Loading...
error_text
پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی صانعی :: نشریه صفیر حیات
اندازه قلم
۱  ۲  ۳ 
بارگزاری مجدد   
پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی صانعی :: مادر؛ مهربان، صبور، مدیر و شجاع بود.

مادر؛ مهربان، صبور، مدیر و شجاع بود.

گفتگو با سرکار خانم حميده صانعی:

اشاره:

تنها دختر آیت الله، از مادر، خوبیها، صبوری، شجاعت، همراهی اش با پدر در دوران عسرت، مدیریت، ساده زیستی، تربیت فرزند و نصایحش به فرزندان میگوید. از تأثیر به سزای مادر در موفقیتهای پـدر و فـرزندان سخـن به مـیان میآورد. خانم حمیده صانعی در سن سیزده سالگی به خانه شوهر رفته است با مدرک سوم راهنمایی؛ اما ازدواج را مانع پیشرفت نمیداند چنان چه خود، پس از ازدواج، مدارج علمی را تا کارشناسی ارشد طی کرده است. بی ریا و متواضع است چون پدر و مادر مرحومش. و اینک با راه اندازی واحد خواهران دفتر آیت الله العظمیصانعی، با همراهی دیگر خواهران، به پرسشهای مختلف زنان و دختران پاسخ میگوید. وقتی در آغاز گفتگو میخواهیم مادر را توصیف کند، گویا تمام خاطراتش از مادر چون برق در مقابلش میگذرد. متانت و وقارش اجازه نمیدهد به راحتی بغض گلو رها کند!

*اگر به عنوان تنها دختر مرحوم بانو شفيعي درچند جمله بخواهيد مادرخود را توصيـف کنيد چگونه ايشـان را توصـيف ميکنيد؟

# [بغض ميکند. غم، اجازه سخن گفتن به اونميدهد. پس از لحظه اي سکوت سـخن ميگويد] مادر؛ مهربان، صبور و مدير بود. و در همه کارها سنگ صبور بود. وقتي فکرش را ميکني ميبيني آن سنگ صبور و کسي که با مهرباني تمام حرفهايت را گوش ميکرد و با مهرباني تمام تو را نصيحت ميکرد و حرف ميزد و برايش درد دل ميکردي و کسي که واقعا همه جوانب زندگي را در نظر داشت؛ جايش خيلي خالي است. ايشان با اين که يک خانم خانه دار بود ولي مديريت قوي داشت و ناظر بر همه چيز بود و مديريتش الان که در ميان ما نيست به زيبايي احساس ميشود و نيست که ديگر خانه را مديريت کند. بعضي مواقع که مشکلاتي براي پدر وجود داشت وقتي به داخل بيت ميآمد، مادر ميديد که پدر ناراحت است و وقتي از علتش ميپرسيد به پدر ميگفت: ناراحت نباش مشکلات حل و برطرف ميشود. قبل از اين که با شما صحـبت کنم در محضر پدر بودم. پدر گريه ميکرد و ميگفت: مادر همه مشکلات را در درون خود ميريخت و تحمل ميکرد و من کمتر مشکلات را احساس ميکردم و حال که او نيست مشکلات برايم دو چندان شده است . پدر حق دارد هنوز که هنوز است گريان باشد چون او يک مادر به تمام معنا مادر بود.

* برخوردها و تربيت با فرزندانش چگونه بود؟

# من هيچ وقت ياد ندارم که مادر با ما قهر کرده باشد در مسائل تربيتي هيچ موقع با فرزندانش براي تنبيه قهر نميکرد و فقط در بعضي از مواقع کمياخم ميکرد و بلافاصله از راه تشويق، تربيت را انجام ميداد و هرگز از گزينه تنبيه بدني استفاده نميکرد و هيچ يک از فرزندان به ياد ندارند که مادر، آنها را تنبيه کرده باشد و بيشتر تربيت فرزندانش جنبه تشويق داشت .

* برخوردها و تربيت با فرزندانش در مسائل ديني چگونه بود؟

# خودش چون مراعات ميکرد و عملاً و به موقع، تکاليـف ديـني را انـجام ميداد اين خود الگويي براي فرزندان بود و خـود به خـود فـرزندان آن را ميآموختند و حتي در آخرين زمان در دروه ي بيماري، در آخرين شب که شب جمعه بود به سختي و با بي حالي نمازش را خواند و زماني که دکتر او را در تهران معاينه کرد گفت: شدت بيماري مادرتان چنان است که بايد يک هفته بي هوش بوده باشد. ما گفتيم ديشب نمازش را خوانده و دکتر تعجب کرد. تا اين حد به نماز و تکاليف اعتقاد داشت و اين را به فرزندانش القا کرد که در بدترين حالت، بيماري انسان نمازش را نبايد ترک کند.

* ظاهراً ايشان از خانواده اي بودند که از نظر تمکن مالي از پدر بزرگوار شما بالاتر بودند؟ با اين حال رابطه ايشان با پدر به چه صورتي بود.

# رابطه اي بسيار خوب و عالي داشت و به قول پدر: مادر به مدت ده يازده سال به گيوه بافي براي تامين مخارج زندگي مشغول بود با آن که وضعيت زندگي خانوادگي آنها خوب بود و ميتوانست کمک بگيرد. وقتي از روستا به قم ميآيد غريب است و کسي را نداشت ولي در اين مدت يکبار به پدر و مادرش اعتراض نکرد که وضعيت زندگي ام خوب نيست و هر وقت کسي از طرف آنها به قم ميآمد، هميشه ميگفت که ما زندگي خوبي دارم و به قول ما طبيعت دروني اش اجازه نميداد که بگويد ما از نظر مالي دچار مشکل هستيم. مدت بسيار طولاني گيوه ميبافت و آن را خرج هزينه زندگي ميکرد تا پدر بتواند تحصيلات عالي انجام دهد و اين مسائل را هيچ گاه به روي پدر نياورد. واقعا مادر صدمات بسيار زيادي در زندگي خورده بود و ميگفت اگر از سـختيهاي زندگي بخواهد سخن بگويد مثنوي هفتـاد من کـاغذ ميشود! ميگفت: وقتي که شـبهاي جمعه پدر براي سخـنراني به تهران ميرفت براي اين که تنها بودم و در خانه احساس امنيت نداشتم، پشت در را تا بالا رختخواب ميگذاشتم که کسي به خانه وارد نشود. همسـايه اي داشتند روحاني که بعضي از مواقع غـذايي براي ايشان ميآورد او هـيچ گـاه درب را باز نميکـرد تا وقـتي کـه پـدر بر ميگشت وآن غذا پشــت درب ميمـاند. ميگفت نان خشک مانده را خيـس ميکـرديم و آن را ميخورديم و با آبروداري و صبر سختـيهاي زندگي را تحمل ميکرديم.

* امروز شما خود را به جاي مادر قرار دهيد، اگر ايشان ميخواست به زنان و دختران امروزي به عنـوان الگو، نصـيحتي کند چه ميگفت؟

#«گـذشت! گذشت ميوه اي بسيار شيرين است». ايشان از بسياري از خواستههايش گذشت تا توانست زندگي را بوجود آورد با آن همه سختي، سال 1350 ما صاحبخانه شديم و تا قبل آن اجاره نشين بوديم. زمان قديم که در قم آب حوض بود، يخ بستن آب و نداشتن حمام در خانه و .... بسيار سخت است براي دختري 13 يا14 ساله که از روستا آمده و ميخواهد در قم زندگي کند. بسياري از دوستان قديم ميگويند که او هيچ گاه رفتارش تغيير نميکرد در تمام مراحل، چه زماني که مستأجر بودند و با سختي زندگي ميکردند و يا زماني که پدر دادستان کل کشور بودند و يا در شوراي نگهبان و جاهاي ديگر.

* خوب! بعضي ممکن است که فکر کنند که اگر خانم خانه گذشت کند ممکن است شوهر سوء استفاده کند؟

# خير! اين کليت ندارد. نسبت به پدر که اين گونه نبود، الان هم پدر وقتي اسم مادر را ميشنود در چشمانش اشک جاري ميشود. و اربعين، وقتي براي سالگرد مادر بر سر مزار رفتيم پدر باز هم براي او گريه ميکرد.

* حال! بالعکس، رابطه پدر با مادر چگونه بود؟

#پدر هم سختيها ، رنجها و مشـکـلات را ميديد و هميـشه ممنـون اين صـبرها و تحملهاي مادر بود و حتي در سالهاي آخر که مادر به سختي کار ميکرد پدر خود، کارها را انجام ميداد و هرچه در حد توان پدر بود در اين ايام بخصوص براي مادر انجام ميداد و پدر هم هيـچ گاه در حق مادر کـوتاهي نميکرد و نيازهـايش را برطرف ميکرد و به حرفهاي مادر در کمک به ديگران اعتماد کامل داشت و هر زماني که درخواستي از طرف مادر براي رفع مشکلات ديگران بود، پدر هيچ وقت کوتاهي نميکرد.

* اشاره اي به موفقيتهاي پدربزرگوارتان داشتيد. با توجه به اين که پدر به قول خودشان يک طلبه ي فقيري بودند و بسيار ساده، يکـدست و يکرنگ که به قم کوچ ميکنند و پلههاي ترقي را در عرصـههاي علميطي ميکنند و يکي از شـاگردان مبرز مرحوم امام و استاد حوزه ميشوند و به مقام مرجعيت ميرسند، آيا ميتوانيد تأثير مـادر در موفقيتهاي ايشان را بيان کنيد؟ 

# به طور کلي، در زندگي که خانه محل آرامش است اگر زن خانه، آن آرامش را بوجود نياورد و مشکلات را برطرف ننمايد و ناراحتيهاي روزانه را از بين نبرد آن مرد هم نميتواند آرامش را بدست آورد ولي اگر خانه محل امن باشد و مادر خانه آن آرامش را بوجود بياورد مرد با خيال راحت ميتواند آن پيشرفتهايي را که در زندگي ميخواهد بدست آورد. پدرم وقتي آرامـش در خانه را ميديد به راحـتي فرصـت مطـالعه برايـش بوجـود ميآمد و آن پيشـرفتهاي علمينصيبش ميشد. به قول برخي از بزرگان پشت سر هر مرد موفق حتماً زني موفق است، حتما زني است که آرامش و سکون و راحتي را براي مرد ايجاد ميکند تا مرد بتواند پلههاي ترقي را بپيمايد و بدون يک زن آرام و صبور يقيناً پيشرفت امکان ندارد .

* با وجود فشارهاي سياسي عارض شده بر پدر، نقش مادر در کنار پدر بزرگوارتان چگونه بود؟

# درست زماني که در خرداد 89 به بيت حمله شده بود، تأثير بسيار زيادي در تشديد بيماري مادر داشت و شروع بيماري به واسطه اين حمله شدت گرفته بود و زماني که جناب آقاي کروبي براي ديدار ، به منزل پدر آمده بود وخانه محاصره شده بود، به آقاي کروبي گفته بود: شما اينجا بمانيد ما رسم نداريم مهمان خود را در ميان مهاجمان تنها بگذاريم و من به خانه ي دخترم ميروم شما در منزل ما راحت باشيد. فرداي آن روز به خانه خود آمد و وضعيت بيت را ديد اولين کلمه اي که به پدر گفت اين بود که: ناراحت نباشيد مگر به خانه ي حضرت زهرا(س) حمله نشد و همه اين سختيها ذره اي از سختيهاي ائمه معصومين(ع) نيست. ما خاک کف پاي حضرت زهرا(س) هم نميشويم آنها را آزار و اذيت کردند و به اسيري بردند اين که چيزي نيست و اموال ما را فقط از بين بردند. پدر با همين سخن مادر تحت تأثير بسيار قرار گرفت. يکي از دوستان ميگفت من شجاعت حاج خانم را بهتر از حاج آقا قبول دارم حتي در همان درگيريها حاج خانم، مرگ گفتن افراد هتاک را پاسخ ميداد. و حتي نقل شده است همزمان با حصر آيت الله العظميمنتظري وقتي جمعيت آمده بود تا براي شهيد محمد منتظري و ديگر شهداي هفت تير مراسم برگزار کنند، نيروهايي آمدند و اجازه ندادند، ايشان از بالا فرشها را پايين انداخته بود و گفته بود بايد مراسم شهدا برقرار شود. در اياميکه حصر آيت الله العظميمنتظري پا بر جا بود، در تمام جلساتي که در باره رفع حصر ايشان برقرار ميشد شـرکت ميکرد و براي آزادي ايشان دعا ميکرد. شجاعت و ترس نداشتن يکي از ويژگيهاي ايشان بود مثلاً اولين روز قدس بعد از انتخابات ايشان چادر پوشش دار پوشيده و در راهپيمايي با وجود بيماري شرکت کرده بود.

* مادر به بانوي محبت و کرامت معروف شدند و ما از افراد مختلف شنيديم که ايشان کارهاي خيريه بسياري چه آشکارا و مخفيانه انجام ميداد. شما از فعاليتهاي عام المنفعه مادر بگوييد.

#ايشان قبل از انقلاب به خانوادههاي زندانـيان سياسي سرکشي ميکرد و به آنان کمکهاي مـادي و معـنوي ميکرد و بعد از انقلاب هم به طـرق مختـلف هر کسي خواسته اي داشت آن را برطرف ميکرد. الان هم بعد از فوت، بسياري تماس گرفتند و کمـکهاي ايشان در زمان حيات را بيان ميکردند. مزرعه يا زميني و ساختماني که در روستا از پدرشان به ايشان به ارث رسيده بود و يا از اموال خود ايشان بود همه را وقف حسينيه اي در محل نمود و الان به صورت يک حسينيه براي ائمه معصومين(ع) عزادري و سوگواري گرفته ميشود. و بسياري از مستمندان را دستگيري ميکرد بدون اينکه ما خبري داشته باشيم و خيرخواهي ايشان نسبت به افراد در بين دوستان و آشنايان مطرح بود و در حـد توان خود و به از هر طـريقي مشـکل را مرتفـع مينمودند و همين خيرخواهي باعث شده که الان هم سرمايه ي باقي مانده از ايشان به صورت صدقه جاريه در يک صندوق قرض الحسنه قرار داده شده تا گره اي از مشکلات افراد محتاج باز کند. بعد از انتخابات 88 بسياري از خانواده زندانيان سياسي و هم چنين خانمهاي شهيد همت و باکري با مادر ديدار داشتند و مادر از آنها دلجويي ميکرد.

* بعضي معتقدند نظرات فقهي که پدر بزرگوار شما درباره زنان دارند مثل برابري ديه و يا قبول شهادت زنان و ... نشأت گرفته از رفتار مادر بوده است و آيا رفتار و برخورد مادر باعث انگيزه اي شد که پدر در اين گونه مسائل دقت بيشتري داشته باشند و نظرات فقهي اين چنيني را مطرح کنند؟

# قطعاً تأثير داشته است زيرا بعضي از رفتارها باعث تغيير ديدگاه افراد نسبت به مسائل ميباشد بله اگر نص صريح قرآن باشد در آن نميشود تغيير داد ولي در فهم روايتها، استنباطهاي مختلف از سوي مراجع مطرح است. پدر وقتي فهم، شعور اخلاقي، معنوي و فکري مادر را ميديد اولين سوال که برايش پيش ميآمد چرا بايد بين زن و مرد تفاوت وجود داشته باشد. در رابطه با برخي خانمها ميگويند ايشان عقل منفصل همسرشان است و قطعاً رفتار همسر تاثيري بسياري در افکار شوهر خود خواهد داشت.

* بعد از انتخابات و حمله به بيت،[...] اطلاعيه اي دادند و در يک اقدام غيرمسئولانه والد حضرت عالي را از مرجعيت خلع کردند! رفتار مادر در اين مسئله به چه صورت بود؟

# ميگفت: اينها افرادي هستند که فقط غرض شخصي و سياسي دارند و حتي در زمان دادستاني بعضي از کارهايي که انجام ميدادند را ميدانست و ميگفت من آنها را خوب ميشناسم و حد و حدود اينها را آنقدر نميدانست که بتوانند کسي را از مرجعيت خلع کنند. در مجموع، اين گونه موارد برايش اهميتي نداشت و اصلا براي اينها حسابي باز نميکرد و نسبت به اين افراد شناخت کافي داشت .

* محافظين پدر در زماني که ايشان کارهاي اجرايي داشتند، در مورد رفتار مادر بسيار تعريف ميکردند در اين مورد نيز توضيح دهيد؟

# در همه سمـتهاي حکومتي پدر هيچ وقت اجازه آوردن غذا از سپاه را نميداد و مادر به تنهايي غذاي اين گروه محافظين را تأمين ميکرد و حتي با خـانوادههاي آنها ارتباط داشت و نسبت به آنها محبت داشت و حتي به صورت خـانوادگي با اتوبـوس به زيـارت ميرفتند و در مراسمهاي آنان اعم شادي و غم شرکت ميکرد و نسبت به خانواده آنان رفتار بسيار خوبي داشت و صميمت در رفتارش بسيار مشهود بود و حتي وقتي محافظين بيمار ميشدند برايشان سوپ درست ميکرد .

* زماني پدرتان مسئوليتهاي اجرايي داشتند و تا حدي بيت المال در اختيار ايشان بود. رفتار مادر شما نسبت به بحث بيت المال چگونه بود؟

# يکي از لطفهاي خداوند در حق پدر اين بود که در مدت مسئوليت حتي يک ريال از حقوق مسئوليتهاي اجرايي در زندگي اش خرج نشد و اين خصلت هم در مادر وجود داشت و حتي اگر از کسي قرض ميگرفت بلافاصله آن را برميگرداند ولي از بيت المال هيچگونه پولي وارد زندگي آنها نشد و اين شکر خداوند را در پي دارد.

* خاطره اي خاص از مادر را بيان کنيد؟

# شايد دختري 5 ساله بودم و هنوز در بيت مرحوم آيت الله زنجاني مستأجر بوديم در روز عاشورا براي شرکت در مراسم عزاداري رفتيم در آن مراسم به خاطر شلوغي جمعيت من گم شدم و بعد از جستجو بسيار به همراه همسر آيت الله زنجاني مرا پيدا کردند و زماني که مرا پيدا کردند با رويي گشاده من را در آغوش گرفت. اين گرماي آغوش ايشان را هرگز از ياد نميبرم .

* در امر شوهر داري چه نصيحتي به شما ميکرد؟

# مادر هميشه ميگفت : نسبت به شوهر خود مهرباني کن و او را دوست داشته باش مراعات حالش را بکن و نسبت به او رفتار خوبي داشته باش. او که از صبح تا شام در حال تلاش و کوشش است وقتي به مـنزل بر ميگردد در کنـار او باش. او دامادش را بسيـار دوسـت داشـت و هميشـه به مـن سفـارش ميکرد که قدر شوهرت را بدان و او که احترام تو را دارد، تو نيز متقابلاً او را مورد احترام قرار بده. او که به تو اجازه درس خواندن داده و در امور علميپيشرفت تو را ميخواهد و از مقطع سوم راهنمايي به مقطع فوق ليسانس رسيده اي اين خود نشان از شوهر خوب است و اين ازدواج باعث پيشرفت تو شده است پس هميشه احترام او را داشته باش.

* آيا ازدواج مانع پيشرفت است؟

# ازدواج به موقع خوب است نه زود و نه دير! وقتي موقعيـت خوبي فـراهم شود مرد نميتواند مانع پشرفت زن شود و اين مانعيّت ميتواند ناشي از زبان انسان باشد، در طرز رفتار مردها هر کدام کليدي وجود دارد که با آن دربهاي بسته را ميتوان باز کرد . راه را بايد جستجو کرد. طرز رفتار و برخورد زن و شوهر باعث پيشرفت هر دو ميشود .

*وقتي عکس و فيلمهاي مربوط به فوت مادر و بيتابي و گريه پدرتان را، ميبينيم با خود ميگويم اين ميتواند بي نظير باشد که يک روحاني مرجع تقليد در غم همسر خود اين همه به سر و سينه بزند؟ چرا؟

# محبت دو طرفه که بين اين دو وجود داشت ميتواند دليل خوبي بر اين رفتار باشد و از خصوصيات اخلاقي پدر اين است که محبت و دوست داشتن را ابراز ميکند و ميگويد: نبايد زن را جنس دوم حساب کرد حتي در بين بعضي از روحانيت اين ديدگاه وجود دارد ولي اين ديدگاه نسبت به پدر وجود ندارد چه در زمان حيات مادر و چه بعد از آن و اين محـبت دو طـرفه باعث ميشود زماني که کلامياز مادر به ميان ميآيد اشک در چشمان پدر جمع شود و اين نشان از مهرباني و محبتي است که در طول زندگي بين اين دو وجود دارد. پدر عاطفه بالايي دارند اگر مشکلي براي يکي از فرزندان پيش ميآمد، قبل از مادر، پدر خبردار ميشد و اين نشان از محبت و عاطفه موجود در رفتار ايشان است؛ «از کوزه همان برون تراود که در اوست».

عنوان بعدی




کلیه حقوق این اثر متعلق به پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی صانعی می باشد.
منبع: http://saanei.org