيبت و مقام داريد( و به همين جهت، امرتان به سرعت شنيده و اجرا مي شود) و صاحبان جاه و مقام از شما مي ترسند و ضعيفان و زيردستان جامعه شما را گرامي مي دارند و به شما اميدوارند؛ اي كساني كه ديگران بدون اين كه به شما بدهي اي داشته باشند و خيري از شما بدانان رسيده باشد، شما و خواست شما را بر خود و خواست خود ترجيح مي دهند! اي گروهي كه اگر كسي حاجتي برآورده نشده از ديگري داشته باشد، شما را به شفاعت مي برد! اي پيماينده راه ها به هيبت پادشاهان و بزرگان! آيا،جز به خاطر اميد به قيامتان به انجام وظايف و دفاعتان از حق و عدل( به همان اندازه كه انجام داده ايد) بوده كه به اين نعمت ها و كرامت ها رسيده ايد؟ با اين كه شما فقط به بعضي از وظايف قيام كرده و از حق و عدل تا حدودي دفاع كرده ايد( و با اين اقدام محدود شما، چنين انتظاري در اذهان شكل گرفته و به شما چنين اميدي بسته اند و بدين جهت شما را گرامي مي دارند و امرتان را اطاعت مي كنند) و بسياري از مواقع قصور و تقصير داشته ايد. چه بسيار از حقوق ضعيفان كه ضايع كرده و از حقوقي كه براي خود گمان داشتيد، دفاع نموديد! شما به اين مقام و مرتبه در نزد خلايق رسيده ايد بدون اين كه مالي صرف نماييد يا جاني به خطر اندازيد يا با عشيره و قومي به خاط خدا دشمني نماييد".

توبيخ شديد امام(ع)

"اي آرزومندان بهشت و همسايگي رسولان! اي خواستاران امان از عذاب خدا! من بر شما آرزومندان بيمناكم كه مبادا عذاب كوبنده خدا بر شما فرودآيد! شما منزلتي خدايي يافته ايد و به خاطر انتساب به خدا و دين خدا، نزد خلايق صاحب جاه و مقام و كرامت شده ايد ولي كرامت خلايق و خداشناسان را مراعات نمي كنيد! مي بينيد كه پيمان هاي خدايي( حدود و قانون هاي خدا و عهد و ميثاق هايي كه با خدا و خلق خدا بسته شده) شكسته مي شود و نقض مي گردد اما بي تاب نمي شويد و از كوره به در نمي رويد در حالي كه اگر به پيمان هايي كه پدرانتان بسته اند، كوچكترين تعرضي شود، بر مي آشوبيد! ذمه و امان و قانون پيامبر(ص) كوچك شمرده مي شود، كوران، گنگان و زمينگيران در شهرها رها و سرگردانند( و حمايت و سرپرستي و اداره نمي شوند) و رحمت و دلسوزي از شما بروز نمي كند! از مقام منزلتي كه داريد براي دفاع از آنها بهره نمي گيريد و با عملتان به ياري آنان بر نمي خيزيد و با مسامحه و سازشكاري نزد ستمگران، امنيت خود تضمين مي كنيد! خدا به شما امر كرده در همه موارد فوق به نهي و جلوگيري برخيزيد و شما خود را به غفلت زده ايد!".

علماي مصيبت زده!

بعد از اين كه امام حسين(ع) عالمان دين و فقيهان امت را به وظيفه فراموش شده امر به معروف و نهي از منكر يادآور شده و مقام و منزلت خدايي آنان در بين امت را يادآور گرديد و نتايج زيانبار سستي و كوتاهيشان در انجام امر به معروف و نهي از منكر را تصوير كرد؛ آنان را مصيبت زده ترين گروه معرفي نمود. اگر عالمان و فقيهان امت به وظيفه امر به معروف و نهي از منكر عمل مي كردند و اگر چشم اميد به كمك هاي حاكمان قدرتمند نداشتند و ترس جان و مال و فرزند آنان را از امر و نهي باز نداشته بود، روز به روز بر قدرت، مكانت و هيبتشان افزوده مي شد و حاكمان و قدرتمندان خود را موظف مي ديدند در همه امور به آنها مراجعه كنند و مشورت و هدايت بگيرند و نظر و رأيشان با حرمت تمام، شنيده و رعايت مي شد اما اين طمع و ترس شجاعتشان را گرفت و حاكمان ستم پيشه را بر آنان جسور ساخت و هيبت آنان را فرو ريخت، ديگر نه از آنان نظر و مشورت مي طلبند و نه به رضايت و خشمـشان اهـميتي مي دهـند و مي دانند كه بين عموم جامعه جايگاهي ندارند كه از آن ترسيده شود.

امـام خـطاب بـه عالـمان و فقيهان مي فرمايد:

"مصيبت و ماتم شما در اين شرايط از همه بيشتر است زيرا اگر بدانيد! جايگاه شما را گرفته اند( هدايتگران و رهبران جامعه بايد شما باشيد و همه بايد به دست و دهان شما بنگرند) سر رشته امور بايد در دست شما باشد و حكم ها را بايد به واقع شما صادر كنيد( يعني حاكمان با مشورت و نظر خواهي از شما و عمل به رأي و نظرتان حكم صادر كنند و امر و نهي نمايند و در واقع آنان مجري علم و فقه شما باشند) كه عالم به دين و حلال و حرام خدا هستيد ولي اين منزلت و جايگاه از شما گرفته شده است( و حاكمان در تصرفات و رفتارهاي حكومتي خود، از علم و فقه شما كمك نمي خواهند و به رأي خود عمل مي كنند) زيرا مي دانند شما متفرقيد و يد واحد نيستيد و خودتان همديگر را خنثي مي كنيد."شما با اختلاف هاي ناحق در سنت و دين با وجود وضوح حق، ديگر جماعت و قدرتي نداريد تا برايتان حرمتي قائل شوند.

راه چاره و نجات

" اگر به تحمل آزار و اذيتي كه به طور طبيعي متوجه امر به معروف و نهي از منكر كنندگان است، كمر همت ببنديد و سختي هاي حق گويي و حق طلبي و ياري حق را به جان بخريد، دوباره سررشته امور به دستان شما باز مي گردد( و مردم كه"دست خدايند" (10)، دوباره به شما اميدوار مي شوند و متوجه شما مي گردند و شما را بالا مي كشند و بر رأس مي نهند( و به واقع امر و نهي هاي حكومت از فكر و نظر شما نشأت خواهد گرفت). اما فعلا شما خود ستم پيشگان را بر مصدر نشانده و امور را به آنان واگذارده ايد".

تصوير حكومت ظالمان

با توجه به سكوت ناشي از طمع و ترس جان كه عالمان و بالطبع جامعه را فراگرفته "حاكمان با گمان و شبهه حكومت داري مي كنند و به خواست و ميلشان رفتار مي نمايند. اين فرار شما( عالمان) از مرگ در راه حق گويي، امر به معروف و نهي از منكر، و دلدادگي شما به زندگي موقت و گذراي دنيا است كه سلطه آنان را پايدار ساخته است.(پس تا زماني كه ترس از مرگ شما را به سكوت و سازش كشانده باشد، سلطه آنان پايدار خواهد بود) ضعيفان و مردم بي پناه و بيچاره را در دست آنان وانهاده ايد تا به تبعيدگاه روانه كنند يا به گرسنگي بكشند! به رأي و فكر خود( نه فكر و نظر عمومي و حاصل از مشورت) حكومت داري مي كنند و با اقتداي به ستمگران گذشته و با رفتار بر طبق ميل و فكر خود و جرات بر خداي سختگير و غالب، خواري و ذلت را به خلايق بچشانند! در هر شهر و ديار سخنگويان وابسته به توجيه اعمال حاكمان، فريادكننده اند( و همه تريبون ها در دست سخنگويان حكومتي است تا اعمال و رفتار رهبران و حاكمان خودكامه را توجيه كنند و مشروع جلوه دهند و مردم را قانع سازند و صداي مخالفي را اجازه انتشار نمي دهند) كشور در قبضه قدرتشان است و كسي نمانده كه به حمايت از مردم ستمديده برخيزد و دستشان در جان و مال مردم تصرف تام دارد و باز است و خود را اختيار دار مطلق مي دانند و مي خواهند و مردم هم به سان بندگان، مطيع محض و تسليم مطلق در برابر آنها شده اند و دست چپاول آنها را رد نمي كنند و هر چه از آنان بخواهند، به ارادت تسليم مي نمايند. اين چنين است كه حاكمان يا ستمگراني عنود و لجوج اند يا مسلطاني سخت گير بر زيردستان ناتوان و بيچاره! اطاعت شوندگاني كه خداي آغاز كننده و اعاده كننده را نمي شناسند! چه تعجب آور است و چگونه تعجب نكنم! از حاكمان حيله گر و متقلب، تصديق كنندگان و حاميان ستم پيشه و عوامل حكومتي اي كه بر مردمان رحمي ندارند! فقط خداست كه بايد در اين نزاع بين ما( پيروان حق و قيام كنندگان به واجب با حاكمان ستم پيشه) حكم و قضاوت كند( كه ديگر غير او حاكم و قضاوت كننده به حقي سراغ نداريم)."

در فراز بالا امام(ع) به زيبايي تمام، نشانه هاي حكومت ستم پيشگان را معلوم مي كند:

1. خودرأيي حاكمان( يتقلبون في الملك بآرائهم)؛حاكم ستم پيشه فقط كسي نيست كه به ظلم و هوا و هوس حكومت كند بلكه حكومت بر طبق رأي و نظر و برداشت خود، حكومتي ستمگرانه است. طبيعي است كه حاكمان هم مي توانند صاحب نظر باشند و از دين و قرآن و سنت پيامبر و سياست و اقتصاد و... برداشت هايي داشته باشند ولي به طور طبيعي آنها هم در معرض خطا و اشتباه هستند پس نبايد آراء و برداشت هاي خود را محور قرار دهند و اجرا كنند بلكه بايد نظرهاي خود را ارئه دهند و اجازه دهند آراء و نظريه هاي ديگر هم آزادانه مطرح شود و همه آنها مورد نقد و بررسي واقع شود و در نهايت نظري كه مورد توجه عموم يا اكثريت واقع مي شود، اجرا گردد. بنابراين، حاكمان نبايد فقط نظر خود را محور و معيار قرار دهند و بر مبناي فهم و رأي خود عمل كنند كه اين خودكامگي و ظلم است. علاوه اين كه نظر حاكمان حتي در مواقعي كه به يقين بر حق است، نبايد بر مردم تحميل شود و تحميل جداي از اين كه محتوايش حق باشد يا باطل، خود ظلم است و ستم پيشگي است.

2. فقط رأي و نظر حاكمان تبليغ و ترويج مي شود و دست حاكمان باز است و همه تريبون ها در انحصار حاكمان و تاييد كنندگان آنها است ( في كل بلد منهم علي منبره خطيب يصقع فالأرض لهم شاغره وأيديهم فيها مبسوطه). تك صدايي نشانه حكومت فرعوني است و بايد حاكماني كه به تك صدايي ميل كرده اند مورد نهي عالمان واقع شوند. اين فرعون است كه فقط خود را اهل فهم و درك مي داند و وقتي موسي خداي خالق آسمان و زمين را به عنوان خداي خود معرفي مي كند، به صدر اعظمش هامان مي گويد: « يا أَيُّهَا الْمَلَأُ ما عَلِمْتُ لَكُمْ مِنْ إِلهٍ غَيْري فَأَوْقِدْ لي‏ يا هامانُ عَلَي الطِّينِ فَاجْعَلْ لي‏ صَرْحاً لَعَلِّي أَطَّلِعُ إِلي‏ إِلهِ مُوسي‏ وَ إِنِّي لَأَظُنُّهُ مِنَ الْكاذِبينَ» (11)؛ فرعون گفت: "اي جمعيت اشراف! من خدايي جز خودم براي شما سراغ ندارم. ( امّا براي تحقيق بيشتر) اي هامان، برايم آتشي بر گل بيفروز( و آجرهاي محكم بساز)، و براي من برج بلندي ترتيب ده تا از خداي موسي خبر گيرم هر چند من گمان مي‏كنم او از دروغگويان است! « يا هامانُ ابْنِ لي‏ صَرْحاً لَعَلِّي أَبْلُغُ الْأَسْبابَ أَسْبابَ السَّماواتِ فَأَطَّلِعَ إِلي‏ إِلهِ مُوسي‏ وَ إِنِّي لَأَظُنُّهُ كاذِبا » (12)؛ "اي هامان! براي من بناي مرتفعي بساز، شايد به وسايلي دست يابم، وسايل( صعود به) آسمانها تا از خداي موسي آگاه شوم هر چند گمان مي‏كنم او دروغگو باشد." اين آيات صراحت دارند كه فرعون اهل مملكت خود را اعم از همكاران خودش در حكومت و ديگران را اهل علم و درك و فهم نمي داند و همين كه او موسي را دروغگو مي داند و خداي موسي را نمي شناسد كافي است كه موسي دروغگو و خدايش باطل شمرده شده و نهايت هم كافي است كه خود فرعون تحقيق و بازنگري اي كند و حرف نهايي را بزند. امام حسين(ع) هم در اين خطبه همين تك صدايي و تكرار سخن حاكمان از طريق سخنگويان و تريبون ها را، نشانه حكومت ستم پيشه معرفي مي كند.

3. مردم در حكومت ستم، برده و رام و مطيع بايد باشند كه به هيچ وجه دست حاكمان را رد نكنند و اعتراضي از آنان برنخيزد: ( والناس لهم خول لا يدفعون يد لامس)؛ امام علي(ع) هم در خطبه اي از خطبه هاي خود نشانه حكومت سفيهان و فاجران را همين به بردگي گرفتن مردم و غارت اموال آنها مي شمارد و مي فرمايد: « لكنني آسي أن يلي أمر هذه الأمة سفهاؤها وفجارها فيتخذوا مال الله دولا وعباده خولا والصالحين حربا والفاسقين حزبا » (13) و من متأسفم از اين كه سفيهان و فاجران اين امت متولي امر اين امت شده و مال خدا را بين خود مي چرخانند و بندگان خدا را به بندگي گرفته اند و با صالحان مي جنگند و فاسقان را در گروه خود پذيرفته اند." اينها علامت هاي اصلي حاكميت ستم است كه در بيان امام حسين(ع) هم تكرار شده اند.

تعيين آرمان و هدف قيام عالمان

تا اينجا امام(ع)، عالمان و فقيهان امت را بر دل دادگي به دنيا و ترس از مرگ كه آنان را از قيام به امر به معروف و نهي از منكر بازداشته و بر زمين نشانده بود، توبيخ كرده و به قيام به امر به معروف و نهي از منكر و دفاع از دين و مردم فرا خواند و حالا به تبين آرمان و هدف خود و كساني كه مي خواهند در اقتداي او به امر به معروف و نهي از منكر حاكمان ستمگر و دفاع از حقوق مردم ستمديده قيام كنند، مي پردازد و مي فرمايد: « اللهم إنك تعلم أنه لم يكن ما كان منا تنافسا في سلطان و لا التماسا من فضول الحطام ولكن لنري المعالم من دينك و نظهر الاصلاح في بلادك و يأمن المظلومون من عبادك و يعمل بفرائضك وسننك وأحكامك»(14)؛ خدايا تو كه بر ضميرها، درون سينه ها، نيت ها و غايات پنهان در زواياي قلوب بندگان آگاهي داري، مي داني كه مخالفت ما با حاكمان جور و ستم پيشه نه به خاطر مسابقه براي سلطنت و حكومت يافتن و نه به طلب و تقاضاي متاع ناپايدار دنيا( از منصب و قدرت و مال و...) است. ما به امر به معروف و نهي از منكر قيام كرديم تا نشانه هاي دينت را بنمايانيم و در مملكت اصلاح كنيم( فسادها و رخنه هايي كه در بنيان دين و حكومت رخنه يافته را بزداييم) تا بندگان ستمديده ات از ستم ديدن در امان شوند و با خيال راحت و در آزادي كامل به واجبات و وظايف شرعي و انساني خود عمل كنند".

آري اگر عالمان و فقيهان صرفا براي رضاي خدا و انجام وظيفه و بدون هيچ چشمداشت مادي و غير مادي به وظيفه امر به معروف و نهي از منكر قيام كنند و اين بي غرضي مادي را به جامعه بباورانند و اگر عموم باور كنند كه نزاع قدرت نيست و انتقاد ها و اعتراض ها نه براي رسيدن به سهم بيشتر بلكه صرفا براي دفاع از حقوق بندگان خدا و جلب رضاي خداست، بدون شك به پشتيباني از امر و نهي كنندگان رو مي آورند و اقبال عمومي متوجه آنان مي شود اما وقتي عالمان پيشگام در امر به معروف و نهي از منكر نباشند و امر به معروف و نهي از منكرها هم به اغراض مادي آلوده باشد، به طور طبيعي مردم از عالمان رو مي گردانند و امر و ونهي آنها هم تاثيرگذار نبوده و حاكمان را به گوش دادن وانمي دارد. راه اين است كه عالمان در امر به معروف و نهي از منكر حاكمان و قدرتمندان پيشگام شوند و با اخلاص تمام به صحنه بيايند كه در اين صورت در اندك مدتي خداوند اخلاص آنان را به مردم مي باوراند و اعتماد عمومي متوجه آنان مي شود و آنان اوج مي گيرند و اقتدار مي يابند و حاكمان و قدرتمندان مجبور مي شوند متواضعانه به درگاه آنها رو كرده و آنان را بر مسند عزت نشانده و مطيع آنان شوند و قدرت و اقتدار گم شده، پيدا مي گردد.

ياري طلبي نهايي امام از عالمان

البته طبيعي است كه تا باز يافتن اين اعتماد و اقتدار، مدتي صبر و تحمل لازم است پس بايد با اميد به خدا و با عزم بر صبر و تحمل پيامدهاي سخت و سنگين امر به معروف و نهي از منكر حاكمان و قدرتمندان ستم پيشه، قد علم كرد و همه دست در دست هم فرياد به امر و نهي بركشند كه در اين صورت ستم پيشگان در هر درجه از قدرت، مجبور مي شوند از تخت ستم فرود آيند و گردن به حق گذارند و به دستورات دين و اداي حقوق مردم اقدام كنند و اما اگر همچنان سكوت و سازش را ادامه دهند و حاكميت طمع و ترس بر خود را واگذارند، حاكمان ستم پيشه قوي تر مي گردند و رفتارشان به خاموش كردن نور حق و ديانت پيامبر(ص) مي انجامد.

اين خطبه امام حسين(ع) در دهه پنجاه هجري خطاب به عالمان و فقيهاني است كه خلافت اموي را تاب آورده و در برابر رفتارهاي باطل و ظالمانه حكومت شبه ديني( حكومتي كه خود را ناشي از دين و حامي دين جلوه مي داد) سكوت پيشه كرده بودند. اين فرياد از آن به بعد همچنان در فضاي جامعه اسلامي طنين انداز است و در دوره هايي كه حكومت اسلامي شكل گرفته، طنين اندازتر تا مبادا در اثر سهل انگاري و سكوت عالمان، خرقه قدرت و متاع چرب و شيرين حكومت حاكمان را از عدالت منحرف ساخته و به ظلم و باطل سوق دهد كه دين را به خدمت دنياي خود بگيرند و اموي وار بر مردم حكومت كنند و آنان را بنده وار مطيع و رام بخواهند. اميد است همه عالمان دين در همه جوامع نسبت به رفتارهاي حاكمان حساسيت ويژه داشته و طمع دنيا و ترس جان، آنان را به سكوت و سكون نكشاند. بر فقيهان و عالمان امت است كه در هر ماه محرم خود را مخاطب صاحب اين ماه سازند و اين خطبه را به گوش جان بشنوند و در كارنامه خود بنگرند و عمل خود به اين خطبه را بسنجند و نمره دهند و اگر خداي نكرده در پيش وجدان خويش نمره منفي يا كم گرفته اند، تا دير نشده و فرصت نگذشته، به جبران برخيزند تا امام حسين و خداي امام حسين فرداي محشر از آنان راضي باشد و آنان را در قافله امر به معروف و نهي از منكر كنندگان كه قافله سالارانش جد و پدر و برادر و خود امام حسين و ياران شهيدش مي باشند، بپذيرد.

عالمان ما قرنها است كه در زيارت خطاب به امام حسين(ع) عرض كرده اند:

«يا ليتني كنت معكم فافوز فوزا عظيما»؛" كاش با شما بودم و در كنار شما به رستگاري عظيم مي رسيدم".اين خطبه در حقيقت دعوتنامه اي از امام به همه عالمان توانمند است تا با قيام به امر به معروف و نهي از منكر بخصوص نسبت به حاكمان و قدرتمندان، از حاكميت دين دفاع كنند و اجازه ندهند موريانه نفاق، ريا و خودكامگي اين بنيان مقدس را از درون تهي كند و جز پوسته اي بي مغز از آن باقي نگذارد.

---------------------------
پانوشت:
1ـ مقصود چنين حاكمان و قدرتمنداني است كه امام علي(ع) فرمود:" فلاتكلموني بما تكلَّم به الجبابرة ولا تتحفظوا مني بما يتحفظ به عند أهل البادرة. ولا تخالطوني بالمصانعة ولا تظنوا بي استثقالا في حق قيل لي ولا التماس إعظام لنفسي. فإنه من استثقل الحق أن يقال له أو العدل أن يعرض عليه كان العمل بهما أثقل عليه فلا تكفوا عن مقالة بحق أو مشورة بعدل = بدان گونه كه با جباران سخن گويند، با من سخن مگوييد و آن گونه كه از ستمگران حريم گيرند، از من حريم مگيريد و با مداهنه و سازشكاري با من رفتار نكنيد و گمان نكنيد كه شنيدن سخن حق بر من گران است و عظمت خويش را مي طلبم كه هر كس شنيدن سخن حق بر او گران باشد، عمل به حق بر او گرانتر است پس مرا از سخن حق و مشورت عدل محروم نكنيد".( محمد عبده، خطب الامام علي(نهج البلاغه) قم، دار الذخائر، 1412ق، ج2، ص201).
2ـ رسول خدا(ص) فرمود:" ثلاث لا يغل عليهن قلب امرئ مسلم: إخلاص العمل لله والنصيحة لائمة المسلمين واللزوم لجماعتهم = قلب مسلمان در سه جا با غل و مكر و خودداري همراه نيست: خالص كردن كار بر اي خدا، خيرخواهي براي پيشوايان مسلمين، همراهي با جماعت مسلمانان.(مجلسي، بحارالانوار، بيروت، الوفا، 1404ق، ج21، ص138).
3ـ كليني، كافي، تهران، اسلاميه، 1363ش، ج5، ص60.
4ـ كليني، همان، ص59.
5ـ ابن شعبه حرّاني، تحف العقول، قم، انتشارات اسلامي، 1404ق، 239-237.
6ـ اسكافي، المعيار و الموازنه، -، 1402ق، ص276.
7ـ مائده(5) آيه63.
8ـ همان، آيه79-78.
9ـ مائده(5) آيه 44.
10 - هادي نجفي، موسوعه احاديث اهل البيت، بيروت، دار احياء التراث العربي، 1423، ج8، ص 396.
11 - قصص( 28) آيه 38.
12 - غافر(40) آيه 37 – 36.
13 - محمد عبده، خطب الامام علي( نهج البلاغه)، قم، دار الذخائر، 1412 ق، ج 3، ص 120.
14 - ابن قولويه، كامل الزيارات، قم، انتشارات اسلامي، 1417 ق، ص 383.

عنوان بعدیعنوان قبلی




کلیه حقوق این اثر متعلق به پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی صانعی می باشد.
منبع: http://saanei.org