Loading...
error_text
پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی صانعی :: نشریه صفیر حیات
اندازه قلم
۱  ۲  ۳ 
بارگزاری مجدد   
پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی صانعی :: صله رحم و شادي (محمد طهماسبي)

صله رحم و شادي (محمد طهماسبي)

مقدمه

پروردگار حکيم انسان را از تنهايي برحذر داشته و امر نموده تا به خويشاوندان خود نزديک شده و با آنها همبستگي داشته باشد. از آن سو قطع کننده ارتباط با عزيزان خود را زيانکار دانسته، از رحمت خود دور و فرجام بدي را برايشان پيش بيني کرده است، از مخلوق خود-که بهتر از هرکس او را مي شناسد- خواسته تا با پدر و مادر، اهل خانواده و خانوار خود ارتباط داشته و از آنها- تا آنجا که مي تواند و رضاي پروردگار در آن است- حمايت نمايد. اما از بين همه مردمان تنها خردمندان ناب(اولوالالباب) فلسفه اين امر و نهي الهي را فهميده و گردن مي نهند و اينها در اقليت هستند. اما اکثر افراد جامعه يا قبل از پيوند زناشويي و يا پس از آن درست برعکس عمل مي کنند. يا با کساني خويش و قوم مي شوند که خداوند از دوستي و محبت و آمد و شد با آنها نهي نموده و يا به علت کوچکترين اختلاف و کدورتي رابطه دوستي و صميميت را قطع نموده، کار را به دشمني و نزاع کشانيده و تنها و بي پناه مي شوند. تنهايي و نداشتن حمايت اجتماعي با وجود سختي ها و مشکلاتي که سر راه انسان قرار دارد، منجر به غمگيني و افسردگي خواهد شد. در حالي که انسان نيازمند شادي است تا بتواند فعاليت هاي روزمره خود را درست انجام دهد. برخي متأسفانه دعوت به همبستگي مي کنند، اما با شادي مخالف هستند و برخي ديگر در عياشي فرو رفته و از پيوند با خانواده و خويشان سر باز مي زنند. بنابراين انسان امروز نيازمند است تا از افراط در پاک ديني(مخالفت و مقاومت در مقابل شادي و لذت) به دامن بي بندوباري و عياشي نيفتد که اين دو يکديگر را باز توليد مي کنند؛ با اين تفاوت که اين عصر، عصر دهکده جهاني و نبرد نابرابر سعادت گرايان شادي بخش و لذت آفرين با دو گروه افراط کننده (زهدفروشان مخالف لذت و شادي و بي بندوبارها) مي باشد. در اين بين جوانان احساس مي کنند که از زمين و آسمان سگ را رها کرده و سنگ را براي دفاع بسته اند، بخصوص آن ها که از امکان لذت حسي محروم بوده و تنها به لذات خيالي(در تلويزيون هاي ماهواره اي و در اينترنت و...) و وهمي(با مصرف مواد توهم زا وغيره) مشغول بوده و طبيعي است که از لذات عقلي نيز بي بهره باشند. بخشي از اين فساد اجتماعي معلول از هم پاشيدن نظام مقدس خانواده و قطع رحم مي باشد و اين نتيجه مختصر مقاله حاضر است.اين بحث در ابتدا با تعريف صله رحم شروع شده و پس از تبيين لذت، نشاط و شادي و تفاوت آنها، به موانع صله رحم و شادي و در نهايت به ارتباط بين صله رحم و شادي مي پردازد.

صله رحم و قطع رحم

« مراد از صله رحم احسان نمودن به نزديکان از خويشاوندان نسبي و سببي و مهرباني و عطوفت نشان دادن به آنها و رعايت کردن احوال آنان است.»؛ بنابراين از جمله کساني که خداوند تحت عنوان صله رحم انسان را ملتزم به پيوستگي و همبستگي با آنها نموده، خويشاوندان(رحم) مي باشند. بجز قرآن کريم در احاديث قطعي نيز فوايد و نتايج اين واجب الهي يادآوري شده است. امام صادق(ع) مي فرمايند:« صله الارحام تحسن الخلق»، معاشرت با ارحام باعث مي شود خلق و خوي فرد نيکو شود. يا در جاي ديگر بيان داشته اند:« صله الارحام تحب في اهل بيته»، صله ارحام و معاشرت با آنها باعث مي شود، فرد در ميان خانواده اش محبوب شود. در مقابل صله رحم، قطع رحم قرار دارد و «مراد از قطع رحم اين است که وي را با گفتار يا کرداري اذيت و آزار دهي، يا به چيزي نيازمند است و تو بيش از نياز خود از آن بهره مند هستي؛ ولي از بخشش خودداري کني و يا قادر به دفع ظلم از او باشي و دفع ظلم از وي نکني و يا از روي کينه او را رها کرده باشي و اگر مريض شد به عيادتش نروي و موقعي که از مسافرت برگشت، به زيارتش حاضر نشوي. همه اين امور و امثال آن از مصاديق قطع رحم است و آنچه مقابل اين امور است از مصاديق صله رحم شمرده مي شود. جلوگيري از اذيت و آزار او، مواسات نمودن به مال با او و به ملاقات وي رفتن و با دست و زبان کمک کردن و غيره»

لذت، شادي و نشاط

مفاهيم لذت، شادي و نشاط با يکديگر تفاوت دارند، اما اغلب بين آنها تفکيک قايل نشده و سوء تفاهماتي را ايجاد مي کنند.

1.لذت به معناي خوشي در مقابل الم يا ناخوشي است و در روان شناسي يکي ازکيفيات نفساني است. لذت ادراک حالي ملايم و خوشايند است، مانند ادراک مزه شيريني به وسيله حس چشايي و ادراک نور به وسيله چشم که چهار نوع است: حسي، خيالي، وهمي و عقلي و اغلب مردم همان لذات حسي، خيالي و وهمي را با ترشح هورمون سرخوشي و لذت(سروتونين) تجربه مي کنند. چه آنچه که چون شراب با ايجاد سرخوشي موقت، بيماريهاي جسماني و رواني همچون افسردگي را به ارمغان آورد و چه فعاليتي چون ورزش که بر جسم و جان بيفزايد. هم ريشه با لذت سه آيه در قرآن وجود دارد، که در يک مورد به لذت بصري: «...و فيها ما تشتهيه الانفس و تلذ الاعين ...»، در آنجا(بهشت) هر چه نفوس را بر آن ميل و اشتها است و چشم ها را شوق و لذت، مهيا باشد. و در دو مورد به لذت چشايي اشاره دارد:« يطاف عليهم بکاس من معين بيضاء لذة للشاربين»(1) حور و غلمان براي بندگان خدا با جام شراب طهور دور مي زنند، شرابي سپيد و روشن که آشامندگان لذت کامل برند. و همچنين: « و انهار من خمر لذة للشاربين»، براي متقين در بهشت نهرها از شراب ناب که نوشندگان را به حد کمال لذت بخشد و....مهياست. لذت را پايين ترين سطح شادي دانسته اند. لذت برخلاف نشاط و شادي از لشکريان عقل نبوده، بلکه با حس و خيال و وهم مرتبط است. و اگرچه برخلاف اپيکوريسم و روان شناسان لذتگرا، خوشباشي(لذتگرايي) غايت هستي نيست؛ اما برخلاف نظر پاک دينان افراطي، با وجود لذت و کاميابي(غيرحرام) در خلوت زندگي است که مي توان در امرار معاش و مراوده با دوستان صميمي و حتي مناجات با خداوند موفق بود.

2.اما شادي يکي از هيجان هاي مثبت است که از نظر روان شناسي حداقل دو جنبه دارد: عاطفي( معرف تجربه هيجاني شادي، شعف، خشنودي) و شناختي(رضامندي از حيطه هاي گوناگون زندگي مانند موقعيت خانواده، کار و...) و شرط آن اين است که با عاطفه منفي همراه نباشد. شادي از نظر ارزشي نيز دو نوع است: شادي ممدوح و مذموم. در قرآن کريم با تعبير سرور و حبور در شادى ممدوح و با تعبير فرح(بيشتر موارد) در شادى مذموم -كه موجب تكبر است- به کار گرفته شده است. سرور و حبور ناشى از تفكر و فرح ناشي از قوه شهوت است. فيومى در مصباح گفته: فرح در معنى تكبّر، خرسندى و شادى به كار مى‏رود.

3.و بالاخره نشاط در مقابل کسالت و خمودي قرار داشته و در صورت سلامت جسماني و فعاليت آن به وجود مي آيد. مثلا نداشتن يبوست، مصرف روغن زيتون و ورزش کردن موجب نشاط مي شود. امام جعفر صادق(ع) نشاط و شادي را از لشکريان عقل معرفي کرده و مي فرمايد:« نشاط ضد آن كسالت و شادي ضد آن اندوه است.» و از آنجا که «شادي باعث انبساط خاطر و سبب نشاط انسان مي شود.» و نشاط پيش از عمل موجب شروع و پس از عمل موجب تطويل و نيکو به جا آوردن آن مي شود؛ مي توان نتيجه گرفت نشاط با شادي توام بوده و از آن تفکيک ناپذير مي باشد.

از اين ملاحظات نتيجه گيري مي شود که لذت براي رسيدن به شادي و نشاط اولويت زماني داشته و شادي و نشاط در اولويت رتبي نسبت به لذت قرار دارند. بنابراين هر سه مفهوم با يکديگر مرتبط مي باشند و اگر لذتي به شادي و نشاط نينجامد و حتي برعکس منجر به غمگيني و افسردگي بشود؛ لذتي کاذب(بيش از نياز بدن) به شمار مي رود و همچنين اگر لذت تجربه نشود، نوبت به شادي و نشاط نيز نخواهد رسيد.

موانع صله رحم و شادي

همچنان که گذشت با وجود لذت و کاميابي(غيرحرام) در خلوت زندگي است که مي توان در امرار معاش و مراوده با دوستان صميمي و حتي مناجات با خداوند موفق بود. مصداق اين نوع لذت همان رابطه جنسي با همسر مي باشد. حال اگر فرصت ازدواج براي دوازده ميليون جوان ايراني فراهم نباشد، با وجود محروميت جنسي نمي توان از نوجوان و جوان جامعه انتظار شاد و بانشاط بودن و به تبع مراوده با دوستان و خويشاوندان را داشت. و اگر بين همسران نيز رابطه جنسي منجر به رضايت طرفين برقرار نباشد، باز اين کج خلقي حاصل از ناکامي جنسي، حال و حوصله رفت و آمد با بستگان را کاهش خواهد داد و اينها بجز انحرافات و اختلالات رواني- جنسي و بجز طلاق و... در خانواده هاي ايراني مي باشد. « طلاق از جمله فاکتورهايي است که پايه هاي زيربنايي خانواده را متزلزل کرده و با مشکلات جنسي رابطه دارد. روابط جنسي شکل دهنده بخشي از ادراکات زوجين از همديگر است و ادراکات جنسي در بين زوجين ارتباط مثبت با رفتارهايي دارد که نگهدارنده و تداوم بخش ازدواج است.

نتايج تحقيقات نشان داده است که صميميت جنسي با صميميت عاطفي در ارتباط است.»(هاربين و گمبل، 1977). رابطه جنسي به منزله مينياتور رابطه عمومي است. و با منتفي بودن لذت، از شادي و نشاط و به دنبال آن از صله رحم نيز خبري نخواهد بود. در ايران بجز طلاق محضري و شايد بيش از آن، طلاق عاطفي اتفاق مي افتد که مشکل جنسي مهمترين علت آن مي باشد. «طلاق عاطفي به سردي رابطه ميان زن و شوهر گفته مي شود که در اين رابطه، ضعف ارتباط عاطفي زن و شوهر منجر مي شود به سردي تمامي روابطي که يک زوج مي توانند با هم داشته باشند.» ؛ متاسفانه اين نوع طلاق در بين تحصيل کرده ها بيشتر گزارش شده است. «طلاق عاطفي در بين تحصيل کرده ها سه برابر خانواده هاي عادي است، در اين نوع از جدايي تنها مسائل فرهنگي يا خانوادگي، وجود فرزندان و شرايط اجتماعي مانع طلاق مي شود و زوجين به اجبار در کنار هم زندگي مي کنند و يکي از عوارض اين نوع زندگي ايجاد روابط فراخانوادگي و فرازناشويي است. هفتاد درصد از موارد طلاق عاطفي به صورت روابط فراخانوادگي و فرازناشويي ادامه مي يابد که خطر جدي براي پاکي خانواده و صداقت اجتماعي دارد و سي درصد از موارد به جدايي و طلاق تن مي دهند. غرور کاذب و عدم قبول نظريات منطقي زن و شوهر در ميان افراد تحصيل کرده از علل افزايش طلاق عاطفي است، عدم پذيرش راهنمايي و کمک بزرگترها از جانب افراد تحصيل کرده، عدم اعتقاد به مشاوره، اشتغال زوجين، مشکلات جنسي و اختلافات مالي ريشه هاي اصلي رفتاري در بروز طلاق عاطفي است.» و همه اين محروميت ها از لذت حلال موجب درد و رنج،کسالت و غم و اندوه خواهد شد. اما تنها اين عوامل روان شناختي نيستند که فرصت لذت بردن از زندگي و داشتن روحيه شاد و با نشاط را از مردم سلب کرده اند، بلکه بيش و پيش از آن اين نظام اقتصادي و سياسي است که شادي بخش يا غم افزاست. «در جوامعي مانند ما سياست و اقتصاد همواره مهم ترين منابع تکذيب شادي بوده اند. به اين معنا که سياست با ممنوعيت ها، محدوديت ها و شکست هاي خود و اقتصاد با نابرابري ها و تبعيض هايش سهمي مهم درتوليد نااميدي داشته اند.» ياس و نااميدي از شرايط اقتصادي هم محدود کننده شادي است، زيرا شادي با وضعيت معيشت و زندگي انسان گره خورده است، چگونه از فردي که نان براي خوردن ندارد، توقع داشته باشيم شاد باشد؟ تزريق شادي به جامعه دردمند، ظلم بوده و جنبه مخدر دارد و صحبت کردن از شادي در اين جامعه به معناي سرگرم کردن آنها به امر ديگري غير از واقعيت هاي جامعه است.

از ديگر موانع شادي در جامعه ايراني که ممکن است توسط برخي القا شود، عزاداري هاي ايام محرم و صفر و بالکل اقامه جلسات روضه ائمه معصومين(ع) است. اگر مراد از اين شبهه افکني اين باشد که افراط ها، تحريف ها، غلوها و يا برخي روش هاي نادرست در عزاداري ها که در اين باره وجود دارد، از جمله موانع شادي محسوب مي شود، سخن گزافي نيست؛ اما اگر عزاداري ها در قالب همنوايي با اهل بيت(ع) در طريق تکامل و اقامه شعائر ديني و اسلامي باشد، بايد گفت: نه تنها موجب غم، کدورت و ايستايي نيست بلکه خود عامل حرکت جامعه در طي طريق است، به شرط آن که متوليان به خوبي و به درستي زواياي زندگاني معصومين(ع) و علل و عوامل نهضت آنان و رنج و مشقتي که در راه اعتلاي کلمه حق و کسب آزادي؛ متحمل شده اند را به خوبي تبيين نمايند. نبايد فراموش کرد که تشيع دين ضد استبدادي و تحجر بوده و مبارزه اش در راه آزادي جز با آگاهي، نشاط و شادي امکان پذير نبوده است.

شادي و صله رحم

در احاديث اسلامي فوايد بسياري براي صله رحم ذکر شده است که از آن جمله يادگيري رفتارهاي شايسته، رشد روحيه حمايت اجتماعي و تعاون، افزايش عواطف انساني، کمک به سلامت رواني ارحام و ارتقاي سطح اميد به زندگي و طولاني شدن عمر، زياد شدن روزي، دفع شدن بلا و پاکيزه شدن اعمال و رشد معنوي است. تحقيقات روان شناسي علمي هم نشان داده است که ارتباط رضايت بخش و يادآوري دوستان و خويشاوندان علاوه بر فوايد معنوي و روحاني، فوايد رواني بسياري دارد که از آن جمله مي توان دستيابي به منبع حمايت اجتماعي، يادگيري مهارت هاي اجتماعي از طريق يادگيري مشاهده اي و پرداختن به ارتباطات مناسب، خودنظم دهي رفتارها در خلال ارتباط صحيح با ديگران را برشمرد. ضمنا صله رحم موجب بالا رفتن مقاومت افراد در مقابل فشارهاي رواني گشته و باعث کاهش بيماري هاي قلبي- عروقي و بيماري هاي رواني مي شود. اما همچنان که گذشت ارتباط با خويشاوندان بدون داشتن روحيه شاد و با نشاط و بدون ايجاد زمينه هاي اجتماعي مناسب تحقق نمي يابد تا منشا اين همه برکات بشود و عبادت را اگر هموار کردن راه خدا معني کنيم، قبل از صله رحم که موجب رضاي پروردگار مي باشد، بايد شاد و با نشاط بود و براي شاد و با نشاط بودن لازم است بستر و زمينه هاي اجتماعي آن فراهم بشود. اگر فردي احساس طرد شدن و تنهايي داشته و خود را دائما در معرض خطر ببيند، احساس ناايمني خواهد کرد؛ آنگاه محيط خانواده و خانوار خود را نيز ناامن و ناايمن خواهد نمود، تا چه برسد به اين که با آنها ارتباط نيکو داشته و به موقع حمايتشان نمايد.

همچنان که گذشت، شادي و نشاط بستر اجتماعي مناسب مي خواهد تا بتوان آموزه هاي ديني نسبت به شادي و نشاط را تحقق بخشيده و جامعه را از غم و اندوه نجات بخشيد. اگر ثابت کنيم در دين ما شادي، سعادت و خوشبختي نقش تعيين کننده دارد که واقعا چنين هست، اما زمينه هاي اجتماعي شرايط شکوفايي اين آموزه ها را فراهم نکند، نمي توان از شادي سخن گفت و زمينه اجتماعي ما تاييد کننده شادي هاي فردي و ناپايدار ما نيست. اتفاقاً اين زمينه اجتماعي، بستر مساعدي براي غم، نااميدي و نارضايتي خواهد بود. ضمنا ما نيازمند ساخت الگوهاي شادي هستيم. يکي از مهم ترين کاستي هاي دنياي مدرن، کاستي آيين است و به همين دليل مدام مي خواهند به سمت ابداع آيين جديد بروند. به نظر مي رسد ما در ساخت اين آيين شادي بخش ناتوان هستيم، زيرا تا حدي اين آيين خود را محدود مي کنيم که هرگونه نياز محدود مي شود و امکان بيان خود را ندارد. براي پاسخ به نياز به مطالبه اجتماعي شادي بايد اين الگوهاي جديد را ساخت که يک ساخت فرمايشي و از بالا نيستند، بلکه نيازمند به مشارکت مردم، نياز خود آنها و استفاده از فرهنگ بومي و تاريخي خود آنها دارد تا بتوانند فرهنگ گذشته تاريخي شادماني و جشني را که در اين جامعه بوده است را با جهت گيري هاي فکري و اعتقادي خود هماهنگ کنند و بتوانند اين فرهنگ شادي را به وجود آورند. تا زماني که ما اين تاييد را از متن اجتماعي خود براي شادي و سعادت نگيريم، نمي توان به اين مطالبه اجتماعي پاسخ داد و شادي به يک مساله اجتماعي تبديل مي شود. خوشبختانه فرهنگ ما ايراني- اسلامي است و اين هر دو هويت بخش ما هستند و در هر کدام به نوبه خود جاذبه ها و مناسک و مراسم شاد و شادي بخش به فراواني يافت مي شود. در اين زمينه بايد به جاذبه هايي اشاره کرد که ائمه ما و قهرمانان ما دارند.

اين جاذبه ها در هيچ يک از فرهنگ هاي دنيا وجود ندارد. اسطوره اي مانند حضرت عباس(ع) که هم شجاع است و هم اخلاقي و خانواده گراست، در هيچ جاي دنيا نيست. جامعه با چنين اسطوره هايي زيست مي کند. به خاطر همين است که از رؤساي اين کشور بخشش و جوانمردي را انتظار دارد و مي گويد چرا دشمنت را نمي بخشي؟، چرا کسي را که خطا کرده است نمي بخشي، ببخش. پس بايد اين موارد را تجليل کرد. جامعه ايراني يک ظرفيت بالايي دارد که نمي خواهد آنها را از دست بدهد و دنبال شخصيت هايي که بنيانشان غيراخلاقي، ضدخانوادگي و ضداجتماعي است، نيست. ائمه پديده هاي تاريخي و فرهنگي هستند، اتفاقا آنها هستند که فرهنگ ايراني را مي سازند. و کاش اين الگوهاي بي بديل تاريخ بشري درست معرفي بشوند تا همگان بدانند چگونه مي توان در عين تحمل سختي، مصيبت و مرارت، شاد بود و با نشاط و به وفادارترين الگوي خانوادگي در تاريخ بشر تبديل شد. الگوهايي که در زندگي پربار خود بيش از همه در مناجات با خدا لذت هاي عقلي را چشيدند و به کمک خانواده و خويشاوندان صالح در مبارزه با شرک و شرکاء راه شادي و نشاط بندگان خدا را از لوث وجود قارون ها، فرعون ها و بلعم باعوراهاي رنج آفرين پاک نموده و خود اسوه سرور و شادماني پايدار شدند.

جاده زندگي دو راه در پيش رو دارد. مي توان با اطرافيان و عزيزان خود از غذاهاي لذيذ لذت برد و با نوشيدن شراب شنگول شد و با رقص و پايکوبي به سبکسري پرداخت و بي خبر از رنج اطرافيان و بي توجه نسبت به اهداف بلند آفرينش به فرحي زودگذر رسيد و مي توان جاده سنگلاخ بشر را با همراهي و همدلي و دعاي پدر و مادر و خويش و قوم هموار کرد و با تحمل سختي هاي لذتبخش به سروري جاودانه رسيد و اين پيام کارگردان حکيم براي هنرمندان صحنه موقت زندگي است:«هان اى انسان ! تو در راه پروردگارت تلاش مى كنى و بالاخره او را ديدار خواهى كرد، در آن روز كسى كه نامه اش را به دست راستش دهند؛ به زودى خواهد ديد كه حسابى آسان از او مى كشند و خوشحال و خندان به سوى همفكرانش برمى گردد و اما كسى كه نامه اعمالش را از پشت سرش بدهند، به زودى فرياد واويلايش بلند مى شود و در آتش بسوزد؛ آرى او در دنيا نزد همفكرانش مسرور بود، او مى پنداشت كه هرگز نزد ما برنمى گردد».

عنوان بعدیعنوان قبلی




کلیه حقوق این اثر متعلق به پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی صانعی می باشد.
منبع: http://saanei.org