|
گزارشی از یک تحقیق: شیوه های تبلیغ غیرمستقیم دین
* حسن ملک زاده (ایدرُم) (محقق و نویسنده) اشاره: این که اکنون دین قدرت یافته و می تواند در راستای رسیدن به اهداف خود اجبار را به کار ببرد ، ما در این گزارش سعی کردیم از کاربرد شیوهای تبلیغی غیر مستقیم دین سخن بگوییم که می تواند انسان را به نرمی و به آرامی به سوی اهداف دین رهنمون کند که در نهایت انسانی داشته باشیم که حق را با خشنودی و رضامندی پذیرفته و تسلیم شده است، بدون این که خواسته باشیم که هویت انسانی او را تغییر دهیم. مقدمه حقّ دين به عنوان آن كه مهم ترين خبري است كه به انسان رسيده، اين است كه براي ترويج خود از تبليغات مناسبي برخوردار شود؛ تا آناني كه هنوز پيام دين به آن ها نرسيده، به آن دست يابند؛ تا آناني كه پيام دين به آن ها به درستي نرسيده، به درستي به اين پيام دست يابند؛ تا آناني كه پيام دين به طور كامل به آن ها نرسيده، به طور كامل از آن باخبر شوند؛ تا آناني كه با اطلاعات نادرست دچار دشمني كاذبي شده اند، از اين دشمني رهايي يابند و در فضايي درست و بدون شايبه به اطلاعات دسترسي پيدا نمايند؛ تا مشوّق ها و محرك هاي لازم براي پذيرش اين پيام فراهم گردد؛ تا با افزايش تأثيرگذاري، بر رقبا غلبه نمايد يا از تأثيرگذاري منفي آن ها بر خود بكاهد؛ تا علاوه بر زيبايي باطني كه دارد، به زيبايي ظاهري هم آراسته گردد... در اين راستا شايد اولين پاسخ اين باشد كه با تبليغ مستقيم به اين اهداف دست يابيم و تا حدّ ممكن اين نوع از تبليغ را به كار گيريم و بر شدت و دامنه آن بيافزاييم. در اين تحقيق بر آن هستيم پاسخ ديگري به نياز دين به تبليغ بيش تر بدهيم؛ يعني تبليغ غير مستقيم. ضرورت ها و اهداف تحقيق 1. فراواني تبليغ مستقيم: فراواني تبليغ مستقيم از چند جهت به سياست تبليغ دين آسيب مي زند: الف ـ دلزدگي به اصل تبليغ: با توسعة امكانات تبليغي و افزايش تبليغات مخاطبان نسبت به اصل تبليغ دلزدگي پيدا كرده اند. ب ـ كاهش تأثير يا عدم آن: با فراواني تبليغ مستقيم اثرگذاري آن كاهش يافته يا از بين مي رود. 2. تنوّع طلبي مخاطبان: ارضاي حس تنوّع طلبي مخاطبان نسبت به تبليغ ديني موجب مي شود تبليغ ديني از تنوّع برخوردار باشد. در اين ميان تبليغ غير مستقيم با گستردگي كه به امر تبليغ مي دهد، تنوع بسياري را به تبليغ مي دهد ومي تواند حس تنوّع طلبي مخاطبانش را ارضاء كند. 3. نياز به تنوّع تبليغ: مبلغ براي رسيدن به اهداف تبليغي خود نيازمند تنوّع تبليغ است تا بتواند با انتخاب سياست هاي مناسب به اهداف مورد نظر برسد. 4. سلطه فرهنگي مخالف: با توجّه به سلطه فرهنگي مخالف و انتخاب راهبرد تبليغ غير مستقيم از سوي آن، ما نيز ناچار به اين انتخاب خواهيم بود. 5. تقابل فرهنگي: در راستاي تقابل فرهنگي مخالف، در برابر خنثي سازي اثرات كاربرد تبليغ غير مستقيم، بايد تبليغ غير مستقيم را به كار برد. 6. ضرورت زيباشناختي: رويكرد هنري و زيباشناختي بشر افزايش يافته و او به علاوه توجّه به پيام، در پي ارضاي اين حس در خود است؛ هم چنين فرستندگان پيام مي كوشند با در نظر گرفتن زيبايي پيام، به اراية مثبت از شخصيت خود بپردازند. 7. نفوذ تبليغي: براي نفوذ در محدودة تبليغي مخالف مبلّغ بايد به كاربرد برخي از شيوه هاي تبليغ غير مستقيم متوسّل شود. البته، اين مخالفت هم شامل مخالفت هاي بيروني، و هم شامل مخالفت هاي دروني است. 8. شمول تبليغ براي آن ها كه نه مخالفند و نه موافق: تكثّر تبليغ موجب شده كه بسياري از انسان ها نتوانند تصميم بگيرند و هنوز در حالت انتخاب باقي بمانند. در اين نوع از مخاطبان هر جند مبلغ با موانع تبليغ رو به رو نيست اما از همراهي مخاطب نيز آن چنان كه در مخاطبان موافق چنين است، بي نصيب مي باشد؛ بنابر اين مجبور است با تبليغ غير مستقيم با اين نوع از مخاطبان برخورد نمايد. مفاهيم اصلي تحقيق: تبليغ مستقيم و غير مستقيم تبليغ مستقيم را مي شود چنين تعريف كرد: «نوعي از تبليغ كه پيام در آن بدون تغيير و يا با كم ترين تغيير به گيرنده مي رسد.» قبل از تبيين مفاهيم پايه تعريف بايد به اين نكته مهم اشاره كرد كه جز در زماني كه فرد با خود حديث نفس مي كند و در واقع فرستنده و گيرنده يكي است و تنها بين آن ها مغايرت اعتباري وجود دارد، همواره بين فرستنده و گيرنده فاصله وجود دارد. اين فاصله مي تواند در بُعد وجودي، بُعد معرفتي و دربُعد مكاني باشد. در تبليغ ديني چون فرستندة پيام خداوند است، بُعد مكاني وجود ندارد، ولي بُعد وجودي و بُعد معرفتي وجود دارد، بنا بر اين مبلغ هادي تلاش مي كند اين فاصله ها را كم كند. در اين مسير جدا از مشكل فاصله ها، مشكل موانع، فرارو مبلغ وجود دارد. به هر حال چنان كه از تعريف گفته شده برمي آيد، در تبليغ مستقيم تأكيد اصلي بر صرف پيام فرستنده است؛ براي اين كه در اين نوع تبليغ، پيام به طور مستقيم به مخاطب داده شود، اين نكات بايد رعايت شود: 1. تبليغ تنها بايد در جهت رعايت اصالت هايی كه بايد در تبليغ مستقيم رعايت شود، به كار رود. 2. اصالت هايی كه بايد در تبليغ مستقيم رعايت شوند عبارتند از: الف ـ اصالت سند: پيام همان باشد كه فرستنده فرستاده؛ ب ـ اصالت شكل بندي: پيام در همان شكلبندي اصلي بيان شود؛ ج ـ اصالت دلالت: بر پيام با دلالت مطابقي دلالت شود، و به طور كلي تر با دليل موافق بر مدلول دلالت شود. د ـ اصالت تأثير: تأثير فقط با پيام باشد و لا غير؛ ﻫ ـ اصالت سادگي: پيام از هر گونه آرايه اي مبرا باشد؛ ز ـ اصالت تبيين: (شيوة استدلال) به روش اصلي و متعارف باشد؛ ح ـ اصالت لحن: لحن پيام جدي باشد؛ ط ـ اصالت يقين: ابراز پيام، توأم با يقين باشد؛ ي ـ اصالت هدف: هدف فقط بيان محتواي پيام موردنظرباشد؛ ك ـ اصالت متن: تأكيد بر پيام متن و حذف پيام هاي حاشية آن؛ ل ـ اصالت عقل: مورد خطاب قراردادن عقل؛ با رعايت اين اصالت ها نقش مبلغ در تبليغ پيام به حدّاقل ممكن رسيده و او تنها به رسانش پيام خواهد پرداخت. به عبارت ديگر تبليغ ديني به صورت مستقيم انجام خواهد گرفت. البته، بايد اين نكته را هم در نظر گرفت كه فرض مساله شامل خداوند متعال نيز هست؛ چرا كه خداوند هم در تبليغ آنچه مقصودش است، مي تواند به صورت مستقيم و يا غير مستقیم عمل كند. حال اگر مبلّغ ديگري بخواهد در آن جا كه خداوند به تبليغ غير مستقيم مقصود خود پرداخته، به تبليغ مستقيم بپردازد، بايد نكات گفته شده در تبليغ مستقيم را رعايت كند هر چند كه اين كار به مستقيم شدن تبليغ نمي انجامد، ولي موجب مي شود تبليغ غير مستقيم تر نگردد. تبليغ غير مستقيم را هم مي شود چنين تعريف كرد: «تبليغي كه مبلغ پيام را متناسب با اهدافي كه دارد تغيير مي دهد به صورتي كه اين تغيير باعث تغيير كلي پيام نگردد.» آنچه از اين تعبير برمي آيد اين است كه: 3. اين كه پيام تغيير كند و اصل هاي گفته شده در تبليغ مستقيم در آن مراعات نشوند. 4. تغيير پيام بايد هدفمند و در راستاي تبليغ پيام باشد. 5. تغيير پيام بايد متناسب با اهداف مبلغ باشد. 6. تغيير پيام نبايد منجر به تغيير كلي آن گردد؛ يعني به مغايرت كامل و يا مخالفت با آن بيانجامد. البته، بايد متذكّر گرديد كه تعريف بالا در تبيين تبليغ غير مستقيمي است كه تنها با تغيير در شيوة پيام رساني مي كوشد به اهداف تبليغي برسد و شامل تبليغ غيرمستقيم رفتاري كه مبلغ مي كوشد با رفتار خود بر اثر گذاري پيام تأثير بگذارد، نيست. بحث در اين نوع از تبليغ غيرمستقيم مبحث جداگانه اي را مي طلبد. در این جا به بیان شیوة اول از بیست و یک شیوه تبلیغ غیر مستقیم[1] بسنده می کنیم. شيوة اول: تخليه پيام از داوري در اين صورت گزاره ديني به صورت غير جانبدارنه تبيين مي شود گويي كه مبلغ هنوز به مرحله انتخاب نرسيده است؛ البته؛ بايد تبيين به طوركامل انجام گيرد تا امكان انتخاب حكم مورد نظر بالا رود 1 .1. تبيين شيوه در اين شيوه مبلغ درصدد است كه پيام را بي آن كه دربارة آن، داوري مثبت ومنفي اي را انجام دهد، به مخاطب برساند. فلسفه اين نوع پيام دهي: اول اين است كه: اين نوع از تبليغ، نسبت به حكمي كه مبلغ درصدد تبليغ آن است. غيرمستقيم مي باشد. دوم اين است كه: پيش فرض موضوع تبليغ در مورد مسأله، جايي است كه هدف، تبليغ حكمي ديني است امّا به علل ذيل، تبليغ به شيوه تخلية پيام از چنين هدفي دنبال مي شود: الف ـ براي مخاطب حق داوري قايل نيستيم يا براي اين كه او با پذيرش اين كه صلاحيت داوري از آن خداوند است، پيش تر، از خود، داوري را سلب نموده است؛ بنا بر اين، هدف، نه داوري در باره صحت و بطلان حكم داوري شده؛ بلكه هدف قابل پذيرش نمودن حكم داوري شده از سوي گيرنده است؛ يعني منفعل ساختن او در برابر حكم. براي همين از علل و نتايجي گفته مي شود كه زمينة پذيرش حكم را فراهم مي آورد، يا اين سطح مخاطب در حدي است كه امكان داوري در او وجود ندارد؛ مثلاُ كودك است، يا اين كه تفاوت اساسي در داور وجود دارد؛ مثلاُ گيرنده پيام قايل به داوري داورديگري است. ب ـ براي مخاطب حق داوري قايل هستيم و تلاش اين است كه او را با درمعرض قراردادن در موقعيت داوري ارتقا بدهيم يا اين كه مخاطب براي خود حق داوري قايل است و مبلغ مي كوشد با او همراهي نشان دهد؛ يا اين كه مخاطب از امكان داوري برخوردار است. بنا بر اين، همراهي پيام با داوري، علاوه بر لغو بودن، ممكن است نوعي توهين به مخاطب باشد. ج ـ از نظرمبلغ درباره اين كه مخاطب چنين حقي دارد يا نه هنوز ترديد وجود دارد، يا اين كه او مي خواهد از ورود در اين بحث اجتناب كند تا مثلا بي طرف نشان داده شود يا اين كه هنوز به داوري نرسيده، يا نوعي مي خواهد همراهي با مخاطب خود نشان دهد كه شامل دو طيف ذكر شده است، يا اين كه قضاوت بيروني وجود دارد و مبلغ مي خواهد حكم را از جهت پذيرش ارتقا دهد. به هرحال جدا از رويكردهاي سه گانه در كاربرد شيوه، اركان موضوع درآن عبارتند از: يك ـ پيام في حدّ نفسه داراي داوري است گزاره هاي ديني كه درآن ها داوري وجود دارد، عبارتند از: گزاره هاي فقهي، گزاره هاي اخلاقي، اما گزاره هاي فلسفي و به طور كلي گزاره هاي معرفتي به طور مستقيم فاقد داوري نسبت به خوب و بد بودن حكم موجود در خود هستند. البته، به طورغيرمستقيم چون متضمن صدق و كذب خود هستند، به نوعي به گزاره هاي اخلاقي ارجاع داده مي شوند. مثلاً اين كه وجود اصيل و ماهيت اعتباري است، گزاره اي فلسفي است كه به طور مستقيم تنها به ما مي گويد: در دو حكايتي كه از يك واقعيت موجود در خارج مي شود، تنها يك گزارش صادق است و گزارش دوم تنها يك رويداد ذهني بوده و در خارج صادق نيست، و به طور غير مستقيم به ما مي گويد كه صادق بودن خوب است و بايد ذهن خود را از دوگانه ديدن چيزي يگانه مبرا كنيم. به عبارت ديگر درصدد پالايش ذهن از گزارش هاي دروغ است و به نحوي به ما مي گويد كه دروغ چيز بد و زشتي است كه بايد ذهن خود را از آن بپيراييم. در رويكرد تبليغي به گزاره هاي فلسفي بايد شيوة تأويل را به كاربرد كه در آن معناي مستقيم به معناي غيرمستقيم تبديل مي شود. تفصيل بحث در جاي خود خواهد آمد. دو ـ تخليه گزاره از داوري «تخليه»، عبارت است از اين كه گزاره از هر گونه گرايش مثبت و منفي خالي شود؛ مثلا گزاره ديني هم به شكل مثبت و هم منفي روايت شود؛ مثل روايت گفتگويي از گزاره، يا اين كه شكل مثبت گزاره ديني توسط فردي كه ديانتش بر شنونده و يا بيننده معلوم نيست يا اين كه بي طرف بودنش بر آن ها معلوم گرديده، گزارش شود؛ هم جنين است هرگاه كه حكم بدون جزم به موضوع نسبت داده شود، مثل جملات پرسشي. سه ـ تبيين كامل تبيين كامل اين است كه بيان گزارة ديني به طور كامل انجام گيرد به گونه اي كه از رسيدن كامل پيام به گيرنده مطمئن شويم. هرگونه نارسايي در اين تبيين، افزون به اين كه باعث مي شود پيام به گيرنده نرسد، موجب مي گردد پيام به شكل نادرست و يا وارونه به گيرنده برسد. 2 .1. مستندسازي شيوه مستند عقلي ايجاد فضاي سالم براي داوري: عقل حكم مي كند درزماني كه فضاي سالمي از نظر داوري نسبت به موضوع مورد نظر وجود ندارد و منشأ چنين فضايي هم فساد داور نباشد بلكه به خاطر اطلاعات غلطي باشد كه به اوداده شده است، كوشش شود كه اطلاعات مربوط به موضوع درست و كامل به داور داده شود، و يكي از لوازم اين اراية درست اطلاعات اين مي باشد كه اين ارايه بي طرفانه و به دور از احتمال و اتهام تحريف و دگرگوني باشد. مستند نقلي 1. مستند روايي: «الناس اعداء ما جهلوا.»: مردم نسبت به آنچه نمي دانند، دشمنند: نكته اول: اين است كه «ندانستن» خود به تنهايي موجب دشمني است و اين دشمني هم به نوبة خود مانعي در برابر رسيدن مطلوب پيام به گيرنده است. به عبارتي گيرنده ها به طور عام نسبت به آنچه نمي دانند، نسبت بي طرفانه اي ندارند. يكي از راهكار هاي غلبه بر اين مشكل آن است كه پيام را بي طرفانه تر به گيرنده برسانيم تا حداقل مشكل مضاعف نشود. نكته دوم: اين است كه اين دشمني مخصوص پيام هايي است كه حتي دانايي فطري هم نسبت به آن وجود ندارد؛ يعني نسبت به آن جهل مطلق وجود دارد؛ امّا پيام هاي كه از پيش آگهي برخوردارند، دچار چنين مشكلي نيستند. بنابراين ارسال پيام از طرف كسي كه به نظر مي رسد نسبت به پيام بي طرف است و نسبت به خوب يا بد بودن پيام حساسيت ندارد، نوعي پيش آگهي را ولو به صورت ترديد را در اختيار گيرندة اين چنيني مي دهد. نكته سوم: اين روايت نشان مي دهد، حداقل يكي از موانع فراروي دريافت پيام كه از عموميت برخوردار است، ريشه اي رواني دارد. يكي از راهكار ها براي غلبه و يا كاهش اين بحران اين است كه با آن برخورد روان درماني كرد. 2. مستند قرآني: انسان امكان داوري را دارد: از نظر قرآن كريم به انسان الهام خوبي و بدي شده است و او از اين نظر از امكان داوري برخودار است: )و َنَفْسٍ وَ مَا سَوَّاهَا. فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا([2] بيان گفتگويي: در بسياري از مواردي كه قرآن كريم قصد تبيين آن را داشته از بيان گفتگويي استفاده كرده است و گفتگوها ي طرفين بدون هيچ كم و كاستي نقل شده است و داوري دربارة آن به به مخاطب سپرده است تا او با مراجعه به فطرتش آن را شكوفا كند يا اين كه او به داوري منصفانه دعوت شده است يا نتيجة داوري بد به مخاطب گوشزد شود: ) وَقَالُوا يَا أَيُّهَا الَّذِي نُزِّلَ عَلَيْهِ الذِّكْرُ إِنَّكَ لَمَجْنُونٌ. لَوْ مَا تَأْتِينَا بِالْمَلائِكَةِ إِن كُنتَ مِنَ الصَّادِقِينَ. مَا نُنَزِّلُ الْمَلاَئِكَةَ إِلَّا بِالْحَقِّ وَمَا كَانُوا إِذاً مُّنظَرِينَ. إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ([3] تبيين پرسشي: در موارد موراد بسياري قرآن كريم به تبيين پرسشي روي آورده است، از جمله در مهم ترين آن ها كه توحيد است: )قَالَتْ رُسُلُهُمْ أَفِي اللَّهِ شَكٌّ فَاطِرِ السَّماوَاتِ وَالْأَرْضِ يَدْعُوكُمْ لِيَغْفِرَ لَكُم مِن ذُنُوبِكُمْ وَيُؤَخِّرَكُمْ إِلَى أَجَلٍ مُسَمّىً قَالُوا إِنْ أَنتُمْ إِلَّا بَشَرٌ مِثْلُنَا تُرِيدُونَ أَن تَصُدُّونَا عَمَّا كَانَ يَعْبُدُ آبَاؤُنَا فَأْتُونَا بِسُلْطَانٍ مُبِينٍ([4] آزمون داوري: از نظر قرآن، استقرار در مقام خليفه اللهي ملازم با آزمون داور ي فرد برگزيده براي چنين منصبي است.[5] به طور كلي شايد بشود گفت انسان براي رسيدن به چنين منصبي و لو در مُلك وجود خويش نياز به چنين آزموني دارد. با کاربرد شيوة تخلية حكم از داوري او در مسير چنين آزموني قرار مي گردد. 3 .1. زيباشناسي شيوه 1. سكوت: سكوت در جايي كه معنا منجمد شده و از تحرّك كافي برخوردار نيست؛ چون مثلا مخاطب فكرمي كند به انتها رسيده و داوريش ديگر تغييري نمي يابد. اگر پس از ايجاد ترديد باشد، مخاطب را وامي دارد درصدد پاسخ ترديدهايش بيش تر و متفاوت تر از گذشته بينديشد و اين آمادگي هم در او پيدا مي شود، پاسخ متفاوت و غيرمأنوس تري بشنود؛ در واقع اول بر او معلوم مي كنند كه تشنه است و بعد او را رها مي سازند كه خود به فكر چاره باشد. زيبايي سكوت اين است كه محدودة پاسخ را بي آن كه هزينه اي شود، گسترش مي دهد؛ چنان كه گويي عدم منشأ اثر شده. 2. آزادي: حذف داوري از آنچه گفته مي شود نوعي احترام و اعطاي آزادي تأويل و تفسير به مخاطب است. اين ويژگي درزماني كه متكلم و ناقل از وي درموقعيت برتري است، ممتازتر هم مي شود. آزادي دادن به مخاطب در رسيدن به اهداف مبلغ هر چند ممكن است به خلاف مقصود بيانجامد، در مواردي كه مخاطب بر اثر تأمّلي كه مي ورزد به مقصود مي رسد از اين جهت ارزشمند خواهد بود كه مخاطب از اين كه خودش به آن رسيده، نوعي رسيدن به خودكفايي است كه نتيجه اش اين خواهد بود كه با به فعل رسيدن امكانات دروني در هدايت يابي، فرد به آستانة خودتبليغي نزديك مي شود. ثانيا، تقويت مخاطب از نظرروش است، به جاي تأكيد صرف بر نتيجه. 3. پرهيز از لغو: با در نظر گرفتن اين كه برخي از مخاطبان اين شيوه كساني اند كه صرف انتقال داوري درست مشكلشان را حل نخواهد كرد؛ چون اساسا مشكلشان قبل از داوري است، وجود داوري در پيام لغو و بيهوده است. 4 .1. فرآيند تأثير شيوه در تبليغ دين مبلغ در اين شيوه تلاش مي كند گيرنده را در مسير پيام خود قرار دهد تا او خود پس از دريافت درست پيام، دربارة آن بيانديشد و در آخر آن را برگزيند. در واقع، مبلغ بيش از آن كه به فكر قبولاندن و غلبه برموانع فراروي به يقين رسيدن گيرندة پيام نسبت به پيام باشد، در فكر فايق آمدن برموانع فراروي رسيدن اصل پيام به گيرنده است. دربرابر، گيرندة احتمالي كه در معرض پيام قرار گرفته، پس از دستيابي به پيام، به طوركامل مي تواند از حق انتخاب خود بهره ببرد. بنابراين در اين شيوه تأكيد بر مسايل قبل از رسيدن پيام به مخاطب است؛ مسايلي كه مربوط گرفتن اصل پيام از سوي اوست. از اين رو تأثير اين نوع پيام رساني ايجاد زمينة براي تبليغات بعدي است و هدف تبليغاتي هم نفوذ در دايرة انتخاب مخاطب مي باشد. مخاطب در فرآيند تأثير اين نوع از تبليغات از فردي كه اصلاُ به موضوع مورد نظرنگاه ديني ندارد يا به ميزان مطلوبي از چنين نگاهي برخوردار است، به فردي مبدل مي شود كه به موضوع نگاه دارد و يا نگاه او به موضوع مطلوب است. 5 .1. مخاطب شناسي شيوه اين شيوه از آن جهت كه درآن از داوري پرهيز مي شود، طيف هايي از مخاطبان را شامل مي شود: 7. افرادي كه هنوز در مسير انتخابند؛ 8. افرادي كه انتخاب خود را كرده اند ولي در صورتي كه براي شان انتخاب بهتري پيش بيايد، از انتخاب نمودن آن ابايي ندارند؛ 9. افرادي كه به تازگي به انتخاب موردنظر رسيده اند ولي از استقرار لازم برخوردار نيستند؛ 10. افرادي كه به طور اجمال و از روي تسليم محض بودن براي دين، حكم را پذيرفته اند و نيازمند تعميق آگاهي اند نسبت به علل وآثار حكم؛ 11. افرادي كه از روي آگاهي به اين انتخاب رسيده اند ولي خود را نيازمند تكرار همراه تنوع مي دانند. 6 .1. دستورالعمل اجرايي شيوه اين شيوه را به صورت هاي زير مي توان به كار بست: 12. تصوير مطلوب از موضوع 13. تصوير نامطلوب از نقيض موضوع 14. تصوير بازتابي و سايه اي از حكم 15. تصوير بازتابي و سايه اي از نقيض حكم دستور العمل صورت اول 16. يك شيء در نگرش هاي متفاوت چهره هاي متفاوت مي بايند. براي همين مبلغ بايد نخست چهره هاي گوناگون شيء بشناسد، سپس به انتخاب چهره بپردازد. مثلا در موضوع اعدام با موضوع مرگ مواجهيم. موضوع مرگ چهره هاي متفاوتي دارد؛ اين كه گسستن است. اين كه پيوستن است. اين كه هم گسستن و هم پيوستن است. اين كه در آن پيوستن بر گستن ترجيح دارد.اين كه گسستن از كيست و پيوستن به كجاست. كيفيت گسستن و پيوستن در آن چگونه است.... بنابر اين قصة مرگ روايات متعددي خواهد داشت كه بسته به اين براي چه كسي مي خواهد اين روايت را روايت كند؛ براي چه مي خواهد روايت كند، مبلغ مي تواند انتخاب كند. 17. استفادة كامل از آرايه هاي كه روايت را زيبا مي كند؛ مثل افكت هاي صوتي كه به صدا شكل مطلوب تري مي دهد. 18. توجّه اصلي به موضوع و اجتناب از در حاشيه قرار دادن آن. 19. تزيين حاشيه ها با رويكرد تشديد مطلوبيت موضوع. 20. كالبدشكافي موضوع و فهم جزيي و دقيق از عناصر موضوع براي كاربرد مطلوب تر آن، از جمله معنايابي آن و چگونگي ارتباط آن با موضوع. 21. شناخت نماد هاي مرتبط به موضوع و عناصر مرتبط به آن. دستور العمل صورت دوم 22. اين تصويرسازي بايد به دوراز دروغ پردازي باشد. 23. دامنة نامطلوبيت تا آن جا كه ممكن است گسترش بيابد؛ چرا كه در جهان به هم پيوسته اي به سر مي بريم كه خيلي از امور مستقيم و غيرمستقيم با هم در ارتباطند. 24. بر وجوهي از نامطلوبيت كه از دامنه و عمق بيش تري برخوردارند، تأكيد بيش تري شود. 25. تأكيد از تنوع و زيبايي برخوردار باشد. 26. راوي نقيض موضوع از هر گونه احساساتي كه مبين نگرش او به نقيض موضوع است، پرهيز كند؛ بلكه بهتر است راوي در قالب كسي كه به آن گرايش داشته و يا هنوز به عللي غيرمنطقي به آن گرايش دارد و يا كسي كه اعتقاد به نقيض موضوع چنان متعصبعانه است كه بدي آن مي بيند ولي اين بدي در نظر او بد نيست، و يا بدي قابل تحمّلي است، و يا اين كه فراتر، او بد را خوب مي داند. 27. تزيين حاشيه ها با رويكرد تشديد نا مطلوبيت نقيض موضوع. دستور العمل صورت سوم و چهارم 28. تنها نتايج و دستاوردهاي حكم يا نقيض حكم ذكر مي شود بي آن كه در بارة حكم يا نقيض آن داوري گردد. 29. هيچ نتيجه و دستاوردي ولو كم اهميت مورد غلفت قرار نگيرد؛ چراكه ممكن در نگاه برخي از مخاطبان همان نتيجه و دستاورد از اهميتي والا برخوردار باشد. 30. هرگاه با مخاطب متخصص روبه رو هستيم بهتر است نتايج و دستاوردهاي متناسب را برگزينيم. 31. به فضاي مورد نياز براي تجلي كامل حكم از جهت نتايج اهميت بدهيم و بدانيم ظهور برخي از آثار وابسته به برخي از شرايط حاكم بر اوست. 32. مبلغ بايد اين توجّه را به مخاطب بدهد كه ممكن است برخي از فوايد و نتايج با آن كه فاقد عموميتند، به خاطر اهميتي كه آن نتيجه براي برخي از مخاطبان دارد، مورد عنايت ويژه قرار گردد و اساس حكمي براي همگان شود. 33. برخي از نتايج در محيط پيراموني به دليل استقرار برخي ازرويه ها در آن امكان ترتب ندارد. بنابر اين گاه لازم مي شود با خلق فضاي هاي مجازي و فرضي آن نتايج را نشان بدهد. مثلا اين كه كشتن يك فرد به مثابه كشتن همه است، به علت محدويت ابزار قتل مانع از ظهور صدق اين نتيجه است؛ پس اگر در يك فضاي مجازي به گسترش اين ابزار بپردازيم و محدوديت ها را برداريم به فضاي صدق اين نتيجه نزديك خواهيم شد. 7 .1. نمونه خواني شیوه )وَدَخَلَ مَعَهُ السِّجْنَ فَتَيَانِ قَالَ أَحَدُهُمَا إِنِّي أَرَانِي أَعْصِرُ خَمْراً وَقَالَ الْأَخَرُ إِنِّي أَرَانِي أَحْمِلُ فَوْقَ رَأْسِي خُبْزاً تَأْكُلُ الطَّيْرُ مِنْهُ نَبِّئْنَا بِتَأْوِيلِهِ إِنَّا نَرَاكَ مِنَ الْمُحْسِنِين قَالَ لاَ يَأْتِيكُمَا طَعَامٌ تُرْزَقَانِهِ إِلَّا نَبَّأْتُكُمَا بِتَأْوِيلِهِ قَبْلَ أَن يَأْتِيَكُمَا ذلِكُمَا مِمَّا عَلَّمَنِي رَبِّي إِنِّي تَرَكْتُ مِلَّةَ قَوْمٍ لاَّ يُؤْمِنُونَ بِاللهِ وَهُم بِالْآخِرَةِ هُمْ كَافِرُون تَّبَعْتُ مِلَّةَ آبَائي إِبْرَاهِيمَ وَإِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ مَا كَانَ لَنَا أَن نُّشْرِكَ بِاللهِ مِن شَيْءٍ ذلِكَ مِن فَضْلِ اللهِ عَلَيْنَا وَعَلَى النَّاسِ وَلكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لاَ يَشْكُرُون يَا صَاحِبَيِ السِّجْنِ ءَأَرْبَابٌ مُّتَفَرِّقُونَ خَيْرٌ أَمِ اللهُ الْوَاحِدُ الْقَهَّارُ مَا تَعْبُدُونَ مِن دُونِهِ إِلَّا أَسْماءً سَمَّيْتُمُوهَا أَنتُمْ وَآبَاؤُكُم مَّا أَنزَلَ اللهُ بِهَا مِن سُلْطَانٍ إِنِ الْحُكْمُ إِلَّا لِلهِ أَمَرَ أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا إِيَّاهُ ذلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ وَلكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لاَ يَعْلَمُونَ يَاصَاحِبَيِ السِّجْنِ أَمَّا أَحَدُكُمَا فَيَسْقِي رَبَّهُ خَمْراً وَأَمَّا الْأَخَرُ فَيُصْلَبُ فَتَأْكُلُ الطَّيْرُ مِن رَّأْسِهِ قُضِيَ الْأَمْرُ الَّذِي فِيهِ تَسْتَفْتِيَانِ(. نكته ها: نكته اول: شيوة تخليه حكم از داوري در ضمن شيوه گريز به كار رفته است. يوسف مي كوشد در ضمن تعبير روياي زندانيان همراه نوعي تبليغ غير مستقيم براي توحيد مي نمايد. نكته دوم: ابتدا از مطلوبيت خداي تعالي براي خود و خانواده اش مي گويد. پس از آن آنان را با اين سؤال مواجه مي سازد كه پروردگاران متعدد بهتر است يا پروردگار واحد؟ اگرفرض كنيم كه مطلوب تبليغي يوسف اين باشد كه داشتن پروردگار واحد براي همه مطلوب است او براي رسيدن به اين مطلوب تبليغي با كمك گرفتن از حسن ظني كه آن زندانيان به او پيدا كرده اند، نخست خود را تعريف مي كند و منشأ اين كه مي تواند در فرصتي كوتاه آنان را به خواسته شان كه تعبير روياهايشان است، برساند يگانه پرستي خود و نياكانش اعلام مي كند. اين مقدمه داراي فوايدي است: اول اين كه: با گفتن يك موجبه جزييه كه مطلوبيت و خيريت انتخاب خداي واحد را بيان مي كند آنان را مهياي پاسخ پرسشي كه خواهد كرد مي نمايد. به عبارتي امكان پاسخگويي را به نحوي براي آنان فراهم مي سازد. دوم اين كه منشأ دانايي خود را با آنان درميان مي گذارد تا اين گونه شوق تعليمي را در آن ها برانگيزد. سخن گفتن با شنونده اي مشتاق از نظر تبليغ اثر بخش تر است. سوم براي اين كه اختصاص يافتن تعبير خواب به او و خاندانش موجب اين سوء تفاهم ننمايد خداي يگانه اي كه يوسف آن را قبول دارد، نگاه تبعيض آميزي به خلق خود دارد، بيان مي كند كه اين اختصاص نتيجة شكرگزاري او و خاندانش است و مردمان چون ناشكرند از اين فضليت محروم مانده اند. بعد از بيان اين مقدمه دعوت خود به خداي يگانه را با يك پرسش مطرح مي نمايد. پرسش اين است: «آيا خدايان متعدد بهتر است يا خداي يگانه چيره؟» در اين بيان داوري در بارة موضوع مطلوبيت توجّه به خداي يگانه را به آن زندانيان وا مي نهد. ------------ پانوشت ها: [1]. دیگر شیوهها عبارتند از : 2. تبيين معكوس3. حركت از نتيجه به اصل4. قراردادن پيام اصليدر حاشيه. 5. روايت غير خطي. 6. دگرگونگي ساختاري. 7. استفاده از بيانهاي موازي(تنظيرها). 8. تبيين مقايسهاي. 9. بيان تلقّي از پايين. 10. تضاد. 11. بيان بازتابي.12. بيان تأويلي. 13. كاربرد زبان مخاطب. 14. كاربرد تشديد. 15. كاربرد تلطيف. 16. بيان غيرمتعارف و شگفتانگيز. 17. اهميت بيشتر به شكل. 18.كاربرد اشاره. 19. تبديل زمان. 20. گريز. 21. انكار. [2]. شمس، 7ـ8. [3]. حجر، 9ـ6. [4]. ابراهيم، 10. [5]. ص، 21ـ26.
|