|
بی تفاوتی اجتماعی
* محمد باقر تاج الدین بی تفاوتی اجتماعی(Social Apathy) یکی از عناصر نامطلوب فرهنگ مدرن است که با تأکید بیش از حد بر ترجیحات شخصی و منافع فردگرایانه در زندگی شهری معاصر نمود یافته و همچون مانعی در ایجاد برقراری ارتباطات مثبت اجتماعی و نیز افزایش مشارکت شهروندان در امور اجتماعی قرار گرفته، به تضعیف یا حتی توقف فرآیند توسعه ملی منجر می شود. جامعه شناسان عواملی همچون رشد صنعت و تکنولوژی، توسعه ارتباطات اجتماعی، افزایش افسارگسیخته جمعیت، حرکات وسیع جمعیتی، گسترش فرهنگ شهر نشینی، مجاورت فرهنگ ها و خرده فرهنگ های متفاوت، رشد ارتباطات موزاییکی، عقلایی شدن رفتار انسان، گسترش منطق خشک محاسبه گری، فردگرایی، ضعف نهادها و اعتقادات مذهبی، سکولاریسم و از بین رفتن هویت های گروهی و محلی را از جمله عوامل موثر بر بروز این پدیده بر شمرده و معتقدند جوامع امروزی دوره ای از بحران در روابط انسانی را پشت سر می گذارند. کناره گیری افراد و بی توجهی آنها نسبت به محیط پیرامون خود، بی تفاوتی نسبت به همنوعان و بیگانگی و بی تفاوتی نسبت به مسائل اجتماعی از جمله مباحثی بوده که جامعه شناسان و اندیشمندان سیاسی مختلف اگرچه به صراحت شاید از واژه بی تفاوتی یاد نکرده اند اما با عناوین مختلف آن را مورد تحلیل وبررسی قرار داده اند. در متون جامعه شناسی از رفتار بی تفاوتی به عنوان پدیده ای آسیب شناختی یاد می شود که مانعی مهم در برابر مشارکت سیاسی و اجتماعی و نیز از پیامدهای شهرنشینی در دوران مدرن به شمار می رود. صاحب نظران تعریف های گوناگونی را در مورد بی تفاوتی ارایه داده اند که در این میان، تعریف مشترک «هارولد کاپلان» و «بنیامین سادوک» از بی تفاوتی، تعریفی جامع، کارآمد و خلاصه است. این دو جامعه شناس، بی تفاوتی را رفتاری می دانند که در وضعیتی از نبود یا بی اعتنایی به احساس درونی و عاطفه انسانی، بی علاقگی و سطح اندک درگیری هیجانی نسبت به گرفتاری و نیاز به همراهی دیگران در محیط پیرامونی بروز می کند و می تواند با نشانه هایی از افسردگی یا روان گسیختگی اشتراک هایی داشته باشد. شماری از صاحب نظران از مفاهیمی چون «مشارکت» و «درگیری» برای تعریف بی تفاوتی بهره جسته اند. در واقع، مشارکت و درگیری به دلیل تقابل و تضاد مفهومی، نمایاننده نیمه پر لیوان معنایی بی تفاوتی هستند. در مورد زمینه های بروز بی تفاوتی، همچون بسیاری از پدیده های اجتماعی اجماعی وجود ندارد، اما می توان عوامل چنین رفتاری را در سه دسته طبقه بندی کرد: 1. نخستین دسته از عوامل بروز بی تفاوتی زیر عنوان عوامل روانشناختی قرار می گیرد. احساس عزت نفس به معنای اعتبار قایل بودن برای خود، نیاز به دوست داشتن، دوست داشته شدن، رفتار خوب با دیگران و دریافت پاسخ متقابل و مناسب این رفتار در کنار احساس کارایی و اثرگذاری، اعتماد به دیگر شهروندان، نهادهای مدنی و حاکمیت، و مسوولیت پذیری از زمینه های روانی لازم برای مشارکت است. در برابر، احساس درماندگی، بی قدرتی، مفید نبودن، غفلت و... می تواند به بی تفاوتی دامن بزند. 2. دسته دوم عوامل بی تفاوتی به زمینه های اقتصادی و اجتماعی باز می گردد و با ظرفیت های اقتصادی فرد و جامعه، پایگاه اقتصادی یا اجتماعی شهروندان، ویژگی های ساختار و نظام اقتصادی کشور، شغل و میزان درآمد افراد، سطح برخورداری از آموزش، آگاهی و نیز وابستگی های قومی، نژادی، زبانی و... همپیوند است. 3. دسته سوم، مربوط به ویژگی های سیاسی جامعه است و از این رو چگونگی توزیع قدرت، ساختار سیاسی و قانونی کشور، قواعد کسب قدرت، وضعیت دموکراسی، آزادی بیان، احزاب و... در ریشه یابی بی تفاوتی یا مشارکت مورد بررسی قرار می گیرد. در جامعه ایران با روند رو به رشد شهرنشینی، افزایش جمعیت، افزایش فردگرایی، گسترش محاسبه گری، ضعف نهادهای مدنی، ضعف ساختارهای اقتصادی، فرهنگی و سیاسی موجب بسط و گسترش بی تفاوتی اجتماعی شده است. به عنوان نمونه در کلان شهری مانند تهران به خوبی می توان مشاهده نمود که انبوهی از شهروندان در طول روز در متروها، خیابان ها و کوچه ها در رفت و آمد هستند و نسبت به بسیاری از امور، حوادث و مشکلات اجتماعی ای که برای دیگران در سطح شهر بروز می کند بی تفاوتی نشان می دهند. از این ها مهم تر این همه دروغ، تهمت زنی، زد و بندهای مالی، رشوه، تضییع حقوق، بی عدالتی، و دهها مشکل دیگر را می بینند اما بی تفاوت از کنار آنها می گذرند و گویی هیچ مشکلی وجود ندارد یا آنها را ندیده اند. بی تفاوتی اجتماعی در جامعه در حال بازتولید شدن است و می رود که به الگویی همگانی تبدیل شود و علاوه بر نقش عوامل فردی و شخصی در بروز این پدیده شوم و ناگوار، عوامل ساختاری نقش مهم تری بازی می کنند. به عبارت دیگر، ساختارهای اقتصادی، فرهنگی و سیاسی در جامعه به موانع مهمی در تقویت مشارکت پذیری، ایجاد همبستگی اجتماعی، تقویت اعتماد اجتماعی، جامعه پذیری مطلوب و ادغام اجتماعی تبدیل شده اند. از این رو افراد جامعه به عنوان کنش گران اجتماعی هر چه بیشتر به سمت فردگرایی، تنهایی، انزوا، از خودبیگانگی کشیده شده و نتیجه چنین وضعیتی بی تفاوتی اجتماعی خواهد بود. بی تفاوتی اجتماعی فقط در کوچه و خیابان و فضاهای عمومی نیست که مشاهده می شود، بلکه در سازمان ها، دانشگاه ها و حتی خانواده ها هم روز به روز گسترده تر می شود. به عنوان مثال اگر برای یکی از کارکنان یک سازمان مشکلی به وجود بیاید سایر همکاران چندان دغدغه بر طرف کردن مشکل ایشان را ندارند و بی تفاوت از کنارش می گذرند. (نیلوفر)
|