|
گلچینی از سخنان استاد شهید مطهری پیرامون «اجبار در حوزه ایمان و رشد اجتماعی»
«ايمان» اجباري؟! آيا در اسلام اجبار بر ايمان وجود دارد كه مردم را مجبور كنيد كه مؤمن بشوند؟ نه! به چه دليل؟ به دلايل زيادى. اولين دليلش اين است كه ايمان اجباربردار نيست. آنچه پيغمبران مىخواهند ايمان است نه اسلام ظاهرى و اظهار اسلام، و ايمان اجباربردار نيست چون ايمان اعتقاد است، گرايش است، علاقه است. اعتقاد را كه با زور نمىشود ايجاد كرد، علاقه و مهر و محبت را كه به زور نمىشود ايجاد كرد، گرايش باطنى را كه به زور نمىشود ايجاد كرد...؛ ایجاد ایمان و گرایش راه ديگرى دارد. اگر مىخواهيم ايمان در دل مردم ايجاد كنيم، راهش جبر و زور نيست، راه آن حكمت است، «الْمَوْعِظَةُ الْحَسَنَه» است، «جادِلْهُمْ بِالَّتى هِىَ احْسَن» است...[1] در اخلاقيات، مردم موظفند راستگو باشند، امين باشند، به يكديگر خيانت نكنند، عادل باشند. مىشود مردم را مجبور كرد كه دروغ نگويند، امين باشند؛ اگر خيانت كردند، دزدى كردند، دستشان هم بريده شود؛ ولى اين از نظر مقررات اجتماعى است... [اما از جنبه اخلاقى]؛ آنچه اخلاق مىخواهد اين نيست كه انسان راست بگويد بلكه اين است كه انسان راستگو باشد، يعنى راستگويى ملكه روحى او باشد، تربيت او باشد، تقوا در روح او وجود داشته باشد كه راستى و درستى و امانت و آن چيزهايى كه فضايل اخلاقى گفته مىشود به طبع ثانوى از روح او صادر شود؛ يعنى وقتى كه راست مىگويد، نه به خاطر ترس از قانون باشد كه اگر دروغ بگويد، قانون مجازاتش مىكند. راستى، درستى، امانت، آنوقت براى بشر فضيلت و كمال است كه به صورت يك تربيت درآيد نه صرف اين كه فقط عمل و اجرا شود. اين گونه مسائل هم به اين شكل قابل اجبار نيست.[2] «رشد اجتماعى» اجباری! يكى ديگر از مسائلى كه بشر بايد در آن آزاد باشد، نه از نظر اين كه اصلا قابل اجبار نيست بلكه از جنبههاى ديگرى، رشد بشر است. بشر اگر بخواهد رشد پيدا كند بايد در كار خودش آزاد باشد، در انتخاب خودش آزاد باشد. شما بچهتان را تربيت مىكنيد، خيلى هم علاقهمند هستيد كه او آن طورى كه دلتان مىخواهد، از آب دربيايد. ولى اگر هميشه از روى كمال علاقهاى كه به او داريد، در تمام كارها از او سرپرستى كنيد، يعنى مرتب به او ياد بدهيد، فرمان بدهيد كه اين كار را بكن، از اينجا برو؛ اگر مىخواهد چيزى بخرد همراهش برويد، همواره به او دستور بدهيد كه اين را بخر، آن را نخر؛ محال است كه اين بچه شما يك آدم باشخصيت از آب دربيايد. در حدودى براى شما لازم است بچهتان را هدايت كنيد و در حدودى هم لازم است او را آزاد بگذاريد، يعنى هم هدايت و هم آزاد گذاشتن. وقتى اين دو با يكديگر توأم شد، آنوقت بچه شما اگر يك استعدادى هم داشته باشد، ممكن است كه يك بچه با تربيت كاملى از آب درآيد. ... بسيارى از مسائل اجتماعى است كه اگر سرپرست هاى اجتماع افراد بشر را هدايت و سرپرستى نكنند گمراه مىشوند، اگر هم بخواهند ولو با حسن نيت (تا چه رسد به اين كه سوء نيت داشته باشند) به بهانه اين كه مردم قابل و لايق نيستند و خودشان نمىفهمند و لياقت ندارند، آزادى را از آنها بگيرند، اين مردم تا ابد بىلياقت باقى مىمانند. مثلا انتخابى مانند انتخاب وكيل مجلس مىخواهد صورت بگيرد. ممكن است شما كه در فوق اين جمعيت قرار گرفتهايد حسن نيت هم داشته باشيد و واقعا تشخيص شما اين باشد كه خوب است اين ملت فلان فرد را انتخاب كند، و فرض مىكنيم واقعا هم آن فرد شايستهتر است. اما اگر شما بخواهيد اين را به مردم تحميل كنيد و بگوييد شما نمىفهميد و بايد حتما فلان شخص را انتخاب كنيد، اينها تا دامنه قيامت مردمى نخواهند شد كه اين رشد اجتماعى را پيدا كنند. بايد آزادشان گذاشت تا فكر كنند، تلاش كنند، آن كه مىخواهد وكيل شود تبليغات كند، آن كسى هم كه مىخواهد انتخاب كند مدتى مردّد باشد كه او را انتخاب كنم يا ديگرى را، او فلان خوبى را دارد، ديگرى فلان بدى را دارد. يك دفعه انتخاب كند، به اشتباه خودش پى ببرد، باز دفعه دوم و سوم تا تجربياتش كامل شود و بعد آن ملت به صورت ملتى در بيايد كه رشد اجتماعى دارد. والّا اگر به بهانه اين كه اين ملت رشد ندارد و بايد به او تحميل كرد، آزادى را براى هميشه از او بگيرند، اين ملت تا ابد غير رشيد باقى مىماند. رشدش به اين است كه آزادش بگذاريم ولو در آن آزادى ابتدا اشتباه هم بكند. صد بار هم اگر اشتباه كند باز بايد آزاد باشد.[3] ------------- پانوشت ها: [1]. مجموعه آثار، ج16، ص166. [2]. مجموعه آثار، ج24، ص389. [3]. مجموعهآثار، ج24، ص388-391.
|