Loading...
error_text
پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی صانعی :: نشریه صفیر حیات
اندازه قلم
۱  ۲  ۳ 
بارگزاری مجدد   
پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی صانعی :: سخن نخست

سخن نخست

* علی اکبر بیگی - مدیر مسئول

بسم الله الرحمن الرحیم

سپاس و ثنا آفریدگار یکتایی که ذات مقدّس ازلی

[1] او طالع بی غروب فیض است؛ همو که قدرت بر خلق دارد[2] و هم بهترین ها و نیکوترین می آفریند.[3] هستی بخشی که با صفاتِ رحمانیّت و رحیمیّت خود اقتضایی بجز خلقِ فیض ندارد تا ضعفی در برهانِ منشأ وجود بر خاطر فاطر، خطور نماید. بشر یکی از عناصر فیض بی منتهای وجودی اوست. همان بشری که بر ساختار خلقت خویشتن خویش، تکیه دارد و با بنیاد تجرّد و تحظّظ توانمندی هایش شکل گرفته و به نهادی لایق و قابل، تبدیل شده است. ﴿تَبَارَکَ الله﴾.

نیا ز ها و خواهش های طول و دراز بشر، تکاپویی را در دایره توانایی هایش رقم زده است. بی تردید این جنبش انسانی، هم در مسیر تعالی تصویر دارد و هم در طریق تباهی ها رغبت می کند، ساماندهی و تعیین خط و مشی حیات دنیایی بر عهده رسولانی نهاده شده که با هدایت و نصرت الهی مجموعه راهگشایی را از جانب پروردگار برای سعادت و دستگیری بشر دریافت نموده اند. «دین» به عنوان ضامن رستگاری انسان در دنیا و عقبا، خود را متکفل تدوین مجموعه برنامه هایی که از طریق وحی برای نجات و راهنمایی بشر نازل گردیده و به تأیید یا تأسیس شرع رسیده است، می داند. در واقع دین پیوند بین حیات بشر با خالقش را محفوظ نگه می دارد و از گسست و غفلت انسان از مبدأ هستی بخش جلوگیری می کند. علاوه اینکه سعادت عقبا و زندگی شادمانه پس از مرگ از ثمراتِ اشجار مثمره آن در دنیاست.

از این روی موضوع اختصاصی این شماره از نشریه «صفیر حیات» که به «عوامل دین گریزی در جامعه» پرداخته است ضمن بررسی جامعه شناختی آسیب ها، ابعاد و زوایای جدایی از دین، راه حل ها و پیشنهادهایی را هم ارائه نموده است؛ اما نگارنده این سطور پس از مطلعی کوتاه، از دریچه ای متفاوت به این موضوع عنایت نموده و با طرح دو سؤال، مختصری به پرونده «دین و دین گریزیِ فرد و جامعه» اشاره خواهد داشت:

1. دین در چه سطح و در کدام یک از ابعاد زندگی انسان و جامعه ورود دارد؟ به بیانی دیگر؛ آیا می توان دین را متکفل همه جهات حیات فرد و جامعه دانست؟

2. گرایش به دین و گریز از آن معلول ذاتِ دین است یا قوّت و ضعفِ نقطه اتکا و فرار از دین، معلول عواملی خارج از درونِ دین است؟

برای درک بهتر موضوع ویژه نشریه و پاسخ به پرسش دوم، شناساندن عناوین سه گانه ذیل ضروری می نماید:

الف) مردمان روزگار بدون اسلام به چه اوضاعی گرفتار بوده اند؛

ب) اسلام چه ویژگی های دارد؛

ج) آورنده و حامل آن چه برتری هایی دارد.

اگر چه برای پاسخ به این پرسش ها مجالی فراخ و بالی آسوده نیاز است لیکن به وسع خود و با تکیه بر قرآن و کلام استوانه های دین و با توجه به اینکه مدار سخن بر شعاع «دین مبین اسلام» قرار دارد، لذا در ابتدا گذری کوتاه بر روزگاران بشر، قبل از طلوع اسلام به عرض شریف خوانندگان می رسد.

زندگی بشر قبل از نزول اسلام

قرآن کریم قطعی ترین و صادق ترین صحیفه عالم با مجسّم کردن وضعیت زندگی اعرابِ قبل از اسلام و دشمنی های آنان نسبت به یکدیگر و قرار گرفتن آنها در آستانه سقوط به دَرکات، می فرماید:

﴿وَاذْكُرُواْ نِعْمَةَ اللهِ عَلَيْكُمْ إِذْ كُنتُمْ أَعْدَاء فَأَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِكُمْ فَأَصْبَحْتُم بِنِعْمَتِهِ إِخْوَانًا وَكُنتُمْ عَلَىَ شَفَا حُفْرَةٍ مِّنَ النَّارِ فَأَنقَذَكُم مِّنْهَا﴾؛[4] و نعمت (بزرگِ) خدا را بر خود، به یاد آرید که چگونه دشمن یکدیگر بودید، و او میان دل های شما، الفت ایجاد کرد، و به برکتِ نعمتِ او، برادر شدید! و شما بر لبِ حفره ای از آتش بودید، خدا شما را از آن نجات داد.

گویا بشر در بین خود، کاری بجز دشمنی، جنگ و خونریزی نداشته است. زندگی دنیا برای آنان ستیزه و نیرنگ، برتری جویی و تفاخر به اندوخته های ناپایدار و رقابت های توحّش گونه بشمار می آمده است. تمدن مریض و ناچیز بلکه تهی از تمدن، سایبان ظلمت و جهل را بر آنان افکنده بود. حتی تمدن های رایج در طول روزگارانِ حیات بشری در اقصی نقاط دنیای محدود آن زمان، فراز و نشیب ها و منحنی زیادی به خود دیده اند. برخی از این تمدن ها در میان بشر به واقع نوعی بربریّت را تجربه کرده اند و ساختاری ضد انسانی در میان خود بنا نهادند. تاریخ منقول از بسیاری از زندگی جوامع و قبایل روزگارانِ قدیم حاکی از انحطاط و گسستِ بُن مایه ارزش های انسانی، اخلاقی و تربیتی در میان آنان است. در آن دوران بشر بخاطر جهل و نادانی در بدترین شرایط زندگی می کردند و از کمترین آسایش و رفاه برخوردار نبودند. حضرت علی(علیه السلام) در ترسیم زندگیِ اعرابِ آن روزگاران می فرماید:

«وَأَنْتُمْ مَعْشَرَ الْعَرَبِ عَلَى شَرِّ دِينٍ وَ فِي شَرِّ دَارٍ مُنِيخُونَ بَيْنَ حِجَارَةٍ خُشْنٍ وَ حَيَّاتٍ صُمٍّ تَشْرَبُونَ الْكَدِرَ وَ تَأْكُلُونَ الْجَشِبَ وَ تَسْفِكُونَ دِمَاءَكُمْ وَ تَقْطَعُونَ أَرْحَامَكُمْ الْأَصْنَامُ فِيكُمْ مَنْصُوبَةٌ وَالْآثَامُ بِكُمْ مَعْصُوبَةٌ»؛ آنگاه كه شما ملّت عرب، بدترين دين را داشته، و در بدترين خانه زندگى مى كرديد، ميان غارها، سنگ هاى خشن و مارهاى سمّى خطرناك فاقد شنوايى، به سر مى برديد، آب هاى آلوده مى نوشيديد و غذاهاى ناگوار مى خورديد، خون يكديگر را به ناحق مى ريختيد، و پيوند خويشاوندى را مى برديد، بت ها ميان شما پرستش مى شد، و مفاسد و گناهان، شما را فرا گرفته بود.[5]

این شرایط، تنها اختصاص به ملت عرب نداشت، وضعیت ملل و اقوام دیگر که به دور از حجاز هم زندگی می کردند بهتر از شرایط اقوام عرب نبود. امام علی(علیه السلام) روزگار بعثت رسول خدا(صلی الله علیه وآله و سلم) را سقوط تمام معیارها و ارزش های انسانی در جهان دانسته و اوج فضاحت و بدبختی ملت های آن دوران را یاد آور می شود و می فرماید:

«أَرْسَلَهُ عَلَى حِينِ فَتْرَةٍ مِنَ الرُّسُلِ وَ طُولِ هَجْعَةٍ مِنَ الْأُمَمِ وَ اعْتِزَامٍ مِنَ الْفِتَنِ وَ انْتِشَارٍ مِنَ الْأُمُورِ وَ تَلَظٍّ مِنَ الْحُرُوبِ وَ الدُّنْيَا كَاسِفَةُ النُّورِ ظَاهِرَةُ الْغُرُورِ عَلَى حِينِ اصْفِرَارٍ مِنْ وَرَقِهَا وَ إِيَاسٍ مِنْ ثَمَرِهَا وَ اغْوِرَارٍ مِنْ مَائِهَا قَدْ دَرَسَتْ مَنَارُ الْهُدَى وَ ظَهَرَتْ أَعْلَامُ الرَّدَى فَهِيَ مُتَجَهِّمَةٌ لِأَهْلِهَا عَابِسَةٌ فِي وَجْهِ طَالِبِهَا ثَمَرُهَا الْفِتْنَةُ وَ طَعَامُهَا الْجِيفَةُ وَ شِعَارُهَا الْخَوْفُ وَ دِثَارُهَا السَّيْفُ»؛ خدا پيامبر اسلام را هنگامى مبعوث فرمود كه از زمان بعثت پيامبران پيشين مدّت ها گذشته، و ملّت ها در خواب عميقى فرو خفته بودند. فتنه و فساد جهان را فرا گرفته و اعمال زشت رواج يافته بود. آتش جنگ همه جا زبانه مى كشيد و دنيا، بى نور و پُر از مكر و فريب گشته بود. برگ هاى درخت زندگى به زردى گراييده و از ميوه آن خبرى نبود، آب حيات فروخشكيده و نشانه هاى هدايت كهنه و ويران شده بود. پرچم هاى هلاكت و گمراهى آشكار و دنيا با قيافه زشتى به مردم مى نگريست، و با چهره اى عبوس و غم آلود با اهل دنيا روبرو مى گشت. ميوه درخت دنيا در جاهليّت فتنه، و خوراكش مردار بود، در درونش وحشت و اضطراب، و بر بيرون شمشيرهاى ستم حكومت داشت.[6]

این واقعیت زندگی بشر از بیان شخصی است که برهه ای از آن دوران را به خوبی درک و لمس کرده و با تربیتی که از دامن و مکتب حضرت محمد(صلی الله علیه وآله و سلم) یافته بود قضاوت درست و کاملی از مردمان و شرایط زندگی آنان تصویر نمود که بهترین سند تاریخ حیات بشری بشمار می آید. همو تیر گی و سیاه بختی دنیای بشر را در آن زمان، فاجعه آمیز می خواند و می فرماید:

«إِنَّ اللهَ سُبْحَانَهُ بَعَثَ مُحَمَّداً (صلى الله عليه وآله) بِالْحَقِّ حِينَ دَنَا مِنَ الدُّنْيَا الِانْقِطَاعُ وَ أَقْبَلَ مِنَ الْآخِرَةِ الِاطِّلَاعُ وَ أَظْلَمَتْ بَهْجَتُهَا بَعْدَ إِشْرَاقٍ وَ قَامَتْ بِأَهْلِهَا عَلَى سَاقٍ وَ خَشُنَ مِنْهَا مِهَادٌ وَ أَزِفَ مِنْهَا قِيَادٌ فِي انْقِطَاعٍ مِنْ مُدَّتِهَا وَ اقْتِرَابٍ مِنْ أَشْرَاطِهَا وَ تَصَرُّمٍ مِنْ أَهْلِهَا وَ انْفِصَامٍ مِنْ حَلْقَتِهَا وَ انْتِشَارٍ مِنْ سَبَبِهَا وَ عَفَاءٍ مِنْ أَعْلَامِهَا وَ تَكَشُّفٍ مِنْ عَوْرَاتِهَا وَ قِصَرٍ مِنْ طُولِهَا»؛ خداوند سبحان حضرت محمّد(صلی الله علیه وآله و سلم) را هنگامى مبعوث فرمود كه دنيا به مراحل پايانى رسيده، نشانه هاى آخرت نزديك، و رونق آن به تاريكى گراييده و اهل خود را به پاداشته، جاى آن ناهموار، آماده نيستى و نابودى، زمانش در شرف پايان، و نشانه هاى نابودى آن آشكار، موجودات در آستانه مرگ، حلقه زندگى آن شكسته، و اسباب حيات در هم ريخته، پرچم هاى دنيا پوسيده، و پرده هايش دريده، و عمرها به كوتاهى رسيده بود.[7]

در بخش دیگری از سخنان حضرت در نهج البلاغه، نیز آمده است:

«بَعَثَهُ وَالنَّاسُ ضُلَّالٌ فِي حَيْرَةٍ وَ حَاطِبُونَ فِي فِتْنَةٍ قَدِ اسْتَهْوَتْهُمُ الْأَهْوَاءُ وَ اسْتَزَلَّتْهُمُ الْكِبْرِيَاءُ وَ اسْتَخَفَّتْهُمُ الْجَاهِلِيَّةُ الْجَهْلَاءُ حَيَارَى فِي زَلْزَالٍ مِنَ الْأَمْرِ وَ بَلَاءٍ مِنَ الْجَهْلِ»؛ خدا پيامبر اسلام را به هنگامى مبعوث فرمود كه مردم در حيرت و سرگردانى بودند، در فتنه ها به سر مى بردند، هوى و هوس بر آنها چيره شده، و خود بزرگ بينى و تكبّر به لغزش هاى فراوانشان كشانده بود، و نادانی هاى جاهليّت پست و خوارشان كرده، و در امور زندگى حيران و سرگردان بودند، و بلاى جهل و نادانى دامنگيرشان بود.[8]

فتنه و درگیری، خشونت و خونریزی، پوجی و بی مغزی، خرافه و هوس بازی و... تنها بخشی از بلایای به جان افتاده بشر در آن روزگاران بوده است. از مسلک و مرام دینی و اعتقادی هم هیچگونه خبری نبوده است و بشر در گمراهی و غفلت محض بسر می برده و نشانه های هدایت و ایمان ویران شده بود. حضرت با توصیف هلاکت آنان در ضلالت می فرماید:

«وَالنَّاسُ فِي فِتَنٍ انْجَذَمَ فِيهَا حَبْلُ الدِّينِ وَ تَزَعْزَعَتْ سَوَارِي الْيَقِينِوَ اخْتَلَفَ النَّجْرُ وَ تَشَتَّتَ الْأَمْرُ وَ ضَاقَ الْمَخْرَجُ وَ عَمِيَ الْمَصْدَرُ فَالْهُدَى خَامِلٌ وَ الْعَمَى شَامِلٌ عُصِيَ الرَّحْمَنُ وَ نُصِرَ الشَّيْطَانُ وَ خُذِلَ الْإِيمَانُ فَانْهَارَتْ دَعَائِمُهُ وَ تَنَكَّرَتْ مَعَالِمُهُ وَ دَرَسَتْ سُبُلُهُ وَ عَفَتْ شُرُكُهُ أَطَاعُوا الشَّيْطَانَ فَسَلَكُوا مَسَالِكَهُ وَ وَرَدُوا مَنَاهِلَهُ بِهِمْ سَارَتْ أَعْلَامُهُ وَ قَامَ لِوَاؤُهُ فِي فِتَنٍ دَاسَتْهُمْ بِأَخْفَافِهَا وَ وَطِئَتْهُمْ بِأَظْلَافِهَا وَ قَامَتْ عَلَى سَنَابِكِهَا فَهُمْ فِيهَا تَائِهُونَ حَائِرُونَ جَاهِلُونَ مَفْتُونُونَ فِي خَيْرِ دَارٍ وَ شَرِّ جِيرَانٍ نَوْمُهُمْ سُهُودٌ وَ كُحْلُهُمْ دُمُوعٌ بِأَرْضٍ عَالِمُهَا مُلْجَمٌ وَ جَاهِلُهَا مُكْرَمٌ»؛ مردم در فتنه ها گرفتار شده، رشته هاى دين پاره شده و ستون هاى ايمان و يقين ناپايدار بود. در اصول دين اختلاف داشته، و امور مردم پراكنده بود، راه رهايى دشوار و پناهگاهى وجود نداشت، چراغ هدايت بى نور، و كور دلى همگان را فرا گرفته بود. خداى رحمان معصيت مى شد و شيطان يارى مى گرديد، ايمان بدون ياور مانده و ستون هاى آن ويران گرديده و نشانه هاى آن انكار شده، راه هاى آن ويران و جاده هاى آن كهنه و فراموش گرديده بود. مردمِ جاهلى شيطان را اطاعت مى كردند و به راه هاى او مى رفتند و در آبشخور شيطان سيراب مى شدند. با دست مردم جاهليت، نشانه هاى شيطان، آشكار و پرچم او بر افراشته گرديد. فتنه ها، مردم را لگد مال كرده و با سم هاى محكم خود نابودشان كرده و پا بر جا ايستاده بود. امّا مردم حيران و سرگردان، بى خبر و فريب خورده، در كنار بهترين خانه (كعبه) و بدترين همسايگان (بت پرستان) زندگى مى كردند. خواب آنها بيدارى، و سرمه چشم آنها اشك بود، در سرزمينى كه دانشمند آن لب فرو بسته و جاهل گرامى بود.[9]

بعثت و نزول دین اسلام

با بعثت رسول خدا(صلی الله علیه وآله و سلم) و ابلاغ دین اسلام، فصل جدیدی از حیات انسانی به روی بشر گشوده شد و جهل و نادانی به روشنایی بدل گشت و نقطه عطفی از کمال توسعه فکری و معنوی، و علم و آگاهی در میان آنان، آغاز گردید. اخلاق و برادری در بین مردم زنده گشت و دشمنی ها رنگ باخت و جای خود را به مهربانی ها داد. حضرت علی(علیه السلام) در توصیف نزول نعمت در عصر بعثت و نمودِ آثار اسلام در زندگی اجتماعی مردم و رهایی آنان از سلطه اغیار و رسیدن به عزّت و سربلندی، می فرماید:

«فَانْظُرُوا إِلَى مَوَاقِعِ نِعَمِ اللهِ عَلَيْهِمْ حِينَ بَعَثَ إِلَيْهِمْ رَسُولًا فَعَقَدَ بِمِلَّتِهِ طَاعَتَهُمْ وَ جَمَعَ عَلَى دَعْوَتِهِ أُلْفَتَهُمْ كَيْفَ نَشَرَتِ النِّعْمَةُ عَلَيْهِمْ جَنَاحَ كَرَامَتِهَا وَ أَسَالَتْ لَهُمْ جَدَاوِلَ نَعِيمِهَا وَالْتَفَّتِ الْمِلَّةُ بِهِمْ فِي عَوَائِدِ بَرَكَتِهَا فَأَصْبَحُوا فِي نِعْمَتِهَا غَرِقِينَ وَ فِي خُضْرَةِ عَيْشِهَا فَكِهِينَ قَدْ تَرَبَّعَتِ الْأُمُورُ بِهِمْ فِي ظِلِّ سُلْطَانٍ قَاهِرٍ وَ آوَتْهُمُ الْحَالُ إِلَى كَنَفِ عِزٍّ غَالِبٍ وَ تَعَطَّفَتِ الْأُمُورُ عَلَيْهِمْ فِي ذُرَى مُلْكٍ ثَابِتٍ فَهُمْ حُكَّامٌ عَلَى الْعَالَمِينَ وَ مُلُوكٌ فِي أَطْرَافِ الْأَرَضِينَ يَمْلِكُونَ الْأُمُورَ عَلَى مَنْ كَانَ يَمْلِكُهَا عَلَيْهِمْ وَ يُمْضُونَ الْأَحْكَامَ فِيمَنْ كَانَ يُمْضِيهَا فِيهِمْ لَا تُغْمَزُ لَهُمْ قَنَاةٌ وَ لَا تُقْرَعُ لَهُمْ صَفَاةٌ»؛ حال به نعمت هاى بزرگ الهى كه به هنگامه بعثت پيامبر اسلام(صلی الله علیه وآله و سلم) بر آنان فروريخت بنگريد، كه چگونه اطاعت آنان را با دين خود پيوند داد و با دعوتش آنها را به وحدت رساند. چگونه نعمت هاى الهى بال هاى كرامت خود را بر آنان گستراند، و جويبارهاى آسايش و رفاه بر ايشان روان ساخت و تمام بركات آيين حق، آنها را در بر گرفت در ميان نعمت ها غرق گشتند و در خرّمى زندگانى شادمان شدند، امور اجتماعى آنان در سايه قدرت حكومت اسلام استوار شد، و در پرتو عزّتى پايدار آرام گرفتند، و به حكومتى پايدار رسيدند. آنگاه آنان حاكم و زمامدار جهان شدند، و سلاطين روى زمين گرديدند، و فرمانرواى كسانى شدند كه در گذشته حاكم بودند، و قوانين الهى را بر كسانى اجرا مى كردند كه مجريان احكام بودند، و در گذشته كسى قدرت درهم شكستن نيروى آنان را نداشت و هيچ كس خيال مبارزه با آنان را در سر نمى پروراند.[10]

ویژگی و جاذبه اسلام به حدی بود که اعرابِ خیره سر و غرق در جاهلیّت را مقهور خود نمود؛ به طوری که در بدو دعوت، در برابر رسول خدا(صلی الله علیه وآله و سلم) از سر ترس بر شنوایشان قفل می زدند تا کلام وحی که از زبان محمد(صلی الله علیه وآله و سلم) جاری شده است در آنان ناخواسته تأثیر نگذارد. اسلام قدرت انفجاری در جلب و جذب آنگونه مردمان، داشته است. با اینکه اسلام به تدریج طی بیست و سه سال کامل شده است؛ اما در هر مرحله، از توانایی بالایی در تسخیر قلوب مردمان دارا بوده و این مسأله با نگاهی کوتاه به تاریخ صدر اسلام کاملاً قابل تصدیق است.

اگر چه فوج گرایش به اسلام را باید مرهون تلاش های خستگی ناپذر و مدبّرانه وجود مقدّس رسولِ رحمت و منیرِ خلقت(صلی الله علیه وآله و سلم) دانست؛ اما با این حال و در نبود آن برکتِ وجود، ریشه و سیره او در روش، منش و گفتار عترت او(علیه السلام) ادامه دارد و امروزه با وجود میراث ارزنده در عالم اسلام، راه های استفاده عالمانه از آنها مهیاست و اسلام در تمامی ازمنه ها چراغ هدایت گری آن خاموش نخواهد شد و پاسخگوی همه پدیده ها با تکیه بر ابزارهای مناسبِ علمی و اجتهادی خواهد بود. این ظرفیت ذاتیِ اسلام است که بن بست در آن راه ندارد. اسلام به تنهایی دارای امتیازاتِ ویژه است. دینی است که برگزیده خداست و در او حشو و ضعف، وجود ندارد و بهترین و عالم ترین و امین ترین بنده خدا آن را ابلاغ کرده است. کلام حضرت امیر(علیه السلام) بر راقم این کلمات گواه است که فرمود:

«إِنَّ هَذَا الْإِسْلَامَ دِينُ اللهَ الَّذِي اصْطَفَاهُ لِنَفْسِهِ وَ اصْطَنَعَهُ عَلَى عَيْنِهِ وَ أَصْفَاهُ خِيَرَةَ خَلْقِهِ وَ أَقَامَ دَعَائِمَهُ عَلَى مَحَبَّتِهِ»؛ همانا اين اسلام، دين خداوندى است كه آن را براى خود برگزيد، و با ديده عنايت پروراند، و بهترين آفريدگان خود را مخصوص ابلاغ آن قرار داد. پايه هاى اسلام را بر محبّت خويش استوار كرد.[11]

علاوه بر این، قرآن منبع عظیم وحیانی که تا یوم قیامت ﴿إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ﴾[12] است، حضورش محکم و روشنایی اش برای همیشه فروزان است.

به این نکته باید توجه داشت که اسلام با تدابیر لازم، تغییر زمانه را در خود هضم کرده و قادر به روزآمد کردن روش هایِ بهره گیری از داشته ها و منابع خویش است. تغییری در ماهیت و جنس وجودی اسلام نیست و تنها مسیرهای رسیدن به مقصد بر اساس مقتضیات زمان، بازیابی و تحول می پذیرد. نباید تصور کرد دوره ی برخی مسایل و زوایای احکام اسلام سپری شده است. امروزه و در آینده همچنین، اگر اسلام به درستی از سوی بزرگان دین، قرائت گردد نه تنها گریزی از درونِ دین مبین اسلام، نخواهیم داشت بلکه بعید نیست که شاهد اقبال و رغبت ادیان و ملل دیگر نیز، باشیم. به جرأت می توان اذعان کرد که آنچه امروز به عنوان قرائت دینی مطرح است، از این پس هم بر دین گریزی مردم، افزوده خواهد شد. قطعاً این سرنوشت لایق به حال اسلام نیست و باید تا دیر نشده هر چه سریعتر به فکر اصلاح نوع و روش عرضه اسلام برآییم. با وارد کردن «تفکر شریعت سمحه سهله» در دریافت های دینی، و اصولی از این دست که بر اهل فن پوشیده نیست، از پیری و خمودگی برخی مسایل جاری، جلوگیری نماییم.

بیان نورانی ای که از امیرالمؤمنین علی(علیه السلام) در گشوده بودن جادّه اسلام در ذیل از نظر می گذرد با عرضه اسلامِ به معنای واقعی آن، امکان پذیر خواهد بود:

«الْحَمْدُ لِلهِ الَّذِي شَرَعَ الْإِسْلَامَ فَسَهَّلَ شَرَائِعَهُ لِمَنْ وَرَدَهُ... فَهُوَ أَبْلَجُ الْمَنَاهِجِ وَ أَوْضَحُ الْوَلَائِجِ مُشْرَفُ الْمَنَارِ مُشْرِقُ الْجَوَادِّ مُضِيءُ الْمَصَابِيحِ كَرِيمُ الْمِضْمَارِ رَفِيعُ الْغَايَةِ جَامِعُ الْحَلْبَةِ مُتَنَافِسُ السُّبْقَةِ شَرِيفُ الْفُرْسَانِ التَّصْدِيقُ مِنْهَاجُهُ وَ الصَّالِحَاتُ مَنَارُهُ وَ الْمَوْتُ غَايَتُهُ وَ الدُّنْيَا مِضْمَارُهُ وَ الْقِيَامَةُ حَلْبَتُهُ وَ الْجَنَّةُ سُبْقَتُهُ»؛ ستايش خداوندى را سزاست كه راه اسلام را گشود، و راه نوشيدن آب زلالش را بر تشنگان آسان فرمود... اسلام روشن ترين راه ها است، جادّه هايش درخشان، نشانه هاى آن در بلندترين جايگاه، چراغ هايش پرفروغ و سوزان، ميدان مسابقه آن پاكيزه براى پاكان، سرانجام مسابقه هاى آن روشن و بى پايان، مسابقه دهندگان آن پيشى گيرنده و چابك سوارانند. برنامه اين مسابقه، تصديق كردن به حق، راهنمايان آن، اعمال صالح، پايان آن، مرگ، ميدان مسابقه، دنيا، مركز گرد آمدن مسابقه دهندگان، قيامت، و جايزه آن بهشت است.[13]

جهت تکمیل و نتیجه گیریِ از مقولات مطرح شده و ارائه راه حل هایِ عملی برای جلوگیری از دین گریزی در جامعه، نکاتی چند از نظر خوانندگان گرامی، متصدیان امر و مبلّغان شرع، بشرح ذیل می گذرد:

1. پرهیز از دوگانگی در گفتار با رفتار از سوی دست اندرکاران مسایل اسلامی؛

2. ایجاد فضای مناسب برای طرح شبهات دینی در جامعه؛

3. تربیت افراد مسئول برای پاسخگویی صحیح به سؤالات و شبهات دینی؛

4. پرهیز از انگ ارتداد و امثال این عناوین به افراد؛

5. پرهیز از مطلق نگری یک سویه در مسایل علمی و نظری؛

6. تقسیم مسئولیت های علمی، سیاسی، اجتماعی و ... در بین افراد لایق؛

7. پرهیز از انحصار گرایی در جایگاه قدرت و علمیّت؛

8. میدان دادن به افراد و نهادهای مختلف جهت اظهار نظرهای علمی و فکری در جامعه؛

9. پرهیز از دخالت در مسئولیت های دیگران؛

10. معرفی مدل های کارآمد دینی در ابعاد اجتماعی، اقتصادی و ... ؛

11. پرهیز از دخالت دادن مذهب در بهره مندی افراد از حقوق طبیعی؛

12. پرهیز از قرائت های متضاد از دین با حقوق طبیعی انسان ها؛

13. پرهیز از ارزش دادن به سالوس ها و ظاهر سازان دینی؛

14. پرهیز از دنیا زدگی و تجمل گرایی؛

15. و... .

نکاتی که به رؤیت رسید بیشتر متوجه کارگزاران دینی و مسئولان مربوطه می باشد. اگرچه این موارد و بسیاری دیگر که ذکر آن در این مجال مختصر نمی گنجد فراتر از جامعه اسلامی است.

به هر روی اگر ره آورد اسلام به درستی به جامعه شناسانده شود تأثیر شگرفی در دینداری مردم ایجاد خواهد کرد؛ آنگونه که در صدر اسلام اتفاق افتاد و گرایش چشم گیری به اسلام بوجود آمد. امروز دنیا تشنه ی شنیدن ارزش های انسانی است. از جنگ و درگیری و خشنونت بی زار است. رساندن صدای ناب اسلامی عرصه ی جدیدی را به روی جامعه باز خواهد کرد. اینکه اسلام بجای جنگ صلح آورده است، بجای بردگی آزادی، بجای تبعیض عدالت، بجای تفرقه وحدت، بجای دشمنی دوستی، بجای بغض و کینه برادری، بجای ناسزا احترام، بجای اندوه شادمانی، بجای افسردگی نشاط، بجای حسادت سخاوت، بجای اخم لبخند، بجای درد درمان، بجای بت پرستی بندگی، بجای شقاوت سعادت، بجای سختی آسانی، بجای پریشانی آرامش، بجای مریضی سلامت، بجای توقّف حرکت، بجای زشتی زیبایی، بجای نداری دارایی، بجای خفت عزّت، بجای تاریکی روشنایی، بجای خاموشی سخن، بجای... .

ویژگی های پیامبر اسلام(صلی الله علیه وآله و سلم)

حامل اسلام و مبلّغ آن شخصیتی است که اسلام خود به توصیف سجایای او بر آمده و آن را به چشم و گوش عالمیان رسانده است. قرآن کلام خدا در وصف برگزیده اش حضرت محمد(صلی الله علیه وآله و سلم) می فرماید:

﴿لَقَدْ جاءَكُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِكُمْ عَزيزٌ عَلَيْهِ ما عَنِتُّمْ حَريصٌ عَلَيْكُمْ بِالْمُؤْمِنينَ رَؤُفٌ رَحيمٌ﴾؛[14] به یقین، رسولی از خود شما بسویتان آمد که رنج های شما بر او سخت است؛ و اصرار بر هدایت شما دارد و نسبت به مؤمنان، رئوف و مهربان است.

اگر بخواهیم عنوانی برای این توصیف قرآنی نسبت به رسول خدا(صلی الله علیه وآله و سلم) داشته باشیم، باید گفت: دردمندترین، غم خوارترین وعاطفی ترین بنده خدا نسبت به خلق، عزیز خدا و رحمتِ عالمیان، حضرت محمد(صلی الله علیه وآله و سلم) است. اسلام و امت اسلامی چنین پیام آوری را از سوی پروردگار در بین خود می بینند و صد البته به او، افتخار می کنند.

بایسته است در ختام این مقال به برترین معرِّف و تربیت یافته انوار پیغمبر خاتم(صلی الله علیه وآله و سلم)؛ یعنی حضرت امام علی(علیه السلام) اشاره نمایم که فرمود:

«أَفْضَتْ كَرَامَةُ اللهِ سُبْحَانَهُ وَ تَعَالَى إِلَى مُحَمَّدٍ (صلى الله عليه وآله) فَأَخْرَجَهُ مِنْ أَفْضَلِ الْمَعَادِنِ مَنْبِتاً وَ أَعَزِّ الْأَرُومَاتِ مَغْرِساً مِنَ الشَّجَرَةِ الَّتِي صَدَعَ مِنْهَا أَنْبِيَاءَهُ وَ انْتَجَبَ مِنْهَا أُمَنَاءَهُ عِتْرَتُهُ خَيْرُ الْعِتَرِ وَ أُسْرَتُهُ خَيْرُ الْأُسَرِ وَ شَجَرَتُهُ خَيْرُ الشَّجَرِ نَبَتَتْ فِي حَرَمٍ وَ بَسَقَتْ فِي كَرَمٍ لَهَا فُرُوعٌ طِوَالٌ وَ ثَمَرٌ لَا يُنَالُ فَهُوَ إِمَامُ مَنِ اتَّقَى وَ بَصِيرَةُ مَنِ اهْتَدَى سِرَاجٌ لَمَعَ ضَوْؤُهُ وَ شِهَابٌ سَطَعَ نُورُهُ وَ زَنْدٌ بَرَقَ لَمْعُهُ سِيرَتُهُ الْقَصْدُ وَ سُنَّتُهُ الرُّشْدُ وَ كَلَامُهُ الْفَصْلُ وَ حُكْمُهُ الْعَدْلُ أَرْسَلَهُ عَلَى حِينِ فَتْرَةٍ مِنَ الرُّسُلِ وَ هَفْوَةٍ عَنِ الْعَمَلِ وَ غَبَاوَةٍ مِنَ الْأُمَمِ»؛ كرامت اعزام نبوّت از طرف خداى سبحان به حضرت محمّد(صلی الله علیه وآله و سلم) رسيد. نهاد اصلى وجود او را از بهترين معادن استخراج كرد، و نهال وجود او را در اصيل ترين و عزيزترين سرزمين ها كاشت و آبيارى كرد، او را از همان درختى كه ديگر پيامبران و امينان خود را از آن آفريد به وجود آورد، كه عترت او بهترين عترت ها، و خاندانش بهترين خاندان ها، و درخت وجودش از بهترين درختان است، در حرم أمن خدا روييد، و در آغوش خانواده كريمى بزرگ شد، شاخه هاى بلند آن سر به آسمان كشيده كه دست كسى به ميوه آن نمى رسيد. پس، پيامبر(صلی الله علیه وآله و سلم) پيشواى پرهيزكاران، و وسيله بينايى هدايت خواهان است، چراغى با نور درخشان، و ستاره اى فروزان، و شعله اى با برق هاى خيره كننده و تابان است، راه و رسم او با اعتدال، و روش زندگى او صحيح و پايدار، و سخنانش روشنگر حقّ و باطل، و حكم او عادلانه است. خدا او را زمانى مبعوث فرمود كه با زمان پيامبران گذشته فاصله طولانى داشت و مردم از نيكوكارى فاصله گرفته، و امّت ها به جهل و نادانى گرفتار شده بودند.[15]

پایداری ابعاد و احکام اسلام لازمه اش تحول و توسعه در اجتهاد است. اجتهادی که هم توسعه مفهومی آن باید لحاظ گردد و هم شناخت موضوعات و به ویژه جریانات نوپدید در زندگی بشر امروزی، کارشناسی و مهندسی گردد.

شاید سخنان حضرت امام خمینی (س) در بیان حقیقت اجتهاد در حوزه، گواه بر تحلیل فوق باشد. ایشان می فرمایند:

«اجتهاد مصطلح در حوزه ها کافی نمی باشد بلکه یک فرد اگر اعلم در علوم معهود ‎ ‎ حوزه ها هم باشد ولی نتواند مصلحت جامعه را تشخیص دهد و یا نتواند افراد صالح و مفید را از افراد ناصالح تشخیص دهد و به طور کلی در زمینۀ اجتماعی و سیاسی فاقد ‎ ‎ بینش صحیح و قدرت تصمیم گیری باشد، این فرد در مسایل اجتماعی و حکومتی مجتهد ‎ ‎ نیست و نمی تواند زمام جامعه را به دست گیرد».[16]

حضرت امام (س) در بخش دیگری از پیام منشور روحانیت، مؤلفه ها و عناصر اجتهاد را چنین بر می شمرد:

«زمان و مکان دو عنصر تعیین کننده در اجتهادند... مجتهد باید به مسایل زمان خود ‎ ‎ احاطه داشته باشد... آشنایی به روش برخورد با ‎ ‎ حیله ها و تزویرهای فرهنگ حاکم بر جهان، داشتن بصیرت و دید اقتصادی، اطلاع از ‎ ‎ کیفیت برخورد با اقتصاد حاکم بر جهان، شناخت سیاست ها و حتی سیاسیون و فرمول های ‎ ‎ دیکته شدۀ آنان و درک موقعیت و نقاط قوّت و ضعفِ دو قطب سرمایه داری... از ویژگی های یک مجتهد ‎ ‎ جامع است. یک مجتهد باید زیرکی و هوش و فراست هدایت یک جامعۀ بزرگ ‎ ‎ اسلامی و حتی غیراسلامی را داشته باشد و علاوه بر خلوص و تقوا و زهدی که در خور شأن مجتهد است واقعاً مدیر و مدبّر باشد».[17]

روشن است معنایی که از اجتهاد مطرح گردید نه تنها مخالفتی با ضوابط و اصول و منا بع اجتهاد مصطلح حال و سلف ندارد بلکه ضامن پویایی، پایداری و کارآمدی آن هم، خواهد بود.

جالب است این نکته یاد آوری گردد که: سخنان و کنگره های زیادی در طول سال های اخیر بر ضرورت تحول در اجتهادات علوم حوزوی، فقهی و دینی به عنوان پیشانی حرکتِ رو به جلوی آموزه های اسلام، مطرح و برگزار شده است لیکن آثار و بازتاب این همایش ها و بیانات چندان چنگی به دل نمی زند و هنوز پس از گذشت سالیان متمادی از عمر جمهوری اسلامی، بسیاری از مسایل و رخدادها و همچنین موضوعات اجتماعی، سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و... در برابر اجتهادات کنونی حوزه، متوقف شده و ناهمسویی خود را در مواجهه با جامعه جهانی و بشریت امروزی، نشان داده است.

به عنوان نمونه در حوزه مسایل زنان؛ اشتغال زنان به ویژه زنان نان آور، قضاوت ، شهادت، مدیریت خانواده، فعالیت های اجتماعی ، فرهنگی و ورزشی ، طلاق، حضانت، ولایت، قصاص، دیه و موضوعاتی از این دست تنها در همین حوزه، بسیار است و تاکنون راهکار مناسب برای پُر کردن خلأ قانونی و بر طرف شدن نواقص حقوقی در قوانین کشور ارائه نشده است.

اینها تنها نمونه های اندکی از مسایل و مشکلات جاری، آن هم در حوزه زنان در جامعه امروزی است که در کشور ما فنر این مسایل به سختی فشرده نگه داشته شده و در صورت عدم پاسخگویی و چاره جویی متناسب با شرایط، دور از نظر نیست که خسارت های غیر قابل جبران و هزینه های بسیاری را بر پیکره جامعه، دین، حوزه های علمیه و کشور اسلامی، وارد نماید.

مواجهه جامعه با ناهمسویی حرکت های اجتماعی با اجتهادات حوزوی، نداهایی را از حلقوم ها بر می آورد که به خطر ناامیدی و ناکارآمدی دین و فقه اسلامی در عرصه های مختلف دامن زده و تفکر جدایی دین از برخی ابعاد زندگی امروز را تقویت می کند. این خطر جدی است و شاید یکی از عوامل برجسته در دین گریزی از همین تصورات و برداشت ها، ناشی گردد.

لذا مؤسسه فقه الثقلین با درک این موضوع، راه خود را به فضل الهی در مسیر اجتهاد نو، مبتنی بر منابع و آموزه های قرآن و عترت: ادامه خواهد داد و با انتخاب موضوع: « چالش های حقوق زنان در فقه» به بررسی و تحلیل آن در نشست فقه پژوهی آتی خود به همراه فقیهان، اندیشمندان و فرهیختگان حوزه و دانشگاه، خواهد پرداخت. انشاءالله

نشست قبلی فقه پژوهی مؤسسه فقه الثقلین که با موضوع: « بررسی چالش های دیه» از نگاه فقه و حقوق در آذر 96 برگزار گردید، با استقبال جمع زیادی از علما، فضلا، اساتید حوزه و دانشگاه، مواجه گردید. بازخوردهای این نشست پس از برگزاری آن نیز، ادامه یافت و برخی از مراجع بزرگوار تقلید؛ همچون حضرت آیت الله العظمی سبحانی (دامت برکاته) عنایت فرموده برخی از سخنرانی های نشست «دیه» را که خلاصه گزارش آن در شماره 18 نشریه صفیر حیات انعکاس یافته بود، مورد لطف و نقادی قرار داده اند که از این بابت مدیریت مؤسسه فقه الثقلین از ایشان تشکر نموده و معظم له در جواب چنین فرمودند:

«بسمه تعالی ـ با اهداء سلام، نامه محبت آمیز شما رسید؛ با تشکر. تحول در فقه با حفظ اصول مایه تکامل است. در این دو کتاب نوآوری هایی وجود دارد که از نظر شریف بگذرد. قم المقدّسه ـ جعفر سبحانی 25 شوال 1439 ـ 18/04/97»

به امید آنکه بزرگانی چون حضرت آیت الله سبحانی که سایبان برکاتشان همیشه افراشته باد، ما و همه کارگزاران عرصه تحول فقه و علوم محمدی(صلی الله علیه وآله و سلم) و علوی(علیه السلام) را یاری رسانند تا پرچم دین مبین اسلام عزیز با استواری افراشته ماند و به دست با کفایتِ صاحب اصلی آن، حضرت ولی الله الأعظم (ارواحنا له الفداء) تقدیم گردد. انشاءالله

-----------

[1]. ﴿هُوَ الْأَوَّلُ وَالْآخِرُ وَالظَّاهِرُ وَالْبَاطِنُ وَهُوَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ﴾. (الحدید، آیه 3).

[2]. ﴿اللهُ خَالِقُ كُلِّ شَيْءٍ وَهُوَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ وَكِيلٌ﴾. (الزمر، آیه 62)؛ ﴿اللهُ خَالِقُ كُلِّ شَيْءٍ وَهُوَ الْوَاحِدُ الْقَهَّارُ﴾. (الرعد، آیه 16)؛ ﴿ذَلِكُمُ اللهُ رَبُّكُمْ خَالِقُ كُلِّ شَيْءٍ لَّا إِلَهَ إِلَّا هُوَ﴾. (غافر، آیه 62)؛ ﴿ذَلِكُمُ اللهُ رَبُّكُمْ لا إِلَـهَ إِلَّا هُوَ خَالِقُ كُلِّ شَيْءٍ﴾. (الأنعام، آیه 102).

[3]. ﴿تَبَارَکَ الله أَحْسَنُ الْخَالِقِين﴾. (المؤمنون، آیه 14)؛ ﴿أَتَدْعُونَ بَعْلًا وَتَذَرُونَ أَحْسَنَ الْخَالِقِينَ﴾. (یس، آیه 125).

[4]. آل عمران، آیه 103.

[5]. نهج البلاغه، خطبه 26.

[6]. نهج البلاغه، خطبه 89.

[7]. نهج البلاغه، خطبه 198.

[8]. نهج البلاغه، خطبه 95.

[9]. نهج البلاغه، خطبه 192.

[10]. نهج البلاغه، خطبه 192.

[11]. نهج البلاغه، خطبه 198.

[12]. الحجر، آیه 9.

[13]. نهج البلاغه، خطبه 106.

[14]. التوبه، آیه 128.

[15]. نهج البلاغه، خطبه 94.

[16]. صحیفه امام، جلد ۲۱، صفحه 177 و 178.

[17]. صحیفه امام، جلد ۲۱، صفحه 288.

عنوان بعدی


آرشیو پی دی اف صفحات این شماره



کلیه حقوق این اثر متعلق به پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی صانعی می باشد.
منبع: http://saanei.org