Loading...
error_text
پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی صانعی :: خارج فقه
اندازه قلم
۱  ۲  ۳ 
بارگزاری مجدد   
پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی صانعی :: قصد قربت و ثواب؟
قصد قربت و ثواب؟
درس خارج فقه
حجت الاسلام والمسلمین فخرالدین صانعی (دامت برکاته)
کتاب الصدقة
درس 13
تاریخ: 1403/2/3

بسم الله الرحمن الرحیم و به تبارک و تعالی نستعین

بحث در شرطيت قصد قربت در صدقه بود. برخي از دوستان فرمودند که قصد قربت جزء ماهيت آن است، ولي بنده عرض کردم که قصد قربت لغةً در ماهيت صدقه، دخالت ندارد و فقهايي هم که بحث کرده‌اند، گفته‌اند: «و من شرائطها قصد القربة و القبض» و امور ديگري مثل ايجاب و قبول اگر آن را عقد بدانیم، جزء شرایط صحت صدقه ذکر کرده‌اند. همه فقهایی که بحث کرده‌اند، فرموده‌اند: و من شرائط صحة الصدقة، قصد قربت است الا صاحب «جواهر» که ذیل عبارت «شرایع» که فرموده: «و من شرطها قصد القربة» اگر از مقومات نباشد. البته این صحیح نیست؛ چون مسلما قصد قربت از مقومات صدقه نیست، بله شاید بتوان آن را جزء مقومات صدقه شرعیه قرار دهیم البته اگر با ادله، اثبات کردیم که صدقه شرعی نیاز به قصد قربت دارد؛ اما فقها قصد قربت را جزء شرائط، قرار داده‌اند و شرط صحت دانسته‌اند.

«قصد قربت و ثواب؟»

مشهور بین فقها و متشرعه آن است که انسان واجبات و مستحبات را حتما باید لله انجام دهد و گرنه، ثوابی بر آن مترتب نمی‌باشد و عمده در انجام اعمال همین استیفاء ثواب است. مرحوم سید در کتاب الوقف فرموده‌اند که احتمال دارد بگوییم ترتب ثواب، مشروط به قصد قربت نیست، بلکه همین که فعل حسنی انجام داد، عقلا او را مستحق مدح می‌دانند. عبارت ایشان را می‌خوانم تا یک تحلیل مبنائی هم در سیر بحث، مشخص شود. مسأله 6: «المشهور اشتراط القربة في صحة الوقف [مشهور این است] والاقوى وفاقا لجماعة عدم اشتراطه [عده کثیری هم فرموده‌اند شرط نیست] للاطلاقات [اطلاقات وقف، قید قصد قربت ندارد؛ مثل «الوقوف بحسب ما یوقفها اهلها» که قصد قربت در آن نیست] ولصحته من الكافر [این بر این مبناست که بگوییم قصد قربت از کافر، متمشی نمی‌شود و ما در این، حرف داشتیم و عباراتی را هم از فقها خواندیم که قصد قربت از کافر هم متمشی می‌شود.]

واطلاق الصدقة عليه [این یک اشکال است. می‌فرماید این‌که بر وقف هم اطلاق صدقه شده است]  انما هو باعتبار الافراد التي يقصد فيه القربة [این به این عتبار است که می‌گوییم در برخی از فرادد وقف، قصد قربت صورت گرفته مثل اوقاف ائمه(ع). ایشان می‌فرماید «و اطلاق الصدقه علیه» به این دلیل است که ایشان قبول دارد قصد قربت در صدقه، شرط است و بنابر این اگر بر وقف، اطلاق صدقه کرده‌اند، در وقف هم باید قصد قربت، شرط باشد. ایشان می‌خواهد از این اشکال، جواب دهد؛ یعنی دو مسأله در متن این عبارت هست. یکی این‌که صدقه بر وقف، اطلاق شده و یکی هم این‌که صدقه نیاز به قصد قربت دارد. این دو قضیه را اگر در کنار هم در نظر بگیرید، باید نتیجه دهد که وقف هم نیاز به قصد قربت دارد. حالا ایشان می‌خواهد این را رد کند. می‌فرماید اطلاق صدقه بر وقف به اعتبار برخی افراد وقف است که در آنها قصد قربت شده است مثل اوقاف ائمه(ع)] ولا يلزم أن يكون جميع أفراده كذلك [لازم نیست همه افراد وقف با قصد قربت باشد تا ااطلاق صدقه بر آنها صحیح باشد. مطلب مورد نیاز ما از اینجا شروع می‌شود:] نعم، ترتب الثواب موقوف على قصد القربة مع انه يمكن أن يقال: بترتبه على الافعال الحسنة [فعل اگر حسن باشد، ثواب بر آن مترتب می‌شود] وإن لم يقصد بها وجه الله [گر چه قصد قربت هم نکرده باشد] فان الفاعل لها يستحق المدح عند العقلاء [واقعیت نیز همین است که مردم به نیت افراد، که آیا برای خدا بوده یا برای غیر خدا، کار ندارند، بلکه به فعل خارجی، کار دارند] وإن لم يقصد بفعله التقرب إلى الله [هرچند که با این فعل قصد تقرب هم نداشته باشد] فلا يبعد أن يستحق من الله تعالى التفضل عليه بالثواب [خداوند به دلیل رحمت واسعه‌اش ثواب را به او می‌دهد.]  ويؤيده ما في الاخبار المرغبة من انتفاع الميت بولده الصالح [می‌فرماید اخباری که گفته‌اند اگر کسی بچه صالحی داشته باشد، بعد از موتش هم از ولد صالح انتفاع می‌برد و یکی از صدقات جاریه هم ولد صالح است. کارهای خیری که این ولد صالح انجام می‌دهد، ثوابش به پدر یا مادر هم می‌رسد. اینجا می‌فرماید میت از ولد صالحش ثواب می‌برد و منتفع می‌شود] مع انه لم يقصد القربة في طلبه [درحالی که وقتی پدر و مادر این بچه را به وجود می‌آورند، در ایجادش قصد قربت نکرده بودند] وانما قصد لذة النفس بالمقاربة أو بتحصيل الاولاد»[1] در تولید مثل او قصد قربت نکرده‌اند و به وجود آوردن فرزند صالح، از ابتدا قصد قربت نداشته است. در صالح شدن بچه هم قصد قربت نکرده‌اند، ولی الان یک بچه صالح دارند که وقتی کار خیر می‌کند، ثوابش به پدر و مادرش می‌رسد.

«اقوال در مورد شرط بودن قربت در صدقه»

اقوال در شرطیة قصد القربة از «مفتاح الکرامه» نقل می‌کنیم. ایشان عنوان بحث را«فی اشتراط نیة القربة فی الصدقة» قرار داده؛ یعنی شرط قصد قربت در صدقه نه این‌که جزء ماهیتش باشد. صاحب «مفتاح الکرامه» می‌فرماید: «قوله: "و نیّة القربة" کما فی الکتب الأحد عشر [خود صاحب «مفتاح» در چند سطر قبل‌تر، توضیح داده که «و قد صرح به فی الکتب الاحد عشر المتقدمه اعنی السرائر و ما بعدها» که عبارتند از: «السرائر و الشرائع و التحریر و الإرشاد و التبصرة و الإیضاح و الدروس و التنقیح و ایضاح النافع و جامع المقاصد و الروض» پس شرطیت قصد قربت در یازده کتابی که می‌فرماید قبلا گفته‌ایم، آمده است] مع زیادة الکافی و التبصرة و الکفایة و المفاتیح و المسالک [در «مفاتیح» با «لا خلاف» آمده و در «ریاض» هم با عبارت «لا خلاف» که به معنای نقل اجماع است، ولی در سایر کتب، فقط شرطیة القربة است] و فی الأخیر [که «مسالک» باشد، فرموده:] أنّ ظاهرهم أنّه وفاقیّ [کتاب اخیر یعنی «مسالک» می‌فرماید شرطیة القربة، وفاقی است] و قد یظهر من الغنیة أیضاً الإجماع علیه [در «غنیه» گفته اجماع است] و فی «المفاتیح» أنّه لا خلاف فیه»[2] در «مفاتیح» فرموده «لا خلاف فیه» و شما هم «ریاض» را هم اضافه بفرمایید که فرموده «لا خلاف فیه». پس نقل اجماع، توسط «مفاتیح»، «مسالک» و «ریاض» از سده‌های اخیر است. صاحب «جواهر» می‌فرماید «الاجماع بقسمیه»[3] یعنی اجماع محصّل و منقول، ولی روشن نیست که اجماع محقق به چه صورت است و ایشان چگونه ادعای اجماع کرده و آیا همه کتاب‌ها را بررسی کرده‌اند و به این نتیجه رسیده‌اند یا نه، العهدة علی راویه.

«شیخ و شرطیّت قصد قربت در صدقه»

در مقابل این فقها و قول به شرطیّت، کلامی از «جامع المقاصد» هست که در دو جا متعرض شده که از برخی کلمات شیخ و برخی از عبارات برخی فقها مثل «فقه الراوندی» و «التهذیب» به دست می‌آید که قصد قربت در صدقه، شرط نباشد. شبیه این کلام را «مسالک» هم دارد و من به جهت تتمیم بحث، عبارت «مسالک» را هم خواهم خواند اما عبارت محقق ثانی را در ابتدا در «جامع المقاصد»،  می‌خوانیم: «الفصل الثانی: فی الصدقه و لا بد فیها من ایجاب و قبول و قبض و نیة القربة [می‌فرماید نیت قربت در صدقه، شرط است] ظاهر كلامهم أن الصدقة لا تثمر الملك بدون نية القربة [صدقه بدون نیت قربت، اثری بر آن مترتب نمی‌باشد که آن اثر ملکیت است؛ یعنی شرط صحت آن است] إلا أن ما ذكروه في الاحتجاج على أن الابراء لا يحتاج إلى القبول [می‌فرماید در باب ابراء اگر آن را ایقاع بگیریم، فرموده‌اند قبول، شرط نیست. و برای عدم شرطیت قبول در ابراء، به آیه «و أن تصدقوا خير لکم»[4] تمسک فرموده‌اند چرا که در اینجا مراد از صدقه به گفته مفسرین ابراء است در نتیجه چون در صدقه قبول شرط نیست، بنا بر این در ابراء هم قبول شر نمی‌باشد. از طرف دیگر در ابراء، قصد قربت شرط نیست، پس می‌گوییم در صدقه هم شرط نیست. آیه شریفه می‌فرماید اگر بدهکاری وقت خواست، به او وقت بدهید و چنانچه صدقه بدهید، برای شما بهتر است. به تناسب حکم و موضوع که قرض داده و گفته به او وقت بدهید، گفته اگر صدقه دهید؛ یعنی اگر به او ببخشید و ابرائش کنید. خب صدقه نیاز به قبول ندارد یعنی ابراء هم نیاز به قبول ندارد و از آن طرف، ابراء هم نیاز به قصد قربت ندارد، پس می‌گوییم صدقه هم قصد قربت نمی‌خواهد] و هو قوله تعالی: و ان تصدقوا خیر لکم، إلا أن ما ذكروه ینافی ذلک لأنهم فسروا الصدقة هنا بالابراء، فإن تم ذلك [اگر صدقه در اینجا به معنای ابراء باشد] اقتضى عدم اشتراط نية القربة في الصدقة [باید بگوییم در صدقه هم قصد قربت شرط نیست] بل ولا القبول [قبول هم نمی‌خواهیم]مع تصريحهم باشتراطه»[5] تصریح به اشتراط قصد قربت نموده‌اند. خلاصه آن که ایشان فرمود «ظاهر کلامهم أن الصقدقة لا تثمر الملک بدون نیة القربة». ظاهر کلام فقها اشتراط قصد قربت است و در این صورت با این آیه شریفه و استفاده‌ای که از آن در باب ابراء کرده‌اند، چه می‌کنند؛ چون این برداشت با شرطیّة قصد القرب با هم منافات دارند و و لازمه آن این است که قصد قربت باید در صدقه، شرط نباشد. پس این یک نقل خلاف در شرطیّت قصد قربت است که ابتدا «جامع المقاصد» بیان کرده‌اند و فقهای بعدی هم آن را ذکر فرموده‌اند.

این عبارت را در بحث قصد قربت آورده‌اند اما عبارت بعدی ایشان عبارتی است در بحث رجوع در صدقه از شیخ نقل شده و شیخ خواسته بفرماید صدقه مثل هبه غیرمعوضه است که هرگاه در هبه غیرمعوضه، شخص واهب می‌تواند عین موهوبه را بر گرداند. فرموده صدقه هم مثل هبه است؛ درصورتی که اگر در صدقه، قصد قربت شود، بحث عوض و معوض پیش می‌آید و دیگر باید قابل رجوع نباشد، اما شیخ فرموده صدقات و عطایای مستحبه مثل هبه‌اند که در جاهایی که امکانش هست (مثل غیرمعوض)، می‌تواند بر گرداند. از این عبارت شیخ هم عدم شرطیة قصد القربة استفاده می‌شود.

«تنظیر صدقه با هبه در کلام شیخ»

 عبارت شیخ در «کتاب الهبات» است و البته «مفتاح الکرامه» فرموده این قول را «مهذب» و «فقه الراوندی» هم اختیار کرده‌اند. «قال الشيخ في المبسوط: صدقة التطوع عندنا بمنزلة الهبة في جميع الأحكام [یکی از احکام هبه این است که اگر غیرمعوض باشد، قابل برگشت است. پس در صدقه هم باید قابلیت برگشت داشته باشد؛ چون عوضی پرداخت نشده است] ومن شرطها الايجاب والقبول ولا تلزم إلا بالقبض وكل من له الرجوع في الهبة له الرجوع في الصدقة [با این‌که فقها فرموده‌اند در صدقه به جهت قصد قربت، اصلا امکان رجوع وجود ندارد ولی ایشان می‌فرماید آقای متصدق، امکان رجوع دارد. پس با اطلاق کلام فقها که می‌فرمایند صدقه به جهت قصد قربت، قابلیت رجوع ندارد، مخالف می‌شود؛ چون می‌فرماید مثل هبه است و در جایی که امکان رجوع هست، می‌تواند رجوع کند. پس با اطلاق کلام فقها مخالف می‌شود که اطلاق کلامشان مبتنی بر عدم جواز رجوع بود. پس نشان می‌دهد که ایشان قصد قربت را شرط نمی‌داند] ومحصل هذا الكلام أن الصدقة لا تلزم بالقبض مطلقا [به صورت لازم نمی‌شود] بل في موضع لا يجوز الرجوع في الهبة [بلکه در جایی که رجوع از هبه، جایز نباشد، رجوع در صدقه هم جایز نمی‌باشد] وأكثر الأصحاب على عدم جواز الرجوع مطلقا؛ لأنها في معنى الهبة المعوضة [آنها می‌گویند این هبه معوضه است؛ چون وقتی قصد قربت کرد، به او ثواب می‌رسد و ثواب در عوض صدقه‌ای است که داده] لأن قصد القربة يقتضي الثواب لدلالة الأخبار الواردة بأن الذي يعود في صدقته كالذي يعود في قيئه على ذلك؛ لأن العود في القئ حرام قطعا [پس در این هم که به این، تعبیر شده، باید حرام باشد. پس با اطلاق کلمات اصحاب، متفاوت است] وهنا شئ وهو أن كلام الشيخ يقتضي عدم اشتراط نية القربة في الصدقة [این عبارت را به جهت همین فراز، توضیح دادم که می‌فرماید کلام شیخ -که این را مثل هبه دانسته- دلالت بر عدم اشتراط نیة القربة فی الصدقه می‌کند]وإلا [یعنی اگر قصد قربت شرط باشد] امتنع الرجوع على حال من الأحوال [چون عوضش را گرفته است] لأن الهبة المتقرب بها [هبه‌ای هم که با آن، قصد قربت می‌شود] يمتنع الرجوع فيها فاللازم أحد الأمرين [که عبارتند از:] إما عدم خلاف للشيخ في هذه المسألة [یکی این‌که بگوییم شیخ در این مسأله رجوع، مخالف نیست] أو عدم اشتراط نية القربة في الصدقة [پس بیش از دو وجه ندارد؛ یا این‌که بگوییم شیخ در بحث لزوم بالفبض مطلقا، مخالف مشهور نیست یا بگوییم نیت قربت را شرط نمی‌داند. می‌فرماید] وقد صرحوا بخلافه هنا [فقها تصریح کرده‌اند که شیخ مخالف با اصحاب است، یعنی به مخالفت شیخ در اینجا تصریح کرده‌اند] فتعين الأمر الثاني [که عدم اشتراط نیة القربة بود.

البته ایشان می‌فرماید] وكيف كان فالحق عدم الرجوع في الصدقة بوجه»[6] از کلام شیخ ظاهر شد که قصد قربت را شرط نمی‌داند.

«و صلّی الله علی سیدنا محمّدٍ و آله الطاهرین»

___________________

[1].  تکملة العروة الوثقی، ج1، ص186؛ ملحق العروة الوثقی، ج1، ص396.

[2]. مفتاح الکرامه، ج22، ص75-76.

[3]. جواهر الکلام(چ.ق) ج28، ص1129.

[4]. بقره(2)، آیه282.

[5]. جامع المقاصد، ج9 ص128. 

[6]. جامع المقاصدد، ج9، ص129. 

درس بعدیدرس قبلی




کلیه حقوق این اثر متعلق به پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی صانعی می باشد.
منبع: http://saanei.org