Loading...
error_text
پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی صانعی :: نشریه صفیر حیات
اندازه قلم
۱  ۲  ۳ 
بارگزاری مجدد   
پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی صانعی :: نگاهی به اعلامیه جهانی حقوق بشر

نگاهی به اعلامیه جهانی حقوق بشر

فلسفه حقوق بشر از نگاه آیت الله جوادی آملی‌

یك - چرا "اعلامیه‌ی‌ جهانی حقوق بشر" شكست خورد؟ یك - 1: ریشه‌ی‌ ناكامی، دوری از خداست ممكن است برخی گمان كنند كه ریشه‌ی‌ ناكامی حقوقدانان غربی و تنظیم كنندگان "اعلامیه‌ی‌ جهانی حقوق بشر" در نادرستی موادّ حقوقی مندرج در آن اعلامیه است. گر چه نمی توان این علّت را نادیده گرفت، لیكن دلیل اصلی این ناكامی را باید در منابع و مبانی حقوق بشر غربی و الحادی جستجو كرد. از اینرو ما ترجیح می دهیم كه عمده‌ی‌ این فصل را به نقد آن اعلامیه از بُعد فلسفه‌ی‌ حقوق اختصاص دهیم؛ بویژه كه بررسی موادّ حقوقی بدون عنایت به منابع و مبانی حقوقی كاری بی ثمر است. آنگاه كه از این بُعد به نقد "اعلامیه‌ی‌ جهانی حقوق بشر" بپردازیم، در می یابیم كه اساسی ترین عاملِ ناكامی آن، گسستن از آفریدگار هستی و فاصله گرفتن از فطرت الهی انسان ها در تدوین و اجراست. این فاصله سبب شده است كه حقوقدانان با تفكّری مادّی به جستجوی منابع و مبانی حقوق بپردازند و در این میان، توجّه خویش را به اموری ناپایدار، مورد اختلاف، و گاه واهی معطوف دارند. روشن است كه اگر برای تنظیم روابط حقوقی انسان ها، به عناصر اصلی روح انسان و مختصّات تكوینی وی توجّه نشود و تعالیم آفریننده و پروردگار جهان فراموش شود، هرگز نباید انتظار داشت كه قواعد حقوقی در عرصه‌ی‌ نظری و عملی پیروز و سرافراز گردند. یك - 2: تراضی، از سوی كه و در مورد چیست؟ می دانید كه معمولاً در كتب فلسفه‌ی‌ حقوق، یكی از منابع حقوق بشر با عنوان "تراضی ملّت ها" معرّفی می گردد. گر چه گفتیم كه تراضی ملّت ها نیز نمی تواند منبعی شایسته و در خور برای تدوین مبانی و مواد حقوق بشر باشد، لیكن باید گفت كه همین ادّعای حقوقدانان غربی نیز واهی و بی پایه است. در حقیقت، آنچه منبع حقوق غربی است، تراضی دولت هاست نه ملّت ها؛ آن هم دولت هایی كه با نیروی سلاح یا نیرنگ بر مردم خویش چیره گشته اند. این دولت ها به همان سان كه زورمندانه حاكم شده اند، زورمندانه نیز كرسی آرای سازمان های بین المللی را در اختیار گرفته اند و به نام مردم خود، گرد هم می نشینند و توافق خود را بر جهان تحمیل می سازند. در برابر، اسلام به تراضی ملّت ها در دایره‌ی‌ حكم خدا احترام می نهد. اسلام به ما دستور داده است كه در روابط مالی خود، دو پایه را استوار سازیم: یكی "تجارت" و دیگری "رضایت" . تصرّف در دارایی دیگران در روابط تجاری، بدون رضایت آنان، همان قدر بی اثر و باطل است كه مال اندوختن از راه قمار؛ زیرا در اوّلی رضایت مفقود است و در دیگری، تجارت. قرآن كریم می فرماید: "لا تَأ­كُلُوا ام­والَكُم­ بَی­نَكُم­ بِال­باطِلِ الاّ ان­ تَكُونَ تِجارَه`ً عَن­ تَراضٍ مِن­كُم" (1) [دارایی های خود را در میان خویش به باطل بهره وری نكنید. بهره وری حق آن است كه هم به صورت تجارت باشد و هم با خشنودی متقابل.] به همین نحو، در روابط حقوقی، "تراضی" یك پایه‌ی‌ مهم به شمار می رود؛ امّا در اینجا نیز سلامت اركان تدوین حقوق به جای خود باقی است. یعنی باید موادّ حقوقی درست و شایسته را شناخت تا سپس در مورد آنها تراضی كرد. گیریم كه واقعاً ملّت ها بر نظام كنونی حقوق بشر تراضی كرده باشند، امّا آیا آنها می دانند حق كدام است و باطل كدام، تا موادّ حقوقی شایسته ای تنظیم كنند؟ مگر نه این است كه اكنون دنیای غرب به دلیل تراضی و توافق نادرست و كالا پنداشتن روح انسان، به این ورطه‌ی‌ تباهی افتاده است؟ آیا می توان ناموس و شرافت یك خانواده را امری بی بها پنداشت و تراضی انسان ها در مورد آن را كافی دانست؟ همانگونه كه در مسائل مالی، جز "تراضی" شرطی دیگر نیز در كار بود، در اینجا نیز تنها تراضی كافی نیست؛ بلكه باید دید كه مسأله‌ی‌ مورد تراضی در حیطه‌ی‌ تصّرف كیست. آیا انسان می تواند روح خود را با توافق، به دیگران بفروشد؟ آیا جز این است كه اینك با همین تراضی، زورمندان جهان، مظلومان را زیر تازیانه گرفته اند و نام آورترین متمدّنان دنیا، وحشیانه ترین جنایت ها را انجام می‌دهند؟ باری؛ تراضی در قلمرو "فطرت" امری ارزشمند و معتبر است؛ امّا در بیرون از آن، هیچ انسانی حقّ تراضی با دیگری را ندارد. یك - 3: بسا كه تفاوت در تفسیر و تطبیق است، نه در ظاهر موادّ حقوقی از آغاز این رساله آشكارا دیدید كه تا چه اندازه بر فلسفه‌ی‌ حقوق و جهان بینی مكاتب حقوقی تأكید ورزیده ایم. در فصول پیشین، برخی از تفاوت های مكتب الهی و مكاتب الحادی و غربی در بحث فلسفه‌ی‌ حقوق تبیین گشت. با عنایت به آن نكات، باید گفت كه چه بسا در بررسی "اعلامیه‌ی‌ جهانی حقوق بشر" و میثاق های تدوین گشته در این باب، موادّ خوشنما و زیبا چهره ای را بیابیم كه در ظاهر، با موادّ حقوقی اسلام یكسان باشند. مثلاً آنگاه كه سخن از آزادی، امنیت عمومی، رفاه، آموزش و پرورش، و مانند آنها به میان می آید، دیده می شود كه بعضی از موادّ حقوقی آن اعلامیه با تعالیم اسلام ظاهراً همنوا و هماهنگند. همه‌ی‌ مكاتب حقوقی می خواهند كه انسان آزاد و سرافراز زندگی كند و در جامعه نظم و آسایش حكمفرما شود و انسان ها به سعادت و كامرانی دست یابند. بسی كمیابند كسانی كه جز این نظر داشته باشند. امّا نباید بدین صورت فریبا دل بست. باید دید ورای این واژه ها، چه اندیشه ها و مفاهیمی تعبیه شده اند. باید نگریست كه تفسیر هر مكتب از آزادی و سعادت و رفاه چیست. آیا تنظیم كنندگان "اعلامیه‌ی‌ جهانی حقوق بشر"، همان مفهوم را از آزادی و نظم اراده می كنند كه قانونگذار آسمانی اراده می كند؟ روشن است كه این اختلاف برداشت، در ناهمگونی واژه ها ریشه ندارد. هرگز نمی توان با یكپارچه ساختن دستمایه های صوری فرهنگ، از قبیل زبان و آداب و رسوم، به تفاهم فرهنگی دست یافت. این اختلاف تفسیر، در چند گونگی جهان بینی ها ریشه دارد. هنگامی كه تفسیر آزادی متفاوت باشد، پیداست كه دو مادّه‌ی‌ حقوقی همشكل، در عرصه‌ی‌ اجرا آنقدر تفاوت می‌یابند كه هرگز نمی توان آن دو را از یكدیگر بازشناخت. از همین روست كه برخی از اندیشه وران اسلامی، در معبد باورهای غربی به كرنش در می آیند، بدین خیال پوچ كه سخن غرب با سخن وحی یكسان است و با این ادّعا كه اگر تعصّب كنار نهاده شود، تفاوتی در میان نیست. اینان غافلند كه در گیراگیر تفاوت دو جهان بینی، جز با فداشدن آرمان های اصیل یك مكتب، تفاهم حاصل نمی شود. بدین سان، در بررسی "اعلامیه‌ی‌ جهانی حقوق بشر" و نمونه های همتراز آن باید بهوش بود كه ظاهر موادّ حقوقی ما را نفریبد. باید دانست كه یك مادّه‌ی‌ حقوقی برای اجرا، پیرو تفسیر و برداشت هر مكتب است. بسا كه از رهگذر تفسیرهای گوناگون، دو تطبیق متضاد از یك مادّه‌ی‌ حقوقی صورت پذیرد. دو - از ادّعا تا عمل پیشتر نیز این سخن دلپذیر امام "امیر المؤمنین" (علیه السلام) در میان آمد كه حق در وصف و زبان آوری عرصه ای گشاده دارد، امّا در عمل بسیار تنگ میدان است. در مطالعه‌ی‌ حقوقی، می توان در سه جایگاه از حق سخن گفت: سخن پردازی، قانون نویسی و اجرا. دو مرحله‌ی‌ نخست بسیار ساده ترند. می توان بسی زیبا و دلپذیر از ویژگی های دلربای حق سخن گفت و آنگاه با واژگانی خیره كننده آن ویژگی ها را در بستر موادّ حقوقی جاری ساخت. در "اعلامیه‌ی‌ جهانی حقوق بشر"، به گونه ای دلپذیر از حقّ آزادی قلم و آزادی بیان، حقّ استفاده از مسكن مناسب، حقّ استفاده از منابع طبیعی، و از این قبیل حقوق انسانی سخن رفته است. امّا آیا قانونگزاران بین المللی به هنگام اجرای این موادّ، همین گونه زیبا و دلپذیر رفتار می كنند یا این كه جهان را به بوی تعفّن عملكرد زشت خویش می آلایند؟ باید هشیار بود كه واژگان زیبا و گوش نواز، انسان را نفریبند. خداوند متعال به پیامبر گرامی می فرماید: "اذا رَای­تَهُم تُع­جِبُكَ اج­سامُهُم وَ ان­ یقولُوا تَس­مَع­ لِقَو­لِهِم" (1) [آنگاه كه بدیشان می نگری، پیكرهاشان تو را به شگفتی وا می دارد؛ و هر گاه كه سخن می گویند، به گفتارشان گوش فرا می داری.] این نشان می دهد كه منافقان و مُلحِدان در عرصه‌ی‌ ادّعا و سخنوری، توانی سرشار و شگفتی زا دارند و گفتارشان چنان دلرباست كه گوش آدمی را به استماع جذب می كند. و از همین رهگذر می توان فهمید كه چرا گفته اند برای آزمودنِ انسان عالِم و تشخیص آموختگی های یك فرد، باید به عمل او نگریست. با این میزان می توان فهمید كه آیا كسی مطلبی را به راستی آموخته است یا خیر. و نیز به همین دلیل است كه هر جا سخن از دانش است، از نور و هدایت نیز اثر هست. علم و دانش، بی فروزشِ چراغ عمل صالح، تاریك است و تاریكی افزا. قرآن كریم، آنگاه كه دانایان و نادانان را می‌سنجد، نخست از هدایت و نور سخن می گوید: " امَّن­ هُوَ قانِتٌ آناءَ اللَّی­لِ ساجِداً وَ قائِماً یح­ذَرُ الآخِرَه`َ وَ یرجُو رَح­مَه`َ رَبِّهِ قُل هَل­ یس­تَوی الَّذینَ یع­لَمونَ وَ الَّذینَ لا یع­لَمُونَ" (2) [آیا آن كس كه شبانگاهان، به سجده و ایستاده، نیایش می كند و بیم آخرت و امید رحمت پروردگارش را دارد، همانند كسی است كه حالتی چنین ندارد؟ بگو: "آیا دانایان و نادانان برابرند؟"] پس میان دانش حقیقی كه آمیخته با عمل و نور است، و دانش ظاهری كه سرشار از ادّعاهای زیباست، باید تفاوت نهاد. آن بخش از ادّعاهای "اعلامیه‌ی‌ جهانی حقوق بشر" كه زیبا و دلفریب جلوه می كنند، از همین گونه اند و بس! سه - كاستی های بنیادین اعلامیه‌ی‌ جهانی حقوق بشر با شرحی كه گذشت، روشن شد كه این اعلامیه دارای ناراستی ها و كاستی های اساسی است كه ریشه در انحراف های فكری مكاتب غیر دینی دارند. اكنون به برخی از آن كاستی ها اشاره می گردد. سه - 1: گسستن از فطرت قانونگذاران بین المللی تنها به "طبیعت" بشر نظر كرده اند و "فطرت" انسان را نادیده گرفته اند. برای تبیین این سخن، ناگزیریم كه خطوط اصلی روابط حقوقی را بر اساس فطرت ترسیم كنیم. این خطوط سه گانه را می توان در این عبارت كوتاه مختصر كرد؛ اوّل: حقّ بهره وری معتدل و سازمان یافته از مزایا و نعمت های جهان؛ دوم: وظیفه‌ی‌ می راند، هیچ شباهتی با این تفكّر برتر دینی دارد؟ كدام جلوه‌ی‌ حقوقی زیباتر از این بیان حضرت "مسیح" (علیه السلام) است كه: "التّاركُ لِشِفاءِ المجروح شریك لجارِحه." (3) [كسی كه در اندیشه‌ی‌ بهبود یك زخم خورده نباشد، با زخم زننده‌ی‌ وی همدست است.] سه - 2: غفلت از رابطه‌ی‌ انسان و جهان آفرینش مكتب های غیر الهی نتوانسته اند رابطه‌ی‌ انسان و جهان آفرینش را به درستی ارزیابی كنند. این مكتب ها غافل از آنند كه انسان گاه با برخی از كارهایش رابطه‌ی‌ خویش را با جهان تیره می كند و گاه نیز وضع جهان را به سامان می آورد. این غفلت سبب شده است كه قانونگذاران بین المللی برای رفع آلودگی های مادّ ی احساس مسؤولیت كنند، امّا بر آلودگی های حقیقی جهان چشم بر بندند؛ آلودگی هایی كه حاصل سیاهكاری ها و گناهان خود انسانند. بدین ترتیب، "اعلامیه‌ی‌ جهانی حقوق بشر" برای آلودگی محیط زیست و حتّی اَعماق دریاها دل می سوزاند - كه البتّه این، به جای خود شایسته است -، لیكن تأثیر رفتار سوء انسان را در جهان نادیده می گیرد. قرآن كریم همواره به ما هشدار می دهد كه به این رابطه‌ی‌ عمیق انسان با جهان، هوشیارانه عنایت ورزیم: "وَ ان­ لَو اس­تَقامُوا عَلَی الطَّریقَه`ِ لاس­قی­ناهُم ماءً غَدَقاً" (4) [اگر مردم در راه درست پایداری كنند، ایشان را از بارانی سرشار بهره مند می‌سازیم.] این پیوند میان پدیده های آفرینش و رفتار آدمی، از سوی آنان كه دیده‌ی‌ حق بین ندارند، قابل درك نیست. این رابطه در همه‌ی‌ شریعت های الهی مورد عنایت خدا است، امّا قانونگذاران بین المللی كه بعضاً مدّعی پیروی از كتاب های آسمانی اند، از این پیوند، سراسر غافل مانده اند و به همین سبب، نتوانسته اند در تدوین موادّ حقوقی، به گونه ای تدبیر كنند كه تیرگی های حقیقی جهان را روشنی بخشند و آلودگی های پایدار و مرگزا را از پیكر هستی بشویند. سه - 3: غفلت از رابطه‌ی‌ انسان با خداوند از دیگر كاستی های بنیادین "اعلامیه‌ی‌ جهانی حقوق بشر" این است كه انسان را در برابر خدا آزاد پنداشته است. ثمره‌ی‌ چنین پنداری آن است كه مثلاً در مادّه‌ی‌ سی اُم، به انسان حق داده است كه هر كه را می خواهد، به همسری برگزیند. در این دیدگاه، انسان در انتخاب راه شخصی خود آزاد فرض می شود. امّا در دین الهی، میان دو مفهوم آزادی فرق نهاده شده است. هر گاه انسان را در قلمرو دین وحفظ رابطه اش با خداوند جهان آفرین، بنگریم، او را آزاد می بینیم؛ امّا آنگاه كه او را در برابر خدا ملاحظه كنیم، در می یابیم كه یك بنده‌ی‌ محض است. یكی از برترین نمونه های این آمیختگی آزادی و بندگی، امام علی (علیه السلام) است. آن امام بزرگ در شكوهمند ترین سخنان، هر سه گونه‌ی‌ آزادی - اخلاقی، عرفانی، و حقوقی - را تبیین و ترویج فرموده است. به این سخن بشكوه بنگرید: "اَلا حُرٌّ یدَع هذه اللماظه`؟" (5) [آیا آزاده ای نیست كه از این "خرده طعام مانده در میان دندان های نسل پیش" در گذرد؟] اگر به این سخن نیك بنگریم، در می یابیم كه آغاز آن، آزادی اخلاقی؛ و فرجامش، آزادی عرفانی - وارستگی و گسستگی از همه‌ی‌ بندهاو دام های جهان - است. در همه‌ی‌ صحنه های زندگی، بویژه برای ما كه نسل پیشین را در هوای ظلمت آلوده‌ی‌ طاغوت پهلوی تجربه كرده ایم، این سخن جاری است. این ریاست خواهی ها و دنیا جویی ها كه برخی د رپی آنند، همان خرده طعامی است كه لابلای دندان های آن نسل مانده است. آزاد، كسی است كه بداند دارای چه مایه از ارج و عزّت است و خود را بدین پس مانده‌ی‌ بویناك و عفن مشغول ندارد. اگر از این مرحله فراتر رویم، سرانجام راه، همان آزادی عرفانی و بریدن از همه‌ی‌ تعلّقات فرومایه است. در كلام مولا امیرالمؤمنین (علیه السلام) به آزادی حقوقی نیز عنایت شده است: "واكرم نَف­سك عن كل دنیه`ٍ وان سَاقَت­ك الی الرغائب." (6) [جان خود را از هر فرومایگی بپالای، اگر چه دوست داشتنی و دلخواه تو باشد.] همان امام همام شرح داده است كه چرا باید به این آزادی حقوقی ارج نهاد و آن را شیوه‌ی‌ خود ساخت: "فانك لَن­ تَعتاضَ بما تبذل من نفسك عوضا" (7) [تو هرگز در برابر آنچه از جانت مایه می گذاری، برابری در خور و شایسته نمی‌یابی.] این قصر ها و ریاست ها و دارایی ها هرگز نمی توانند با كرامت نفس انسان برابری كنند. هر كس كرامت روح را بدهد و آن ها را بگیرد، زیانكار است. پس هر سه گونه‌ی‌ آزادی، مورد تأیید دین است. امّا در برابر خداوند، هیچگونه آزادی و اختیاری در میان نیست. نزد خدا همه عبدند و مملوك: "ان­ كُلُّ مَن­ فی السّمواتِ وَ الارضِ الاّ آتِی الرَّحمنَ عَبداً" (8) [هیچ كس در آسمانها و زمین نیست مگر آنكه بنده وار به سوی خدا می آید.] بدین سان، چگونه می توان با تدوین موادّ حقوقی، این اختیار را به انسان سپرد كه در برابر خدا و احكام او آزادانه تصمیم بگیرد؟ آیا آزادی انتخاب راه و همسر و پیشه و... بدون عنایت به این بندگی، سرانجامی جز وضعیت كنونی جهان دارد؟ قانونگذاران بین المللی باید این مایه از انصاف را در تدوین "اعلامیه‌ی‌ جهانی حقوق بشر" به كار نمی‌دهند، مگر اینكه نزدشان بایستی و هوشیار باشی.] آیا كسانی كه از یك دینار در نمی گذرند، امانت جهان را به دیده‌ی‌ احترام می‌نگرند؟ به همین دلیل است كه اكنون حتّی قوانین خود ساخته‌ی‌ همین هیأت مدیره، تنها برای سركوب مظلومان و مستضعفان جهان به كار بسته می شود. در این چند دهه، این حاكمان نخست به تدوین "اعلامیه‌ی‌ جهانی حقوق بشر" دست زدند. آنگاه برای آن كه این اعلامیه را الزام آور سازند، "میثاق بین المللی حقوق بشر" را تنظیم كردند. سپس تدابیر اجرایی این میثاق را بر نهادند تا روشن شود كه سرپیچان از این قوانین چه كیفری دارند (9) با این همه، د ركدام گوشه از جهان، "سازمان ملل متّحد" با ابزارهای تشكیلاتی اش توانسته است بیداد و خونریزی را فرونشاند و داد مظلومان را بستاند؟ هنگامی كه مقدّس ترین باورهای بیش از یك میلیارد انسان مسلمان مورد هجوم قرار می گیرد، این هیأت مدیره از مهاجم دفاع می كند یا او را به مجازات می رساند؟ چهار - 2: تبعیض در اجرای قوانین حقوق بین الملل یكی از سیاه ترین بخش های كارنامه‌ی‌ "سازمان ملل متحد" و حاكمان بر آن، روا داشتن تبعیض در اجرای قوانین بین المللی است. در حقوق بشر اسلامی، به قواعدی جهان شمول بر می خوریم كه به هیچ گروه یا منطقه ای اختصاص ندارند و باید بدون تبعیض، در باره‌ی‌ همه‌ی‌ انسان ها و مناطق جهان اجرا گردند. از آن میان، به این روایت ارزنده اشاره می كنیم: "ثلاثٌ مَلعون من فَعَلهنّ: المُتَغَوِّط فی ظِلّ النّزالِ والمانعُ الماءَ المُنتابَ والسادُّ الطَّریقَ المَس­لوكَ." (10) [از رحمت ویژه‌ی‌ خدا، سه دسته بی بهره اند: آن دسته كه محیط زیست را آلوده كنند؛ آنها كه مردم را از آب نوبه ای كه به ایشان تعلّق دارد، محروم سازند؛ و كسانی كه راه آمد و شد آزادانه‌ی‌ دیگران را ببندند.] اینگونه تعالیم هرگز به مناطق مسلمان نشین محدود نمی شوند. مسلمانان نیز مجاز نیستند كه هیچك از این سه كار و اموری از این قبیل را به زیان غیر مسلمانان مرتكب شوند. امّا آیا حاكمان كنونی جهان همین گونه قوانین حقوقی را - كه از قضا در موادّ حقوقی شان فراوان بدانها پرداخته شده است - در حقّ مظلومان و مسلمانان رعایت می كنند؟ به راستی، این تبعیض ظالمانه در كدام اندیشه ریشه دارد؟ این فكر برخاسته از همان منطق صهیونیستی است كه قرآن كریم آن را معرّفی می كند: "ذلِك بِأَنَّهُم قالُوا لَی­سَ عَلَی­نا فی الاُمّیینَ سَبیل" (11) [خیانت آنها در امانت از اینروست كه مدّعی اند: "ما در باره‌ی‌ مسلمانان تعهدی نداریم".] بر پایه‌ی‌ این منطق صهیونیستی كه امروز جهان غرب را فراگرفته است، هر كس از دین و نژاد آنان نباشد، از قوانین حقوق بین الملل بهره ای ندارد. آنها كه خود را در بازنگرداندن امانت آزاد می دانند، بی تردید در قراردادهای بین المللی و داد و ستدها نیز به همین شیوه عمل می كنند. اكنون بنگرید كه چه فاصله‌ی‌ شگفتی است میان آن منطق و منطق دینی كه امام معصومش - امام سجاد (علیه السلام) - می فرماید: "فَوَ الّذی بَعَث مُحمَّداً بالحقّ نبیاً لو انّ قاتلَ ابی الحسین بن علی ائتَمَننی عَلی السَّیف الّذی قَتَله به لادَّیتُه الیه." (12) [سوگند به آن كه محمد را پ-یام آور ح-ق ساخت، اگر كشنده‌ی‌ امام حسین بن علی (علیه السلام)، همان شمشیر را كه با آن پدرم را شهید ساخت، نزد ما به امانت سپارد، ما بدو خیانت نمی ورزیم.] روشن است كه از هیأت مدیره‌ی‌ كنونی جهان با این منطق صهیونیستی جز این انتظار نمی رود كه حقّ "وتو" را با همه‌ی‌ رسوایی اش برای قدرتمندان تصویب كند. با وجود حقّ وتو برای قدرتمندان، چگونه می توان این ادّعا را پذیرفت كه همه‌ی‌ دولت ها و ملّت ها در برابر قوانین بین المللی یكسانند؟ این یكسانی جز بدین معنا نیست كه همه‌ی‌ مردم جهان باید در برابر خواسته‌ی‌ قدرتمندان و دارندگان حقّ وتو تسلیم باشند. و شگفتا كه دستاویز این همه تبعیض همان "تراضی" دولت هاست! نتیجه‌ی‌ این تبعیض قلدرانه آن است كه ملّت های جهان، و نه تنها دولت ها، در برابر زورمندان تحقیر گردند. در "شورای امنیت" سازمان ملل متّحد، پنج عضو دائم حضور دارند كه معیار گزینش آنها نه فضل و كمال، كه پیروزی شان در جنگ جهانی و قدرت برتر سیاسی و نظامی است. در برابر، اعضای متغیر این شورا هر دو سال یك بار انتخاب می شوند و گزینش پیاپی آنها ممكن نیست؛ مبادا كه به اقتدار همیشگی آن اعضای دائم لطمه ای بزنند. با این همه، اگر حتّی یكی از همین پنج عضو هم قانونی را با سود خود سازگار نبیند، می تواند آن را "وتو" كند. رسوایی همین تبعیض، هیأت مدیره‌ی‌ جهان را بر آن داشت تا به سال 1950 در قطعنامه‌ی‌ "اتّحاد برای صلح" چاره ای بیندیشد. آن چاره اندیشی كه درحقیقت تكمله ای بر حقّ "وتو" - و نه تعدیل آن - بود، مقرّر داشت كه هر گاه اعضای شورای امنیت نتوانند در مورد برخی از مسائل به تفاهم دست یابند، مسأله به "مجمع عمومی سازمان ملل" بازگردد. پیداست كه این، گریز گاهی بود برای رهایی از بن بست "وتو". به این ترتیب، قانونگذاران بین المللی حتّی برای اجرای موادّ حقوقی به ظاهر عادلانه نیز راه را بر جهان بسته اند و با ابزاری به نام حقّ "وتو"، آخرین روزن های روشنایی را كور كرده اند.

پیداست كه در چنین وضعیتی، از تشكیلات وابسته‌ی‌ "سازمان ملل متّحد" و دیگر نهادهای بین المللی كه بر همان سیاق رفتار می كنند، نمی توان انتظار خیر داشت. "یونسكو" كه یك نهاد فرهنگی، علمی و تربیتی است؛ "سازمان بهداشت جهانی"؛ "سازمان بین المللی كار"؛ و دهها نهاد به ظاهر سودمند و صالح كه در خدمت هیأت مدیره‌ی‌ جهانند؛ و حتّی نهادهایی چون "جنبش غیر متعهدها"، و "سازمان كنفرانس اسلامی"، همه، راهی را می روند كه از "صراط مستقیم" بسیار فاصله دارد. از همین رو، این نهادهای بین المللی حتّی به شمّه‌ای از اهداف مورد ادّعای خود نیز نرسیده اند. گرسنگی، فقر، درگیری و ستیز نژادی، برتری جویی تسلیحاتی، تجاوز به حریم مقدّس فرهنگ و دین و خاك دیگران و بسیاری از دیگر آشوب های منطقه ای و جهانی از یك سو؛ و فساد و ویرانی اخلاقی كه جهان را در بر گرفته است و هر روز ارمغانی نوین از پریشانی و درماندگی نصیب بشر می كند، از سوی دیگر؛ انسان امروز را هشدار می‌دهند كه اسیر "طبیعت" باقی نماند، "فطرت" را به یاد آورد، و به سوی "حقیقت" باز گردد. بدین امید، همپای همه‌ی‌ صالحان منتظر، تلاشمندانه چشم به راه ظهور موعودیم... بدان مَثل كه شب آبستن است روز از تو ستاره می شمرم تا كه شب چه زاید باز .

1 - منافقون، 4

2- زمر، 9

3- كافی، ج 8، ص 345، روایت 545 (2) 4- جن، 16

5 - نهج البلاغه، حكمت 456، ص 190

6- نهج البلاغه، نامه 31، ص 128، بند 86 7 - همان.

8 - مریم، 93ُ

9- برای مطالعه‌ی‌ بنگرید به: "حقوق بشر از دیدگاه مجامع بین المللی"، مؤسسه‌ی‌ چاپ و انتشارات وزارت امور خارجه، 1372

10 - كافی، ج 2، ص 292، روایت 12

11- آل عمران، 75

12- بحار الانوار، ج 72، باب 50، ص 144، روایت 3

عنوان بعدیعنوان قبلی




کلیه حقوق این اثر متعلق به پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی صانعی می باشد.
منبع: http://saanei.org