|
فقه پویای شیعه و چگونگی رصد علما و فقها (قسمت اول)
فقه اسلامی كه حیات و طراوتش را از قرآن و سنّت گرفته، عمر هزار ساله اش را مدیون تلاش فقیهان و مجتهدانی است كه در این زمان طولانی، با فرایند نوسازی ونگرشهای بكر در حوزه های اجتماعی و سیاسی روبرو بوده و به خاستگاه نسلهایی كه هراز گاهی به نشر شبهات و دیدگاه های جدید رو می آورند، توجه جدی مبذول داشته و پاسخگوی تأثیر گذاری نیز در زندگی مسلمانان به شمار آمده تا جایی كه حتی توانسته گاهی اعجاب مكتبهای حقوقی را نیز برانگیزاند. بی شك این طراوات و باروری فقه به چگونگی رصد علما و فقهایی بر می گردد كه قرنها پویایی و حیات پر بار اجتهاد را با واقع نگری خویش به اثبات رسانده اند؛ اجتهادی زنده و پویا كه بر نقار بین جمود اخبار یگری و استنباط صحیح و منبعث از وحی، تأكید كرده اند. مجتهدان و فقهای شیعه، تلاش كرده اند تا ضمن درك درست و تبیین دقیق از عقل و اجماع به رویكردهایی توجه كنند كه بتوانند فقه را به عنوان واقعیتی و حقیقتی انكار ناپذیر در اصلاح جوامع بشری عرضه كنند تا هم قدرت تعامل و تقابل با تمام مكتبهای گونه گون را داشته باشد و هم قابلیت تحقق و پاسخگویی به آلام و دردهای بشری. لذا در تاریخ هزار ساله فقه می بینیم كه فقیهان با تمام توان به مقابله با قشری گری و جمود اندیشه شتافته اند و از اكتفا كردن به پاره ای از منابع روایی و فقهی پرهیز دارند و تلاش می كنند تا آن را با همه تحوّلات و فراز و فرودهایش در متن زندگی انسان، حاضر بدانند. پرداختن فقیهان به خلاها و نیازها، استفاده از تخصّص های مؤثّر در اجتهاد، تفاوت گذاردن میان تكریم و احترام به شخصیت فقیهان پیشین با نقد افكار و دیدگاه های فقهی آنان، پرهیز از فرو رفتن در فروعات نادر و كمیاب، مگر به هنگام ضرورت و استفتا، از عوامل مؤثّر در بالندگی و تشعشع فقه شیعی است. لذا امروزه، با توسعه دانش و فن آوری ، و گسترش ارتباطات و بحث جهانی شدن، فقه را با پرسش هایی جدّی مواجه می سازد كه با عدم پاسخ صحیح و دقیق، تمام آن شكوه و عظمت تفقه در دین، دستخوش حوادث و تحلیلهای غرض وزرانه می گردد و فسلفه عملی آن با شكست روبرو می گردد. اگر امروز تصوری می كنیم كه می توانیم با پاره ای پاسخ های سطحی و اعمال تعبّدی، موفق باشیم، به خطا رفته ایم و این رویكرد ممكن است در كوتاه مدت پاسخ دهد، اما در دراز مدت كارساز نیست و كفایت نمی كند. باید به سوی شناخت جامعه و زندگی ماشینی رفت و همگام با پیشرفت تكنولوژی و صنعت، به دام یكسونگری و جزم اندیشی نیفتاد و فرزند زمانه خود بود. از طرفی نیز نباید هضم در جامعه جهانی شد و سنت را به كنار نهاد و تنها با تمسك به قرآن به حل و فصل قضایا شتافت، بلكه باید بارویكردی عقلانی، به سمت پاسخ هایی اقناعی برویم كه سیراب كننده ذهن های جستجوگر و تابع حقیقت باشد . ما بر این عقیده ایم كه فقه اسلامی - شیعی، توان چنین پاسخگویی هایی را دارد و می تواند از پسِ همه پرسش ها و معضلات برآید؛ لیكن به شرط آن كه اصول اجتهاد، به درستی منظور گردد. اما آنچه می تواند ما را به این خاستگاه نزدیك سازد، اصولی است كه در عمل و اجتهاد به آن پا بندیم و لذا ناگزیر از طرح آن می باشیم: 1 - قرآن فقهای بزرگ اسلام، هماره، قرآن را نخستین منبع فقاهت و اجتهاد می دانستند و در استفتاهای فقهی خود از آن غفلت نمیورزیدند. عقیده ما این است كه هر چه این اهتمام بیشتر گردد و تعمّق و تفكّر در آیات الهی بیشتر شود، اجتهاد و فقاهت، به صواب نزدیك تر خواهد بود و بسیاری از فتاوا و استنباطهای اجرا ناپذیر و مخالف سهولت و یسر قرآنی از میان خواهد رفت. قرآن كریم در آیات متعدّدی به هنگام بیان احكام بر آسانی (یسر) و به تعبیر دیگر، اجرپذیری آن تأكید میورزد. به عنوان نمونه، خداوند در شش آیه، از آسان ساختن قرآن به صورت كلّی، سخن گفته است: (وَ لَقَد یسَّرنَا القُرءَانَ لِلذِّكرِ فَهَل مِن مُّدَّكِر).(1) همچنین راه را نیز آسان كرده است: (ثُمَّ السَّبِیلَ یسَّرَهُ).(2) و نیز در تلاوت قرآن(3) و قربانی كردن در حج(4) از آسان نمودن سخن رانده است و به صورت قاعده ای كلّی فرموده است: (یرِیدُ اللَّهُ بِكُمُ الیسرَ وَلاَ یرِیدُ بِكُمُ العُسرَ).(5) به گمان ما، یسر و عُسر، می تواند یكی از شاخص های ارزیابی و سنجش استنباطهای فقهی قرار گیرد؛ چرا كه این كلام، جاودانه، جامع و برای همگان است و باید به گونه ای باشد كه ظرفیت پاسخگویی به نیازها را داشته باشد ولی امكان پذیر كردن این امر با احكام ثانویه و بحث اضطرار و ضرورت، نشانِ حكمت در تشریع نخواهد بود. پس، احكام الهی در تشریع اوّلیه اش می تواند در اكثر ظرفیت ها به اجرا درآید و جز در موارد خاص، اندك و نادر، استثنابردار نیست. و این، معنای یسر قرآنی در تشریع است. 2 - سنّت دومین سند دین شناسی و فقاهت و اجتهاد، رجوع به سنت است. اجتهاد، هیچ گاه به انجام نمی رسد، مگر آن كه فقیه، روایات و احادیث را به درستی بررسی كند؛ لیكن از آن جا كه در طول تاریخ اسلام، جعل و وضع در سخنان پیامبر(صلی الله علیه وآله) و ائمه(علیهم السلام) با انگیزه های مختلف صورت پذیرفته تشخیص سره از ناسره، و شناسایی و بررسی آنها، بخش مهمّی از اجتهاد را تشكیل می دهد. در روایتی از رسول خدا آمده است كه فرمود: قد كثرت علی الكذّابه` و ستكثر، فمن كذب علی متعمّداً فلیتبوّا مقعده من النار....(6) دروغ زنانِ بر من زیاد شده اند و زیادتر می شوند. هر كس به عمد بر من دروغ ببندد، جایگاهش از آتش پُر می شود. امامان(علیهم السلام) نیز با تعبیرهای گوناگونان بر این امر تأكید كرده اند. امام صادق(علیه السلام) فرموده است: انّا اهل بیت صادقون، لا نخلو من كذّاب یكذب علینا، و یسقط صدقنا بكذبه علینا عند الناس.(7) ما خاندان راستگویی هستیم كه دروغگویان، بر ما دروغ می بندند و چهره راستگوی ما را با دروغ بستن بر ما، نزد مردم خراب می كنند. هشام بن حَكَم می گوید از امام صادق(علیه السلام) شنیدم كه فرمود: لاتقبلوا علینا حدیثاً الاّ ما وافق القرآن والسنّه`، او تجدون معه شاهداً من احادیثنا المتقدّمه`، فانّ المغیره` بن سعید - لعنهُ اللّه - دسّ فی كتب اصحاب ابی، احادیث لم یحدّث بها ابی، فاتّقوا اللّه، ولاتقبلوا علینا ما خالف قول ربّنا تعالی و سنّه` نبینا محمّد(صلی الله علیه وآله).(8) حدیثی را از جانب ما نپذیرید، مگر آن كه با قرآن و سنّت، سازگار باشد و یا در میان احادیث پیشین ما شاهدی بر آن بیابید؛ چرا كه مغیره` بن سعید - كه لعنت خدا بر او باد - احادیثی را در كتب یاران پدرم وارد ساخت كه هرگز بر زبان پدرم جاری نشده بود. پس، از خدا پروا كنید و هیچ سخنی را كه با كلام پروردگار بزرگ و سنّت پیامبر ما محمّد(صلی الله علیه وآله) سازگاری ندارد، به ما نسبت ندهید. برای شناسایی احادیث جعلی، بهترین راه، نقد محتوایی یا نقد متن است؛ یعنی آنچه پیامبر(صلی الله علیه وآله) و ائمه(علیهم السلام) به عنوان عرضه اخبار بر قرآن از آن سخن رانده اند. در این روایت، امام صادق(علیه السلام) می فرماید كه هیچ گاه حدیثی را كه به ما نسبت می دهند، پیش از عرضه بر قرآن و سنّت نپذیرید. در منابع اهل سنّت از ابوهریره و به نقل از پیامبر خدا چنین آمده است: سیأتیكم عنّی احادیث مختلفه`، فما جاءكم موافقاً لكتاب اللّه و لسنّتی فهو منّی، و ما جاءكم مخالفاً لكتاب اللّه ولسنّتی فلیس منّی.(9) زمانی خواهد آمد كه سخنان گونه گون از من برایتان گزارش می شود. پس آنچه موافق كتاب خدا و سنّت من باشد، از من است و آنچه با كتاب خدا و سنّت من مخالف باشد، از من نیست. بی شك در این باره، روایات بسیاری وجود دارد كه بررسی تمام آن ها به درازا می كشد و لذا به آنچه اشاره شد بسنده می كنیم . البته در این زمینه، بررسی های سندی و رجالی نیز نباید نادیده انگاشته شود. دانش رجال، سهمی وافر در ارزیابی صدور و انتساب احادیث دارد؛ ولی اكتفا بر آن، به هیچ روی فقیه را از لغزش در استنباط خود و افتادن در دامان احادیث ساختگی، باز نمی دارد؛ زیرا كسی كه به نام راوی مشهور به كذب حدیث جعل كند، آن را منتشر نمی سازد، چنان كه كسی كه اسكناس جعل می كند، تلاش می كند رنگ و شمایل و ویژگی های اصل را منظور دارد؛ وگرنه اسكناس بَدَلی به سرعت شناخته می شود. * فخرالدین صانعی
|