Loading...
error_text
پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی صانعی :: نشریه صفیر حیات
اندازه قلم
۱  ۲  ۳ 
بارگزاری مجدد   
پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی صانعی :: بیانات حضرت آیت الله العظمی صانعی (مد ظله العالی) در برنامه دیدار با فرزانگان (قسمت اول)

بیانات حضرت آیت الله العظمی صانعی (مد ظله العالی) در برنامه دیدار با فرزانگان (قسمت اول)

با تشكر از همه شما آقایان كه تشریف آوردید و امیدوارم كه بتوانیم سخنی بگوییم كه برای خود بنده درس باشد و برای دیگران ان شاءالله تذكر و یادآوری.

امتیاز امام سلام الله علیه در درسش این بود كه نظر به حرف همه بزرگان به نحو فشرده و اقتصار داشت و باتوجه به مطالب و مبانی آنها خودش مبنا انتخاب می كرد، نتیجتاً فقه ایشان یك فقه شاذ و نادر نبود؛ چون با توجه به مبانی دیگران بود اما ابتكاری و بدیع بود، برای این كه از بین آنها مطلبی را ابتكار می كرد و بیرون می آورد.

مسأله اخیری كه در ذهنم هست كه عرض كنم این است كه در زمان رهبری ایشان بود این است كه ایشان راجع به منابع زیرزمینی كه مثلاً اگر كسی خانه ای دارد كه در عمق 40 متری آن یك منبع نفتی در آمد، ایشان فرمودند كه این منبع نفت از آنِ حكومت است نه از آنِ شخص، و با همان روش استدلال صاحب جواهری به قول خودش فرمود این كه می گویند عمق و ارتفاع زمین ملك صاحب زمین است یك بنای عقلایی است و عقلا بنا را در ملكیت بر این گذاشته اند كه كسی كه مالك زمینی شد مالك ارتفاع و عمقش هم هست. این بنای عقلا همچنان كه در ارتفاعات غیرمفید و منتج برای صاحب زمین نیست در بعض چیزهایی كه در عمق است، نمی باشد كسی كه مالك خانه ای است نمی تواند بگوید من چهل هزار پا بالای هوای خانه را هم مالكم و كسی حق تصرف ندارد چون عقلا ملك او نمی بینند و ملك حكومتها می بینند كه می گوید هواپیماها می توانند حركت كنند یا نه. فرمود در مسأله نفت هم همین طور است عقلا اگر زیر خانه ای چاه نفت درآمد نمی گویند این ثروت كلان مال اوست بلكه می گویند مال حكومت است. و با همان بیان ساده می بینیم ایشان وارد می شود و فتوی می دهد یا نمونه روشنترش كه امام در مورد شطرنج نظری داد كه در فقه داشتند مطرح نمودند بعضی از آقایان نامه نوشتند و اعتراض كردند اما امام خیلی زیبا انگشت گذاشت روی بزنگاه قضیه و فرمود شما به من می گویید كه چرا می گویم اگر شطرنج از آلیت قمار افتاد بازی سرگرمی مانعی ندارد، در حالتی كه آسیداحمد خوانساری كه در تقوی چنین و چنان بوده می گوید اگر با شطرنج درحالی كه وسیله قمار است بازی سرگرمی بكنید مانعی ندارد، چه برسد كه به من می گویید. قشنگ به سراغ آسید احمد خوانساری می رود و از دقت او استفاده می كند و بعد هم جواب می دهد.

امام در درس ها و مبانیش این طرز بود كه توجه به همه ابعاد داشت. یادم است وقتی كه راجع به غنا می خواست صحبت كند - خوب مرحوم فیض حرمت غنا را حرمت محتوایی می داند نه حرمت كیفی و صوتی، می گوید اگر غنا دارای محتوای باطل و انحراف آفرین باشد حرام است و مرتكب غنا مرتكب دو حرام شده است: یكی این كه بد خوانده و یكی این كه مطلب بد داشته اما اگر محتوا باطل نباشد ایشان می فرمود مرحوم فیض می فرماید حرام نیست - ایشان وقتی وارد بحث غنا شد اول این بحث را مطرح كرد كه نباید به كسانی را كه صاحب نظر هستند و نظریه شان را نپذیرفتیم، تكفیر كنیم و به آنها بد بگوییم این در بحث فكری و علمی درست نیست. بعد امام فرمود چرا یك مقداری به فیض بی انصافی شده؟ فیض وقتی قایل به حرمت محتوایی غنا شد به او چنین و چنان فرمودند درحالی كه حرف او ثبوتاً اشكالی ندارد یعنی اگر فقیهی بگوید: "اگر محتوای غنا باطل باشد دو تا كتك دارد و اگر باطل نیست كتك ندارد" كجای این خلاف اسلام است؟ كجایش خلاف قرآن است؟ یك مقداری از فیض تعریف كرد و بعد خودشان وارد بحث شدند - من بحث های امام را می نوشتم - یادم است درس غنای ایشان را كه مطالعه می كردم، 22 قول در تفسیر غنا نقل كردند كه شب كه در كتابخانه فیضیه كه كتاب در اختیارمان بود به 29 قول رساندم؛ چون ما آن زمانی كه درس امام می رفتیم مخصوصاً وقتی مدرسه فیضیه بودیم تا 7 ساعت از شب رفته مطالعه می كردم. بارها گفته ام كه اگر كسی امام را در امتیازات فقهی بشناسد باید در امتیازات مسائل سیاست و انقلاب بشناسد كه چگونه وارد می شد و چگونه خارج. چگونه محیط بود بر همه مسائل و چگونه ابداع می كرد در آنها و بزرگترین خدمت ایشان به فقه همین است كه كر و فر در مسائل را یاد داد مخصوصاً با این فتواهای اخیرشان كه بعضی هایش مورد اشكال قرار گرفت و امام فرمودند كه ما باید روی این مسائل فكر كنیم و حوزه های علمیه فدایی می خواهد. بنده چون تنها درسی كه به آن عنایت داشتم، درس ایشان بود با لطف خدا آن رموز كر و فر را از ایشان گرفته ام؛ لذا الان نظریاتی كه می دهم در عین این كه از جواهر و از مكاسب گرفته شده و فقه صاحب جواهری است، اما دارای یك امتیاز و ویژگی است و ممكن است بعضی هایش قابل باور نباشد یا سخت باور بشود اما واقعش این است كه برای جامعه امروز ما مفید است و می گردم بروم بزنگاه هایش را پیدا كنم.

بحثی كه حالا بد نیست در این فرصت عرض كنم این است كه بنده معتقدم یكی از چیزهایی كه در فقه ما زیربنای یك سری قوانین شده است و امروز یك مشكلاتی آفریده است، اختلافاتی است كه در حقوق افراد در یك ملت وجود دارد. شما الان طبق قوانین مدنی و جزایی دیروز بین حقوق آن عده از افرادی كه مسلمان نیستند، یعنی شناسنامه اسلامی ندارند با عده ای كه شناسنامه اسلامی دارند تفاوت می بینید. مواردی چه در قوانین مدنی چه در جزایی وجود دارد كه حتی آن موقع كه در شورای نگهبان بودم این عقیده را داشتم و این تفاوت ها را قبول می كردم كه در امور استخدامی یك سری تفاوت ها وجود دارد اما وقتی برمی گردیم و با فكر و امتیاز در فقه برویم، تمام این اشكالات رفع می شود منتهی چطور رفع می شود؟ پاسخ آن یك كلمه است و آن این كه ما در اسلام دو عنوان داریم: یكی عنوان كافر و دیگری غیرمسلمان. كافر احكامش جداست از مسلمان اما غیرمسلمان را دلیلی نداریم كه احكامش جدای از مسلمانان باشد اگر تمام آیات قرآن را ورق بزنید می بینید كه كافر آمده و حكم و بدی روی كافر آمده روی غیرمسلمان نیامده است، و ملت هایی كه در اقلیتند و تحت یك حكومت اسلامی زندگی می كنند، توده آنها غیرمسلمانند؛ یعنی توده آن ها قاصرند بیش از این مغزش كشش ندارد، دین خود را حق می داند و دین دیگر را باطل، نه این كه اسلام را حق می داند و باآن دشمنی می كند، ما رفتیم سراغ كفر و این كه ببینیم كس دیگری هم این حرف را زده است كه بین كافر و غیرمسلمان فرق است یا نه؟ كه دیدیم میرزای قمی در جلد دوم قوانین به این مطلب تصریح كرده است كه كفار احكامشان فرق دارد و مقصرند. "الكفر بمعنی الستر". كافر یعنی كسی كه حق را می پوشاند، می داند كه اسلام حق است ولی در عین حال می پوشاند این ها بله اگر شما می بینید "ولن یجعل الله للكافرین علی المؤمنین سبیلاً" می آیید استفاده می كنید كه به غیر مسلمان نباید فلان پست را داد یا فقها در مكاسب و كتاب البیع می آیند بحث می كنند كه آیا می شود غیرمسلمان، وكیل مسلمان بشود یانه؟ آیا غیرمسلمان می تواند مالك مسلمان بشود یا نه؟ این فقهای بعدی- فقهای قبلی متون آیات را و روایات را توجه داشتند - مثل ابن ادریس و علامه به بعد غیرمسلم و كافر را فرق نمی گذارند و می گویند: "ولن یجعل الله للكافرین علی المؤمنین سبیلاً" درحالی كه اگر این آیات را مربوط به آخرت ندانیم و مربوط به دنیا بدانیم، برای كافر سلطه قرار نداده و درست هم هست، برای كسی كه دشمنی می كند نمی شود سلطه قرار داد و كسی كه می داند اسلام حق است و پرده روی آن می گذارد و می پوشاند كافر است "ولن یجعل الله للكافرین علی المؤمنین سبیلاً" این ها نمی توانند مسلط بشوند وكیل بشوند نمی توانند مالك شوند اما نمی توانیم این آیه را دلیل بیاوریم بر این كه غیرمسلم نمی تواند مسلم ر ا بخرد در بحث عبید و اماء، یا وكیل مسلم بشود یا فرضاً فرماندهی بشود كه مسلمان ها زیر دستش هستند و طبق مقررات عمل كند، فرض بشود كه سرگردی بشود كه بقیه زیر دستش عمل كنند. من در شورای نگهبان هم مبنایم همین بود تا مطرح بشود بگوییم "ولن یجعل الله للكافرین علی المؤمنین سبیلاً" درحالی كه این ها كه كافر نیستند، این ها غیرمسلمند. اگر تمام آیات را ورق بزنید كفر همیشه همراه با عذاب است خوب اگر این زیربنا را آوردیم در فقه، یك عالَم می توانیم اثر بگذاریم هم آن موازین فقهی حفظ شده است، اثر هم می توانیم بگذاریم. اشكالی كه در حقوق بشر به ما می كنند یا دیگران هم كه اشكال می كنند نمی گویم چون آنها اشكال می كنند چون خود شخص هم برایش مشكل است می گوید از این آدم مالیات می گیری خانه و ناموسش محترم است زندگی اش محترم است اما چون شناسنامه اش غیرمسلمان است و آن كه شناسنامه اش مسلمان است در حقوق مدنی و جزایی با هم فرق دارند، چون كه اسلام آمده برای كافر چنین و چنان قرار داده. و وقتی برگردیم به متون فتاوای اصحاب، كسانی كه به اعصار ائمه نزدیك بودند، بسیاری از این مطالب را می توانیم پیدا كنیم. من در اینجا به سراغ میرزای قمی رفتم، دیدم باید پشتوانه این حرف را حرف میرزا قرار داد همان طور كه امام به سراغ حرف آسید احمد خوانساری رفت، و باز به قبل از او مراجعه كردم دیدم در باب ارث در كتب فقهی ما هست و كسانی كه به فقه اسلامی و قانون مدنی ما آشنا باشند می دانند كه كافر از مسلم ارث نمی برد. درست است روایات هم دارد و اگر مسلمی از دنیا رفت و نوه عمویش مسلمان است، ارث را به او می دهیم اما به بچه های خودش كه كافرند نمی دهیم. درست است اما كافر، نه غیرمسلمان. مرحوم صدوق با همه تعبدش و تنسكی كه داشته در اول كتاب الارثش كه مطرح می كند، می گوید كفار را ارث نمی دهیم عقوبتاً لاعتقادهم، عقوبت در مقصر معنی می دهد نه در قاصر. این بچه ای كه شناسنامه اش غیرمسلمان گرفته شده، حالا كه بزرگ شده غیرمسلمان است كاری هم به كار كسی ندارد و با ما دشمنی نمی كند. دارد زندگی می كند و عقیده خودش را هم حق می داند و با عقیده ما هم كاری ندارد و با ما دشمنی نمی كند، بیاییم از ارث محروم كنیم عقوبتاً لاعتقاده؟ خوب معلوم است كه صدوق این معنی را می فهمیده كه این مربوط به كفر است، نه مربوط به غیراسلام. می توانیم به مقدار زیاد، راهی را در اسلام باز كنیم، چه مانعی دارد كه ما به اسلام جاذبه بدهیم؟

امام در همه چیزش نظم داشت در فقهش نظم داشت اولین كتابی كه حاشیه زد، وسیله آسید الوالحسن است؛ چون وسیله، كل فقه است به عكس این كه كتابی را كه الان فقها حاشیه می كنند، عروه آسید محمد كاظم است اما عروه ناقص است و اولاً همه كتب فقهی نیست و ثانیاً یك سری فروعی دارد كه مورد ابتلا نیست؛ مثلا 50 فرع در علم اجمالی دارد كه شاید ده تایش مورد ابتلای یك نفر در ده سال نشود، ولی "وسیله" این گونه نیست، هم فروع مورد ابتلا دارد و كم است و هم كل كتب فقهی را تقریباً دارد به استثنای دفاع و جهاد و حدود و دیات كه امام در تحریر الوسیله به آن اضافه كرده است اول به آن حاشیه زده و بعد عروه را. شما كمتر فقیه و مرجع تقلیدی را پیدا می كنید كه قبل از رسیدن به مرجعیت به ارث حاج ملا هاشم حاشیه زده باشد. كتاب ارث خوبی است به فارسی امام خیلی سابق آن را حاشیه زده كه مورد ابتلاست كه حالا كه در وسیله نیست آنجا را حاشیه زده است وهلم جراً بعد عروه را حاشیه زده و بعد رساله نوشته است.

عنوان بعدیعنوان قبلی




کلیه حقوق این اثر متعلق به پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی صانعی می باشد.
منبع: http://saanei.org