Loading...
error_text
پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی صانعی :: نشریه صفیر حیات
اندازه قلم
۱  ۲  ۳ 
بارگزاری مجدد   
پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی صانعی :: شيداي راه پدر

شيداي راه پدر

يكي از اولين كساني كه از شهادت مرحوم حاج مصطفي مطلع شد، سيدمحمود دعايي دوست و همراه ايشان بود. او اتفاقات شب و روز شهادت سيدمصطفي خميني را چنين شرح مي دهد؛ "آن روز صبح، من براي تهيه نان بيرون رفته ب-ودم. ه-ن-وز آف-تاب نزده بود، ديدم ننه صغري كه بسيار مورد اح-ت-رام ما بود، فرياد مي كشد و پاي برهنه مي دود و به سرش مي زن-د. من از ديدن اين صحنه بسيار متاثر شدم. پيرزن مي گفت؛ خاك بر سرم شد، آقا بدو. من فوق العاده وحشت زده شدم و به ذهنم چيز ديگري آمد. گفتم چي شده؟ گفت؛ آقا مصطفي مريض است. سراسيمه رفتم ديدم آن مرحوم پشت سجاده شان دراز كشيده اند. ابتدا بسيار تلاش كردم با پزشكان بيمارستان نجف تماس بگيرم ولي اي-ن توفيق را نداشتم، بلافاصله خود را به بيمارستان رساندم. آنها آنق-در آم-ادگي نداشتند كه يك آمبولانس بفرستند. اين لحظات ب-راي م-ن ب-س-ي-ار سخت مي گذشت. آنجا تصميم گرفتم اين خبر را ب-دون اينكه ايجاد وحشت و نگراني كند به منزل امام برسانم- اي-ن ط-ور خبرها را بايد خيلي حساب شده و به اصطلاح با ظرافت به ب-س-تگان رساند. طلبه يي آنجا بود، به او گفتم؛ به منزل امام مي روي و ف-ق-ط احمدآقا را خبر مي كني و مي گويي خيلي فوري به م-نزل اخوي سر بزند. آن طلبه هم رفت و احمدآقا را صدا زد و ما م-وف-ق ش-ديم با يك تاكسي كه به زحمت مي توانست به كوچه بيايد، اي-ش-ان را ب-ه ب-يمارستاني منتقل كنيم. متاسفانه در بيمارستان پ-زش-ك كشيك پس از معاينات اوليه تشخيص داد ايشان از دنيا رفته اند. ب-ا ع-لائ-مي كه روي پوست بدن وجود داشت، مشخص بود كه مرگ طبيعي ن-ب-وده و ناشي از مسموميت است. در خارج از بيمارستاني كه حاج آقا مصطفي(ره) را به آنجا انتقال داديم، يك ماشين نمره ت-ه-ران ب-ود ك-ه پس از شنيدن خبر مرگ ايشان به طرف بغداد حركت كرد."

سيدمحمود دعايي كه از ياران و همراهان حضرت امام از آغاز نهضت بودند، در اين گفت وگو از نقش حاج آقا مصطفي در جريان مبارزه و نجف سخن گفته است.

-حاج آقا لطفاً در ابتدا قدري در مورد شخصيت حاج آقا مصطفي و نحوه آشنايي خودتان با ايشان بفرماييد.

مرحوم حاج آقا مصطفي دست پرورده و اميدي براي امام بود كه در دوران پرتلاطم حيات سياسي حضرت امام رشد كرد و به تعالي و تكامل رسيد و در نهايت به سرانجام بسيار شكوهمند و موفقي نائل شد. ايشان يكي از استعدادهاي درخشان بود، حافظه بسيار قوي داشت و در محيط خانوادگي آزاد و باآرامشي رشد كرد. از معدود استعدادهايي بود كه به سرعت مراحل تكاملي دانش را طي كرد و در دوران تحصيل، تدريس هم مي كرد. هم مدرس قابلي بود و هم آزمونده و طلبه موفقي. البته در كنارش به مراحل لازم تكاملي و تهذيب نفس و پرورش معنوي نيز عنايت كافي داشت. انسان كوشايي بود و به درستي موقعيت خودش و نهادي را كه در آن قرار گرفته بود درك مي كرد (نهاد روحانيت، نهاد حوزه علميه و مهم تر از همه انتسابش به يكي از استوانه ها و شخصيت هاي برجسته علمي حوزه يعني پدر بزرگوارش). به دنبال آغاز حركت مبارزاتي حضرت امام بعد از رحلت مرحوم آقاي بروجردي و وقايع پس از 15 خرداد مرحوم حاج آقا مصطفي در كوران مبارزاتي قرار گرفت و به عنوان يك بازو و پسر نيرومند در كنار پدرش نقش ايفا مي كرد. به شايستگي راه پدر را درك كرد و به عنوان يك سرباز فداكار و نيروي آماده به خدمت در كنار پدر رسالتش را دنبال مي كرد. بعد از بازداشت امام در 15 خرداد و دوران حصر ايشان رسالت نگهباني و نگهداري از جايگاه ويژه پدر و حفظ كيان پدر بر عهده ايشان بود و به عنوان نيروي جايگزين در بيت امام آ ماده پذيرايي از مراجعين شد. در همان مراحل بود كه من اولين بار با ايشان آشنا شدم. طلبه نوجواني بودم كه از شهرستان به قم براي ادامه تحصيل آمدم و يكي از آرزوهاي ما زيارت حضرت امام و زيارت ياران و بستگان ايشان بود. در همان روزهاي اول ورود، به منزل حضرت امام رفتم و با ايشان آشنا شدم و برخورد گرم و صميمي و عاطفي ايشان مرا جذب كرد و اين رابطه به گرمي برقرار شد تا اينكه امام آزاد شدند و به قم بازگشتند و مراسم و جشن استقبال از امام برگزار شد. مرحوم حاج آقا مصطفي در كنار پدر به عنوان يك نيروي فداكار و ازخودگذشته و شيداي راه پدر نقش خودش را دنبال مي كرد. بعد جريان كاپيتولاسيون پيش آمد و سرانجام حضرت امام را دستگير و تبعيد كردند. بعد از آن ايشان براي دفاع از راه پدر و اعتراض به حركت زشت رژيم حضور قوي و نيرومندي در قم داشت. در صحن حضرت معصومه(س) كه اجتماع باشكوهي از مردم علاقه مند به امام حضور داشتند، صحبت كرد و آنها را به مقاومت و ايستادگي تشويق كرد و بعد به منزل مرحوم آقاي نجفي مرعشي به عنوان پايگاهي براي ادامه راه پدر مراجعه و آنجا را در واقع براي انجام رسالتش انتخاب كرد. سرانجام رژيم ناگزير شد ايشان را بازداشت و زنداني كند. از خاطرات بسيار خوشي كه هم ايشان و هم مرحوم فروهر نقل مي كرد اين بود كه وقتي ايشان وارد زندان قزل قلعه شد زندانيان سياسي سابقه دار و باشخصيت ايشان را به مانند شمعي در آغوش گرفتند و با احترام و عزت از ايشان استقبال كردند. وقتي از زندان آزاد شد از دلاوري و جوانمردي ياران زنداني به خصوص مرحوم آقاي فروهر به زيبايي ياد مي كرد. در جريان اقامت امام در بورساي تركيه و بي خبري مردم از حال ايشان، رژيم ناچار شد به نوعي عوام فريبي كند و امام را از تنهايي درآورد. با حاج آقا مصطفي تفاهم مي كنند كه ايشان از زندان آزاد و به پدر ملحق شود. وقتي از زندان آزاد شد، مورد استقبال علاقه مندان امام قرار گرفت و تصميم گرفت خودش شخصاً به بورسا نرود بلكه در قم به رسالت اداره بيت حضرت امام بپردازد و تداوم راه آن حضرت را دنبال كند كه مولوي رئيس ساواك به ايشان زنگ زد و گفت شما با ما قراري گذاشتيد و قرار شد خودتان به تركيه برويد. ايشان مي گويد من اكنون شرايطي در جامعه مي بينم كه اين شرايط به من اجازه نمي دهد كشور را ترك كنم. مولوي اصرار مي كند و ايشان مي گويد اگر اصرار داريد مرا نيز مانند پدر به تركيه بفرستيد. اين حركت هوشمندانه يي بود كه به دنبال آن مي آيند و ايشان را دستگير كرده و مثل پدر به تركيه تبعيد مي كنند.

-در تبعيد امام به نجف نقش حاج آقا مصطفي چگونه بود؟

شرايط ادامه داشت تا اينكه رژيم تصميم مي گيرد امام را به نجف منتقل كند. اين شرايط، شرايطي بود كه هوشمندي و فراست خاصي را مي طلبيد. رژيم در تصميم خود توطئه يي را دنبال مي كرد. حوزه علميه و مراجع نجف با دوري از سياست و پرهيز از مسائل اجتماعي خو گرفته بودند؛ تلاش رژيم اين بود كه امام را با اين شرايط درگير كند و مراجع نجف، حوزه و فضاي نجف را عليه امام تحريك كند و امام را در يك مبارزه محلي بي نتيجه درگير كند يا در انزواي سخت و دردآوري قرار دهد. اينجا بود كه حاج آقا مصطفي نقش تعيين كننده يي داشت. با ارتباطاتي كه با كانون هاي علمي و مراكز برجسته علمي نجف برقرار مي كرد به صورت يكنواخت و با بي طرفي كامل با همه پديده هاي موجود برخورد مي كرد و آنچه برايش اهميت داشت ايجاد شناخت و درك روشن از موقعيت علمي پدر و حوزه علميه قم بود. وقتي وارد مباحث علمي نجف مي شد و آنها درك مي كردند شخصيتي آگاه و مسلط بر مسائل علمي در برابر آنها است ناگزير به احترام، پذيرش و خضوع مي شدند و به دليل همين ارتباطات، فضاي علمي نجف را متوجه پدر كرد و با مراجعاتي كه به محضر امام مي شد درك مي كردند از يك فرصت و امكان بسيار ارجمندي بايد بهره مند شوند. لذا فشار آوردند امام تدريس كند. يك بعد حضور علمي مرحوم حاج آقا مصطفي بود و بعد ديگر تداوم امر مبارزه. چون به هر حال فضايي كه ايجاد شد و امكان ارتباط راحتي كه بين ايشان و پدرشان و مبارزان برقرار بود، امكان آمد و رفت راحت و آزاد علاقه مندان به عراق را فراهم كرد. امكان ارتباط تلفني و مكاتبه يي ايشان و امام با خارج از كشور برقرار شده بود كه براي تداوم امر مبارزه يك امكان محسوب مي شد.

-ارتباط ايشان با كانون هاي مبارزات چگونه بود؟

مرحوم حاج آقا مصطفي رسالت اين ارتباط را كه با حساسيت زياد دنبال مي شد برعهده گرفت و كانون هاي گرم مبارزاتي را بي سر و صدا و بدون تظاهر و با درك همه شرايط فراهم مي كرد كه البته حوادثي هم اتفاق افتاد كه كمك كرد به رشد و ارتقاي حركت هاي مبارزاتي.

آقا مصطفي در عين اينكه تشخيص مي داد نبايد آلوده به حمايت هاي رژيم بعثي شود و نبايد اين توهم به وجود آيد كه مورد سوءاستفاده رژيمي كه اصالت و پايگاه مردمي ندارد قرار گرفته در عين حال از فرصت به وجود آمده استفاده كرد و با رعايت تمام حساسيت ها ساماندهي بهره گيري از شرايط مبارزان آن روز را برعهده گرفت.

-نمونه يي را مي توانيد مطرح كنيد؟

نمونه يي كه ايشان پيشنهاد داد و دنبال شد و خيلي هم موفق بود بهره گيري از امواج راديويي بود. با پيشنهاد ايشان از امواج راديويي موجود در عراق استفاده شد و سرانجام در مرحله تكاملي اش تاسيس موج راديويي صداي روحانيت مبارز ايران بود كه تداوم داشت و اثرات خوبي را به دنبال داشت. البته مرحوم حاج آقا مصطفي گاهي سفرهايي به سوريه و لبنان و مكه مكرمه مي كرد و در آن مسافرت ها تماس هاي خيلي مفيد و كارسازي را با شخصيت ها و گروه هاي مبارز برقرار مي كرد. بيش از همه فعاليت هاي سياسي آنچه نمود جدي و واقعي بيروني داشت موقعيت علمي ايشان بود. مرحوم امام در نجف درس فقه را شروع كردند. اصول را كه در ايران تدريس مي كردند در نجف شروع نكردند. عده يي از علاقه مندان ايشان دنبال فراگيري اين بخش از مباحث علمي امام بودند و مي خواستند اصول را دنبال كنند. مرحوم آقا مصطفي درس اصول را شروع كردند. چهره هاي برجسته يي از درس ايشان استفاده مي كردند كه به اقرار بسياري از درس آموختگان محضر ايشان درس ايشان در رديف درس هاي درجه دو نجف به حساب مي آمد. درس هاي درجه يك مربوط به درس مراجع بزرگ بود. در كنار تدريس كار تفسير قرآن را شروع كردند. خاطرم هست يك روز تفسير قرآن مرحوم آقاي طالقاني را نزد امام برده بودم.وقتي امام مطالعه فرمودند به من گفتند اين تفسير را به آقامصطفي هم بدهيد تا بخوانند. فكر مي كنم تفسير نوين مرحوم محمدتقي شريعتي را هم توصيه كردند كه ايشان بخوانند.

-از جلسات درس شلوغ حضرت امام بفرماييد.

عده يي از شاگرداني كه به درس امام مي آمدند كساني بودند كه بعداً معلوم شد براي اظهار فضل و اشكال گيري مي آمدند و با برخوردشان با نظرات امام وانمود مي كردند نظرات امام را قبول ندارند و از نظر علمي مثلاً حرف دارند. امام تصادفاً از وجود آنها بهترين استفاده را كردند و فرمودند اتفاقاً اينها كساني هستند كه جدي اشكال مي گيرند و جدي بحث مي كنند و با دقت كامل حضور دارند و بيان اشكال از سوي آنها باعث رونق و شكوفايي بيشتر بحث مي شود كه بعداً همان ها به موقعيت علمي امام اذعان كردند. بعد از انقلاب هم اتفاقاً بسياري از آنها نمايندگي امام را در بعضي از استان ها كسب كردند و امام جمعه بعضي از استان ها شدند. در آن حلقه سرآمد متشكلين درس امام حاج آقامصطفي بود. معمولاً كسي كه اشكال مي گيرد پيداست كه اهل مطالعه و فهم مطلب است. والا اگر كسي چيزي نداند و اشكال بگيرد هو مي شود و رسوايي بار مي آورد. كسي مي تواند بحثي را به طور جدي شروع كند و به عنوان اشكال مطرح كند كه مطالعه و درك كرده و مطلب را فهميده باشد. به همين دليل وقتي مرحوم حاج آقامصطفي بحثي را شروع مي كرد همه استفاده مي كردند و گاهي امام در برخورد با آقامصطفي تعابيري داشتند كه نشان مي داد به علميت ايشان اذعان دارند. مثلاً مي فرمودند "مصطفي از تو بعيد است" يعني تو كه مي فهمي چرا اين حرف را مي زني. اين نشان دهنده اين است كه امام اعتقاد به علميت فرزندشان داشتند.

-با توجه به ارتباط بسيار تاثيرگذاري كه بين امام و حاج آقامصطفي بود شهادت ايشان چه تاثيري در فرآيند مبارزات داشت؟

يكي از بهره ها و اثرات وجودي مرحوم آقامصطفي در كنار پدر حادثه يي بود كه اتفاق افتاد و مقدر بود خداوند ايشان را از امام بگيرد. به دنبال اين اتفاق بسيار ناگوار و تلخ بود كه يك بعد از ابعاد شخصيتي و معنوي و عرفاني حضرت امام بروز كرد و آن مساله برخورد با يك مصيبت بزرگ و تسليم شدن در برابر يك امر دردناك بود. به اعتقاد من اگر اين حادثه اتفاق نمي افتاد ما پي به عظمت روحي و عظمت مقام رضا و تسليم امام در برابر مشيت الهي نمي برديم. سنگيني غم اين درد و حادثه به عظمت نقش تعيين كننده حاج آقامصطفي در كنار حضرت امام برمي گردد. در دوران تبعيد امام يك مونس را در كنار خود درك كرد. استعداد فوق العاده درخشاني را در كنارش درك كرد. براي تعالي و رشد او همت كرد. در جريان مبارزه ايشان را به عنوان يك بازوي توانا و سپر نيرومند در كنار خودش مشاهده كرد و بعد از شهادت آن نازنين عبارتي كه به كار برده بود اين بود كه مصطفي اميد آينده اسلام بود. امام به گزافه چيزي نمي گفت. امام سرشار از راستي و صداقت و پاكي بود.

انساني كه خودش در اسلام ذوب شده وقتي اذعان مي كند مصطفي اميد آينده اسلام است و در تعالي اسلام تمام وجودش را هدف قرار داده، به اميد اسلام اينچنين دل مي بندد و ارج مي گذارد. وقتي نازنيني اينچنيني از كنارش گرفته مي شود پيدا است كه چه غم بزرگي را بايد احساس كند. به رغم همه سنگيني اين غم و با همه دشواري ها امام با آن صفا و رضاي واقعي در برابر مشيت الهي تسليم مي شود و اين فقدان عظيم را به عنوان يك لطف خفيه الهي تلقي مي كند. اين بيانگر عظمت و درك و شكوهمندي يك اعتقاد و ايمان است كه اگر اين حادثه اتفاق نمي افتاد اين وجه از شخصيت امام كشف نمي شد و شايد يكي از ارجمندترين نقش هاي حاج آقامصطفي، علاوه بر آن نقش هاي ارجمندي كه در زندگي اش داشت فقدان او شد كه باعث شد اين پديده از ويژگي هاي امام پيدا شود و اين چيز كمي نيست.

ضميمه روزنامه اعتماد

شماره 2089

* داوود رضایی

عنوان بعدیعنوان قبلی




کلیه حقوق این اثر متعلق به پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی صانعی می باشد.
منبع: http://saanei.org