Loading...
error_text
پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی صانعی :: خارج فقه
اندازه قلم
۱  ۲  ۳ 
بارگزاری مجدد   
پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی صانعی :: ایمان به احادیث و وعدهای داده شده
ایمان به احادیث و وعدهای داده شده
درس خارج فقه
حجت الاسلام والمسلمین فخرالدین صانعی (دامت برکاته)
کتاب الصدقة
درس 9
تاریخ: 1402/12/13

بسم الله الرحمن الرحیم و به تبارک و تعالی نستعین

«ایمان به احادیث و وعدهای داده شده»

قبل از خواندن روایاتی که بر آثار وضعیه صدقه، دلالت دارد، مقدمةً عرض کنم که معارف الهی و آنچه از دین باید به دست ما برسد، وظیفه پیامبران و هدف از ارسال رسل است. این معارف گاهی ابتدا به ساکن، از طرف خداوند، بیان شده؛ مانند احکام نماز و روزه و گاهی هم به واسطه سؤال مردم این معارف و احکام بیان شده است. «معارف» هم شامل احکام، اخلاق و همه آن چیزی است که به دین، مربوط می‌شود. پس گاهی این معارف، ابتدا به ساکن، از طرف خدا بیان شده؛ مانند احکامی که در حج، صلات، زکات و اموری که در قرآن، برای ما بیان شده و بدون سؤال مخاطبان یا کسانی است که در زمان پیامبر(صلی الله علیه و آله) حضور داشته‌اند. اما یک‌سری از معارف هم با سؤال و جواب، مطرح شده‌اند؛ یعنی در جواب سؤال امت بپیامبر(صلی الله علیه و آله) برای ما بیان گردیده؛ مانند برخی از احکام ظهار و معارف دیگر. البته جواب این سؤال‌ها گاهی به این صورت بوده که مردم سؤال کرده‌اند باشند و جواب تفصیلی داده شده مانند «یسألونک ما ذا ینفقون» که فرموده: «قل العفو»[1] یعنی آن زیاده و اضافه باید مورد انفاق، قرار گیرد. گاهی هم سؤال شده اما مجمل گذاشته شده؛ مانند «یسألونک عن الروح قل الروح من امر ربی»[2] و «یسألونک عن الساعة أیان مرسیها قل علمها عند ربی»[3] و در ادامه این آیات هم فرموده: «و ما اوتیتم من العلم الا قلیلا»[4] یعنی با این‌که بسیاری از معارف -چه به صورت ابتدا به ساکن؛ چه در پاسخ به سؤالات- مطرح شده، مجهولات شما بسیار بیشتر از چیزی است که برای شما معلوم شده و خواهد شد. پس برخی از جواب‌های سؤال‌ها نیز به تفصیل و برخی به اجمال و این اجمال هم به جهت مصلحتی است که وجود داشته است.

 گاهی در این معارف، إخبارهایی که شده، إخباری است که اگر الان فقط به آنها ایمان داشته باشیم، برایمان سؤال ایجاد نمی‌شود. مثلا بیاناتی که راجع به جهنم، بهشت، کیفیت عذاب، کیفیت حشر و نشر روز قیامت و چگونگی محشور شدن، وجود دارد، إخباری است که نه رفته‌ایم؛ نه می‌دانیم و نه برایمان سؤال ایجاد می‌شود بلکه می‌گوییم امری است که خداوند فرموده و ما باید به آنها ایمان داشته باشیم.

یک‌سری از إخبارها نیز ایجاد سؤال می‌کند و از جمله آنها همین روایاتی است که در باب صدقه، بیان شده یا استجابت دعا، امر به دعا نموده و فرموده من آن را استجابت می‌کنم، اما در بیرون، با توجه به معنایی که از استجابت در نظر داریم، این است که آنچه ما خواسته‌ایم، تحقق یابد نه آنچه که خدا صلاح می‌داند؛ لذا می‌گوییم در بیرون، تحقق پیدا نکرده.

در جلسه قبل هم عرض کردم که اینها إخباری است که اگرچه خلافش را هم در این دنیا ببینیم، یا به جهت بد معنا کردن ماست؛ مانند «ادعونی استجب لکم»[5] که استجابت به معنای حاصل شدن خواسته ما نیست، بلکه اصلا دعا عبادت است نه برای استجابت به معنایی که مد نظر ماست؛ یا دعا برای ظهور امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف ) که دستور داده شده برای فرج، دعا کنیم اما می‌بینیم که تحقق هم پیدا نکرده. این بیشتر به جنبه تربیتی آن، نگاه شده و مورد نظر، همان جنبه تربیتی است تا ما از امام زمان عج جدا نشویم.

روایاتی هم که در باب صدقه، وارد شده -و مثلا می‌فرماید مرگ سوء را دفع می‌کند یا روزی را افزایش می‌دهد و یا صدقه در شب، نحوست را از بین می‌برد، یا بیمارانتان را با صدقه درمان کنید- اینها شاید در خارج، همیشه اتفاق نیفتد، اما به تجربه در بسیاری از موارد، محقق شده است. پس این دست از إخبارها، هم می‌تواند إخبار از امور غیبی‌ای باشد که ما به آنها دسترسی نداریم که برای کسی که در گوشه‌ای از کره زمین، زندگی می‌کند و هیچ گاه هم صدقه نداده تا آثار وضعیه‌اش را ببیند، وقتی که از این امور، إخبار می‌شود وظیفه این شخص ایمان به آن چیزی است که خدا و رسول آورده؛ زیرا ایمان به ما جاء به النبیّ(ص) از لوازم ایمان است. وقتی که ایمان می‌آورید، به شما دستور می‌دهند «یا ایها الذین آمنوا اطیعوا الله و اطیعوا الرسول»[6] یعنی بعد از این‌که ایمان آوردید، باید اطاعت کنید و اطاعت بعد از ایمان، از لوازم ایمان به شما می‌رود. وقتی که به پیامبر و وحی، ایمان آوردید، باید به إخبار از ماوراء هم ایمان داشته باشیم و به آن عمل کنیم.

در باب صدقه می‌بینیم که این تحقق آثار وضعیه، برای ما ملموس است؛ مانند آثار کمک به پدر و مادر و آثار انفاق که اگر هم این روایات و آیات کتاب الله نبود، باز مردم، فطرةً در کمک به دیگران، به آنها عمل می‌کردند و این ناشی از حسن فعلی است که در کمک و نفع رساندن به دیگران، وجود دارد. پس این گونه إخبار از غیب، یکی بحث إخبار را دارد و یکی تأیید این آثار وضعیه را دارد. وقتی که این آثار را در برخی موارد می‌بینید و این إخبار را مشاهده می‌فرمایید، برای استمرار این کار خیری که می‌کنید، دلگرم‌تر می‌گردید.

پس در پاسخ برخی از دوستان که فرمودند در خارج این آثار وصفیه صدقه اتفاق نمی‌افتد، عرض می‌کنیم هر چند بالوجدان این آثار در زندگی صدقه‌دهنده ظهور پیدا می‌کند اما اگر در برخی اوامر الهی احساس می‌شود آثار مترتبه بر آن اصلا رخ نمی‌دهد، باز هم وظیفه انسان مؤمن تصدیق این موارد است. نیاز به دلیل و استدلال مربوط به قبل از ایمان آوردن است؛ یعنی برای ایمان آوردن، استدلال می‌کنید اما بعد از ایمان به آنچه که یقینا خدا و رسول آورده (مثل نصی که بر ارث مذکر و مؤنث، وجود دارد) نه ایمان به قرائت‌ها -چون ایمان به قرائت، ایمان به چیزی که خدا و رسول آورده، نیست، بلکه قرائت‌ها براساس حجت‌هایی که وجود دارند، شکل می‌گیرند- ملزم به اطاعت هستیم حتی اگر دلیلش را ندانیم؛ گرچه بسیاری از احکام و معارف، دلیل‌هایش بیان شده‌اند. در جایی هم که دلیلی پیدا نکنیم، آن را جزء مقداری می‌شماریم که به آن، علم نداریم و علم ما به آن نمی‌رسد و صلاح نیست، یا واگذار می‌کنیم به این‌که در آینده‌ها علم به آن حد از کمال و رشد می‌رسد که دلیل اینها را هم پیدا کند؛ گرچه برخی از افراد برای اموری که در قرآن هست، با کمک اعداد و بافتن رطب و یابس، دلیل می‌تراشند و یا می‌خواهند به قرآن، نسبت دهند که همه چیز در آن، وجود دارد درحالی که اصلا نیازی به این نیست؛ چون کارکرد دین و وحی، این نیست که همه آنچه در جهان خلقت است، در قرآن، وجود داشته باشد.

«ادامه روایات صدقه»

امروز روایات دالّه بر آثار وضعیه را می‌خوانیم.

روایت اول:«محمّد بن عليّ بن الحسين قال:من ألفاظ رسول اللّه(صلی الله علیه و آله) اتّقوا النّار و لو بشقّ تمرةٍ  [این روایت را از حیث حثّ بر صدقه خوانده‎ایم اما برخی از فقراتش دلالت بر آثار وضعیه صدقه می‌کند] و استنزلوا الرّزق بالصّدقة [یکی از آثار صدقه، این است که رزق خود را به وسیله آن، تأمین کنید و گسترش دهید]  ادفعوا البلاء بالدّعاء  [این البته از آثار وضعیه صدقه نیست، بلکه از آثار دعاست] ما نقص مالٌ من صدقةٍ و لا صدقة و ذو رحمٍ محتاجٌ»[7] صدقه دادن، موجب نمی‌شود که هیچ مالی، کم شود به هر مقدار که در راه خدا انفاق کنید. خداوند وعده داده که انفاق‌کننده فقیر نگردد و اگر از کسانی که در راه خدا انفاق می‌کنند، بپرسید، می‌گویند خداوند چندین برابر آن را جایگزین می‌کند. پس اینها آثار وضعیه انفاق و صدقه است که در خارج بالوجدان تحقق دارد.  

حدیث دوم «محمّد بن عليّ بن الحسين بإسناده عن حمّاد بن عمرٍو و أنس بن محمّدٍ عن أبيه عن جعفر بن محمّدٍ عن آبائه(علیهم السلام) في وصيّة النّبيّ(صلی الله علیه و آله) لعليٍّ(علیه السلام) قال: يا عليّ الصّدقة تردّ القضاء الّذي قد أبرم إبراماً [یعنی اگر قضا مسجل هم شده باشد، صدقه آن را بر می‌گرداند] يا عليّ صلة الرّحم تزيد في العمر [این هم از آثار وضعیه صله رحم است] يا عليّ لا صدقة و ذو رحمٍ محتاجٌ»[8] که البته ربطی به بحث آثار وضعیه ندارد.

حدیث موثقه دیگر: «محمّد بن يعقوب عن عليّ بن إبراهيم عن أبيه عن النّوفليّ عن السّكونيّ [که از این حیث که غیرامامی‌اند، گفته‌اند موثقه است] عن جعفرٍ عن آبائه(علیهم السلام) قال: قال رسول اللّه(صلی الله علیه و آله): إنّ اللّه لا إله إلّا هو ليدفع بالصّدقة الدّاء و الدّبيلة [که گفته‌اند «دویله» به معنای طاعون یا قروحی است که در شکم، رشد می‌کند و باعث مرگ می‌شود؛ یعنی مثلا یک غده سرطانی است] و الحرق و الغرق و الهدم و الجنون، و عدّ (صلی الله علیه و آله) سبعين باباً من السّوء»[9] پیامبر(صلی الله علیه و آله) هفتاد باب از سوء را که به وسیله صدقه، دفع می‌شود، بر شمردند و برخی از این موارد، به تصریح، ذکر شده. در جای دیگر هم داریم که می‌فرماید امراض را با صدقه، دوا کنید و این، لازمه‌اش این نیست که وقتی صدقه می‌دهید، غده، جمع شود یا مریضی بهبود پیدا کند. هرچند که ممکن است این اثر را هم داشته باشد و گاهی موجب شفا می‌شود. توسلات هم همین گونه است، ولی چون خداوند ابا دارد از این‌که امور را از غیر مجرای خودش اجرا کند، ممکن است که اگر صدقه بدهید، امکانش فراهم شود که یک پزشک حاذق پیدا شود و آن پزشک حاذق مریضی را درست تشخیص دهد. این می‌تواند از آثار صدقه باشد؛ یعنی شفا گرفتن و تداوی با صدقه، مسلماً معنایش این نیست که با دادن صدقه، تداوی و درمان را رها کنید، بلکه ایجاد زمینه و تسهیل اسباب درمان را فراهم می‌کند تا بیمار درمان پیدا کند. ما نمی‌گوییم که اتفاق نمی‌افتد، ولی خلاف ناموس الهی است که بخواهد همیشه با صدقه، امراض را درمان کند. دلیلی ندارد که چون یک نفر صدقه داده و بهبود پیدا کرده، دیگری هم همین نتیجه را بگیرد؛ گاهی ارادة الله تعلق می‌گیرد به شفای مریضی با توسل و صدقه دادن.

«صدقه و دفع بلا»

این داستان را که هم پیامبر(صلی الله علیه و آله) دارد و هم حضرت عیسی(علیه السلام) که کسی رد می‌شد و فرمود: این که الان دارد می‌رود، می‌میرد. اما وقتی بر گشت، دیدند سالم است؛ لذا پرسیدند: شما فرمودید این شخص می‌میرد اما زنده مانده است. حضرت فرمود: علتش این است که صدقه داده بود. روایتش را خواهیم خواند.

یک داستان را هم تعریف می‌کنم که برای خودم آموزنده است و به آن، فکر و در زندگی، عمل می‌کنم. این داستان در داستان‌های دینی و فرهنگی ما نیست، بلکه در ادبیات غرب آمده. شخصی در جایی که من از آن به «عالم ذر» تعبیر می‌کنم، و قبل از این‌که بخواهند او را به دنیا بفرستند، خدا او را آورد و گفت: می‌خواهم تو را به دنیا بفرستم. اوضاع دنیا چنین است و حرف اصلی را در آنجا پول و مادیات می‌زند. اگر استطاعت مالی داشته باشی، آسایشت در کنار ثروتت تأمین می‌شود، ولی اگر پولدار نباشی، همه بلاها و بدبختی از سرکوفت خوردن و تحقیر شدن در جامعه، بر سرت می‌آید. اینها را برایش توضیح داد ولی گفت الان می‌خواهم تو را به آنجا بفرستم و زن می‌گیری و چهار بچه هم می‌آوری. یکی از حالاتی که برایت متصور است، این است که یک زن خوب می‌گیری و چهار بچه (مثلا دو دختر و دو پسر) می‌آوری که مطلوب ظاهر انسان‌هاست و الا دختر و پسر، هیچ فرقی با هم ندارند، بلکه دختر بر پسر، ارجحیت دارد و بسیاری از آقایان هم خودشان این را تصدیق می‌فرمایند. اما تا آخر عمر، فقیری و سرکوفت آنها را هم می‌شنوی. پرسید: مگر اختیار دیگری هم دارم؟ گفت: بله، صورت دیگر این است که من تو را برخوردار و ثروتمند کنم، اما یک حالت در این صورت، این است که مثلا بعد از چند دهه که زندگی‌ات خوب پا گرفته و با زنت هم رابطه خوبی داشتی، زنت سرطان بگیرد و بمیرد. صورت دیگر این است که یکی از فرزندانت بمیرد؛ دیگر این‌که یکی از فرزندانت یا همسرت فلج شود و در خانه، زمین‌گیر شود. نمی‌شود که همه چیز را به تو بدهم؛ هم پول به تو بدهم؛ هم زن خوب نصیبت کنم و هم بچه خوب با تحصیلات خوب، که تو هم هیچ گرفتاری‌ای در این دنیا نداشته باشی. این دنیا به این صورت نیست و هرکسی مشکلی دارد. از بین این مشکلات، کدام را انتخاب می‌کنی؟ این شخص هم فقر را انتخاب کرد؛ چون گفت همه اینها را من باید تحمل کنم؛ پس تحمل می‌کنم تا در قبالش آنها آسیب نبینند. سپس به دنیا آمد، اما هر روز، زن و بچه‌ها هم به او غر می‌زدند و او نمی‌توانست توضیح دهد؛ چون اقرار گرفته بودند که حق ندارید این راز را در دنیا برملا سازد و بگوید که این وضعیت به اختیار خود اوست. او نمی‌توانست توضیح دهد که این گزینه را انتخاب کردم تا شما مصون باشید و این بلاها به شما نرسد.

این یک نکته اخلاقی دارد و برای خودم استفاده می‌کنم که بسیاری از مشکلاتی که برای ما ایجاد می‌شود، طبق مصلحت است. من نمی‌خواهم بگویم که نظرم درست است یا نه، ولی اگر مدام به این مشکلات بپردازی تا رفع کنی، از جای دیگر، بدترش بر سر شما می‌آید. من منکر تلاش انسان نیستم، اما بسیار می‌بینیم که خیلی از آدم‌ها به دنبال یک تفکر اشتباه، چهار یا پنج دختر دارند، ولی تلاش کرده‌اند که پسردار شوند. نمونه‌اش را هم جدیداً دیده‌ایم که شخص پسردار می‌شود، اما این پسر، بلای جانش می‌شود. بر اثر یک تفکر اشتباه، با هزار التماس و نذر و نیاز، پسردار می‌شود درحالی که نباید گمان کرد اگر خدا به او پسر نداده، دعایش استجابت نشده است. انگیزه این دعا یک تفکر اشتباه و هوای نفس یا چیزی دیگری است نه یک واقعیت، و الا دختر و پسر برای خدا فرقی ندارند. پس صلاح تو است. شاید مواردی بسیاری دیده‌اید که با اصرار، پسری را از خدا می‌گیرد اما بلای جان او می‌شود.

روایت بعد می‌فرماید: «و عن عليّ بن إبراهيم عن أحمد بن محمّدٍ [که خالد برقی است]  عن محمّد بن عليٍّ  [که غیرامامی است] عن عبد الرّحمن بن محمّدٍ الأسديّ [که امامی ثقه است] عن سالم بن مكرمٍ [بن عبدالله ابوخدیجه است که امامی ثقه است] عن أبي عبد اللّه(علیه السلام) قال: مرّ يهوديٌّ إلى أن قال: فقال النّبيّ(صلی الله علیه و آله): إنّ هذا اليهوديّ يعضّه أسود في قفاه فيقتله [فرمود: یک مار سیاه، این مرد یهودی را می‌زند و او کشته می‌شود]  قال: فذهب اليهوديّ فاحتطب حطباً كثيراً فاحتمله [آن فرد یهودی، هیزم‌های بسیاری را آورد] ثمّ لم يلبث أن انصرف [مدت کمی نگذشته بود که به طرف آن جمع بر گشت] فقال له رسول اللّه(صلی الله علیه و آله): ضعه [پیامبر(صلی الله علیه و آله) فرمود: این بار را به زمین بگذار] فوضع الحطب فإذا أسود في جوف الحطب عاضٌّ على عودٍ [به یک شاخه آویزان شده بود] فقال: يا يهوديّ أيّ شي‏ءٍ عملت اليوم [امروز، چه کاری انجام دادی؟] فقال: ما عملت عملًا إلّا حطبي هذا احتملته فجئت به و كان معي كعكتان [گفته‌اند «کعکة» نان خشک است، و ظاهرا معرّب هم باشد] فأكلت واحدةً و تصدّقت بواحدةٍ على مسكينٍ  [یکی از دو نان را خوردم و یکی را به مسکینی دادم] فقال رسول اللّه(صلی الله علیه و آله): بها دفع اللّه عنه [به وسیله این صدقه است که قضایی که پیامبر(صلی الله علیه و آله) هم به آن، إخبار کرد، دفع شد] و قال: إنّ الصّدقة تدفع ميتة السّوء عن الإنسان».[10]

این قصه که از پیامبر(صلی الله علیه و آله) نقل شده، در روایت 8 همین باب 9 هم از حضرت عیسی(علیه السلام) نقل شده که فرمود: این شخصی که دارد می‌رود، می‌میرد، اما وقتی که بر گشت، دیدند ماری سیاهی در بارش قرار گرفته است.[11]

«صدقه شب و صدقه روز»

روایت صحیحه دیگر: «و عن عدّةٍ من أصحابنا عن أحمد بن محمّدٍ عن محمّد بن خالدٍ عن سعدان بن مسلمٍ [عبد الرحمن که امامی ثقه است] عن معلّى بن خنيسٍ عن أبي عبد اللّه(علیه السلام) في حديثٍ قال [این روایت، هم زمان صدقه را بیان می‌کند و هم آثار وضعیه آن را] إنّ صدقة اللّيل تطفئ غضب الرّبّ [این حدیث عظمت صدقه را بیان می کند که می‌فرماید صدقه، غضب پروردگار را خاموش می‌کند] و تمحو الذّنب العظيم و تهوّن الحساب [تازه در روز قیامت هم حساب را آسان می‌گرداند] و صدقة النّهار تثمر المال و تزيد في العمر».[12]

 روایت دیگر: «سمعت أبا عبد اللّه(علیه السلام) يقول إنّ صدقة النّهار تميث الخطيئة [«تمث» یعنی از بین بردن] كما يميث الماء الملح [صدقه روز، خطیئه را از بین می‌برد مانند حل شدن و از ببین رفتن نمک در آب] و إنّ صدقة اللّيل تطفئ غضب الرّبّ»[13] که باز این حدیث بر اثر وضعی صدقه، دلالت می‌کند.

روایت دیگر همین باب: «عبد اللّه بن جعفرٍ في قرب الإسناد عن الحسن بن ظريفٍ عن الحسين بن علوان عن جعفرٍ عن أبيه قال: قال رسول اللّه(صلی الله علیه و آله): إذا أصبحت فتصدّق بصدقةٍ يذهب عنك نحس ذلك اليوم [اگر صبح، صدقه بدهید، نحسی آن روز از بین می‌رود. در روایت هم داشتیم که می‌فرمود: «باکروا بالصدقة»[14] اول صبح که می‌خواهید از خانه، خارج شوید، صدقه بدهید. اینجا هم می‌فرماید وقتی صبح، صدقه دادید، نحوست آن روز از بین می‌رود] و إذا أمسيت فتصدّق بصدقةٍ يذهب عنك نحس تلك اللّيلة»[15] صدقه، نحوست را از بین می‌برد؛ یعنی هم در خروج از خانه و هم ورود به خانه، صدقه دهید.

«دیگر آثار صدقه»

روایت دیگر: «محمّد بن يعقوب عن محمّد بن يحيى عن أحمد بن محمّدٍ عن محمّد بن يحيى عن غياث بن إبراهيم عن أبي عبد اللّه(علیه السلام) قال: إنّ الصّدقة تقضي الدّين و تخلف بالبركة»[16] صدقه، هم برکت می‌آورد و هم دَین را قضا می‌کند.

روایت 4 همین باب: «و عن محمّد بن إسماعيل عن الفضل بن شاذان و عن أحمد بن إدريس عن محمّد بن عبد الجبّار جميعاً عن صفوان بن يحيى عن إسحاق بن غالبٍ عمّن حدّثه عن أبي جعفرٍ(علیه السلام) قال: البرّ و الصّدقة ينفيان الفقر و يزيدان في العمر و يدفعان عن سبعين ميتة السّوء»[17] که اشاره به همان روایتی دارد که از پیامبر(صلی الله علیه و آله) نقل شد.

روایت 8 همین باب: «و عن عدّةٍ من أصحابنا عن أحمد بن أبي عبد اللّه عن الجهم بن الحكم المدائنيّ عن السّكونيّ عن أبي عبد اللّه(علیه السلام) قال: قال رسول اللّه(صلی الله علیه و آله): تصدّقوا فإنّ الصّدقة تزيد في المال كثرةً فتصدّقوا رحمكم اللّه»[18] خداوند هم شما را رحمت می‌کند.

روایت 13 همین باب: «و في عيون الأخبار بأسانيد تقدّمت في إسباغ الوضوء عن الرّضا عن آبائه(علیه السلام) قال: قال رسول اللّه(صلی الله علیه و آله) التّوحيد نصف الدّين و استنزلوا الرّزق بالصّدقة»[19] که می‌فرماید روزی با صدقه، نازل می‌شود.

حدیث 20 همین باب: «محمّد بن الحسين الرّضيّ في نهج البلاغة عن أمير المؤمنين(علیه السلام) أنّه قال: إذا أملقتم فتاجروا اللّه بالصّدقة»[20] یک روایت را هم والد استاد در این رابطه می‌خواندند که می‌فرمود کسی که فقیر بود و از پیامبر(صلی الله علیه و آله) خواست به او کمک کند، و حضرت فرمود: یک مهمانی بده، کسانی را دعوت و انفاق کن. بعد از این‌که انفاق کرد، آمدند به او کار دادند و وضعش هم خیلی خوب شد. یکی از افراد غیرروحانی به نام آقای «دکتر ظهرابی» که از دوستان ماست، بارها برای من و برخی از دوستان گفته که: یک بار در اینجا نشسته بودم که این روایت را از حاج آقا شنیدم. از آن پس، هرگاه مشکلی از نظر مالی برایم پیش می‌آید، انفاقی نمی‌کنم جز این‌که بلافاصله، گشایش در کارم پیدا شده.

روایت 21 همین باب و ادامه روایت پیشین که یک روایت اخلاقی است: «الحسن بن محمّدٍ الطّوسيّ في مجالسه عن أبيه عن محمّد بن محمّدٍ المفيد عن جعفر بن محمّد بن قولويه عن أبيه عن سعد بن عبد اللّه عن أحمد بن محمّد بن عيسى عن عليّ بن الحكم عن أبي سعيدٍ عن المفضّل بن عمر قال سمعت أبا عبد اللّه جعفر بن محمّدٍ(علیه السلام) يقول: لا يكمل إيمان العبد حتّى يكون فيه أربع خصالٍ: يحسن خلقه [ایمان تکمیل نمی‌شود مگر با امور چهارگانه: خلقش را نیکو ‌سازد] و تسخو (یستخفّ) نفسه [نفسش را آرام ‌سازد اما اگر نقل «یستخف» باشد، به این معناست که نفسش را کوچک ‌شمارد، ولی نه به این معنا که خودش را پست بشمارد، بلکه در مقابل دیگران تواضع داشته باشد. این دو مورد، از شرائط تکمیل کننده ایمان و مهمند و زیاد با آن، برخورد کرده‌ایم. اما دو اثر دیگر هم دارد که می‌فرماید:] و يمسك الفضل من قوله [یک اخلاق بسیار ناپسند است که آدم بحثی را امروز در جایی خوانده و وقتی به جایی می‌رود، تا می‌بیند که آن بحث مطرح می‌شود، خودش را جلو بیندازد یا وقتی در جمعی نشسته که چند نفر بزرگ‌تر هم حضور دارند، اظهار فضل کند. از یکی شنیدم که: دو چیز انسان را آزار می‌دهد؛ یکی خورده‌پول و و دیگری خورده‌ علم. خورده‌پول، همان پول خورد است که انسان می‌خواهد از شر آن، راحت شود. دیگری هم خورده‌علم است که برخی را دیده‌ام بسیار فاضل، ولی خیلی ساکتند و اگر وقتش فرا رسید، یک یا چند کلمه به زبان می‌آورند، اما کسی که کمی یاد گرفته، بسیار سخن می‌گوید. این اخلاق بسیار ناپسند است و چون این کلام را از جایی شنیده بودم، دنبال کردم و دیدم که این از «انیشتین» است. وقتی این روایات را می‌خواندم، به اینجا رسیدم که ائمه(علیهم السلام) هم بر این نکته اخلاقی، تأکید کرده‌اند] و يخرج الفضل من ماله»[21] جالب است که می‌فرماید زیاد حرف نزن، بلکه پول خرج کن. خیلی وقت‌ها هست که کسی مشکل دارد، ولی صلوات نذر می‌کند. خب صلوات را بفرست اما پول هم خرج کن. مثلا وضعش هم خوب است و پول بیشتری می‌خواهد، لذا نذر می‌کند که مثلا خدا برای من فراهم کند که خانه‌ای بزرگ‌تر بخرم، اما می‌خواهد کارش را با صلوات و روزه به پیش ببرد، درحالی که نمی‌شود فقط به این موارد، بسنده کرد. البته صلوات و روزه در تکامل نفس او دخالت دارد و به آن، مربوط می‌شود اما به دیگران خیری نمی‌رساند. این خیر رساندن به دیگران، اهمیت بسیاری دارد. می‌فرماید صدقه باعث می‌شود در جایی که نباید سخن بگویی و چیزی را از خودت بروز دهی، چنین نکن و علم و فضل خود را حفظ کن. این روایت به نظرم یک روایت بسیار زیباست.

انشاءالله بعد از ماه مبارک در خدمت شما هستیم و از همه در این ماه، به‌خصوص در شب‌های قدر، التماس دعا داریم.

«و صلّی الله علی سیدنا محمّدٍ و آله الطاهرین»

_______________________

[1]. بقره(2)، آیه219.

[2].  اسراء(17)، آیه85.

[3]. نازعات(79)، آیه42.

[4]. اسراء(17)، آیه85.

[5]. غافر(40)، آیه60.

[6]. نساء(4)، آیه59.

[7]. وسائل الشیعه، ج9، ص380، باب 7 از ابواب صدقه، ح2.

[8]. همان، ص384، باب8، ح4.

[9] . همان، ص386، باب9، ح1.

[10].  همان، ص386، ح3.

[11][11] همان، ص389، ح8.

[12]. همان، ص392، باب12، ح2.  

[13]. همان، ص393، ح5.

[14]. همان، ص371، باب 1 ، ح15.

[15]. همان، ج9، باب 12، ص394، ح6.

[16]. همان، ص367، باب1، ح1.

[17]. همان، ص368، ح4.

[18]. همان، ص369، ح8.

[19].  همان، ص371، ح13.

[20]. همان، 372، ح20. 

[21]. همان، ص372، ح21. 

درس بعدیدرس قبلی




کلیه حقوق این اثر متعلق به پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی صانعی می باشد.
منبع: http://saanei.org