ادله اشكالات امام(سلام الله عليه) به كلام حاج شيخ محمد رضا
درس خارج فقه حضرت آیت الله العظمی صانعی (رحمت الله علیه) مکاسب محرمه (درس 1 تا 458) درس 191 تاریخ: 1382/3/3 بسم الله الرحمن الرحيم اشكالهاى امام سيدنا الاستاذ(سلام اللّه عليه) به مرحوم حاج شيخ محمد رضا را از عبارات امام خوانديم. اضافه بر آن اشكالات امام يك اشكال ديگرى هم وجود دارد كه ميتوانيد شما به اشكالها اضافه كنيد و آن اين است كه از چيزهايى كه تبعيد ميكند و مبعّد اين كلام است كه غناى حرام آن غنائى است كه طربش مثل طرب مسكر باشد، چيزى كه اين جهت را تبعيدش ميكند و بعيدش ميكند بلكه شهادت بر عدم تماميتش ميدهد، اينكه در روايات هيچ اشاره اى نشده به آيات مربوطه به خمر كه مناسب با اين معنا در غناست، يعنى اگر بنا باشد غنا عبارت است از صوت مع التناسبى كه مطربٌ طرب المسكر، خوب كان المناسب اينكه در روايات به اين آيه براى حرمتش استشهاد بشود. أعوذ بالله من الشيطان الرجيم (انما يريد الشيطان أن يوقع بينكم العداوة و البغضاء فى الخمر و الميسر)[1] اگر بناست غناى حرام آن غنائى است كه آدم را مست ميكند خوب استدلال به اين آيه كان مناسباً و حال آنكه در روايات ما هيچ نميبينيم و هيچ اشارهاى هم به مسأله اين مسكريت و زوال عقلش در روايات باز نيامده. هذا مضافاً به اينكه اگر غناى حرام يك چنين غنائى است كه انسان را سبك ميكند مثل سبكى مسكر، خوب اين اينقدر مورد سؤال و جواب قرار نميگرفت حرمتش؛ بلكه واضح بود حرمتش؛ اگر بناست آنچنان باشد كه مثل خمر آدم را مست كند غناى آنطورى، خوب حرمتش واضح بود، احتياج به سؤال و جواب نداشت! بلكه كان يا بلكه مناسب بود كه در روايات به عموم علت هم استدلال ميشد، چون در روايت خمر آمده روايات حرمت خمر «ان اللّه ما حرم الخمر لاسمها و لكن حرمها لعاقبتها»[2] خوب عاقبت خمر اسكار است، اگر غنا هم آنطور بود خوب بود به آن جهت ائمه(ع) استدلال ميفرمودند يا حدأقل خود مرحوم حاج شيخ محمد رضا مسجد شاهى استدلال ميفرمود كه بله و يدل على حرمته ايضاً اين روايتى كه ان اللّه ما حرم الخمر لاسمها و لكن حرمها لعاقبتها كه اين از رواياتى است كه مقدس اردبيلى(قدس سره) در اطعمه و اشربه براى حجّيت قياس منصوص العلة به آن استدلال فرموده است. به هر حال پس فرمايش مرحوم حاج شيخ محمد رضا همانطورى كه امام فرمودند تمام نيست، بعد هم امام خودشان غنا را يكطورى معنا كردهاند فرمودهاند صوتى است كه داراى تناسب باشد و من شأنه الطرب و الخفة، منتها مع رقة و مع حسن فى الصوت را معنا فرمودهاند، فرمودهاند اين غناست. «نتيجه بحث غنا» براى اينكه ما بحث غنا را ديگر تمام كنيم چون ديگر مفصل بحث كرديم به قدر توانمان ديگر بحث شده درباره غنا و نتيجهاش هم اين شد كه غنا حرمت ذاتى ندارد بلكه حرمت عرضى دارد «الغناء حرام» ـ «المغنيّة ملعون» امّا به شرط اينكه در كنار غنائش حرامى باشد يا محتواءً يا مقارنةً. اين معنايى بود كه ما گذشتيم و گفتيم بيش از اين از ادله استفاده نميشود. براى اينكه بحث را تمام كنيم دو تا كلام از دو بزرگوار من نقل ميكنم يكى مال مرحوم آقا سيد جواد صاحب مفتاح الكرامة كه در آنجا حمله كرده به مرحوم فيض(قدس سره) و يكى هم مال مقدس اردبيلى كه حرمت غنا را قبول كرده امّا در مقابل اينكه حدود بيش از چهل روايت ما داريم كه به آن استدلال ميشود بر حرمت غنا، ايشان فرموده است كه «ما رأيت رواية صحيحة صريحة»[3] كه تدل بر حرمت غنا؟! فرمايش سيد را ميخوانم لما فيه از حمله به فيض، فرمايش مقدس اردبيلى را ميخوانم براى اينكه با اينكه مسأله مصب روايات كثيره است تزيد على اربعين، باز ايشان ميفرمايد كه من يك روايت صحيح صريح در مسأله نديده ام. اين براى اين است كه خلاصه در بحث روايات دقت بايد بشود در مسائل. من حالا اول عبارت سيد را ميخوانم. «نقل كلام مفتاح الكرامه پيرامون غنا» ايشان بعد از آن كه مرحوم سيد جواد عاملى(قدس سره) صاحب مفتاح الكرامة در كتاب المتاجر، بعد از آن كه از تعريفش فارق ميشود و ميفرمايد در موارد شبهه بايد به اصل برائت رجوع كرد، ميفرمايد: «و امّا حكمه فلا خلاف كما فى مجمع البرهان فى تحريمه و تحريم الاجرة عليه و تعلّمه و تعليمه و استماعه» [ميگويد مجمع البرهان مقدس اردبيلى فرموده بحث اين است كه حرام است همهاش، خلافى نيست.] «سواء كان ذلك فى قرآن أو دعاء أو شعر أو غيرها» [فرقى در اين جهت نميكند.] «حتى قام المحدث الكاشانى و الفاضل الخراسانى فنسجا على منوال الغزالى و امثاله من علماء العّامة» [اينها مثل علماى عامه حرف زدهاند مثل غزالى] «و خصّا الحرام منه بما اشتمل على محرم» [ما گفتيم چه قرآن و چه دعا باشد حرام است، اينها آمدهاند مثل غزالى و علماى عامه حرمت را مخصوص كردهاند به آنجايى كه مشتمل بر حرام باشد من خارج، يعنى خودش فى حدّ نفسه حرام نيست.] «مثل اللعب بآلات اللهو و دخول الرجال و الكلام فى الباطل. و استندا فى ذلك الى اخبارٍ تقرب من اثني عشر خبراً» [روايتهايش را در كفايه سبزوارى ميتوانيد پيدا كنيد، من شماره كردم به دوازده تا روايت اينها استدلال كردهاند.] «و هى على تقدير تسليم وضوح دلالتها مخالفة للكتاب المجيد، موافقة للعّامة محمولة على التقيّة. مع أنها معارضة بخمسة و عشرين خبراً» [اين دوازده تا با بيست و پنج تاى ديگر با هم گل آويز هستند.] «بين صريحة الدلالة أو ظاهرة على تحريم الغناء مطلقا من غير تقييد» [چه همراهش حرامى باشد و چه همراهش حرامى نباشد، چه قرآن باشد و چه لهويات.] «و يعضدها الاخبار الدالّة على تحريم استماع الغنا» [مى گويد استماع غنا حرام است مطلقا] «و هى ثلاثة اخبار» [استماع كه مطلقا حرام است پس فعل الغنا هم مطلقا حرام است.] [و باز] «الاخبار الدّالة على تحريم ثمن المغنيّة» [مطلقا ميگويد ثمن مغنيه حرام است] «و هى خمسة» [و آنها پنج تاست.] «فلو كان الغناءُ حلالا» [اگر غنا فى حدّ نفسه حلال بود و حرمتش دائر مدار محرمات ديگر بود،] «بل مستحقاً فى نحو القرآن و الأدعيّة و المناجاة كما هو ظاهر كلامهما لما حكم بتحريم سماعه و تحريم ثمن المغنيّة و أنّه سحت و أن تعليمها كفر»[4] [براى اينكه اينها خيلى جاهايش چطور است؟ نبايد بگويند مغنيه حرام است ثمنش، بايد بگويند مغنيه اى كه همراه با حرام است. اين دو تا اشكال.] «ثـم ان هـذه الاخبـار الّتى استندوا اليها بين آمرة بقرائة القرآن بالحُزن و آمرة بقرائته بالصوت الحسن و ليس شىء من الامرين بغناء و فى بعضها لم يعط امّتى اقلّ من ثلاثة» [كمتر از سه چيز به امت من بخشيده نشده است] «الجمال و الصوت الحسن و الحفظ و فى خبر عامى تغنّوا به فمن لم يتغّن بالقرآن فليس منّا و هو مع ضعفه منزل على معنا استغنوا به» [يعنى با قرآن بينياز بشويد كه سراغ بقيه حرفهاى ديگران برويد.] «استغنوا بالقرآن» [از حرفهاى ديگران.] «أو محمول على التقيّة» [اين من لم يتغنّ محمول بر تقيه است.] «أو محمول على التقيّة و معارض بما عرفت» [با آنهايى هم كه گذشت روايات حرمت غنا معارض است] «و بقوله(ع) إقرء القرآن بألحان العرب و اياكم و لحون اهل الفسق فانه سيجىء قوم يرجعون القرآن ترجيع الغناء[5]، الحديث، و الاولى باهل التحصيل ان لا يلتفتوا الى ردّ مثل هذه الاباطيل ان هى الا آراء باردة و مذاهب فاسدة مخالفة لمذهب الشيعة، كنا نعيب على العامّة و الصوفية فما راعنا الا و بعض الامامية قد استحسن تلك الترهات و اكب على تلك الخرافات»[6] اين فرمايش سيد. «شبهاتي به كلام مفتاح الكرامه» من براى اينكه ايشان خيلى تند شده من ميخواهم بگويم كه ايشان چرا تند شده، به هر حال فقيهى بوده بزرگوار(قدس اللّه روحه) ولى حق همانى است كه امام ميفرمايد، ميفرمايد در مباحث علمى بايد با بحث علمى پاسخ داد، بايد با استدلال جواب داد نه با اينطور حرفها كما فعله شيخ انصارى. امّا حالا من آن حرفهاى ايشان را با اينكه گذشتيم توضيح ميدهم شبهاتى كه در فرمايش ايشان است. يكى اينكه ميفرمايد محدث كاشانى و فاضل خراسانى نسجا بر منوال غزالى، خصّا حرام بما اشتمل على محرم؛ ما گذشتيم تبعاً لسيدنا الاستاذ (سلام اللّه عليه) كه اينها غنا را حرام ميدانند منتها حرمتش را مشروط ميدانند، نه اينكه غنا را حرام نميدانند. آنها هم قبول دارند ثمن المغنية سحتٌ بما هى مغنية، لكن حرمتش را حرمت مشروط ميدانند. مثل وجوب حج چطور مشروط است، وجوب حج مشروط به استطاعت است؛ حرمت غنا هم مشروط به اين است كه همراهش يك باطلى باشد، پس اينها منوال غزالى نرفتهاند اينها قائل هستند به اينكه غنا خودش حرام است مستقلا و گذشتيم، امام هم بيان فرموده است و ميتوانيد مراجعه كنيد. اين يك شبهه كه اينها «لم ينسج نسج الغزالى بل نسجا طريقة خاصة و اجتهدا فى طريقتهما». مسأله دوم اين است كه ايشان ميفرمايد كه «و استندا فى ذلك الى اخبار تقرب من اثنا عشر خبراً و هى على مخالفة للكتاب المجيد» كجاى كتاب مجيد غنا را حرام كرده كه ايشان ميفرمايد مخالفة؟! ما درباره غنا در كتاب مجيد نداريم، كدام آيه است؟ پس مخالفة للقرآن در آن نيست. بله، رواياتى آمده چهار تا آيه از قرآن تفسير شده به ضميمه روايات به غنا، يادتان است؟ آيه (واجتنبوا قول الزور)[7] ـ (و من الناس من يشترى لهو الحديث)[8] آيه (و الذين لا يشهدون قول الزور و اذا مروا باللغو مروا كراماً)[9] بله چهار آيه به ضميمه روايات تفسير به غنا شده، حالا با قطع نظر از اينكه در دلالت بعض از آيات بر حرمت مناقشه كرديم و اشكال دارد مثل همين آيه «و اذا مروا باللغو مروا كراماً» با قطع نظر از او، خوب آن روايات خودش معارض با اينهاست. آن رواياتى كه آمده تفسير كرده، خود روايات مفسّره با اينها معارض است. لذا نميتوانيد بياييد بگوييد كه اينها خالف القرآن امّا آنها وافق القرآن! ما خالف القرآن يعنى روايتى كه خالف القرآن به حسب طبعش، روايتى كه وافق القرآن يعنى با قطع نظر از اين روايت بودنش موافق با قرآن است. نميگيرد اينجا را، اينها خودشان روايات معارض هستند كه ما از آن گذشتيم. بعد هم ميفرمايد «موافقة للعامة محمولة على التقية» اين عبارت به ذهن ميآورد كه دو تا چيز ميخواهد بگويد يكى موافق با عامه بودن و يكى تقيه. يكى كه بيشتر نيست، هِى عبارت را تكرار كردن است. بفرماييد «محمولة على التقية لأنها موافقة للعامه» نه اينكه موافقة للعامه آدم خيال ميكند (من هم خط قرمز رويش كشيدم)، آدم خيال ميكنم اين يك اشكال محمولة على التقيه هم يك اشكال. به قول امام (سلام الله عليه) راجع به عصير عنبى مرحوم شيخ الشريعه اصفهانى آنجا دارد ميگويد من نسخى از كتاب زيد نرسى را ديدم كه هو خمرٌ را داشت. امام ميفرمود اصلا نسخه زيد نرسى يكى بيشتر نبوده آن هم نزد علامه مجلسى بوده در اصفهان، حالا چطور شده آن چندين نسخه اش را پيدا كرده است! ميفرمود بله، ظاهراً چاپ شده آن وقت اين نسخههاى چاپى را كه ديده او فرموده است كه من چند نسخه ديدم. بعـد ميفـرمايد «معارضة بخمسة و عشرين خبراً بين صريحة الدلالة أو ظاهرة على تحريم الغناء مطلقا من غير تقييد» خوب باشد معارض با بيست و پنج تا روايت باشد، يعنى حالا كه معارض با بيست و پنج تا روايت است ما بياييم اين دوازده تا را ترك كنيم بياييم سراغ بيست و پنج تا. خوب لعل آنها قائل به جمع عرفى هستند، اگر قائل به جمع عرفى باشند ديگر تعارضى وجود ندارد! كما اينكه در يكى از رواياتى كه غناء در اعراس را تجويز كرده بود آنجا دارد «التى ليست» حاكم بود بر اين روايات اطلاقات. در باب مغنيه روايتى كه راجع به اعراس بود آن حاكم بود، خوب وقتى جمع عرفى باشد عدد مطرح نيست، لعل اين دو بزرگوار جمع عرفى كرده باشند بين اين روايات با جمع عرفى عدد مطرح نيست، يا لعل اينها آمده باشند اين مطلقات را حمل كرده باشند بر غناهاى همراه با حرام كما اينكه صرّح به فاضل سبزوارى، فرمود اينها منصرف است به آنى كه در زمان بنى العباس و بنى الامية بوده است. بعد ميفرمايد: «يعضدها الاخبار الدالة على تحريم استماع الغناء و هى ثلاثة اخبار» اخبار داله بر تحريم استماع غنا ميگويد استماع غنا حرام است. خوب اين معلوم است كه چه چيزى را ميخواهد بگويد، اين مقام بيان استماع است. استماع غنائى كه فعلش حرام است حرام است نميخواهد بگويد استماع غنا ولو فعلش هم حرام نباشد حرام نيست. اين به قرينه اينكه در مقام بيان استماع است و الفرع لايزيد على الاصل معلوم ميشود كدام استماعى را ميگويد حرام است؟ استماع غنائى كه فعلش حرام است، پس اطلاقى ندارد و الا يزيد الفرع على چه؟ متفاهم عرفى از استماع الغناء حرامٌ يعنى استماع الغناء المحرم حرامٌ، حالا كجا حرام است و كجا حرام نيست بايد رفت پيدا كرد، شايد همه جا حرام باشد شايد همه جا حلال باشد. اين خودش نميتواند دليل باشد بر اينكه مطلقا حرام است، اين قرينه داخليه دارد كه نميتواند مطلقا بگويد حرام است. آن كه حرام است حرام است حالا آن كجاست، بايد رفت در جاى خودش پيدا كرد. يا روايات داله بر تحريم ثمن مغنيه، آن مغنيه اى كه غنائش حرام است ثمنش هم حرام است، اما نميخواهد بگويد هر مغنيه اى ولو مغنيه حلال! اين كه نميتواند اين را بگويد! به هر حال همانطورى كه قبلا هم عرض كرديم اين روايات ناظر به مقام بيان فروع مسأله است؛ وقتى ناظر به بيان فروع مسأله است تابع اصولش است. ثمن مغنيه حرام است مسلم آنى كه غنائش حرام است، اما چه غنائى حرام است؟ اين روايت نميتواند بگويد هر غنائى حرام است، اين ناظر به اين است كه آن غنائى كه حرام است مغنيهاش هم حرام است. شما بگوييد نه مغنيه حرام است ولو غنائش حرام... اين يلزم فرض كه چه اضافه بشود. اين قرينه داخليه ميفهماند كه اطلاق ندارد به آن معنا. بعد ميفرمايد كه اين روايات بين آمرة بقرآن به حزن و صوت حسن «و ليس الشىء من الامرين بغناء» ما عرض ميكنيم شما ميفرماييد غنا نيست، بلكه اشكال مبنايى است ولى آنها همين فاضل سبزوارى آمد چه كار كرد؟ همين روايات، حسن را حمل كرد بر غنا، فرمود صوت حسن خواندن يعنى با غنا خواندن. خوب اين اشكال مبنايى است! بعد ميفرمايد كه خبر عامى اينطورى است، اين «منزل على معنى استغنوا به أو محمول على التقية» خدا رحمت كند مرحوم سيد را، خيلى عصبانى شده اينجا و الا صاحب مفتاح الكرامه خيلى ملاست، خيلى محقق است، خيلى متدبع است؛ اما اينجا خيلى عصبانى شده ديگر تند تند خواسته اشكال كند و الا خوب نبوى عامى كه حمل بر تقيه در آن معنا ندارد كه! اگر شما ميفرماييد عامى است چطور حمل بر تقيه است؟! گفت اگر شكم نداشتم يك نان و روغن سير ميخوردم، خوب شكم آدم نداشت كه نان و روغن نميتوانست بخورد كه! ايشان ميفرمايد كه اين محمول على التقية با اينكه نبوى عامى حمل بر تقيه در آن معنا ندارد. بعد هم «و الاولى باهل التحصيل» اين جمله هم آنطورى كه امام فرموده است سزاوار نبود، سزاوار اين است كه مراجعه كنيد جواب اين جمله را امام داده است، من عرض نميكنم چون من خودم را كوچكتر از آن ميدانم كه نسبت به مرحوم سيد چيزى بگويم اما امام ميفرمايد كه بهترين راه اين است كه ما به دنبال جواب برويم كما فعله شيخ انصارى. اين مال حرف سيد جواد. اما شرح ارشاد: «نقل كلام مقدس اردبيلي(قدس سره) در مورد غناء» من اول بحث ايشان را بخوانم، «و الغنا قيل[10]: هو بالمد: الصوت الأنسان المشتمل على الترجيع المطرب» الظاهر أنه لاخلاف حينئذٍ فى تحريمه و تحريم الاجرة عليه و تعلمه و تعليمه و استماعه» [كما اينكه مفتاح الكرامه هم نقل كرد.] «و ردّه بعض الاصحاب الى العرف» [گفته هر چيزى كه عرف ميگويد غناست] «فكل ما يسمّى به عرفاً فهو حرام و ان لم يكن مشتملا على الترجيع و لا على الطّرب» [اين كه ميگويد مراجعه به عرف] «دليله: أنّه لفظ ورد فى الشّرع تحريم معناه» [لفظى است كه معنايش حرام شده است] «وليس بظاهر معناً شرعى مأخوذ من الشّرع» [حقيقت شرعيه هم كه نيست! گفت كه يك كسى آمد بين الصلاتين به آقا سيد احمد زنجانى(قدس سره) گفت كه آقا من گدا نيستم، يك پولى به من كمك كنيد. آقا سيد احمد فرمود مگر گدايى حقيقت شرعيه است، خوب همين گدايى است. حالا ايشان ميفرمايد غنا حقيقت شرعيه نيست، اين ليست بحقيقة شرعيه] «فيحال على العرف» [احاله به عرف ميشود] «و الظاهر أنّه يطلق على مدّ الصوت من غير طرب» [همين كه صدايش را بكشد. خيلى بعيد است، صرف اينكه صدايش را بكشد معلوم نيست به آن بگويند غنا، هِى كشش بدهد. خوب اين بعيد است كه غنا باشد. ايشان ميفرمايد] فيكون حراماً اذ يصح تقسيمه الى المطرب و عدمه. بل و لا يبعد إطلاقه على غير المرجّع و المكرّر فى الحلق» [اصلا ترجيع هم نداشته باشد باز هم غناست] «فينبغى الاجتناب» [خلاصه از موارد شبهه بايد اجتناب كرد.] «و الاوّل أشهر» [اول يعنى مد الصوت ظاهراً يا احاله به عرف] «و لعل وجهه أنّ الذى علم تحريمه بالإجماع هو مع القيدين و بدونهما يبقى على اصل الاباحه» [هم مد الصوت داشته باشد و هم ترجيع.] «و لكنّ مدلول الادلّة أعم مثل: المغنيّة ملعونة و ملعون من أكل[11] ثمنها و ما فى الفقيه فى حدّ شرب الخمر فى ذيل ما نقل عن الصادق(ع) و الغنا مما او الله عليه النار»[12] [يك نكتهاى را يادتان باشد در شرح ارشاد هر وقت مطالعه ميكنيد، روايت غنا را از من لايحضر از كجا رفته پيدا كرده؟ از روايتى در باب شرب خمر. وقتى كه مقدس اردبيلى شرح ارشاد را مينوشت مثل حالا نبود كه وسائل باشد و وافى باشد و بعد جامع احاديث شيعه باشد اين هِى جمع و جور كرده باشند و كامپيوتر باشد و اينها نبوده است، روايات همينطور در ابواب بوده است. در كافى يك بابى دارد به نام باب الغنا، خوب روايات را از كافى پيدا كردن راحت است باب الغنا، اما ايشان رفته روايت را در ذيل باب شرب خمر پيدا كرده و از اين تتبعها در روايات مقدس اردبيلى فراوان دارد و گوياى احاطهاش است به روايات اهل بيت(ع). يك موردش حالا همين جا. در ذيل] ما نقل عن الصادق(ع) و الغنا مما او اعد الله عليه النار و هو قوله عزوجل و من الناس من يشترى لهو الحديث ليضل عن سبيل الله بغير علم و يتخذها هزوا اولئك لهم عذاب مهين[13]، و سئل الصادق(ع) عن قول الله عزوجل فاجتنبوا الرجس من الاوثان و اجتنبوا قول الزور، قال الرجس الاوثان و قول الزور الغنا الخ»[14]. [باز اين از كارهاى مقدس اردبيلى است كه روايت اگر چند تا حكم داشته باشد به آن اشاره ميكند ولو حالا ارتباط به بحث هم نداشته باشد.] «و الاولى تدل على أنّها كبيرة» [چون لهم عذاب مهين. ميگويد روايت اولى كه داشت لهم عذاب مهين آيه لهو الحديث را آورده بود، اين دلالت ميكند بر اينكه اين كبيره هم هست.] «و ما تقدّم فى استحباب غسل التوبة [آنجا هم باز روايت بود] «و عموم الروايات الدّالة على تحريم بيع المغنيّة و تحريم اُجرتها و سماعها مثل روايت ابراهيم بن ابى البلاد «قال: اوصى اسحق بن عمر عند وفاته بجوار له مغنيّات أن نبيعهنّ و نحمل ثمنهن الى ابى الحسن موسى بن جعفر(ع)» [آدم وقتى كه مظلوم ميشود و گرفتار ميشود همه چيز... موسى بن جعفر طوى زندان كه بوده هيچى، حالا هم كه يك كسى ميخواهد پول به او بدهد پولهاى جاريه مغنيه را وصيت ميكند كه به او بدهند. ابراهيم ميگويد] «فبعت الجوارى بثلثماة الف درهم» [به سيصد هزار درهم فروختم] «و حملت الثمن اليه، فقلت له ان مولي لك يقال له اسحق بن عمر قد أوصى عند وفاته ببيع جوار له مغنيات و حمل الثمن اليك و قد بعتهن و هذا الثمن ثلاثمأه ألف درهم» [وصيت كرد من هم فروختم اين هم پولش است آوردم.] «فقال لاحاجة لى فيه انّ هذا سحتٌ و تعليمهنّ كفر و الاستماع منهنّ نفاق و ثمنهنّ سحت»[15] اين هم يك روايت. روايت سعيد بن محمد الطاطرى عن ابيه عن ابيعبدالله(ع) «قال سألته عن بيع الجوارى المغنيّات فقال شراؤهنّ و بيعهن حرام و تعليمهنّ كفر و استماعهنّ نفاق»[16]. و روايت نصر بن قابوس «قال سمعت ابا عبدالله(ع) يقول: المغنيّة ملعونة و ملعون من اكل كسبها»[17] [و غير اينها از روايات. اينها روايات، غرضم اين جمله بود] «و لكن ما رأيت رواية صحيحة صريحة فى التحريم»[18] ظاهراً مراد از صريح ايشان يعنى ظهور، نه نصيت. «ما رأيت رواية صحيحة صريحة فى التحريم و لعل الشهرة تكفى مع الاخبار الكثيرة بل الاجماع على تحريم الغنا و التّخصيص يحتاج الى الدليل و يمكن أن يقال الاخبار ليست بحجة و انما الاجماع و الشهرة مع القيدين فلا حجة على غيره و الاصل دليل قوىّ و الاحتياط واضح»[19]. فردا بحث لهو ولو در مكاسب بعد از غيبت آمده، اما چون تناسب با اينجا دارد ما بحث حرمت لهو را از فردا ميخوانيم. (و صلي الله علي سيدنا محمد و آله الطاهرين) -------------------------------------------------------------------------------- [1]- سوره مائدة (5) : 91. [2] - كافي 6 : 412، باب انّ الخمر انّما حرمت لفعلها، حديث 2. [3]- مجمع الفائده و البرهان 8 : 59. [4]- مفتاح الكرامة 12 : 172. [5]- وسائل الشيعة 4 : 858، ابواب قراءة القرآن، باب 24، حديث 1. [6] -مفتاح الكرامة 12: 173 [7]- حجّ (22) : 30. [8]- لقمان (31) : 6. [9]- فرقان (25) : 72. [10] - مجمع الفائده 8 : 57. [11] - وسائل الشيعة 17: 121، كتاب التجارة، أبواب ما يكتسب به، باب 15، حديث4. [12]- وسائل الشيعة 17: 304، كتاب التجارة، أبواب ما يكتسب به، باب 99، حديث6. [13]- وسائل الشيعة 17: 304، كتاب التجارة، ابوب ما يكتسب به، باب 99، حديث 6. [14]- وسائل الشيعة 17: 305، كتاب التجارة، ابوب ما يكتسب به، باب 99، حديث 7. [15]- وسائل الشيعة 17: 123، كتاب التجارة، ابوب ما يكتسب به، باب 16، حديث 5. [16]- وسائل الشيعة 17: 124، كتاب التجارة، ابوب ما يكتسب به، باب 16، حديث 7. [17]- وسائل الشيعة 17: 121، كتاب التجارة، ابوب ما يكتسب به، باب 15، حديث 4. [18]- مجمع الفائده و البرهان 8 : 59. [19] - مجمع الفائده و البرهان 8 : 59.
|