Loading...
error_text
پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی صانعی :: کلام ماندگار
اندازه قلم
۱  ۲  ۳ 
بارگزاری مجدد   
پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی صانعی :: دعا در آموزه هاى اسلام
دعا در آموزه هاى اسلام «دعا» يكى از قطعى ترين امور دينى و به تعبير فقهى آن، از «ضروريّات» اسلام است و پيشوايان ما به پيروان خود آموخته اند تا در لحظه هاى مناسب و به هنگام نياز با خداى خويش، سخن بگويند و حاجتهاى خود را با او در ميان بگذارند

در آموزه هاى اسلامى، چه در قرآن كريم ـ كه نخستين منبع معارف اسلامى است ـ و چه در سنّت به معناى شيعى آن، يعنى روايات رسيده از پيامبر و امامان معصوم(ع) ـ كه دومين منبع اين معارف است ـ بخش عظيمى از آنها، معارفِ مربوط به «دعا» است و پاره اى از عبادتها، چون نماز، همه اش دعاست (محتواى ركوع، سجده، حمد)، و پاره اى ديگر، دعا در آنها گنجانيده شده است، مانند روزه و حج كه مناسك آن همراه با دعاست. و همين طور دعاى روزها و هفته ها و ماهها و لحظه هاى ويژه و عيدها، كه بيشتر آنها سرشار از معارف والا و نفيسى است، از قبيل: ستايش و ثناى خداوند و يادكردِ اسماى حسنا و تنزيه و تقديس خداى تعالى، و نيز ابراز بندگى در برابر بزرگى و احتشام او، و درخواست اخلاقِ ستوده و طلبِ توفيق براى انجام دادن كارهاى نيكو، و تقاضاى برطرف شدن بلاها و پديده هاى ناگوار. و در حقيقت، در معارف اسلامى، «دعا» خود، مدرسه اى است از مدارس دينى، كه قرآن كريم و اولياى بزرگ خداوند، بدان اهتمام ورزيده اند.

به تعبير روشن تر، «دعا» يكى از قطعى ترين امور دينى و به تعبير فقهى آن، از «ضروريّات» اسلام است و پيشوايان ما به پيروان خود آموخته اند تا در لحظه هاى مناسب و به هنگام نياز با خداى خويش، سخن بگويند و حاجتهاى خود را با او در ميان بگذارند و برآوردن نيازهاى خود را از او بخواهند و اساساً در تعاليم دينى ما، مرغوب و مطلوبِ خداوند است كه آدميان به درگاه او زبان به نيايش بگشايند، خواه اين دعا سخن گفتن محض با خدا باشد، بدون حاجتخواهى، و خواه همراه با حاجتخواهى، برآورده شود يا نه.

جايگاه رفيع دعا در قرآن كريم

فرهنگ پربارِ قرآن كريم، سرشار از نيايش با خدا و ثنا و ستايش اوست. علاوه بر نيايشها و مناجاتهاى پيامبران و اولياى بزرگ خداوند و گفتگوهاى آنان با خدا ـ كه به پاره اى از آنها به اجمال اشاره شد و به پاره اى ديگر نيز در بحثهاى آينده پرداخته خواهد شد ـ در آيات بسيارى، به طور ويژه، سخن از دعا و راز و نياز با خداوند مطرح شده است. اكنون براى شناخت بيشتر از جايگاه رفيع و والاى دعا در اين كتاب جامع الهى به چند نمونه از آنها اشاره مى شود.

1. وَ قالَ رَبُّكُمْ ادُعْوُنى اَسْتَجِبْ لَكُمْ اِنَّ الّذَينَ يَسْتَكْبِروُنَ عَنْ عِبادتى سَيَدْخُلوُنَ جَهنَّمَ داخِرِينَ.[1] پروردگارتان گفت: مرا بخوانيد تا شما را پاسخ گويم. آنان كه از بندگى من سر برتابند، زودا كه خوار و سرافكنده به دوزخ در آيند.

امام زين العابدين(ع)، در تفسير اين آيه فرموده است:

وَ قُلْتَ «ادُعْوُنى اَسْتَجِبْ لَكُم، اِنّ الَذّين...»، فَسَمَّيْتَ دُعْاءكَ، عِبادَةً وَ تَرْكَهُ استِكباراً، وَ تَوعّدَتَ على تَرْكِهِ دُخُولَ جَهَنّمَ داخِرينَ.[2] و ]تو همان خدايى هستى كه[ فرمودى: «مرا بخوانيد، شما را پاسخ مى گويم. آنان كه از بندگى من سربرتابند، خوار به دوزخ در آيند». پس خواندن خود را عبادت، و تركش را كبرورزى ناميدى، و بر ترك آن به درآمدن به دوزخ، همراه با خوارى تهديد كردى.

2. وَ اِذاسَئَلكَ عِبادى عَنّى فَاِنّى قَرِيبٌ اُجِيبُ دَعْوَةَ الّداعِ اِذا دَعانِ فَلْيَستِجَيبوُا لى وَ لْيُؤمِنُوا بىِ لَعَلَّهُمْ يَرْشُدُونَ.[3] هر گاه بندگانم درباره من از تو پرسند، همانا من نزديكم; خواندن خواننده را، آن گاه كه مرا بخواند، پاسخ مى دهم. پس بايد دعوت مرا بپذيرند و به من ايمان آورند، باشد كه ره يابند.

3. اُدْعُوا رَبَّكُمْ تَضَرُّعاً وَ خُفْيَةً اِنَّهُ لا يُحِبُّ الْمُعْتَدينَ، وَ لا تُفْسِدوُا فىِ الاَرْضِ بَعْدَ اِصْلاحِها وَ ادْعُوُهُ خَوفْاً و طَمَعاً اِنَّ رَحْمَتَ اللهِ قريبٌ مِنَ المحسنينَ.[4]پروردگارتان را به زارى و در نهان بخوانيد ]و از اندازه مگذريد[، كه او از اندازه درگذرندگان را دوست ندارد. در زمين، زان پس كه به سامان آمده است، تباهى مكنيد و با بيم و اميد بخوانيدش، كه مهر و بخشايش خداوند به نيكوكاران نزديك است.

جايگاه دعا در مذهب تشيّع

هيچ يك از مذاهب اسلامى، به دعا و تأسيس اساس و تشييد مبانى و اصول، و تعليم شرايط و آداب آن و تدوين بهترين و جامع ترين كتابهاى دعا، به مانند مذهب تشيّع نپرداخته است، تا آنجا كه اگر مذهب تشيع را «مذهب دعا» و شيعيان را «دعاييّون» بناميم، سخن گزافى نگفته ايم.

كامل ترين كتابها را در زمينه دعا و نيز گردآورى دعاهاى رسيده از پيامبر گرامى و اهل بيت آن بزرگوار، دانشمندانِ شيعه تأليف و تصنيف كرده و به پيشگاه سحرخيزان كامروا و موحّدانِ دردمند و يكّه تاز ساحت توحيد و عبادت، ارائه كرده اند. كتابهاى ارجمندى چون: مفتاحُ الفلاح، عُدّة الداعى، فلاح السائل، مصباح الْمُتهَجِّد، البلد الأمين، مفاتيح الجنان و ... كه با نامهاىِ دلنشين و طرب انگيز و جانفزاشان، جانهاى پاك و روحهاى لطيفِ «مُسْتَغْفِرينَ بِالأسْحار; آمرزش جويان سپيده دمان» را نشاط و شادابى مى بخشند، از آنِ دانشمندان و فرهيختگانِ شيعه است.

امامان شيعه، منابع سرشار دعا

امامان شيعه(ع)، مهم ترين و با شكوه ترين منابع سرشارِ دعا و مناجات و سخن گفتن با خداوند متعال اند. اساساً آن بزرگواران، منطق «دعا» را به ما آموختند و چراغ معرفت و توحيد ناب را در شبستان دل ما برافروخته، ما را به رسم و آيين سخن گفتن با خدا آشنا كردند.

دعاى «كميل» و مناجات جليل القدرِ «شعبانيه» كه همه امامان ما به پيروى از پدر و مولاى خود، سيّد اوصيا و سالارِ اولياى بزرگ خداوند، على بن ابى طالب(ع)، با آن تعبيرهاىِ دلنواز و طرب انگيز به مناجات با معبود مى نشستند و در خلوتِ قرب با معشوق نازنين خود، نردِ عشق مى باختند.

دعاى عرفه بزرگِ شهيدانِ اولادِ آدم، امام حسين(ع) كه در بيابان مقدّس «عرفات» و در آخرين ساعتهاى روز عرفه، در نقطه اى از صحراى ملكوتى و در دامنه كوه آن، در حالى كه دستهايش به سوى آسمان بود و دانه هاى اشك از ديدگانش به سان دانه هاى مرواريد بر گونه هاى نورانى اش فرو مى غلتيد، و تعبيرها با عمق و ژرفايى بى بديل، با مضمونهاى بى مانند و سرشار از معرفت و محبّت و انس با خدا و تضرّع و زارى به درگاهِ او، از درونِ جان پاكش مى جوشيد و بر زبانش جارى مى گشت و انديشه بندگى و سرسپردگى به آستان عبوديتِ خداوند پُر مهر و لطف را اِلقا مى كرد، و همين طور دعاها و نيايشهاى شب و روز عاشورا، و نيز دعاهايى كه از ديگر امامان و حضرت فاطمه(س) بانوى مكرّم اسلام بر جاى مانده است.

اينها همگى نمونه هايى بسيار متعالى از گنجينه هاى سرشار دعا و مناجات با خداست كه اكنون در اختيار ماست و در حقيقت، بخشِ بزرگى از معارفِ نابِ تربيتى و دانشهاى عالى الهى و تعاليم متعالى انسانى ما را تأمين مى كنند.

شگفتا از اين همه تفكّرِ درست و انديشه والا و خداشناسى و اُنس و عشقورزى، و اين همه تشويق و ترغيب و تأكيد در دعا، كه بر زبانشان جارى گشته است.

يك دهان خواهم به پهناى فلك***تا بگويم وصفِ آن رشكِ مَلَك

ور دهان يابم چنين و صد چنين***تنگ آيد در فغانِ اين حَنين.[5]

مفسّر بزرگ شيعى، شيخ طبرسى، به نقل از امام محمد باقر(ع) آورده است كه از ايشان پرسيدند: بيشتر قرآن خواندن افضل است يا بيشتر دعا كردن؟ فرمود:

كَثْرةُ الدُّعاءِ اَفْضَلُ.[6] بيشتر دعا كردن افضل است.

و از امام صادق(ع) نقل كرده كه آن حضرت فرمود:

هِىَ الْعِبادِةُ الكُبْرى.[7] دعا، عبادت برتر و بزرگ تر است.

نيز مى گويد: حنان بن سدير از پدرش نقل مى كند كه از امام محمّد باقر(ع) پرسيدم: كدام عبادت بهتر است؟ فرمود:

ما مِنْ شَىء اَحَبُّ إلَى اللهِ مِنْ أَنْ يُسْأَلَ وَ يُطْلَبَ ما عِنْدَهُ; وَ ما أحَدٌ أبْغَضُ إلى اللهِ - عزَّ وجلَّ - مِمَّنْ يَسْتَكْبِرُ عَنْ عِبادَتِهِ وَ لا يَسْأَل ما عِنْدَه.[8] هيچ چيز در نزد خداوند از آن محبوب تر نيست كه از او چيزى بخواهند و از آنچه در خزانه قدرت اوست، مسئلت كنند. و هيچ كس در نزد خداوندِ بزرگ از آن كس مبغوض تر نيست كه از عبادت خداوند، سر مى پيچد و از خدا حاجت نمى خواهد.

و زيباترين متن نيايشى در مكتب اهل بيت(ع) «صحيفه مبارك سجّاديه» است، كه محتوىِ باشكوه ترين و ناب ترين دعاهاست، و به لحاظ متن از استحكام و، متانت فوق العاده بى نظيرى برخوردار است و به لحاظ سند نيز صدور آن قطعى و به آيين تواتر از سه طريق (شيعه اماميّه از امام صادق(ع) و فرقه زيديه و فرقه اسماعيليه)، از امام ساجدان زين العابدين(ع) روايت شده است.[9]

اين مجموعه نورانى، كه به «انجيل اهل بيت» و «زبور آلِ محمد(ص)» و «الصّحيفةُ الكاملة»[10] شهره آفاق است و از شميمِ نسيمِ دل انگيز و عطرآگين بهشتِ حكمتهاى آن، مشام جانها معطّر و شاداب مى گردد، از روزگار آن بزرگوار تا اكنون، همواره انيس صاحبدلان و رازگشاى اهل حال و راهنماى سلوك اهل معرفت بوده و قرنها و دوره هاى متوالى، خورشيدْسان از آفاق بلند حكمت و معرفت، شعاع روح پرور و جانفزايش را بر دلهاى اهل بصيرت تابانده است.

عناصر شكل دهنده دعاها

عناصرى كه دعاهاى اسلامى را به طور عامّ، و صحيفه سجّاديه را به طور خاص، شكل مى دهند، عبارت اند از:

1. فصاحت و بلاغت زبان. متن دعاهاى اسلامى، از جمله صحيفه سجّاديه از زيباترين متون ادبى و هنرى، و عالى ترين نثر در زبان، و بهترين نمونه به كارگيرى فصاحت و بلاغت در بيان حقايقِ لطيف و دقايقِ ظريف معارف الهى است. و اين، نشانگر آن است كه پيشوايان دين، به زيبايى و هنر، مشروط به آنكه در خدمت تكامل و تعالى روح انسانى باشد، نه تنها اهمّيت داده اند، بلكه خود، تأكيد فراوان به بهره گيرى درست و تعالى بخش از آن مى نمودند.

«همه كائنات و هستى ها، از كوچك و بزرگ، بر پايه دقيق ترين اصول و نواميس پديده آمده اند و بر پايه همان اصول و نواميس، حيات و هستىِ همه ادامه مى يابد. آفريننده حكيم، خود چنين قرار داده است. يكى از اين نواميس، تأثير شىء ملايم و متناسب است در نفس انسانى. انسان از هر چيزِ خوب و زيبا و متناسب، خوش مى گردد و به سوى آن جذب مى شود. يكى از اين چيزها، لفظ فصيح و شيرين و كلام بليغ و متناسب است. اين جعل و آفرينش الهى است كه لفظ خوب، در جانها و دلها مى نشيند و اثر مى كند. بر عكس، لفظ ناهنجار و كلام غير بليغ، كمترين نقشى و تأثيرى ندارد و خستگى و بيزارى مى آورد.

خداوند خود نيز، مطابق ناموس و قانونى كه قرار داده است، عمل فرموده و كتاب خويش، قرآن را، در كامل ترين صورت فصاحت و زيبايى و بلاغت، نازل كرده است. قرآن كريم، از نظرگاههاى بسيارى معجره است و مانندناپذير: نور است، علم است، هدايت است، بيان است، تبيان است، شفاست، برهان است، حكمت است، و اختلافى در آن نيست، بلكه رافعِ اختلاف است و جهات كماليه قرآن مجيد، منحصر به فصاحت و بلاغت آن نيست. امّا همه آن جهات و معانى و هدايات، در قالب بليغ ترين و بالاترين نوع ممكن سخن، ادا شده است. پس ناموس بلاغت در آن، به حدّ اعلى، رعايت و معمول گشته است. بدين گونه، قرآن، بجز ديگر جهات و جنبه هاى بسيار مهم آن، از نظر لفظ و بلاغت، و زيبايى و فصاحت، و وفور عنصر ادبى در آن، نمونه اى مانندناپذير است و رعايت حكمت و بلاغت در آن، اصلى است بنيادى و استوار.

خلفاى خدا در روى زمين (امامان معصوم) نيز از قانون الهى و حكمت بلاغت، پيروى كرده اند; بلكه اين امر در وجود آنان مفطور بوده است. آنان، همه فصيح بوده اند و بليغ و نيكو سخن مى گفته اند و زيبا. از اين رو، آنچه از پيامبر اكرم و اميرالمؤمنين و ديگر امامان رسيده است، پس از قرآن، بليغ ترين و فصيح ترين كلام است. آنان، خوب توجّه داشته اند كه بايد سخن ارشاد و هدايت را، به صورت جاذبه دار آن ادا كرد، آن هم جاذبه اصيل كه جزء عنصر ذاتى كلام باشد. به اين حكمت، مقاصد تعليماتى و مفاهيم تربيتى خويش را با لفظ بليغ و سخن اعلى و فصيح مى گفته اند. گذشته از اين، در مورد ناقلان و راويان كلام خود و چگونگى نقل نيز حسّاسيت نشان مى داده اند و تأكيد مى كرده اند تا «كلام فصيح» آنان را به همان صورت درست و اصيل، روايت و نقل كنند و به همان وجه اصلى نشر دهند».[11] امام صادق(ع) در روايتى مى فرمايد:

اَعْرِبُوا حَدِيثَنا فَاِنّا قَومٌ فُصَحاءُ.[12] سخن ما را به صورت درست نقل كنيد (واژه هاى آن را صحيح و بر طبق دستور زبان تلفّظ كنيد); زيرا ما خود فصيحيم و درست سخن مى گوييم.

2. داشتن موسيقى كلام. هر دعا، سه موسيقى جدا از هم دارد:

1/2. موسيقى كلمه. كلمات از نظر اشتقاق و از نظر سجع با هم هماهنگى دارند و نيز هر كلمه از نظر حروف تشكيل دهنده اش (اصوات)، داراى موسيقى حساب شده اى است.

2/2. موسيقى جمله. جمله داراى يك آهنگ عبارتى است.

3/2. موسيقى متن. تمام متن، يك منحنى صوتى خاص و تِم خاص و يك زير و بالاى خوش آهنگ و تحوّل صوتى متناسب و معنى دار و هماهنگ با مضمون دعا دارد. تأثير اين آهنگ و تأثير زيبايى هاى كلام در روح انسان، چنان است كه براى در پناه عشق در آمدن و در مقابل خداوند حضور يافتن و تأثير پذيرفتن بيشتر در برابر دعا به روح آدمى كمك مى كند.

3. وجود داشتن عنصر فكرى در دعا. عنصر فكرى بدين معنا كه تمام متن دعا بويژه صحيفه از آغاز تا پايان، درباره خداشناسى، انسان شناسى، اصول اخلاقى و اصول اجتماعى و حقوق افراد نسبت به يكديگر و طبقات اجتماعى نسبت به هم و بيان ايده آلهاى بشرى و همچنين ترس و گريز از خطرها و پستى هاى اجتماعى و فردى و اخلاقى است.

اين، يك نوع درخواست است، نه تنها مطالبه كردن چيزى از كسى، بلكه خواستن به معناى اعلان نيازمند بودنِ من و همواره خواستار و خواهان اين مطلوبها بودنِ من، اعلام شعارها، نيازها، شخصيت و تعهّدات من، و معناى زندگى در نظر من است.[13]

4. وجود داشتن عنصر سياسى و اجتماعى در دعا. اين عنصر، بويژه در صحيفه سجّاديه، اين اثر جاودانه و ميراث ماندگارِ آل محمّد ـ صلوات الله عليهم اجمعين ـ بسيار برجسته است; چرا كه دعاها و راز و نيازهاى برجاى مانده از اين خاندان بزرگ و باليدگانِ در بسترِ كرامت و نبوّت، اگر چه بيشتر به ساحتهاى معنويت و معرفت و تربيت و پالايش امّت پيامبر(ص) و راز و نياز با خداى بى نيازِ بنده نواز شهرت يافته است، برهنه از ساحتهاى اجتماعى و سياسى امّت اسلامى نيست، و امامان معصوم(ع)، بويژه امام على بن حسين(ع)، حتّى در سخت ترين شرايط و تاريك ترين عرصه هاى حيات اجتماعى و در روزگارِ سلطه ديكتاتورترين حاكمان، از طرح مسائل حسّاس سياسى و اجتماعى، و تصحيح جريانهاى ناموزون روزگارِ خود غفلت نورزيده اند. در اين باره، در پايانِ اين ديباچه، كه مربوط به «زمينه هاى شكل گيرى و سامان يابى» صحيفه مبارك است اشاره خواهيم كرد.

منبع: کتاب اسرار خاموشان (شرح صحيفه سجّاديه)(ج1)-محمد تقی خلجی

--------------------------------------------------------------------------------

[1]. غافر، آيه 60.

[2]. صحيفه سجّاديه، دعاى 40.

[3]. همان جا.

[4]. اعراف، آيه 55 ـ 56.

[5]. مثنوى، دفتر پنجم، بيت 1884 ـ 1886.

[6]. مجمع البيان، ج 7، ص 182.

[7]. همان، ج 8، ص 529.

[8]. همان جا; نيز، ر.ك: الكافى، ج 3، ص 466.

[9]. مرحوم آية الله بروجردى (ره) مى گويد: بديهى است كه صحيفه از آنِ امام سجّاد(ع) است. سبك و سياق و نظم و ساختار و معارف والا و پيامها و مضمونهاى بسيار عالى آن ـ كه جلوه هايى از اعجاز را مى نماياند ـ گواه درستىِ اين مدّعاست. شيخ طوسى و نجاشى در الرجال خود و سيّد عليخان(ره) به نقل از پدرانش براى آن سندهايى را ياد كرده اند. ما نيز راه ديگرى، براى انتساب صحيفه به امام(ع) داريم. (البدر الزاهر فى صلاة الجُمعة و المسافر، ص40).

[10]. براى آشنايى بيشتر از منابعى كه درباره صحيفه به تحقيق سخن گفته اند، به كتاب الذريعة الى تصانيف الشيعة، (ج 15، ص 8-21) رجوع شود.

[11]. ادبيات و تعهّد در اسلام، ص 4.

[12]. الكافى، ج 1، ص 52.

[13]. به مجموعه آثار «نيايش» رجوع شود.

تاریخ: 1391/4/31




کلیه حقوق این اثر متعلق به پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی صانعی می باشد.
منبع: http://saanei.org