Loading...
error_text
پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی صانعی :: نشریه صفیر حیات
اندازه قلم
۱  ۲  ۳ 
بارگزاری مجدد   
پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی صانعی :: امام، جامعه و اخلاق

امام، جامعه و اخلاق

به مناسبت ارتحال بنیانگذار جمهوری اسلا‌می ایراد گردید:

اشاره:

آیت الله سید محمد هاشم دستغیب فرزند ارشد شهید محراب ا‌ز جمله شخصیت هایی است كه سال ها محضر بنیان گذار جمهوری اسلامی را در قم و نجف درك كرده و تأكید می كند آنچه كه در این جلسه بیان می شود، شخصاً درك كرده و از هیچ شخصیتی نقل نمی كند. ایشان از این كه توانسته دین خود را در حق امام امت ادا كرده باشد خوشحال است، اگرچه نتوانسته قطره ای از آن دریای علم، دانش و معرفت و شجاعت را بیان كند.

آنچه در پی می آید، تلخیص شده سخنرانی ایشان است كه به مناسبت سالگرد ارتحال امام در دفتر مرجع نواندیش شیعه، حضرت آیت الله العظمی صانعی در شیراز ایراد شده است.

امام شخصیتی است كه امروز اثر وجودی اش برای همه ما آشكار است. یعنی تحولی كه به بركت این مرد در ایران و در منطقه و اثرش در دنیا آشكار شد، قابل تردید نیست و هنوز بعد از سی سال آثارش را مشاهده می كنیم.

برای جوانانی كه كمتر از چهل سال دارند واقعاً درك مطلب آن طور كه باید و شاید خیلی مشكل است اما برای افرادی كه زمان شاه را درك كرده اند ارزش این انقلاب واضح تر می شود و بهتر میتوانند بفهمند كه امام چه كرد و مهم تر این كه چه زحماتی را بعد از پیروزی انقلاب تحمل كرد.برای درك بهتر این مسئله به عقب برمی گردم. ما از اواخر سال 41 و 42 در متن ماجرا بودیم و می دانم كه چه مصیبت هایی پیش از پیروزی انقلاب داشتیم و بعدش چه زحمت هایی كشیدیم؟ آیا می دانید چه چیز این مرد را در مقابل فشار شرق و غرب نگه داشته بود؟ از بعد خارجی، تقویت شرق و غرب در حفظ شاه را شاهدیم و در داخل نیز افرادی كه متعصب، جامد، خشك و نافهم بودند و با حركت امام مخالفت می كردند، تا جایی كه از مزاحمت های این دسته به مراتب نگران تر از فشارهای خارجی بود و اختلاف و دشمنی در آرا را مضر می دانستند و در درسهای ولایت فقیه می فرمودند: مصیبت این جاست كه اگر ما دویست هزار عمامه به سر داشته باشیم، یا چهارصد هزار؛ یك نفرمان هم بر یك رای موافق نیست.

امام از اولیای خدا بود

اولین مطلبی كه باید درك كنیم، این است كه امام یك شخص عادی نبود و از اولیای قطعی خدا بود. از آدم عادی محال است كه در برابر این همه مشكلات راست بایستد و از پا در نیاید و دیگران را هم به استقامت تشویق كند. این خیلی اهمیت دارد؛ مثلاً قضیه 7 تیر سال 60 را در نظر بیاورید كه ده ها نفر از مسئولان و رده های بالا شهید می شوند و متعاقباً در 8 شهریور رئیس جمهور و نخست وزیر نیز به شهادت می رسند، این تحمل را چگونه می توان تحلیل كرد، در صورتی كه این اتفاقات اگر در هر مملكتی واقع شده بود، بی تردید آن حكومت متزلزل می شد، اما امام مثل كوه استوار ماند.

مرحوم آیت الله نجابت معتقد بود كه او را نگه داشته اند. ما وقتی چنین می بینیم به این نتیجه می رسیم كه چون امام یقین داشت، بزرگی و عظمتش حفظ می شد. ایشان به لا اله الا الله كه توحید حقیقی است ایمان داشت. یك رشته این یقین، لا حول و لا قوه الا بالله است یعنی نیست نیرو، قدرت و قوه ای مگر حول و قوه خدا. هر چه خدا بخواهد صورت می گیرد و امام به آن ایمان داشت و هر چه نخواهد نمی شود چون حول و قوه ای جز حول و قوه خدا نیست. در سوره كهف نیز می خوانیم كه "ما شاء الله لا قوه الا بالله" این معنا را اگر فهمیدیم از كی بترسیم؟ از چه بترسیم؟ قرآن می فرماید: این ها كه ایمان ندارند از مردم بیش تر از خدا می ترسند، لذا این یك واقعیت بود كه این مرد این قدر قوی بود؛ چون لا حول ولا قوه الا بالله را فهمیده بود و تكیه اش خدا بود در نتیجه، می بینید كه با یك عمر تهذیب نفس به مبارزه جدی با ظلم و ستم برخاست.

معلم اخلاق‌

از دیگر ابعاد امام، بعد تربیتی شخصیت ایشان است كه باید مورد توجه قرار گیرد. همیشه به همه مخصوصا به اهل علم سفارش می كرد كه زی طلبگی را از دست ندهید. مبادا به دنیا آلوده شوید بلكه باید همیشه الگو باشید.

ایشان می فرمود: حب الدنیا راس كل خطیئه است، یعنی اساس هر گناه و هر كجی، دوستی دنیاست. آیاتی در قرآن مجید داریم كه می فرماید، باید پاك باشید و اگر پاك نشدید، قضیه بلعم باعورا تكرار می شود. یادم هست كه در نجف اشرف و در سال های 45 به بعد زعیم حوزه علمیه مرحوم آیت الله خویی بود و هیچ كس هم تردید نداشت. امام وقتی كه از تركیه به نجف تبعید شد، همیشه سعی می كرد مقدم بر مرحوم آقای خویی نشود و به خوبی می دانست كه تقدم یعنی چه؟ همیشه یك ساعت بعد از درس آقای خویی درس را شروع می كرد تا مقارن با دروس ایشان نشود.

شهریه امام نیز همیشه به اندازه شهریه آقای خویی بود و كمتر و بیشتر نمی شد. مرحوم آقای خویی در اواخر سه دینار می دادند، امام هم سه دینار می پرداختند، كه مبادا به تقدم آقای خویی خلل وارد كند. این توجه امام كه سر منشأ اخلاقی دارد، خیلی بااهمیت است. ایشان با حرف و عمل خود به ما می فهماند كه چگونه باید زندگی كنیم و چگونه باید باورمان شود كه احترام و رعایت برخی از مسائل حتی كوچك، در زندگی ما بی تأثیر نیست. درست به خاطر دارم وقتی كه اولین چاپ تحریر الوسیله را كه حاصل یك سال تبعید ایشان در تركیه بود، خدمت امام آوردند، دیدند روی جلد نوشته اند زعیم الحوزات العلمیه، فریاد ایشان به هوا رفت كه چه كسی این كار را كرده و هر كس چنین عملی را انجام داده، كار خوبی نیست و بی خود كرده و نگذاشت حتی یك نسخه اش منتشر شود و دستور داد كه این عنوان كاملا حذف شود و بعد منتشر گردد، چرا كه به این معنی بود كه اگر مرحوم آقای خویی رئیس حوزه نجف است آقای خمینی رئیس همه حوزه هاست و این كار غلط است.

نكته اخلاقی دیگری كه از ایشان به یاد دارم این است كه یك روز صبح وقتی برای درس می رفتیم، دیدم خیابانی كه به درب قبله منتهی می شود پر از اتوبوس های افغانی است و جمعیت فراوانی آن جا آمده اند تا جایی كه حتی برای نماز امام و مرحوم آقای خویی نیز جا برای طلبه ها نیست. گویا شاه یا دخترش نذر كرده بودند كه وقتی شفا پیدا كنند راه حج را از مرز ایران باز كنند ولی ایرانی نمی آمد و افغانی ها زیاد می آمدند. دیدم خیابان های اطراف حرم و مسجد خضراء مملو از افاغنه بود و این ازدحام دو سه روزی طول كشید. وقتی آمدم دیدم پشت تمام شیشه های اتوبوس ها عكس آقایان شاهروی، حكیم و خویی،كه هنوز زنده بودند، نصب شده است ولی حتی یك دانه عكس امام نیست دلگیر شدم. یكی از رفقا نیز ناراحت بود كه چرا شما كوتاهی كردید؟ ببینید در این شرائط كه عكس چهارتا مرجع را انصب كرده اند، عكسی هم از امام باید باشد. تحقیق كردیم، فهمیدیم كه خود آقا سفارش كرده بودند كه هیچ كس حق ندارد عكس و یا حتی رساله من را به این ها بدهد یا در جایی نصب كند؛ دستور اكید ایشان بود در صورتی كه در آن موقعیت، بهترین تبلیغ برای ترویج مرجعیت ایشان بود و یا لااقل كمترین استفاده این بود كه از دیگران عقب نیفتد. این روش و برخورد امام بود. راهی كه اولیای خدا می پیمایند و زهد و اخلاق را بر هر عمل دیگری ترجیح می دهند.

درس دیگر

در همان ایام گفتند كه یكی از علمای ایران برای دیدن امام به نجف اشرف آمده و خدمت ایشان رسیده بود و این زمانی بود كه امام در حال مراقبه و به سیر و سلوك مشغول بود. خوب آن طور كه آن آقا توقع داشت كه مثلا ً امام با او گرم بگیرد و خلاصه بیشتر تحویلش بگیرد، این گونه نشده بود و او بیش از این توقع داشت، وقتی كه به وطن باز گشته بود، برای امام نامه ای نوشت و از نحوه پذیرایی ایشان گله كرده بود و صریحاً گفته بود من هم مقلدین شما را به دیگری ارجاع دادم. قصدم از طرح این موضوع، پاسخی است كه امام به ایشان داده است، امام نوشته اند: اولاً من معذرت می خواهم و غرضی نداشتم، من وضعم این است نه این كه بخواهم خدای ناكرده پذیرایی و اعتنا نكنم و ثانیا از لطف شما بسیار بسیار متشكرم، چرا؟ چون هر یك مقلدی كه برای من پیدا می شود به همان اندازه تكلیف شرعی من اضافه می شود و تو من را راحت كردی.

خاطره دیگر

پس از رحلت مرحوم آقای حكیم، نام بردن از مرحوم آقای خمینی در ایران ممنوع بود، با این حال در مجلس ختمی كه برای مرحوم آقای حكیم در مسجد نو گرفته بودند، به سخنران اصرار كردند كه امام را به عنوان مرجع بعدی معرفی كند، ولی ایشان جرات نكرده بود. مرحوم پدرم به جناب آقای علی محمد دستغیب اشاره می كند كه شما بروید اعلام كنید. ایشان هم پشت بلندگو در مسجد اعلام كرد: به فرمایش آیت الله سید عبد الحسین دستغیب، مرجع بعد از آقای حكیم، آقای خمینی است. ایشان این عمل را با كمال شهامت انجام می دهد.

پس از این واقعه وقتی خدمت امام رسیدم، از حال پدرم پرسیدند.گفتم نامه شان آمده است. گفتند چطورند؟ سلام من را هم برسان. گفتم آقا مطلبی هم نوشته اند و آن این كه مردم را بعد از آقای حكیم به حضرت عالی ارجاع می دهند. فرمود چه؟ دو باره تكرار كردم. ایشان دیگر هیچ نگفت و به ما اعتنایی نكرد با این كه برای ما احترام خاصی قائل بود، ولی دیگر هیچ نگفت و ما هم فهمیدیم كه اشتباه كرده ایم.

اصولاً امام از ترویج و تبلیغ مبرا و منزه بود و همیشه دیگران را جلو می انداخت ولی در جایی كه می دانست سختی و انجام وظیفه است، سینه سپر می كرد.

حضور قلب و مراقبه ایشان غوغا می كرد. یادم هست كه مرحوم آقای نجابت می فرمود كه نماز را هر چه نزدیك تر پشت سر حاج آقا روح الله بخوان كه مخصوصاً از حضور قلب و قدرت نفسش استفاده كنید و این را بنده از نزدیك لمس كردم. واقعاً با حضور قلب نماز را برپا می كرد و اثر وجودی اش را در انسان آشكار می ساخت.

نظم و اخلاق در زندگی امام

امیر المومنین علی (علیه السلام) می فرماید: "علیكم بتقوی الله و نظم امركم" امام در طور مدتی كه ما با ایشان بودیم، روزی را ندیدیم كه یك دقیقه برای نماز یا درس دیر بیاید. همیشه برنامه اش منظم بود. سه ساعت از شب گذشته به حرم می آمد و با آن همه مشغله، یك ساعت در حرم امیرالمومنین به زیارت می پرداخت. نظمش خیلی عجیب بود؛ موقع درس، درس، موقع نماز، نماز، موقع مطالعه، مطالعه، موقع حرم، حرم، هر چه به جای خودش.

از جمله مطالب بسیار مهم، درس اخلاق ایشان بود كه اثری فوق العاده در حوزه داشت. ایشان معمولاً چند روز در سال درس اخلاق می دادند و غیر از شاگردان خودشان، شبستان مسجد شیخ انصاری نیز از جمعیت پر می شد تا جایی كه طلبه ها زار زار گریه می كردند. این روش امام تحول بزرگی در حوزه ایجاد می كرد و چون روح و جان داشت، غوغا به پا می كرد به نحوی كه بسیاری از طلبه ها نماز شب خوان می شدند.

تشكیل حكومت دینی

یكی دیگر از برنامه های امام این بود كه بفهماند حكومت بر اساس دین و اسلام مانعی ندارد و شدنی است. مسئله اول امكانش است تا بعد به مرحله وقوع برسد. لذا به هر مناسبتی كه پیش می آمد معمولاً در خارج بحث مكاسب، بحث ولایت فقیه را مطرح می كردند، گمان می كنم سال 48 یا49 بود كه میان رژیم شاهی ایران با حكومت بعث عراق درگیری و اختلاف ایجاد شده بود كه خدا می خواست ایشان مطرح شود. رادیوی بغداد برنامه ای گذاشته بود و آقای سید محمود دعایی به اتفاق برخی دیگر از دوستان، از موقعیت استفاده كردند و نهضت روحانیت را مطرح كردند. حتی در این برنامه یك ساعته، نوارهای سخنرانی امام نیز پخش می شد؛ یعنی اگر ما می خواستیم این نوارها را با پول در سطح كشور پخش كنیم اصلا امكان نداشت، اما وقتی خدا بخواهد "ما شاء ربی كان و ما لم یشأ لم یكن" صحبت های مرحوم امام خمینی، بچه های مبازر و جوان های آن روز را در سطح كشور تغذیه می كرد و آن ها نیز خودشان آهسته آهسته و به تدریج آن را پخش می كردند. صحبت های امام این بود كه حكومت باید اسلامی باشد. آیا می شود حكومت اسلامی تشكیل داد؟ فرمود دیگران از صفر شروع كردند شما هم شروع كنید.

اما بحث ولایت فقیه امام، مصادف شده بود با درگذشت آیت الله حكیم، علاقه مندان ایشان می خواستند كه این بحث را به زبان های مختلف دنیا چاپ كنند و با این كه امام حاضر بودند به خاطر تشكیل حكومت اسلامی از وجوهات استفاده كنند، ولی چون این امر مصادف با ارتحال مرحوم آقای حكیم بود، مخالفت كردند و این كار را نوعی رقابت و مطرح كردن خود می دانستند و لذا برای جلوگیری از هر گونه شائبه ای با ترجمه و چاپ وسیع آن مخالفت كردند. همین مخالفت با نفس باعث شد كه خداوند مهر او را در دل های مسلمین قرار دهد. امام شخصیتی بود كه در راه خدا حركت كرد و خدا هم وجود مباركش را جهانی كرد، خداوند وعده داده آن هایی كه اهل ایمان خالص و صالح باشند، خدا برای او در دلهای اهل ایمان دوستی قرار می دهد تا از صمیم قلب دوستش بدارند.

* سید محمد هاشم دستغیب

عنوان بعدیعنوان قبلی




کلیه حقوق این اثر متعلق به پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی صانعی می باشد.
منبع: http://saanei.org