|
بعثت و عقلانیت/27رجب، بعثت نبی اکرم(ص)
قال رسول الله :«انما يدرك الخير كله بالعقل»، تمام خوبي ها با عقل فهميده مي شود . زيباترين تعريف و تبيين از بعثت، سخن امام علي (ع) است كه فرمود:پيامبران پي درپي بر انگيخته شدندتا عقول خفته بشري را برانگيزانند. يعني يكي از اهداف برانگيخته شدن پيامبر براي برانگيخته شدن عقول آدميان است .بنابر اين، بعثت زاينده عقلانيت است و در كنار اين دو، آزادگي و آزادي انساني رشد مي يابد به قول مولوي: چون به آزادي نبوت هادي است جامعه اي كه در آن عقلانيت و حريت جلوه و جايگاهي ندارد، درخت بعثت در آن جا به بار ننشسته است . اين كه اقبال لاهوري خاتميت پيامبر اسلام را به بلوغ و آزادي فكري گره زده است سخن قابل توجهي است . اقبال مي گويد علت اين كه بساط بعثت پس از بعثت پيامبراسلام جمع مي شود چون عقل آدمي به رشد و كمال مي رسد و جاي پيامبر را مي گيرد . بنابر روايت اقبال، جامعه بشري به دو دوره قديم و جديد تقسيم مي شود . مرز ميان اين جامعه همان مرز ميان كودكي و بلوغ است . تاكيد و تكيه پيامبر(ص) و قرآن بر تعقل و تدبر براي اين است كه بشر را از مرحله كودكي به دوران بلوغ برسانند و انسان بر اساس عقل خود بنياد، جامعه را به جلو برد . دكتر شريعتي كه سخت تحت تاثير اقبال قرار دارد تاريخ بشريت را به سه دوره تقسيم كرد: 1-دوران وحي اينکه سخن اقبال و شريعتي و ساير روشنفكراني كه چنين تفسيري از خاتميت دارند، تا چه ميزان درست و معقول است؟ بحث جداگانه اي طلب مي كند، اجمالا مرحوم شهيد مطهري سخن اقبال را به نقد مي كشد و نظر اقبال را خاتميت دين تلقي مي كند و نه خاتميت نبوت! گذشته از اين، نمي توان ترديد كرد كه پيامبر اسلام بعثت خود را در كنار گوهر عقل قرار داد، حال آيا اين گوهر عقل ادامه دهنده بعثت و نبوت است و يا شرح دهنده آن، يعني عقول آدميان آيا پس از بعثت، شارع هستند و يا شارح ؟ سخن يكدستي در اين مورد نداريم . ولي سخت مي توان پذيرفت كه عقل آدمي تنها در چارچوب كتاب و سنت شرح دهنده است و بس . و در حوزه منطقة الفراغ هيچ حق حاكميت ندارد و اگر در روزگاري يكي از گزاره هاي ديني، در احكام عملي هر چند موقت كار كرد خود را از دست داد، آنجا عقل هيچ مجوز حضور نداشته باشد و نتواند جاي آن گزاره را بگيرد؟اين جاعقل بايد انجام رسالت کند وکار پيامبري را کامل نمايد. سخني كه در اين جا مي توان گفت اين است كه عقل و تجربه بشري براي تداوم بعثت شرط لازم است ولي شرط كافي نيست، يعني پس از بعثت نمي توان از آموزه هاي ديني يكسره دست شست و همه آنها را فرو هشت و عقل را به آن كرسي نشانيد، ولي دين همواره در تداوم خود و براي بازسازي خود نيازمند به عقول آدميان است و اين تعقلات بشري است كه مي تواند دين و يا فقه را در بستر عقل به حركت در آورد. با تاسف بايد گفت در جوامع ديني دو هدف بزرگ از بعثت مورد غفلت واقع شده، يكي احياي خرد و تعقل ورزي و ديگري مكارم اخلاقي . پيامبر اسلام(ص) روي اين دو علت غايي براي بعث بسيار تاكيد داشت، يك جا فرمود: «اِني بعثتُ لِاتمِمَ مَكارِمَ الاخلاق»، برانگيختگي من به خاطر تكميل پايه هاي اخلاق بود و در كنار آن فرمود :«العقل دعائم الدين»، عقل پايه دين است، و يا تمام خوبي ها باعقل درک مي شود. يعني جامعه ي پيامبر پسند جامعه عقلاني و اخلاقي است و عمده پيام بعثت اين دو چيز است؛ دو چيزي كه فقدان آن در جوامع ديني اين روزگار محسوس است . جامعه اخلاقي و عقلاني عاري از خشونت و كشتار است؛ در جامعه اخلاقي و عقلاني حقوق آدميان تضييع نمي گردد؛ در جامعه پيامبر پسند سركشي و تفرعن وجود ندارد؛ در چنين جامعه اي آدميان از آزادي معقول و اخلاقي برخودارند و اين آزادي علاوه بر اين كه زياني بر كسي وارد نمي كند، عقول آدميان بيشتر شكوفا مي شود و هنجارهاي اجتماعي به دست مردم پاس داشته مي شود. در جامعه پيامبر پسند بي رحمي بر شهروندان روا داشته نمي شود و حاكمان براي مردم هستند و نه مردم براي حاكمان. در جامعه اخلاقي و عقلاني، دين، به فرموده حضرت علي(ع)، ابزار دست اشرار و ... نيست، بلكه قداست و جايگاه دين براي رستگاري مردم هميشه و همواره محفوظ است . جامعه اخلاقي و عقلاني به مردم حق چون و چرا كردن درمقابل هرکس را مي دهد و در اين جامعه، دروغ، عهد شكني، وعده هاي بي پايه، تبليغات فريبنده، كلمات گزنده، شعارهاي بي مايه وجود ندارد. لهذا بعثت پيامبر(ص)، بعثت اخلاق و عقلانيت است. اگر رسول اكرم(ص) با بت و بت پرستي در افتاد، و اگر با سردمداران پول و قدرت به مبارزه برخاست، مظاهر كفر و شرك رامحكوم ساخت، به اين دليل بود که اينها عقل و اخلاق را از جامعه بر گرفته بودند و خشونت، تجاوز و جنگ هاي قومي و قبيله اي را به جاي آن نشانده بودند. اين كه بعثت پيامبر اكرم(ص) در چه روز و چه تاريخي بوده است تا مردم در آن روز به شاد باش برخيزند، هر چند اهتمام خود را دارد، اما مهم تر اين است كه بدانيم جامعه ديني و اسلامي تا چه ميزان به اهداف پيامبر نزديك شده است و عقلانيت و اخلاق تا چه اندازه استواري يافته است . شاد باشي مردم در روز بعثت زماني است كه جامعه به آزادگي و به آزادي رسيده باشد . اي گروه مومنان شادي كنيد خوف در برابر سلطان نشانه از نقصان عقل آدمي است. كمال خرد باعث كمال جرات است. يعني اگر آدميان سخن خرد پسند و منطقي داشته باشند، بايد بي خوف و ترس بگويند در غير اين صورت در لفافه سخن گفتن و از روي تقيه و پرهيز نظري ارايه كردن خلاف جامعه پيامبر پسند است. ز آنكه بوش پادشاهان از هواست
|