|
پاسخ به پرسشی درباره کمرنگ شدن دینداری مردم
* تقی آزاد ارمکی در جامعۀ ایران ظاهراً این تصور عمومی وجود دارد که هر چه پیشتر می آییم، دینداری مردم کمرنگ تر می شود. بسیاری معتقدند اعتقاد و عمل دینی در متولدین دهه های 1370 و 1380، عمیقاً کاهش یافته است. ابتدا کمی دربارۀ صحت و سقم این تصور عمومی توضیح می فرمایید؟ در پاسخ به این سؤال باید بحث آماری بکنیم. به نظر من میزان دینداری در جامعۀ ایران افت نکرده است. این طور نیست که در گذشته نود درصد جامعۀ ما دیندار بوده باشند و الان این رقم، به علت رویگردانی متولدین دهه های 70 و80، به پنجاه درصد رسیده باشد. دینداری در جامعۀ ما افت و خیز و بالا و پایین داشته است اما در کل دینداری در جامعۀ ایرانی همیشه در همین حد و حدود بوده است. یعنی ما در این زمینه شاهد تغییرات عمده ای نیستیم. آنچه که در دهه های 40 و50 رخ داد، این بود که بخشی از آن نسل تحت تأثیر آموزه های خاصی دیندارتر شدند و یا دیندارتر جلوه کردند. چنانکه بخشی از نسل متولدین دهه های 70 و 80، تحت تأثیر عوامل خاصی، چنان رفتار می کند که به نظر می رسد از دینداری فاصله گرفته است. ولی جریان عمومی جامعه، از این حیث تغییرات چندانی نداشته. مثلاً درصد شرکت کنندگان در مناسک عاشورا پس از انقلاب بیشتر شده است. و یا درصد افرادی که مسجد می روند، الان کم وبیش مثل دوران پیش از انقلاب است. الان هم همان طیف و همان تیپ وهمان آدم ها به مسجد می روند و خمس و صدقه می دهند و... ما در این بحث باید به رشد جمعیت ایران توجه کنیم. پیش از انقلاب جمعیت ما تقریباً سی میلیون نفر بود ولی الان حدود هشتاد میلیون نفر است. قبلاً شهرهای غیرمتمرکز داشتیم اما الان شهرهای متمرکز و متراکم داریم. اگر پنجاه سال پیش هم شهرهای بزرگ و پرجمعیت امروزی را داشتیم، همین چیزهایی که نشانۀ بی دینی قلمداد می شوند، در آن شهرها هم دیده می شدند. کمااینکه در تهران دهۀ 1350، مشروب فروشی ها و مراکز فحشا نمود ویژه ای داشتند. به نظر من این تصور که دینداری در جامعۀ ایران کاهش یافته است، چندان صادق نیست. بویژه جامعه یک پوشش حداقلی داشته و این حد از پوشش را قبول دارد. داخل نهاد روحانیت بر سر حد پوشش دعوا وجود دارد و این دعوا بین مردم هم جاری می شود. بخشی از جامعۀ ما به پوشش اعتقاد ندارد ولی کلیت جامعه به پوشش اعتقاد دارد. تفاوت بین علما در مسئلۀ حجاب بسیار بنیادی است. این اختلافات به وسیلۀ دینداران منتقل می شود به نظام اجتماعی. اتفاقاً بچه های دینداران ما بیشتر تغییر حجاب داده اند تا بچه های کسانی که حساسیت های دینی بالایی نداشته اند. اینکه پژوهش اجتماعی عمده ای نداریم که مؤید این تصور باشد. چنین مدعایی بیشتر از سوی کسانی مطرح می شود که به شدت مذهبی اند و جامعه را کاملاً دینی می خواهند. در حالی که قرار نبوده که جامعۀ ایران کاملاً دینی باشد. اگر این انتظار را کنار بگذاریم، بویژه در قبال شهر تهران، این دغدغه تا حدودی منتفی خواهد شد. یعنی می پذیریم که ما با جامعه ای نسبتاً دینی مواجه ایم. شما می فرمایید دینداری جامعۀ ما کمتر از گذشته نیست. به نظر شما، الان آن دسته از متولدین دهۀ 70 که وارد بازار کار شده اند و درآمد دارند، اکثراً خمس و زکات می دهند؟ شما فکر می کنید اکثر شاغلان جوان دهه های 40 و50 خمس و زکات می دادند؟ این تصور اشتباه است که آن ها خمس و زکات می دادند و این ها نمی دهند. یک جمعیت خاصی در آن دوران خمس و زکات می دادند. حالا باید بپرسید که آن جمعیت الان هم خمس و زکات می دهد یا نه. تغییر نحوۀ دینداری تقریباً به معنای کمرنگ شدن زندگی به سبک دینی است. البته چیزهایی از دین باقی می ماند اما نه با وسعت وغلظت سابق. این تغییر سنت است نه کنار رفتن دین. جامعۀ دیروز ما سنتی بود و جامعۀ امروزمان مدرن است. این طور نبوده که جامعۀ دیروزمان دینی بوده باشد و جامعۀ امروزمان بی دین. شاخص عمدۀ سنت الزاماً دینداری نیست. از نظر من، دین و دینداری مسئلۀ جامعۀ مدرن است نه جامعۀ سنتی. در جامعۀ سنتی اصلاً دین مسئله نیست. جامعۀ سنتی در پی حفظ میراث خودش است؛ حتی اگر این امر در لفاف دین اتفاق بیفتد. خدا و دین مسئلۀ جامعۀ مدرن است. در جامعۀ سنتی، طبیعت و الزام های اجتماعی حرف اول را می زدند. شما یک جامعۀ مدرن در جهان نشان بدهید که نسبت به دو قرن قبل دیندارتر شده باشد. همین جامعۀ ایران. جامعۀ آمریکا. ایران امروز نسبت به دوران قاجاریه دیندارتر است؟ بله، کاملاً دیندارتر است. آمریکای امروز هم نسبت به پنجاه سال پیش دیندارتر است. در آمریکا، اهالی لاس وگاس همه کار می کنند، یکشنبه ها یک ساعت هم کلیسا می روند. بکنند! مردم دیروز هم همه کار می کردند ولی کارهای آدم های امروز توسط رسانه ها در معرض دید همگان قرار می گیرد. آنچه که دیروزیان انجام می دادند، این قدر به چشم نمی آمد. من در آمریکا زندگی کرده ام و جامعۀ آمریکا و کانادا را می شناسم. این کلیشه ای که در ذهن من و شماست که جوامع گوناگون در حال حرکت به سمت بی دینی اند، کلیشۀ غلطی است. این دینداری جدید، غلظت دینی اش کمتر از دینداری صد سال پیش است. چون سنت از آن زدوده شده است. ساحت سنت کنار رفته و ساحت دین همچنان باقی است. ما سنت و دین را مخلوط می کنیم و یکی می گیریم. به همین دلیل پیامبر و ائمه نماد سنت می شوند نه نماد دین. شما چندین بار به “تغییر دینداری” اشاره کردید. این تغییر دینداری، آیا به معنای حرکت به سمت دین حداقلی نیست؟ دین حداقلی در جامعۀ ما همیشه وجود داشته. در کنارش چیزهایی دیگری هم وجود داشته که متعلق به سنت بودند ولی ما اسم آن ها را دین می گذاشتیم. در دورۀ انقلاب اسلامی هم نوعی فرصت طلبی اتفاق افتاد و پاره ای از علائق سنتی، به جد به عنوان اموردینی معرفی شدند. روشنفکران و جامعه شناسان هم سنت و دین را، به اشتباه، یکی گرفتند و کمرنگ شدن سنت را مصداق کاهش دینداری و تحقق سکولاریسم دانستند، افراد سنتی هم فریاد برآورد که ای وای! جامعه بی دین شد. (دین انلاین)
|