Loading...
error_text
پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی صانعی :: نشریه صفیر حیات
اندازه قلم
۱  ۲  ۳ 
بارگزاری مجدد   
پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی صانعی :: حضرت آيت الله موسوی بجنوردی درباره اهمیت و جایگاه محیط زیست و جلوگیری از تخریب آن از دیدگاه عقل و دکترین حقوق بشر

حضرت آيت الله موسوی بجنوردی درباره اهمیت و جایگاه محیط زیست و جلوگیری از تخریب آن از دیدگاه عقل و دکترین حقوق بشر

مصاحبه صفير با حضرت آیت الله موسوی بجنوردی در باره :
حضرت آيت الله موسوی بجنوردی درباره اهمیت و جایگاه محیط زیست و جلوگیری از تخریب آن از دیدگاه عقل و دکترین حقوق بشر

صفير: محيط زيست در زندگي مادي و معنوي بشر نقش بسزائي دارد. به عنوان اولين پرسش بفرمائيد آيا مي توان بهره برداري از محيط زيست سالم را در دايره حقوق قرار داد؟


# محيط زيست يکي از مواهب الهي است. خداوند تبارک و تعالي وقتي انسان را خلق مي‏‏‏‏ کند قهرا اين انسان بايد در محيط زيستي مناسب زندگي کند و از موهبت‏‏‏‏ هاي الهي، از هواي سالم، جوّ سالم و جامعه سالم متنعم باشد. البته بعضي از اينها مربوط به مسئله تربيت است اما سالم بودن محيط زيست از موهبت‏‏‏‏ هاي الهي است که به بشر مي‏دهد تا بتواند در آسايش زندگي کند در نتيجه مي‏توانيم امروزه از آن به عنوان يکي از حقوق بشر تعبير کنيم. در جامعه‏‏‏‏ اي که انسان زندگي مي‏کند بايد محيط زيست آن سالم باشد تا بتواند از نِعَم و مواهب الهي کمال بهره را ببرد بنابراين کساني که محيط زيست را آلوده مي‏کنند مانع برخورداري انسان از نعم الهي مي‏شوند و اين معصيت و جرم بسيار بزرگي مي‏‏‏‏ باشد. از اين رو مي‏توانيم محيط زيست سالم را به عنوان يکي از حقوق بشر و حقوق شهروندي قرار دهيم يعني همان‏‏‏‏ طور که بشر، حق آزادي و حقوق ديگر دارد در محيطي هم که زندگي مي‏کند بايد سالم باشد و هر چيزي که براي جامعه ضرر داشته باشد حرام است؛ وقتي که فردي ـ اعم از حقيقي و حقوقي ـ يا جامعه‏‏‏‏ اي يا حکومتي بخواهد محيط زيست را آلوده کند اين مسلما موجب ضرر و ضرار بر جامعه مي‏شود و وارد کردن ضرر بر مردم و جامعه معصيت بزرگي است و در ضمن، گناه ديگري هم ايجاد مي‏‏‏‏ شود که آن جلوگيري از بهره مندي از مواهب الهي است.

صفير: اگر بخواهيم به صورت مصداقي در آموزه هاي ديني از آيات يا روايات يا سيره معصومين همين نکته‏‏‏‏ اي که اشاره فرموديد استفاده کنيم، به چه بياني مي توان بهره برد که ما حق نداريم مواهب الهي را اتلاف کنيم؟

# در ابتدا بايد بگوييم اين يک مسأله عقلائي است؛ حتي اگر آموزه‏‏‏‏ هاي ديني وجود نداشت با اعتقاد به اينکه خدا عادل است يا خالق خلق است و همه مواهب و نعم از جانب اوست اگر کسي کاري کند که جلوي استفاده از نعم الهي گرفته شود اين از محرمات کبيره است. نياز نداريم دليلي ديگر در بين باشد و خود اين، بزرگترين دليل است؛ شما با تخريب محيط زندگي، داريد جلوي استفاده مردم از موهبت الهي را مي‏گيريد و به جامعه و خود اضرار مي‏‏‏‏ زنيد و اضرار از محرمات کبيره است. اگر انسان کاري کند که با آلوده کردن محيط زيست به جان انسان‏‏‏‏ ها ضرر بزند و منتهي به فوت آنها شود يا موجب امراض صعب‏‏‏‏ العلاج ‏شود شکي در آن نيست که از معاصي کبيره محسوب مي‏شود و معاصي کبيره گناهاني است که وعده آتش براي آن داده شده است. همان‏‏‏‏ گونه که عرض کردم اگر در نظام حقوقي بخواهيم ثابت کنيم بايد بگوييم نابودي محيط زيست، امري خلاف حقوق بشر است يعني امري است که همه اديان قبول دارند، همه جوامع بشري ـ اعم از لائيک، دين‏‏‏‏ دار، مسيحي و اسلامي قبول دارند. همه مردم جهان اين مسئله را قبول دارند که آلوده کردن محيط زيست جرم است و همه آن را محکوم مي‏کنند؛ لذا از آن چيزهايي است که من مي‏توانم بگويم که دکترين حقوق است يعني ما الان چيزهايي داريم که به آن مي‏گويند اصل مسلّم حقوقي، يعني تمام نظام‏‏‏‏ هاي حقوقي دنيا اين را قبول دارند و در اصطلاح حقوقي به آن دکترين حقوق مي‏‏‏‏ گويند. کسي که بخواهد از اين دکترين حقوق و اصل مسلّم حقوقي جلوگيري کند اين معصيت بزرگي است که فرد مرتکب مي‏شود.

صفير: در اين زمينه يک سؤالي پيش مي‏آيد که در مقام تزاحم چه کنيم؟ به اين بيان که از يک طرف بشر در دنياي امروز به دنبال توسعه است و لازمه توسعه اين است که در برخي از موارد اتوباني، کارخانه‏‏‏‏ اي و يا سدّي احداث شود که مغاير با سلامت محيط زيست است. به هر حال توسعه به هر مبنايي که بگيريم لازمه بشر امروز است و انسان به دنبال توسعه پايداراست از آن طرف مي‏فرماييد تخريب محيط زيست از معاصي و حرام است؛ آيا اينجا تزاحمي بين اين حق توسعه و اين حرمتي که براي تخريب است پيش نمي‏‏‏‏ آيد؟

# جا دارد که بگوييد تعارض؛ چون تزاحم بين دو واجب است. در تعارض هميشه حکم عقل مي‏گويد اهمّ را بگير و مهم را رها کن. يکي از مرجّحات باب تعارض اين است که آن که اهمّ است ـ چه شريعت آن را اهمّ بداند، چه جامعه و چه عقلا ـ ترجيح دارد. عرض کردم اين مسأله جزء دکترين حقوق امروزي است يعني تمام عقلاي عالم چه جامعه ديندار، چه جامعه بي‏‏‏‏ دين، لائيک، بودائي، مسيحي، يهودي و اسلامي آن را قبول دارند. تخريب محيط زيست از آن چيزهايي است که فکر نکنم هيچ نظام فکري و اعتقادي آن را تجويز کند و از آن مواردي است که عقل سليم آن را محکوم مي‏کند و «کلما حکم به العقل حکم به الشرع».

صفير: اين‏‏‏‏ که مي‏فرماييد اهمّ را بگيريم منظور اهمّ منطقه‏‏‏‏ اي است يا جهاني؟ فرض کنيد ايالات متحده آمريکا احساس مي‏کند فلان برنامه توسعه را بايد داشته باشد و براي توسعه خودش ممکن است بگويد من نياز به فلان انرژي دارم که مي‏‏‏‏ بينيم در آينده به لايه ازن هم صدمه مي‏‏‏‏ زند. الان سوخت غير استاندارد استفاده مي‏کنيم که باعث آلودگي هوا مي‏‏‏‏ شود از طرفي هوا هم حق مسلم همه است؛ منظورم اين است که ما بايد منطقه‏‏‏‏ اي اين تعارض را برطرف کنيم يا جهاني فکر کنيم؟

# بنده دو بحث مي‏کنم: اول، صغري را بحث مي‏کنم؛ مواد آلوده کننده جايگزين دارد و بايد به تدريج به جاي استفاده از سوخت‏‏‏‏ هاي فسيلي از انرژي هاي جايگزين استفاده شود. تخريب لايه ازن در جاهايي است که مناطق صنعتي بيشتر است و در مناطقي که صنعتي نيست خيلي کمتر آسيب ديده است. بنا به قاعده «من له الغنم فعليه الغرم»، شما که مي‏خواهيد سود ببريد جبران زيانش هم با شما است که چاره بکنيد. اگر لايه ازن تخريب شود شما بايد کارهايي کنيد که جلوي تخريب آن را بگيريد در حالي که کشورها در اين زمينه کوتاهي مي‏‏‏‏ کنند. مثلاً کشوري مانند آمريکا در تخريب لايه ازن سهم بيشتري نسبت به ساير کشورها دارد. مهم فعلاً به نظر من اين است که متولي اين امر، سازمان ملل است که در اين زمينه کوتاهي مي‏کند. سازمان ملل بر سر مسائل کم اهميت‏‏‏‏ تر واکنش نشان مي‏‏‏‏ دهد اما آن چنان که بايد در مسأله تخريب محيط زيست حساسيتي به خرج نمي دهد. همان‏‏‏‏ گونه که اگر در جايي نقض حقوق بشر بشود سازمان ملل مداخله و آن را محکوم مي‏کند بايد در اين مسأله که ضرر جاني به همه مي‏رسد و بدتر از نقض حقوق بشر است هم واکنش نشان دهد.

بيان اسلام نسبت به محيط زيست و ضرر نزدن به آن گوياتر از ديگر اديان ديگر است. اگر کسي کاري انجام مي‏دهد که باعث ضرر به ديگران مي شود وظيفه حکومت اسلامي است که جلوي آن را بگيرد مثلاً اگر شما در جايي چاه عميق بزنيد که سبب خشکيدن چاه‏‏‏‏ هاي ديگر شود دولت جلوي اين اقدام را مي‏گيرد. حتي در مورد قاعده «الناس مسلطون علي أموالهم»؛ حدّ اين سلطنت مردم بر مال خودشان به مقداري است که ضرر به کسي نزند، اين‏‏‏‏ گونه نيست که بنده بگويم الناس مسلطون علي أموالهم و هر چه دلم خواست انجام بدهم و لذا مرحوم امام(رحمة الله عليه) در قاعده لاضرر مبنايش اين است که لاضرر را نهي مي‏گيرد نه نفي؛ ايشان نهي را هم نهي حکومتي مي‏داند. ايشان مي‏فرمايد در قضيه سمرة بن جندب که مزاحم شخص انصاري شده بود حضرت رسول الله(ص) بعد از عدم تاثير نصيحت فرمود: «يا فلان اقلعها و ارم بها إليه»، درخت خرمايش را بکنيد و دور بيندازيد. ايشان مي‏فرمايد «لا» در اين حديث، لاي نهي است و نهي حکومتي، و رسول الله به عنوان حاکم و زعيم مسلمانان اين اختيار را دارد که چنان دستوري بدهد؛ بنابراين در بحث آلودگي محيط زيست نيز که باعث ضررهاي جاني و پيدايش بيماري هاي گوناگون مي‏‏‏‏ شود حکومت اسلامي مي‏‏‏‏ تواند وارد شود و در حدّ امکان جلوي اين ضررها را بگيرد.

صفير: ما چگونه مي‏‏‏‏ توانيم به مردم تفهيم کنيم که تخريب محيط زيست از ديدگاه خداوند معصيت و گناه است؟

# اين مسأله با واجب و حرام و شلاق زدن درست نمي‏‏‏‏ شود بلکه بايد فرهنگ‏‏‏‏ سازي شود و الاّ کيفرکردن و برخورد صِرف، به عقيده من نتيجه‏‏‏‏ اي ندارد در اسلام حرف آخرِ آخر، کيفر است. اساس اين کار فرهنگ‏‏‏‏ سازي است، بايد سمينارهايي تشکيل و مقالاتي نوشته شود، سخنراني‏‏‏‏ هايي در اين زمينه انجام گيرد تا به تدريج جامعه نسبت به محيط زيست و مسائل آن حساس شود. واقع امر اين است که اسلام خيلي حرف دارد؛ ما مي توانيم از آموزه‏‏‏‏ هاي اسلام و رواياتي که در اين زمينه‏‏‏‏ ها ـ مثل حرمت قطع درختان و يا رفتار مناسب با گياهان و حيوانات و... ـ وارد شده استفاده و آنها را جمع آوري کنيم؛ حتي مي توانيم اين آيات و روايات را به زبان‏‏‏‏ هاي زنده دنيا ترجمه کنيم و به دنيا عرضه کنيم. اسلام هم غناي فکري و هم انسان‏‏‏‏ هاي متفکر دارد که مي‏‏‏‏ توانند آموزه‏‏‏‏ هاي آن را به دنيا عرضه کنند.

يکي از افرادي که واقعاً وظيفه‏‏‏‏ اش را در دنياي امروز انجام مي‏دهد آيت الله صانعي حفظه الله است، ايشان نظريات خوبي دارد و بدانيد که در عقائد جوان‏‏‏‏ ها، زن‏‏‏‏ ها و مردها خيلي تأثير دارد. امروزه اين سخنان در خارج از ايران نيز پخش مي‏شود و ديگران متوجه مي‏‏‏‏ شوند که در اسلام حرف هاي نو و تازه‏‏‏‏ اي گفته مي‏شود که مدرن است و اين‏‏‏‏ که يک روحاني در قم حرف‏‏‏‏ هاي مدرني مي‏زند براي اسلام و تشيّع خيلي مفيد است. روحانيت ما آن‏‏‏‏ طوري که بايد کار کند نمي‏‏‏‏ کند در حالي که در تشيّع اين قدر مايه فقهي داريم؛ يکي از آنها حکم عقل است اين عقل را بايد به کار بيندازيم.

اين عقلانيتي که خدا به انسان داده است متأسفانه آن‏‏‏‏ طوري که بايد و شايد از آن استفاده نمي‏‏‏‏ کنيم. بدبختي ما اين ملاحظات است که ما را در قفس نگه داشته است که آموزه‏‏‏‏ هاي ديني را آن‏‏‏‏ طوري که مي‏توانيم، مطرح نمي‏‏‏‏ کنيم و گاه مانع ديگران مي‏‏‏‏ شويم. شما نگاه کنيد آقاي خاتمي يک مسأله‏‏‏‏ اي را در سازمان ملل مطرح کرد به نام گفتگوي تمدن‏‏‏‏ ها که عين آموزه هاي ديني ما است که با اديان ديگر بنشينيد و گفتگو کنيد، اين را قرآن ما در هزار و چهار صد سال پيش گفته است. آقاي خاتمي آمد اين را در ايده گفتگوي تمدن‏‏‏‏ ها پياده کرد و سابقه ندارد سازمان ملل به اجماع همه، چيزي را تصويب کند؛ بعد خود ما در برابر اين ايده چه کرديم؟! در خود ايران آمديم گفتگوي تمدن‏‏‏‏ ها را راه بيندازيم يا سنگ اندازي کرديم؟! بنده به دعوت آقاي طنطاوي براي شرکت در سميناري به قاهره و دانشگاه عين الشمس رفته بودم. موضوع آن گفتگوي تمدن‏‏‏‏ ها بود و موضوع بحث چيزهايي بود که غرب از اسلام گرفته است. ما رفتيم آنجا سخنراني کنيم، من ديدم چه بگويم؟ يک مسأله حقوقي- فلسفي را مطرح کردم. گفتم که از نظر حقوقي بسياري از مسائل حقوقي که ما داريم ريشه‏‏‏‏ اش در اسلام است. شما الان مراجعه کنيد به قانون مدني فرانسه ببينيد از اسلام مطالب زيادي گرفته است و آنجا چندين ماده را اسم آوردم. در موضوع فلسفه هم کثيري از فلاسفه غرب يک چيزهايي را از اسلام و فلاسفه اسلامي مثل ابوعلي و فارابي گرفتند و اين کاملا محسوس است، مثلا کانت چقدر مسائل را از ابوعلي سينا گرفته است، همه اينها را گرفته‏‏‏‏ اند و به نام خودشان مطرح کرده‏‏‏‏ اند. ولي ما ساکت نشسته‏‏‏‏ ايم و همين‏‏‏‏ طور به يک سري چيزهاي جزئي مشغول شده‏‏‏‏ ايم. مثلا فلان چيز نجس است يا نه؟! ببينيد! هزار و دويست سال است که مي‏‏‏‏ گويند بول نجس است، بسيار خوب نجس است؛ ولي آنچه امروزه مهم است مسائل مستحدثه مي‏‏‏‏ باشد. امروز بايد در مسائل جديدي که پيش مي‏آيد حرف بزنيم. در جايي از من راجع به اعلميت پرسيدند، من پاسخ دادم: من اعلم را امروز در مسائل قديم نمي‏‏‏‏ دانم بلکه اعلم کسي است که در مسائل جديد حرف داشته باشد. در حقيقت خواستم از آيت‏‏‏‏ الله صانعي نام ببرم اما فقط نشاني دادم و گفتم آنهايي که حرفهاي جديد مي‏زنند. واقع مطلب اين است که مسائل گذشته، تبادل افکار شده و حرفهايش را زده‏‏‏‏ و حلاجي کرده‏‏‏‏ اند. ببينيد! الان حوزه‏‏‏‏ هاي علميه روي مسائل جديد کار نمي‏‏‏‏ کنند! بحث راجع به مسائل جديد است از باب نمونه؛ آيا در بحث ژنتيک شما حرفي داريد بزنيد؟ آيا تبديل مرد به زن يا زن به مرد، اين تغيير خلقت است يا نه؟ اينها را بايد کار کرد. در حالي که ما مايه‏‏‏‏ اش را در فقه شيعه داريم؛ اساس هم حکم عقل است ما عقل را در کنار کتاب و سنت قرار داده و اينقدر به عقل بها مي‏دهيم و همان کتاب و سنت را هم عقل تنظيم مي‏کند واگر آن ادله عقلي نيايد نمي توانيم تنظيم کنيم.

صفير: مرحوم امام ظاهرا محاربه و افساد را در يک قالب قرا مي‏‏‏‏ دهند. بعد اين موضوع را به مرحوم آيت الله العظمي منتظري ارجاع دادند. ايشان ظاهراً در بدو امر ارعاب و افساد را دو عنوان جداگانه مي‏دانستند. حالا اگر عنوان افساد را جداي از محاربه بدانيم و مستند ما همين نظريه اوليه آيت الله منتظري باشد، اگر کسي محيط زيست را تخريب کرد، آيا تحت عنوان افساد في‏‏‏‏ الارض، حکومت اسلامي مي‏تواند با او برخورد کند؟

# مسلماً مي‏توانم به شما بگويم که امام به خود من فرمود که من مفسد في الأرض را قبول ندارم و لذا در تحرير الوسيلة در باره تعريف محارب مي‏‏‏‏ گويد:« کلّ من جرّد السلاح لإخافة الناس و إرادة الفساد»؛ قرآن هم همين را مي‏گويد که (إنّما جَزاءُ الذينَ يُحارِبُونَ‏‏‏‏ اللهَ وَ رَسُولَهُ وَ يَسعَونَ فِي الأَرضِ فساداً) که اين جا واو، واو عطف است. نظر آيت‏‏‏‏ الله منتظري همان بود که شما گفتيد ولي ايشان بعدا از اين نظر برگشت. يادم است که ما شب‏‏‏‏ هاي جمعه مي‏رفتيم جلسه حاشيه عروة در بيت ايشان؛ هفت سال به طور مدام مي‏رفتيم قم براي شرکت در اين جلسه؛ آقاي راستي، آقاي قديري، آقاي ابطحي کاشاني و برخي ديگر، شرکت مي کردند. بعضي شب‏‏‏‏ ها جلسه تا سه ساعت طول مي‏کشيد؛ من طلبه نجف هستم، فقيهي اينقدر مستحضر به مباني، روايات و رجال و خوش سليقه، کمتر به چشم خود ديدم که مانند آيت الله منتظري باشد، واقعاً فقيه و عالم عجيبي بود. گاهي روايتي مي‏خوانديم و ايشان مي‏گفت: در وسط راويان، يک راوي افتاده است چون ايشان به مبحث طبقات رجال احاطه داشت؛ اما در بدو امر قبول نمي‏‏‏‏ کرديم ولي نيم ساعت مي‏گشتيم مي‏ديديم ايشان درست گفته است. لکن در بحث مفسد في‏‏‏‏ الارض با ايشان بحث مي‏‏‏‏ کردم و دلايل خود مبني بر اين که عنوان مستقلي نيست را خدمت ايشان عرض مي‏‏‏‏ کردم. من خودم با اينکه در شوراي عالي قضايي و رئيس دادگاه عالي قم هم بودم اين مسئله را از امام، کتبي سؤال کردم که آيا قاچاقچيان مواد مخدر را مي‏شود به عنوان مفسد في الأرض اعدام کرد؟ ايشان نوشتند: چنانچه حمل سلاح کنند و شرارت کنند و افساد في الأرض کنند مي‏شود اعدام کرد. مي خواهم در نتيجه بگويم که عنوان مفسد يک عرض عريضي است و مراتب دارد.

صفير: اگر مثلاً کسي آب شرب يا هوا را آلوده کند انسان مفسدي نيست؟

# عرض کردم مفسد مراتب دارد اما مفسد در هيچ جايي حکمش اعدام نيست. اصلاً کيفر در اسلام براي تأديب است نه براي تشفّي. ما وقتي ديديم يک فقيري از روي بدبختي رفته و سرقتي را با قمه انجام داده است اين را نبايد محارب يا مفسد ناميد و زود اعدامش کرد؛ بايد انگيزه‏ها را نگاه کنيم و مسأله انگيزه‏ها خيلي مهم است. در اسلام يک قاضي بايد تمام مسائل را نگاه کند، بُعد روانشناسي، بُعد جامعه‏‏‏‏ شناسي را بايد مدّ نظر قرار دهد براي اينکه احکام قضاوت در اسلام خيلي مهم است و به اين زودي کيفر نمي کند.

صفير: براي اينکه کيفر جنبه بازدارندگي داشته باشد، آيا براي تخريب کنندگان محيط زيست از راه عقل و همچنين فساد به عنوان يک اصل مي توان حکمي در قانون جزائي تعريف کرد؟

# با توجه به تجربه‏‏‏‏ اي که من در ديوان عالي کشور دارم، اعتقادم اين است که کيفر در بدو امر هيچ وقت مسأله را حلّ نمي‏‏‏‏ کند بلکه کيفر به عنوان آخرين راهکار بايد مطرح باشد. ما بايد سياست‏‏‏‏ را درست پياده کنيم، البته اين وظيفه حکومت و وظيفه قوه مجريه است که ترتيباتي داده شود که اصلاً کسي نتواند محيط را تخريب کند و اصلاً موانعي در سر راه مخرّبين ايجاد کند که از اول، امر تخريب به وجود نيايد. نقش مجلس در تصويب قوانين بازدارنده خيلي مهم است. نقش رسانه‏‏‏‏ ها به ويژه راديو و تلويزيون و روزنامه‏‏‏‏ ها در آگاهي‏‏‏‏ بخشي به جامعه مهم است. امامان جمعه و جماعت در اين جا نقش خطيري دارند. خلاصه اين يک کار عمومي و فراگير است که بايد خود را مسئول بدانند: «کلکم راع و کلکم مسئول عن رعيته». اما پس از همه اينها اگر ديديم فردي مصرّ است و با وجود اين موانع بازدارنده، باز هم اقدام به تخريب مي‏کند، در اين صورت، بايد به طرف گزينه کيفر برويم و الاّ هيچ وقت مشکل با کيفر حل نمي‏‏‏‏ شود.

صفير: اخيراً از بعضي مراجع سؤالي شده است مبني بر اين‏‏‏‏ که؛ پارازيت‏‏‏‏ هايي براي روي بعضي از کانال هاي ماهواره‏‏‏‏ اي ارسال مي‏‏‏‏ شود متصديان اين امر مي‏‏‏‏ گويند اين کانال‏ها مضرّ به فرهنگ عمومي و مسائل اعتقادي مردم هستند، از طرفي، اتفاق پزشک‏‏‏‏ ها و متخصصان مي‏گويند که اين امواج براي سلامتي مردم، مضرّ است و پيامدهايي دارد از جمله سرطان‏‏‏‏ زا بوده، بر اعصاب اثر مي‏گذارد، نازائي مي‏آورد و مشکلات ديگر، و نبايد امواج پارازيت ارسال گردد، نظر شما چيست؟

# ببينيد! کانال‏‏‏‏ هايي هستند که به بيان اخبار و مطالب واقعي مي‏‏‏‏ پردازند، اگر اين شبکه نگويد، ديگري مي‏گويد و نمي ‏‏‏‏ توان جلوي گردش آزاد اطلاعات را گرفت. و اگر مطالب پخش شده توسط آنها نادرست و دروغ است، بايد معقولانه پاسخ داده شود و با پارازيت مسأله حل نمي شود. راه‏‏‏‏ هاي مقابله با اين شبکه‏‏‏‏ ها فراوان است و درعين حال پارازيت ضرر خودش را به مردم جامعه خواهد زد. بنابراين به نظر ما راه حل مبارزه با اين کانال‏ها، پارازيت نيست، بلکه راهش اين است که پاسخ بدهيم و هر مقدار از مطالب آنها وارد و صحيح است بپذيريم و به اصلاح خود بپردازيم. اين مشي دين اسلام است، اسلام منادي شنيدن کلام احسن است. شما وقتي پارازيت مي‏اندازيد به شهروندان معمولي ضرر مي‏رسانيد و گرنه آدم‏‏‏‏ هاي اصل‏‏‏‏ کار، کاري مي‏کنند که پارازيت به آنها ضرر نمي‏‏‏‏ رساند، اين درست نيست! وظيفه روحانيت و صاحبان تريبون است که مضرات اين امواج روي مردم عادي را بيان کنند و بيان کنند که اگر ارسال امواج موجب انتشار امراض و به ويژه ناراحتي‏هاي روحي شده و موجب ضرر بشود، اين خود از معاصي کبيره است و اگر به کسي از اين ناحيه ضرر بخورد، قاعده اتلاف جاري مي‏شود و متصديان امر ارسال امواج ، ضامن مردم هستند. بر اساس آموزه هاي اسلامي ما سالم سازي محيط را مي‏خواهيم، در حالي که با اين گونه اعمال، محيط ناسالمي را به وجود مي آوريم.

عنوان بعدیعنوان قبلی




کلیه حقوق این اثر متعلق به پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی صانعی می باشد.
منبع: http://saanei.org