Loading...
error_text
پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی صانعی :: نشریه صفیر حیات
اندازه قلم
۱  ۲  ۳ 
بارگزاری مجدد   
پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی صانعی :: گلچینی از سخنان استاد شهید مطهری (عوامل دین گریزی)

گلچینی از سخنان استاد شهید مطهری (عوامل دین گریزی)

1. خشن معرفی کردن دین

مذهب که مى بايست دليل هدايت و پيام آور محبّت باشد، در اروپا به این صورت درآمد که مشاهده می کنیم هر گاه تصوّر هرکس از دين و خدا و مذهب، خشونت بود و اختناق و استبداد. بديهى است كه عكس العمل در مقابل چنین روشی مردم جز نفى مذهب از اساس و نفى آن چيزى كه پايه اوّلى مذهب است، يعنى خدا، نمى تواند باشد.

هر وقت و هر زمان كه پيشوايان مذهبى مردم ـ كه مردم در هر حال آنها را نماينده واقعى مذهب تصوّر مى كنند ـ پوست پلنگ مى پوشند و دندان ببر نشان مى دهند و متوسّل به تكفير و تفسيق مى شوند، مخصوصاً هنگامى كه اغراض خصوصى به اين صورت در مى آيد، بزرگترين ضربت بر پيكر دين و مذهب به سود مادّيگرى وارد مى شود.[1]

2. قرار دادن دین در مقابل دنیا

قهراً در اجتماعاتى كه با نام خدا و دين و مذهب براى نابودى غرايز طبیعی قيام مى كنند و خداپرستى را با زندگى، متضاد معرّفى مى كنند، خود اين معانى و مفاهيم عالى شكست مى خورند و ماترياليسم و ساير مكتبهاى ضدّ خدايى و ضدّ دينى رواج مى گيرد. لهذا بدون ترديد بايد گفت كه زاهدمآبان جاهل هر محيطى ـ كه بدبختانه در ميان خود ما هم زياد هستند ـ از عوامل مهمّ گرايش مردم به مادّيگرى مى باشند.

راسل مى گويد تعليمات کلیسایی بشر را در ميان دو بدبختى و حرمان قرار مى دهد: يا بدبختى دنيا و حرمان از نعمتهاى آن، يا بدبختى و حرمان از آخرت و حور و قصور آن. می گوید از نظر کلیسا انسان الزاماً بايد يكى از دو بدبختى را تحمّل كند:

يا به بدبختى دنيا تن دهد و خود را محروم و منزوى نگه دارد و در مقابل در آخرت و جهان ديگر از لذّتها بهره مند گردد، يا اگر خواست در دنيا از نعمتها و لذّتها بهره مند باشد، بايد بپذيرد كه در آخرت محروم خواهد ماند ...

كسانى كه اين فكر را تبليغ كرده و مى كنند، خيال كرده اند كه علّت اينكه در دين يك سلسله چيزها از قبيل شراب و قمار و زنا و ظلم و غيره نهى شده اين است كه اين امور سعادت و خوشبختى و بهجت مى آورد و دين با خوشى و بهجت مخالف است و خدا خواسته او در دنيا خوشى و سعادت و مسرّت نداشته باشد تا بتواند در آخرت خوشبخت باشد! و حال اينكه امر، درست برعكس اين است.

اين جلوگيريها و محدوديّتها به خاطر اين است كه اين امور موجب بدبختى و تيرگى زندگى مى گردد. اگر خدا گفت شراب مخور، معنايش اين نيست كه اگر شراب بخورى در دنيا خوشبخت مى شوى و خوشبختى دنيا با خوشبختى آخرت ناسازگار است، بلكه چون شراب موجب بدبختى است، هم در دنيا و هم در آخرت از آن جلوگيرى شده است. تمام محرّمات اينچنين اند؛ يعنى اگر موجب بدبختى نبودند حرام نمى شدند.

و همچنين در مورد واجبات؛ يعنى واجبات چون موجب خوشبختى هستند و در همين زندگى دنيا نيز اثر نيك دارند، واجب شده اند، نه اينكه واجب شده اند تا قدرى از خوشبختى دنيا بكاهند ...

تعليمات خلاف حقيقت برخى مبلّغين، موجب گشت كه مردم از دين فرارى شوند و خداشناسى را مستلزم قبول محروميّت و تحمّل بدبختى و ذلّت اين جهانى بپندارند.[2]

3. خالی شدن سنگر مبارزه و پرخاشگری علیه ستم از دینداران

لازمه خداشناسى و خداپرستى اين است كه انسان را به هدفهاى ما فوق مادّيات وابسته مى كند و او را در راه هدفهاى عالى خود باگذشت مى نمايد ... تاريخ نشان مى دهد كه همواره پيامبران و پيروان آنها بوده اند كه در مقابل فرعونها و نمرودها و صاحبان قدرت به پا خاسته اند و قدرتهاى اهريمنى را در هم كوفته اند. پيامبران بودند كه با نيروى ايمان، از طبقه محروم و استثمار شده قدرتى عظيم عليه «ملأ» و «مترفين» به وجود مى آوردند ...

سراسر قرآن، حماسه پيكار و جهاد و امر به معروف و نهى از منكر است. با اين حال، چگونه است كه سنگر انقلاب و پرخاشگرى از الهيّون گرفته شده و ماترياليستها اين سنگر را تصاحب كرده اند؟ آنچه مايه تعجّب است اين كه حتّى پيروان قرآن نيز اين سنگر را از دست داده اند. از كليسا تعجّبى نيست. كليسا قرنها قرآن و اسلام و پيامبر گرامى اسلام را مورد طعن و شماتت قرار داد كه چرا پا از گليم رهبانيّت و صومعه نشينى درازتر كرده است؟ چرا با ستمگران زمان به نبرد برخاسته است؟ چرا عليه قدرتهاى دنيوى به پا خاسته است؟ چرا كار قيصر را به قيصر و كار خدا را به خدا وانگذاشته است؟ ...

[خالى شدن اين سنگر از طرف خداپرستان و اشغال اين سنگر به وسيله پيروان مكتب مادّى، باعث گریز از دین و گرایش به مادیگری شد] و تدریجاٌ چنين فكر کردند كه شايد انديشه ماترياليسم چنين معجزه اى دارد و چنين افراد مبارز و پرخاشگرى به وجود مى آورد.[3]

4. سلب حقوق سیاسی مردم به نام دین

يكى از علل دین گریزی نارسايى مفاهيم دینی از نظر حقوق سياسى است. ارباب کلیسا و همچنین برخی فیلسوفان اروپایی اگر نوعى پيوند تصنعى ميان اعتقاد به خدا از يك طرف و سلب حقوق سياسى و تثبيت حكومتهاى استبدادى از طرف ديگر برقرار شد؛ نوعى ارتباط مثبت ميان دموكراسى و حكومت مردم بر مردم و بى خدايى فرض شد، چنين فرض شد كه يا بايد خدا را بپذيريم و حق حكومت را از طرف او تفويض شده به افراد معينى كه هيچ نوع امتياز روشنى ندارند، تلقى كنيم يا خدا را نفى كنيم تا بتوانيم خود را ذى حق بدانيم.

از نظر روانشناسی مذهبی يكى از موجبات عقبگرد مذهبى اين است كه اولياء مذهب ميان مذهب و يك نياز طبيعى تضاد برقرار كنند، مخصوصاً هنگامى كه آن نياز در سطح افكار عمومى ظاهر شود. درست در مرحله اى كه استبدادها و اختناقها به اوج خود می رسد و مردم تشنه اين انديشه می شوند كه حق حاكميت از آن مردم است، از طرف دینداران اين فكر عرضه شود كه مردم در زمينه حكومت فقط تكليف و وظيفه دارند نه حق. همين كافى است كه تشنگان آزادى و دموكراسى و حكومت را بر ضد دين و خدا برانگيزد ...

در این فلسفه ها مسؤوليت در مقابل خداوند موجب سلب مسؤوليت در مقابل مردم فرض شده است؛ مكلف و موظف بودن در برابر خداوند كافى دانسته شده است برای این که، مردم هيچ حقى نداشته باشند؛ عدالت همان باشد كه حكمران انجام مى دهد و ظلم براى او مفهوم و معنى نداشته باشد ... به عبارت ديگر، حق اللَّه موجب سقوط حق الناس فرض شده است.[4]

-------

[1]. مجموعه آثار، ج 1، ص 492.

[2]. مجموعه آثار، ج 1، ص 561 ـ 567.

[3]. مجموعه آثار، ج 1، ص 573 ـ 578.

[4]. مجموعه آثار، ج 16، ص 442 ـ 445.

عنوان بعدیعنوان قبلی


آرشیو پی دی اف صفحات این شماره



کلیه حقوق این اثر متعلق به پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی صانعی می باشد.
منبع: http://saanei.org