|
آثار بی توجهی به گرفتاری مسلمانان از نظر روایات
در محضر استاد حضرت آیت الله العظمی صانعی (مدظلهالعالی) من فكر كردم هر هفته، روزهای چهارشنبه، ذكری از اهل بیت و سیره عملی آنها داشته باشیم و یكی دو تا روایت بخوانیم و شرح دهیم و اگر نتوانیم به شرح آن بپردازیم، حداقل روایت را بخوانیم، چرا كه خواندن روایت و ذكر آن هم یكی از طرق حفظ حدیث است و از ثواب برخوردار میباشد، لذا بهتر دیدم كه بیشتر از روایات اخلاقی اهل بیت (سلام الله علیهم اجمعین) استفاده كنیم و نگذاریم ارتباط وفاصله ما با آن بزرگواران كم شود. مرحوم مقدس اردبیلی در كتاب الشهادات به گناهانی اشاره می كند كه مضر به عدالت هستند. میفرمایند بعضی از گناهان در اصول كافی آمده و مضر به عدالت است، لكن فقها آنها را ذكر نكردهاند. من قبلاً كه آمار گرفته بودم دیدم كه مقدس اردبیلی حدود 40 تا گناه را در این كتاب از اصول كافی استخراج كرده و میگوید فقها اینها را جزء گناهان نیاوردهاند، ولی از ظاهر روایات بر میآید كه جزء گناهان است و مضر به عدالت می باشند. ایشان دو تا روایت را نقل میكند كه مربوط به باب است. من استعان به اخوه فلم یعنه، اگر كسی گرفتاری دارد، و از فردی كمك بخواهد و آن شخص هم میتواند گرفتاری او را بر طرف كند واین كار را نكند گناه و معصیت است. روایت اول از ابی عبدالله (علیه السلام) است كه می فرمایند: ایما رجل من شیعتنا اتی رجلاً من اخوانه، فاستعان به فی حاجته مردی یك گرفتاری داشته گفت كمكم كن گرفتاریم رفع بشود فلم یعنه و هو یقدر و او این توانایی را دارد كه گرفتاری اش را رفع كند الا ابتلاه الله اما این كار را نكرد وحاجتش را برنیاورد بأن یقضی حوائج غیره من اعدائنا یعذ الله علیها یوم القیامه` خدا به خاطر این بی توجهی، گرفتارش میكند تا حوائج و گرفتاری دشمنان را، دشمنان اهل بیت (سلام الله علیهم اجمعین) یعنی دشمنان همه خوبیها را رفع كند، یعنی برای آنها كار بكند و مشكلات آنها را رفع كند، و یعذبه الله علیها یوم القیامه` وخداوند در روز قیامت هم او را عذاب میكند؛ یعنی هم در دنیا و هم در آخرت مجازات می شود، برای اینكه گرفتاری برادران خود را رفع نكرده است. در این روایت نكته های بدیع اخلاقی نهفته است. خداوند می خواهد به این وسیله هم مشاركت و حساسیت مردم را نسبت به همنوعان خود بسنجد و آنها را در رفع گرفتاری و همدردی با دیگران تشویق كند و هم هشدار می دهد كه اگر چنین كاری نكردی دچار معصیت شده ای و جزای دنیایی تو این است كه به دشمنان انسانیت كمك كنی تا آنها در تحقق آمال و آرزوهای شان موفق شوند؛ یعنی شریك جرم وجنایت آنها می شود و در آن دنیا نیز به عذاب الهی دچار می گردد. روایت دوم از علی بن جعفر(ع) است كه می فرمایند: من قصد الیه رجل من اخوانه، مستجیراً به فی بعض احواله فلم یجره میتوانسته، ولی او را پناه نداد ، مشكل و گرفتاری اش را رفع نكرد بعد ان یقدر علیه فقد قطع ولایه` الله عزّ و جل. در این صورت، ارتباط خودش را با خدا قطع كرده و خداوند دیگر در امور مادی و معنوی كمكش نمیكند؛ یعنی رابطه او با مبدا آفرینش ، به آن جهت كه میتوانسته گرفتاری برادران خود را رفع كند و نكرده، قطع می گردد و خودش را گرفتار میكند. خلاصه اینكه او دیگر در زیر سایه ذات باریتعالی زندگی نمیكند و به حال خودش رها می شود كه هركجا می خواهد برود. چنین فردی، نه در امور مادی هدایت میشود و نه در امور معنوی و این خطرناكترین حالت است كه نسیب انسان می شود، لذا در دعاهای امام سجاد (ع) آمده است كه می فرمایند: الهی لاتكلنی الی نفسی طرفه` عین ابداً، خدایا ما را به قدر یك چشم بر هم زدن به خودمان وا نگذار. جمله امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) نیز خیلی بلند و قشنگ است، میفرماید: والحمدلله الذی وكلنی الیه فأكرمنی، و لم یكلنی الی الناس فیهینونی، حمد خدایی را كه مرا به خودش وا نگذاشت، به من احترام كرد و در حقم آقایی نمود، لطف كرد، از پدر و مادر به من مهربانتر بود، همه چیز مرا تأمین كرد، مصلحتم را دید و همیشه منافع مرا تشخیص داد و لم یكلنی الی الناس فیهینونی، اما مرا به غیر خودش نسپرد كه اگر چنین نمیكرد، مرا خوار و سبك هم میكرد. پس انسان باید حوائج برادر مسلمان ویادیگران را برآورده سازد؛ اما در خصوص اعداء دارد غیر دشمنان، كسی سراغ شما آمده و نیازمند كمك است تا مشكلاتش رفع شود، ولی دشمن اهل بیت (سلام الله علیهم اجمعین) نیست، نباید بی تفاوت باشی و به رفع گرفتاری او نیاندیشی. او را به فرض اینكه با تو هم عقیده نیست، دشمن مپندار. ولی افرادی مثل نواصب، مثل خوارج كه با علم وآگاهی تیشه به ریشه دین می زنند و انكار حقیقت می كنند دشمن هستند. یا برادران اهل سنت، دشمن اهل بیت نیستند، اینها دوستداران اهل بیت هستند. دشمن، كسی است كه از باب عناد و از باب عنصر معنوی جرم سوء نیت دارد، با اهل بیت دشمنی میكند و میخواهد مقام علمی و معنوی اهل بیت را پایین بیاورد و با آنها بجنگد. از این روایات استفاده می كنیم كه اگر كسی به ما مراجعه كرد ،تا آنجایی كه می توانیم به رفع مشكلات او كمك كنیم. همه انسانها اگر گرفتار شدند و به آدم مراجعه كردند در حد توانمان باید حاجت او را بر آورده كنیم. اینجا یك بحثی پیش میآید و آن اینكه ما در روایات موارد زیادی داریم كه گاهی افرادی نزد پیغمبر و امام میآمدند و حاجتشان برآورده نمیشد، چه پاسخی باید داد؟ این موارد در كتابهای ما هم ثبت و ضبط شده است. در اصول كافی آمده كه یك نفر زندگیاش نمیگشت، همسرش به او گفت كه برو نزد پیغمبر اسلام، تا یك قدری از پولهایی كه دارد بگیری تا زندگیمان را اداره كنیم. مرد نزد پیغمبر رفت، سلام و احوال پرسی كرد. پیغمبر از چهره اش فهمید كه او میخواهد شخصیت و عظمت انسانی خودش را با یك در خواست، له كند و استعدادهای خودش را خاموش كند، لذا قبل از اینكه چیزی بگوید، فرمود: من سئلنا اعطیناه و من استغنی اغناه الله. ما ممكن است یك روز یا دو روز به تو كمك كنیم، اما خدا هست كه آدم را بینیاز میكند. این فهمید كه پیغمبر امروز مرد كمك نیست، برگشت. زنش پرسید چكار كردی؟ گفت هیچی، پیغمبر این را گفت، فهمیدم كه نباید چیزی از ایشان بخواهم. زن گفت پیغمبر نصیحت میكرده، چه ربطی به تو داشته است. روز دوم رفت، باز پیغمبر فرمود من سئلنا اعطیناه و من استغنی باز برگشت خانه، همسرش پرسید امروز دیگر چرا دست خالی آمدی؟ گفت امروز هم همان حرفها را زد. زن گفت تو عجب آدمی هستی، چرا متوجه مسائل نیستی، من چقدر به تو بگویم، پیغمبر موعظه كه میكند دوباره میخواند تا كلامش در قلبها جا بیفتد، نه اینكه برای تو خوانده باشد. مرد روز سوم هم پیش پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) رفت و پیامبر همان فرمایش را تكرار كرد. این بار فهمید كه نه، از این امامزاده به قول ما معجزهای نخواهد شد، باید اینجا را رها كند. وقتی آمد بیرون دید یك كسی نیرو میخواهد برای بوته كنی. گفت من حاضرم كار كنم، مرا می بری؟ او نصف روز كار كرد و اجرت كار خود را گرفت. گفت فردا هم بیایم؟ گفت بیا. رفت خانه وهمه قصه را تعریف كرد و گفت فردا اول صبح هم میروم دنبال كار. خلاصه نزدیك دو سال گذشت و یك روز پیغمبر را دید گفت یا رسول الله یك قصه دارم من بگویم یا شما میگویید؟ پیغمبر فرمود نه شما بگو. عرض كرد من همانم كه چند مرتبه خدمت شما رسیدم و شما راهنمایی ام كردید. دنبال كار رفتم و امروز پس از دو سال تمام سوخت مدینه را تأمین میكنم. از شما هم تشكر و سپاسگزاری میكنم. پیغمبر فرمود تو زندگیت عوض شده، اما ما برنامهمان عوض نشده، من سئلنا اعطیناه و من استغنی اغناه الله. تو از خدا سؤال كردی بینیازت كرد. نظر پیامبر این است كه مبادا به خاطر برآورده كردن یك محتاج، استعداد و شكوفایی را در او بخشكانید و او را تنبل تربیت كنید. تحلیل این برخورد پیامبر گرامی اسلام مشخص و روشن است. پیامبر اگر بخواهد گرفتاری آن فرد را رفع كند، خدمت نكرده، بلكه با این موعظه، هم به او می فهماند كه باید از خدا كمك بخواهد و هم اینكه باید از تنبلی پرهیز كند تا كار و تولید رشد نماید و استعدادها شكوفا شود. وجود چنین صحنه هایی نشان می دهد كه برآوردن حوائج انسانها در صورتی امكان پذیر است كه با جهت دیگری تزاحم پیدا نكند. و صلی الله علی سیدنا محمد و آله الطاهرین
|