Loading...
error_text
پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی صانعی :: نشریه صفیر حیات
اندازه قلم
۱  ۲  ۳ 
بارگزاری مجدد   
پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی صانعی :: انسان و انتخاب / محمد حسين ارجمندنيا

انسان و انتخاب / محمد حسين ارجمندنيا

چکيده

انتخاب از ويژگيهاي ذاتي انسان است که با کمترين توجهي نمود پيدا مي کند.

در اين پژوهش در آغاز به تعريف کوتاهي از انسان، انتخاب و نسبت بين آن دو مي پردازيم و سپس شواهدي چند براي نشان دادن وجود انتخاب و اهمي ت آن را يادآور مي شويم و پس از آن، خاستگاه و انجام انتخاب را تشريح مي کنيم و در ادامه به تبيين متعلق انتخاب و شاخصه يک انتخاب مطلوب خواهيم پرداخت و در پايان نتيجه مي گيريم که ما ناگزير از انتخابيم و بايد بهترين انتخاب را داشته باشيم که آرامش را به ما هديه دهد.

کليدواژه: انسان، انتخاب، خود، ديگران، شاکله، مسئوليت، تعهد، بود، نمود

مقدمه

آغازگاه آفرينش آدمي به نمي دانم باز مي گردد «والله اخرجکم من بطون امهاتکم لاتعلمون شيئاً و جعل لکم السمع والابصار والافئدة لعلکم تشکرون» (1) و خداوند شما را از شکم مادرانتان بيرون آورد، در حاليکه چيزي نمي دانستيد و براي شما گوش و ديدگان و دلها قرار داد تا شکر گزاريد. اينکه آدمي از کجا آمده، چگونه آمده، کي آمده و پرسشهايي از اين دست همواره ذهن بشر را به خود مشغول داشته و تا امروز پاسخ دقيق و صريحي براي آن يافت نشده است. به هر حال انسان موجود است چه آنکه افکنده شده باشد (2) و يا حاصل يک روند تکاملي باشد (3) براي شناخت او نيازمند برشي هستيم از ماهيت (4) و يا هستي (5) او تا ويژگيهايش آشکار شود. گرچه اين کار سهل و ممتنع مي نمايد. ممتنع از آن جهت که هر شخصي نسخه اي منحصر به فرد است و دست يابي به تک تک آنها محال است و سهل از آن جهت که آدمها شبيه به هم اند و با تجزيه يکي مي توان بقيه را تحليل نمود.

در اين کوتاه مقال به بررسي يکي از ويژگيهاي اساسي انسان يعني انتخاب مي پردازيم و پيش از آن مفهوم انسان، انتخاب و نسبت بين آن دو را به اختصار توضيح مي دهيم.

مفهوم انسان

انسان واژه اي است عربي، اسم جنس عام که براي مذکر و مؤنث و جمع و مفرد يکسان بکار مي رود. لفظ انسان يا برگرفته از نسيان است بنا بر اينکه اصل آن انسيان باشد. و يا برگرفته از انس است. تعاريف گوناگون نيز از او شده است که بنابر سلايق انديشمندان متفاوت بوده است به عنوان نمونه :

انسان موجودي است راست قامت
انسان موجودي است تمدن ساز و فرهنگ آفرين
انسان موجودي است مضطرب 
انسان موجودي است دردمند
انسان موجودي است مختار
انسان حيوان ناطق است
انسان حيواني است تکامل يافته
انسان خلیفة الله است
انسان موجودي است که مظهر جمي ع اسما است.

و تعاريف از اين دست فراوان ذکر شده است که هر کدام برگرفته از ديدگاه انديشمندان با توجه به فضاي حاکم بر ذهن آنان و محيط پيرامون آنان است.

 مفهوم انتخاب

واژه انتخاب مصدر به معناي برگزيدن(9) و گاه اسم مصدر به معناي گزينش است(10) يعني برگزيدن چيزي يا کسي از مي ان يک مجموعه انتخاب يکي از معاني اختيار است و آن جايي است که اختيار به فاعل بالقصد تعريف مي شود « هوالذي له علم وارادة و علمه بفعله تفصيلي قبل الفعل بداع زايد کالانسان في افعاله الاختياریة»(11) فاعل بالقصد، فاعلي است که از روي علم و آگاهي با اراده انتخاب مي کند و انگيزه اي زايد بر ذاتش دارد به گونه اي که اگر اين انگيزه خاص نسبت به انجام کار در او پديد نيايد، آن کار تحقق پيدا نمي کند. همانند کارهاي روزمره اعم از خوردن، خوابيدن، مطالعه کردن و ...

نسبت بين انسان و انتخاب

انتخاب يک ويژگي خاص و صفت ويژه براي انسان است که نسبتش با انسان، نسبت تساوي است. همان طور که انسان ناطق است مي توان گفت انسان انتخاب گر است! بنابراين مي توان چنين تعريف کرد: انسان حيواني است انتخاب گر ...

شواهد وجود انتخاب

جد اعلاي انتخاب اختيار است که بديهي مي نمايد همان گونه که علامه حلي در کشف المراد مي گويد : « الضرورة قاضیة باستناد الافعال الينا»(12) ولي يادآوري شواهدي چند خالي از فايده نيست. اولين شاهد، وجدان و علم حضوري است که به تعداد آدمي ان از بدو تا ختم متنوع و متکثر است، هر کسي در درون خويش و با علم حضوري درک مي کند که مختار است و انتخاب گر، همان طور که احساس تشنگي و نياز به آب را درک مي کند همي نطور احساس مي کند که مي تواند بنوشد يا ننوشد و يا چه چيزي را براي نوشيدن انتخاب کند. مولوي در اين زمي نه مي گويد:

اختيار هست ما را بي گمان حس را منکر نتاني شد عيان(13) 
اختيار اندر درونت ساکن است نانديد او يوسفي، کف را نخست(14)

دومي ن شاهد، ترديد در تصمي م گيريهاست، گاه آدمي آنقدر ترديد دارد که عنان خويش را به قرعه و استخاره مي سپارد، اگر انتخابي در کار نبود اين ترديد بي معنا بود. به قول مولوي:

اينکه فردا اين کنم يا آن کنم اين دليل اختيار است اي صنم(15)

و در جاي ديگر مي گويد:
در تردد ماندهايم اندر دو کار
اين تردد کي بود بي اختيار(16) 
اين کنم يا آن کنم او کي گود
که دو دست و پاي او بسته بود(17)

سومي ن شاهد، پشيماني از کارهاست، عقلا همواره براي هر انتخابي ضريب خطايي قائل اند و راه جبران خطا را در قوانين مدني اعم از ارث، ديه و ... قرار دادهاند و اساساًً توبه در فرهنگ اسلامي به دليل پذيرش پشيماني است. اگر راه و کار خطا را انسان انتخاب نکرده بود پشيماني معنا نداشت و همي ن طور احساس شرم و خجالت کشيدن از کارها همه حاکي از انتخاب است و اگر انتخابي نبود اينها همه بي معنا بود. در همي ن جا مولوي مي گويد:

گر نبودي اختيار اين شرم چيست
و اين دريغ و خجلت و آزرم چيست؟(18)

چهارمي ن شاهد، وجود نظام پاداش و کيفر و يا امر و نهي و تکليف است.اينکه عقلا کسي را تنبيه مي کنند و يا به کسي جايزه مي دهند. اينکه مجرمان را محاکمه، مؤاخذه و زندان مي کنند، نشانگر آن است که انسان با تلاش و انتخابش برگزيده است و اگر اين گزينش نبود تکليف، بي معنا بود؛ چنانچه مولوي مي گويد:

زان که محسوس است ما را اختيار
خوب مي آيد بر او تکليف کار(19)

اگر اين باور نبود که آدمي مي تواند انتخاب کند، امر و نهي بي معنا بود، اگر بدانيم که کسي نمي تواند از امر و نهي سرباز بزند امر و نهي معنا نداشت؛ به قول مولوي:

جمله قرآن امر و نهي است و وعيد امر کردن سنگ مرمر را که ديد(20)

شواهد فراوان ديگري را نيز مي توان بر شمرد از جمله مسئوليت و تعهد که چرا ما متعهد مي شويم و مسئوليت کاري را مي پذيريم اگر ما انتخاب نکرده ايم تعهد و پذيرش مسئوليت معنا ندارد. پس ما مي توانيم انتخاب کنيم و آنچه را انتخاب کرديم متعهد مي شويم و مسئوليت آن را مي پذيريم. بنابراين با توجه به شواهد ذکر شده ملتفت(21) خواهيم شد که انسان مختار و انتخاب گراست.

اهميت انتخاب

از آنجا که شخصيت آدمي را انتخابهاي پي در پي او مي سازد و اين روحيات و سجايا و عاداتي که بر اساس انتخابهايش به دست آمده او را مقيد مي کند که بر اساس آن ملکات نفساني و شاکلهاش عمل کند که خداوند مي فرمايد: «قل کل يعمل علي شاکلته»(22) بگو هر کسي بر اساس شاکلهاش عمل مي کند لازم به توضيح است که عمل بر اساس شاکله در پاسخ به آيات پيشين است که چگونه ممکن است قرآن براي عدهاي شفا و رحمت باشد و براي عده اي ديگر خسران و زيان: «و ننزل من القرآن ما هو شفاء و رحمة للمؤمنين ولا يزيد الظالمي ن الاخساراً».(23) خداوند در پاسخ مي فرمايد که ما هيچ تفاوتي بين آدمي ان قائل نشديم و اين خود آنانند که بر اساس شاکله خود عمل مي کنند، آنکه شاکلهاي معتدل و مستقيم دارد از قرآن بهره مند مي شود و آنکه شاکلهاش بر اساس ظلم و ستم بنا نهاده شده بهره اي به جز خسران و زيان نخواهد داشت مگر آنکه شاکلهاش را تغيير دهد اين انسان است که با انتخابهايش شاکلهاش را مي سازد و بر اساس شاکلهاي که ساخت، شخصيت او شکل مي گيرد و تا زماني که تغييري در آن ايجاد نکند بر آن اساس زندگي خواهد کرد و بر اساس آن خواهد مرد و بر اساس آن محشور خواهد شد و به همي ن دليل است که خداوند مي فرمايد « من کان في هذه اعمي فهو في الاخرة اعمي واضل سبيلا»(24) اگر کسي در اينجا کور باشد در آخرت نيز کور و گمراه تر خواهد بود و عکس آن نيز صادق است اگر کسي در اين دنيا بصير و بينا بود در آنجا نيز بينا خواهد بود. بنابراين انتخابهاي انسان است که زندگي در اين دنيا و به هنگام مرگ و پس از آن را رقم خواهد زد و تمام داشتههاي آدمي را تشکيل مي دهد.

انتخاب در قرآن

آيات فراواني دال بر انتخاب انسان وجود دارد که در اينجا چند آيه از آيات شريفه قرآن کريم را با اندکي توضيح، ياد آور مي شويم.

1- آيه 256 سوره بقره

لا إِکْراهَ فِي الدِّينِ قَدْ تَبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَيِّ فَمَنْ يَکْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَ يُؤْمِنْ بِاللَّهِ فقد استَمْسَکَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقي‏ لاَ انْفِصامَ لَها وَ اللَّهُ سَمي عٌ عَليمٌ

در دين هيچ اکراهي نيست چرا که راه از بيراهه آشکار شده است، پس هر که به طاغوت کفرورزد و به خدا ايمان آورد بقيناً به محکمترين دستاويز آويخته است که هرگز نخواهد گسست و خداوند شنواي داناست.

آيه شريفه بيان مي کند اولاً آدمي مختار است و هيچ الزام و اجبار و اکراهي در پذيرش دين ندارد زيرا که دين عبارتست يک سلسله معارف علمي که معارف عملي به دنبال دارد و جامع همه اين معارف يک کلمه است و آن عبارتست از اعتقادات و اعتقاد و ايمان همه از امور قلبي است که اکراه و اجبار در او راه ندارد.

ثانياً انتخابگر است، همي نکه ايمان به خدا را بر گزينه ديگر که ايمان به طاغوت است بر مي گزيند نشان مي دهد که انسان انتخاب گراست و البته با پذيرش ولايت خداوند و ايمان به او به محکمترين دستاويز آويخته که گسستني نيست.

2- آيه 17 سوره فصلت

وَ أَمَّا ثَمُودُ فَهَدَيْناهُمْ فَاسْتَحَبُّوا الْعَمي ‏ عَلَي الْهُدي‏ ...

و اما ثموديان پس آنها را هدايت کرديم ولي کور دلي را بر هدايت برگزيدند.

ثمود و ثموديان و يا قوم ثمود سمبل است و آيه شريفه بدين معناست که هدايت درب خانه تک تک افراد و همه جوامع را مي زند و آنان هستند که با علل و انگيزههاي متنوع و متفاوت هدايت را رها کرده و به غفلت و معصيت و ضلالت و گمراهي روي مي آورند بنابر اين تغيير و ضعيت در دست آنان است و آدمي ان هستند که انتخاب مي کنند.

3- آيه 3 سوره انسان

إِنَّا هَدَيْناهُ السَّبيلَ إِمَّا شاکِراً وَ إِمَّا کَفُوراً

ما راه را به او نشان داديم يا سپاس گزار باشد و يا ناسپاس.

همان طور که نور افشاني و هدايت انسان، سنت الهي است، انتخاب گري انسان نيز يک سنت الهي است.
خداوند نور افشاني، هدايت و راهنماي مي کند و راه را براي همهگان مشخص مي کند و اين انسان است که با ديدن راه، بيراه و مسير نادرست را انتخاب مي کند.

بنابر اين، قرآن کريم انسان را موجودي انتخاب گر مي داند و روح گزينشگري را حاکم بر او مي داند که اگر اينگونه نبود بيان دو قطبيها در باورها، اخلاق و ذکر پيامدهاي انتخابها، نادرست و بيان وعد و وعيدها، بيمعنا مي بود.

خاستگاه انتخاب

اينکه انتخاب از کي و از کجا آغاز مي شود پرسش بسيار مهمي است و پرداختن به آن مجال ديگري را مي طلبد، اما مهم اين است نقطه آغازين انتخاب، نفس و خود انسان است. آدمي ابتدا خود را انتخاب مي کند و با حب النفس خود را براي خود بر مي گزيند و خودخواه مي شود البته در اينکه خود خواهي خوب است يا بد، بحثهاي فراوان اخلاقي، روان شناختي و حتي جامعه شناختي مي توان کرد ولي همي ن قدر مي توان گفت اگر خودخواهي نبود تا امروز نسل بشر منقرض شده بود يعني بقاء انسان مرهون خودخواهي اوست و شايد بتوان گفت خودخواهي يک موهبت الهي است که آدمي انتخابش مي کند و اگر اين گونه نبود همه دست به انتحار مي زدند ولي آنچه به عنوان خودخواهي و حب النفس مذموم شمرده شده به دليل اين است که در جاي خود قرار نگرفته و هر چيزي که در جاي خود قرار نگيرد ظلم است و ظلم قبيح و مذموم است. جايگاه انسان، خلیفة اللهي است! او بايد جانشين خدا باشد؛ اگر به جاي خدا نشست، در غير جاي خود قرار گرفته که ظلم است و لذا خداوند مي فرمايد: «افرايت من اتخذ الهه هواه و اضل الله علي علم و ختم علي سمعه و قلبه و جعل علي بصره غشاوة فمن يهديه من بعد الله افلا تذکرون».(25) پس آيا ديدي کسي که هواي خويش را معبود قرار داده و خدا او را با وجود عملش گمراه کرده و به گوش و دلش مهر زده و بر ديده اش پرده نهاده است آيا پس از خدا چه کسي او را هدايت خواهد کرد، آيا پند نمي گيرد؟ بنابراين نقطه شروع انتخاب، گزينش خود براي خود است که اگر عادلانه باشد و بر سکوي خود بايستد به کمال مي رسد و انسان کامل خواهد شد و اگر در جايگاه خداوند قرار بگيرد ظالمانه خواهد بود که به جرأت مي توان گفت بزرگترين مشکل بشر امروزي اين است که آدمي در جاي خود نايستاده است و اگر پديده اي بر اساس ظلم شکل بگيرد پايدار نخواهد بود. فجايعي که امروز در عالم با آن مواجه ايم از اين دست است يأس و نومي دي، احساس پوچي و بي معنايي در زندگي اجتماعي همه و همه ناشي از اين نگاه ظالمانه انسان به خود است که بايد اصلاح شود و اين مهمترين وظيفه و رسالت دانشمندان و به ويژه فيلسوفان در جهان امروز است که تلاش کنند هر چيزي را به جاي خود برگردانند که از فروپاشي اين عالم جلوگيري کنند. چه خوش مي گويد شيخ محمود شبستري در گلشن راز:

جهان چون زلف و خط و خال و ابروست
که هر چيزي به جاي خويش نيکوست(26)

اگر ذره اي برگيري از جاي
خلل يابد همه عالم سراپاي(27)

انجام انتخاب

بيان شد که خاستگاه انتخاب، خود است يعني نقطه آغازين انتخاب، خود آدمي است و انجام انتخاب، ديگران است يعني انتخاب از خود شروع مي شود و به ديگران مي انجامد. ديگران به دليل فاصلهاي که با من (خود) دارند مي تواند با سه عنوان متفاوت (آن، او ، تو) (28) بررسي شود. «آن» انتخابي است که به طور کامل در اختيار انتخابگر است و عنانش کاملاً در اختيار اوست؛ «آن» همانند کالايي است که به هر سو و هر جهت برده مي شود همانند اثاث منزل، اتومبيل، خانه و ... همه تحت فرمان من (خود) است. « من » خود را مالک «آن» مي داند و هر گونه تصرفي را براي خود مباح مي داند.
«او» انتخابي است که طبق ضوابطي در اختيار انتخاب گر است، «او» انتخاب را محدودتر مي کند زيرا که مختار است و هر گونه تصرفي در او بايد تحت توافق، ضابطه و قانون باشد همانند : وکيل، نايب، همسر و ... « تو» انتخابي است که در اينجا من (خود) تمام عنان اختيار خويش به «تو» سپرده است و آن قدر در او ذوب شده است که ديگر خودي نمي بيند و يک رابطه دو شرطي من « تو، تو » من، با يک جابجايي به رابطه من - من مبدل خواهد شد و آدمي با اين گزينش در اوج است. و احساس دوگانگي ندارد و گويا با يک قوس صعودي به خودخواهي محض رسيده است که شناخت «تو» را وابسته به شناخت خود مي بيند چنانچه در حديث معروف نبوي آمده است «من عرف نفسه فقد عرف ربّه».(29) يعني هر کس خود را شناخت به تحقيق پروردگار خويش را شناخته است در اينجا معرفت خود همان معرفت ديگران خوانده مي شود. در اين گزينش به ظاهر آدمي از خود هيچ ندارد و عنان خويش به تو سپرده است ولي در حقيقت همه چيز دارد زيرا که خودش را به منبع لايزال متصل نموده است؛ اينجاست که احساس مي کند به عهدي که با خدا در «الست» بسته بود عمل کرده: «و اذ اخذ ربک من بني آدم من ظهورهم ذريتهم واشهدهم علي انفسهم، الست بربکم قالوا بلي».(30) آن گاه که پروردگار تو از پسران آدم از پشتهايشان، نسل و نژاد آنها را برگرفت و آنها را بر خودشان گواه کرد که آيا من پروردگار شما نيستم همه گفتند بلي! بنابراين انجام انتخاب، ديگران است با ترتيب آن، او، تو .

متعلق انتخاب

آنچه انتخاب به آن تعلق مي گيرد و انسان مي تواند برگزيند همانا موجود است و معدوم نمي تواند مورد انتخاب قرار گيرد. از نظر فلسفي متعلق انتخاب بازه باز (ا ه) (31) است! صفر معدوم است و نمي توان عدم را انتخاب کرد، عدم چيزي نيست که برگزيده شود ولي هر چه که لباس وجود بر تن کرد مي تواند مورد گزينش و انتخاب قرار بگيرد. بين صفر و يک بي نهايت پديده است که همگي مي توانند مورد گزينش قرار بگيرند ولي نه صفر که معدوم است مي تواند انتخاب شود و نه يک که مطلق وجود است زيرا براي انتخاب، گزينش گر بايستي بر پديدهها اشراف داشته باشد که اينگونه نيست البته مي توان به آن بسيار نزديک شد ولي نمي توان به آن رسيد. آدمي ممکن الوجود است و نمي تواند بر واجب الوجود اشراف پيدا کند و آن را برگزيند. اما اگر با ديد عرفاني به اين گزاره بنگريم ممکن است مطلق وجود نيز مورد گزينش قرار بگيرد با اين نگاه آن وجود محض دسترس ترين است و همه چيز جلوه او يند و هر چه هست اوست و همه با هم وحدت دارند. با اين تعبير متعلق انتخاب بازه نيم باز (ا ه) است و مطلق وجود هم قابل گزينش خواهد بود.

شاخصه انتخاب

انتخاب در زمان حال صورت مي گيرد، گذشته را نمي توان انتخاب کرد، از گذشته تنها گزارشي موجود است و سهم تأثير ما در اين انتخاب صفر است، آينده را نيز نمي توان انتخاب کرد به دليل اينکه موجود نيست ولي مي توان راهي را انتخاب و يا به عبارتي راهي را توليد کرد که با کمک آن بتوانيم انتخاب صحيحي داشته باشيم و بتوانيم آينده بهتري را بسازيم! شاخصه اساسي اين راه، کم کردن فاصله بين بود و نمود آدمي است! آدمي در زمان حال از بود و نمود برخوردار است. آنچه ظهور و بروز دارد همان نمود اوست که مدعي همه کمالات است ولي فاصله فراواني با بود انسان دارد بهترين شاخصه براي انتخاب ما و اينکه چه انتخابي بهتر و درست تر است اينکه بر آيند آن انتخاب کم کردن فاصله بود و نمود آدمي باشد تا بدانجا که اين فاصله به صفر برسد و اين زماني تحقق پيدا مي کند که باانتخابمان هيچ گونه پنهان کاري نداشته باشيم همان گونه که امام علي(ع) مي فرمايد: «و احذر کل عمل يعمل به في السر و يستحي منه في العلانیة و احذر کل عمل اذ سئل عنه صاحبه انکره او اعتذر منه»(32) بپرهيز از هر کار پنهاني که در آشکار شدنش شرم داري، بپرهيز از هر کار پنهاني که اگر از کننده آن پرسش کنند نپذيرد و يا عذرخواهي کند. انتخابي مطلوب است که اگر پردهها بالا رود و بود آدمي آشکار شود کوچکترين نگراني و شرمندگي نداشته باشد. اين مهم با اصلاح انگيزه و نيت تحقق پيدا مي کند. اگر اين انگيزه در انسانها شکل بگيرد آنگاه هيچ رذيله اي را مشاهده نخواهيم کرد و افراد و جامعه و تاريخي نمونه خواهيم داشت و اين همان فضايي است که به دنبال آنيم و امي د داريم با ظهور امام زمان (عج) محقق شود.

پيامد انتخاب

انتخاب، نتيجه شناخت است، کسي که بر اساس علم و آگاهي انتخاب مي کند بايد مسئوليت انتخابش را بپذيرد و اين مسئوليتي است که متوجه عالمان و آگاهان است که بدانند هر تلاشي براي انتخاب هزينه اي دارد که بايد هزينه آن را بپردازند. امام علي(ع) مي فرمايد: «ما اخذ الله علي اهل الجهل ان يتعلّموا حتي اخذ علي اهل العلم ان يُعَلِّموا» . (33) خداوند از مردم نادان عهد نگرفت که بياموزند تا آنکه از دانايان عهد گرفت که آموزش دهند بنابراين اين آگاهان و دانشمندان هستند که با سخت کوشي و تلاش فراوان انتخاب مي کنند و همواره هزينه آن را در جامعه و تاريخ پرداخته اند تا راه را براي انتخاب ديگران هموار سازند.

نتيجه

داشته هاي وجودي انسان بر اساس انتخاب به دست مي آيد انتخابهاي پي در پي شاکله اي براي آدمي طراحي مي کند که با آن شاکله زندگي مي کند و با آن شاکله مي مي رد و با آن شاکله محشور خواهد شد. اين فرايند شاکله سازي با اراده و آگاهي است که منجر به تصمي م مي شود و نتيجه اين تصمي م انتخاب است.

انتخاب از آدمي قابل انفکاک نيست و ناگزيريم از پذيرش آن؛ به عبارت ديگر آدمي محبوس به انتخاب است و محکوم به آزادي است حتي اگر تنها يک گزينه پيش رو داشته باشد و اين انتخاب زماني به مطلوب خويش خواهد رسيد که فاصله بود و نمود را به حداقل برساند و هر قدر اين فاصله کمتر شود از کمال بالاتري برخوردار خواهد شد تا اينکه اين فاصله به صفر برسد و آن در انسان کامل است که معصومي ن(عليهم السلام) نمونههاي آنند و در رأس همه پيامبر گرامي اسلام «محمد مصطفي» است که امي د است با تأسي به آنان و حرکت در مسيرشان بهرهاي نصيبمان گردد.

---------------------------------------------------
پانوشتها: 
1 . قرآن کريم، سوره نحل، آيه 78.
2 . بنابر تئوري فيکسيسم (fixism)
3 . بنابر تئوري ترانسفورمي سم (transformism)
4 . بنابر فلسفه اسلامي .
5 . بنابر فلسفههاي وجودي (existentialism)
6 . سيد ضياءالدين سجادي، انسان در قرآن، ص 18.
7 . حسيني الزبيدي، تاج العروس، ج4، ص 102.
8 . صدرالدين الشيرازي، محمد ابراهيم، اسفار اربعه،ج2، ص 302.
9 . فرهنگ دهخدا.
10 . فرهنگ عمي د.
11 . طباطبايي، محمدحسين، نهایة الحکمة، ص 173.
12 . علامه حلي، کشف المراد، ص 308.
13 . مثنوي معنوي، دفتر پنجم، بيت 2967.
14 . مثنوي معنوي، دفتر پنجم، بيت 2975.
15 . مثنوي معنوي، دفتر پنجم، بيت 3024.
16 . مثنوي معنوي، دفتر ششم، بيت 408.
17 . مثنوي معنوي، دفتر ششم ، بيت 409.
18. مثنوي معنوي، دفتر ششم ، بيت 3009.
19 . مثنوي معنوي، دفتر پنجم، بيت 3021.
20 . مثنوي معنوي، دفتر پنجم، بيت 3026.
21 . التفات نقش بسيار مهمي در ظهور بديهيات ايفا مي کند ممکن است امري بديهي باشد چون التفات نداريم غير بديهي به نظر آيد و انتخاب و اختيار هم بديهي اند البته اگر التفات باشد.
22 . قرآن کريم، سوره اسراء، آيه 84.
23 . قرآن کريم، سوره اسراء، آيه 82.
24 . قران کريم، سوره اسراء، آيه 72.
25 . قرآن کريم، سوره جاثيه، آيه 23.
26 . شيخ محمود شبستري، (اسعدالدين محمود شبستري)، گلشن راز، بخش 50.
27 . شيخ محمود شبستري، (اسعدالدين محمود شبستري)، گلشن راز، بخش 8.
28 . تعابير فوق از مارتين بوبر دانشمند اتريشي در کتاب ( من تو) برگرفته شده.
29 . بحارالانوار، جلد95، ص 452.
30 . قرآن کريم، سوره اعراف، آيه 172.
31 . اين تعبير برگرفته از رياضيات و آناليز است.
32 . امام علي(ع)، نهج البلاغه، نامه 69.
33 . امام علي(ع)، نهج البلاغه، حکمة 478.

عنوان بعدیعنوان قبلی




کلیه حقوق این اثر متعلق به پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی صانعی می باشد.
منبع: http://saanei.org