حرمت و عدم حرمت غنا برای بچه مميز
درس خارج فقه حضرت آیت الله العظمی صانعی (رحمت الله علیه) مکاسب محرمه (درس 1 تا 458) درس 187 تاریخ: 1382/2/27 بسم الله الرحمن الرحيم بحث درباره اين بود كه آيا غناى محرم براى مميز غير بالغ هم حرام است كالبالغ يا نه، غناى محرم براى مميز غير بالغ حرام نيست مثل واجباتى كه براى غير بالغ واجب نيست. ما عرض كرديم گر چه حديث رفع قلم وجود دارد و حاكم است بر خطابات، و ادله عامه و مطلقه حرمت غنا، كه آنها هم شامل مميز غير بالغ ميشود و هم شامل بالغ، لكن حديث رفع قلم چون حديث امتنان است به نظر ميآيد كه محرمات را شامل نميشود نسبت به مميزين و اختصاص به واجبات دارد و بر داشتن حرمت از مميز غير بالغ خلاف لطف است و خلاف رحمانيت شارع تعالى است، رحمانيت و لطفش اقتضا ميكند كه رادع را از مميز بر ندارد «فان الاحكام الشرعية الطاف فى الاحكام العقلية». اين از نظر خود حديث رفع به قرينه داخليه ؛ به قرينه خارجيه عرض كردم ما در باب زنا در باب لواط در باب سرقت روايات داريم كه مرتكب به اين گناهان اگر مميز باشند برايشان عقوبت هست، مجازات هست گر چه مجازاتشان به سر حدّ مجازات بالغين نيست و حدود كامله نيست اما مجازات دارند مخصوصاً در باب سرقت كه مجازاتش هم سنگين است، انگشتهايشان را ميزنند تا جايى كه خون آلود بشود انگشتانشان، قاعدتاً شما ديگر روايات باب السرقة را نگاه كرده ايد چندين روايت هم دارد ؛ و جزا و عقوبت بر غير حرام معقول نيست، عقل او را جائز نميداند او را ظلم ميداند كه ما بياييم آنها را مجازات كنيم بر غير حرام، آن هم مجازاتى در حدّ مجازات بالغين منتها كمتر. بالغ را شلاق ميزنيم اين را هم شلاق بزنيم، بالغ را با زناى محصنهاش رجم ميكنيم، اين را شلاق بزنيم يا او را انگشتهايش را قطع ميكنيم، اين را ناخنهايش را خون آلود ميكنيم. به هر حال عقوبت، تعزير كه در روايات آمده غير حدود كامله (چون دارد بلوغ سبب اجراى حدود كامله ميشود يعنى مفهومش اين است كه حدّ ناقص دارد.) همه اينها قرينه است براى اينكه در باب محرمات از مميز حرمت برداشته نشده و لذا بر ما هم واجب است كه او را از باب نهى از منكر مثل بالغ نهى از منكرش بنمائيم. و لايتوهم كه بله، غنا براى غير بالغ حرام نيست لحديث رفع قلم، لكن چون وجود غنا مبغوض است مثل قتل نفس يا مثل شرب خمر كه بايد از آن جلوگيرى كرد ولو طرف مكلف نيست در باب غنا هم همين است. لايتوهم كه أن باب الغناء كباب الخمر و باب الزناء و باب قتل النفس، در آنطور جاها چون وجود آن امور مبغوض است و لذا جلوگيرى واجب است ولو از ديوانه، جلوگيرى واجب است ولو از حيوان؛ اگر يك حيوانى دارد ميرود كه يك انسانى را بكشد و من توان جلوگيرى دارم بايد از او جلوگيرى كنم، با اينكه حيوان كه تكليف ندارد. لايتوهم كه غنا مثل خمر، مثل قتل النفس، مثل زنا، اينها از چيزهايى است كه وجودش مبغوض است و جلوگيرى از آنها واجب است ولو نسبت به جمادات و نباتات فضلا از انسان مميز غير بالغ. بنابراين از اين جهت واجب است كه جلوگيرى كنيم؛ اين لايقال. لأنه يقال، كبراى كلى درست است؛ بعضى از حرامهاست كه از ادلهاش استفاده شده وجودش مبغوض است. آن حرامى كه از دليلش استفاده شد وجودش مبغوض است يجب ردع عنه به نسبت به هر كسى حتى نسبت به جمادات يجب ردع الجمادات و النباتات عنه، عنه فضلا از انسان مميز غير بالغ. اما اگر فعلش از فاعل مبغوض است يعنى حرام، اگر فعلش از فاعل و مضافاً به فاعل مبغوض است يعنى حرام، آنجا را ما دليل نداريم كه منعش نسبت به همه واجب باشد؛ منعش جايى واجب است كه فاعل مرتكب حرام باشد و الا اگر حرام نبود منع واجب نيست. كبراى كلى درست است، اما مبغوضيت دليل ميخواهد. در باب قتل نفس ما دليل داريم، در باب شرب خمر هم ما دليل داريم براى اينكه شرب خمر حتى براى معالجه هم جائز نيست، به عنوان دارو گفتهاند نميشود استفاده كرد، بله، اگر هلاكت نفس باشد يك چيز ديگرى است. ما درباره قتل نفس، درباره شرب خمر يا درباره زنا هم بگوييد دليل داريم كه مبغوضٌ، وجودش مبغوض است، اما درباره غنا كه ما چنين دليلى نداريم كه وجودش مبغوض باشد! ما درباره غنا ادله اى داريم كه او را حرام كرده مثل بقيه محرمات «واجتنبوا قول الزور»[1] ـ «و الذين لا يشهدون الزور»[2] غنا حرام است. ما دليلى نداريم كه وجودش مبغوض است به حيث كه اگر غنا و صوت مرجع مطرب از به هم خوردن درختها به وجود آمد، ما آنجا برويم درختها را هم قطع كنيم. اگر بنا شد آب را طورى كردهاند كه اين آب يك صداى خيلى قشنگى دارد ما برويم آن آب را هم چشمهاش را بخشكانيم، اگر يك حيوانهايى پيدا كرديم قنارى و بلبلهايى پيدا كرديم كه اينها اينقدر قشنگ ميخوانند بنابراينكه غنا صوت مطرب است، اينها اينقدر مينوازند و ميرقصند كه خيلى بهتر از آدمها، ما بايد برويم آنها را هم بكشيمشان، براى اينكه غنا حرام است. مثل يك وقتى بود كه اصلا با زيبايى در بعضى از جاها مخالفت ميكردند اصلا زيبايى را خلاف ميدانستند ميگفتند دين اين است كه زيبايى اصلا نباشد در آن، كثيف باشد و به هم ريخته باشد. به هر حال پس حرمت غنا اينطور مبغوضيتى ندارد كه وجودش مبغوض باشد لعدم الدليل عليه. اين تا اينجا. «استماع غنای غيرحرام از صبی مميز يا غير مميز» بحث ديگر: بعد از آنى كه غنا از صبى مميز حرام نيست يا از صبى غير مميز كه بالاتفاق گفتهاند حرام نيست، آيا استماع غناى غير حرام از صبى مميز يا غناى غير حرام از ديوانه يا غناى حرام از صبى غير مميز، استماعش حرام است يا استماعش جائز است؟ استماع غناى غير محرم لجنون المغنّى، أو لصباوته مع التميز أو لصباوته بلا تميیز؟ آيا استماعش حرام است يا نه؟ خودش كه حرام نيست، استماعش حرام است يا نه. وجهان: وجه عدم حرمت، اصل برائت و اينكه همانطورى كه در باب حُدى و در باب غناى در عرس وقتى فعلش جائز بود استماعش هم جائز است اينجا هم بگوييم همانطور است «للاصل و لكونه مثل الحداء كدعاء و مثل الغناء فى الاعراس» همانطورى كه غناى در اعراس جائز بود استماعش هم جائز بود، حُدى كه جائز بود استماعش هم جائز بود اينجا هم بگوييم استماعش جائز است. اين وجه جواز. وجه عدم جواز وجود ادله اطلاقات داله بر حرمت استماع ؛ اطلاقات داله حرمت استماع مثل واجتنبوا قول الزور يا مثلا استماع الغناء حرامٌ رواياتى كه داشتيم، آنطور ادله اطلاق ادله حرمت استماع يا ترك استفصال در بعضى از آنها بگوييم اقتضا ميكند كه بگويد اين غنا استماعش هم حرام است. فتأمل كه ترك استفصال فقط ترك استفصال ميتواند و الا اطلاقات غنا، غناى حرام را ميگويد؛ واجتنبوا قول الزور غناى محرم را ميگويد. يا اين را بگوييد ترك استفصال در اطلاقات و يا اينكه بياييد بگوييد كه اصلا ارتكاذ متشرعه است كه استماع غنا از غير بالغ و ديوانه هم حرام است. ارتكاذ متشرعه و ارتكاذ شيعه بر اين است كه استماع غناء از ديوانه، از بچه مميز و غير مميز هم حرام است و اين كه شما مقايسه كرديد بين ما نحن فيه و بين حُداء و غناى در اعراس؛ بگوييم اينها فرق دارد، چون آنجا شارع ترخيص كرده بود غنا را. بگوييم فرق است بين استماع غنائى كه شارع غنائش را ترخيص كرده و بين استماع غنائى كه دليل حرمت شاملش نشده است. يك وقت يك غنائى را شارع ترخيص ميكند خوب ملازمه عاديه و عقلائيه دارد، حالا كه ترخيصش كرده لابد استماعش هم جائز است. يك وقت نه، يك غنائى جائز است لعدم دليل حرمت نه از باب ترخيص شرعى. به هر حال اگر نگوييم اقوى حرمت استماع غيبت از ديوانه و صبى مميز و غير مميز است مطابق با احتياط است. «اجرت صبی مميز برای غناء» بحث ديگر: آيا اجرتى را كه صبى ميگيرد بر فرض اينكه برايش حرام نباشد، اين اجرت براى او حرام است يا نه؟ اگر صبى مميزى كه غنا برايش حرام نيست اجرت ميگيرد و ميخواند، اين اجرت براى او حرام است يا نه؟ از باب حرمت فعل حرام نيست، چون فعل بر او حرام نيست كه بگوييم «ان الله اذا حرم شيئاً حرم ثمنه»[3]؛ از باب اينكه منفعت محلله ندارد، چون اين دارد ميخواند براى آنها كه براى آنها هم چطور است؟ حرام است. از باب عدم منفعت محلله اكل او اكل به باطل است از باب اكل به باطل و نبود منفعت محلله است و الاّ از باب خود فعل خودش براى فعل خودش كه حرام نيست، اما چون براى آنها حرام است پول ميگيرد در مقابل يك منفعت محرمه براى آنها، پس براى خودش منفعتى ندارد و از باب أخذ پول در مقابل منفعت محرمه حرام است و شايد بشود گفت باز «ان الله اذا حرم شيئاً حرم ثمنه». «حضور در مجلس غناء» بحث ديگر اين است كه آيا حضور در مجلس غنا با فرض اينكه استماع نميكند حرام است يا نه؟ «هل الحضور فى مجلس الغناء مع أنه غير مستمع» يك جلسهاى هست جاى بزرگى هست بلندگو هم نگذاشتهاند، آن مغنى دارد ميخواند و آنها هم جلو دارند ميزنند و ميرقصند اين آقا هم كنار نشسته است. حضور در مجلس كه نه استماع است نه غنا، حضور در مجلس غنا حرام است يا حرام نيست؟ حضور در مجلس غنا اذا لم يكن مسمتعاً حرام است يا نه؟ حرام نيست، قضاءاً لاصالة البرائة. مگر اينكه حضورش سبب ترويج معصيت و گناه بشود، سبب ترك نهى از منكر واجب بشود از آن حيث يصير حراماً، يا سبب آبرو ريزى خودش بشود يكون حراماً. اگر سبب ترويج منكر و حرام بشود يا سبب ترك نهى از منكر واجب بشود يا سبب تذليل خودش بشود و يا سبب تضييع آبروى يك عدهاى بشود آبروى روحانيت نعوذ بالله، آبروى آدمهاى خوب مسجديها، از آن حيثها يكون حراماً و الا فى حدّ نفسه حرام نيست چون جلوس در مجلس معصيت را دليلى نداريم كه گناه باشد و اگر ميبينيد در باب شطرنج روايت دارد شطرنج در حالى كه قمار است نگاه به آن هم حرام است آن لدليل خاص است. يا در باب اكل بر مائده اى كه يشرب فيه الخمر، آنجا لدليل خاص است. اصل اوليه در حضور در مجالس گناه در حالتى كه خود گناه نميكند، ترويج منكر هم نيست ترك نهى از منكر هم نيست، جهات ديگرى ندارد. خود بودن در مجالس گناه با فرض اينكه خودش گناه نميكند دليلى بر حرمتش نداريم مگر يك جايى دليل خاصى قائم بشود مثل باب شطرنج على نحو الميسر يا مثل جلوس بر مائده اى كه يشرب عليه الخمر آن لدليل خاص است. «لا يقال: ما تقول بالنسبة الى كتاب الله تعالى؟ ففى كتاب الله و كنا نخوض مع الخائضين» سؤال كه ميكنند از اصحاب جهنم، أعوذ بالله من الشيطان الرجيم (ما سلككم فى سقر * قالوا لم نك من المصلين * و كنا نخوض مع الخائضين * و كنا نكذب بيوم الدين) پس تو با قرآن ميجنگى! «لا يقال: ما ذكرت كله اجتهاد فى مقابل كتاب الله و اعرض عن ذلك الكلام و عن مثل هذه المسائل و الا تصير كافراً مرتداً و مخالفاً للقرآن و ليس مأواك فيضية و مدرس امام» اين لايقال، براى اينكه ميگوييم خيلى ساندويجى حرف زدى. اگر كسى اين دنبالهها را هم دنبالش بياورد ميگوييم خيلى نميفهمى، از يك بار و دو بار و اينها نه؛ ولى خود آيه دليل بر اين است كه اين را نميخواهد بگويد. سه تا قيد دارد «لم نك من المصلين» اصلا به عمرمان، سرمان به سجده حق نرسيده بود، با اينكه ميفهميديم حق سجده دارد. «و كنا نخوض مع الخائضين» اصلا هميشه با اين عياشها و با اين رقاصها و با اين گناهكارها و مشروب خورها بوديم. اصلا كارى به جلسات دينى و مردم مسلمان و مذهبى نداشتيم، همیشه با اين هنرپيشه هاى بد و رقصهاى بد و جاهاى بد بوده ایم. از همه گذشته «و كنا نكذب بيوم الدين» ميگفتيم كى آمده از آنجا؟ ما تكذيب ميكرديم روز جزا را، اين چه ربطى دارد به اينكه يك جا چند نفر دارند غيبت ميكنند من هم آن گوشه نشستهام نه به گوشم ميخورد نه كارى به آنها دارم، بنده را هم ميبرند آنجا به من ميگويند «ما سللك فى سقر» معلوم است اين استدلال به آيه از... به مكانه اى است كه نبايد ذكر بشود؛ پس این هم تمام نیست. بحث بعدى ما راجع به موضوع غناست، غنا ما حقيقته. (و صلي الله علي سيدنا محمد و آله الطاهرين) -------------------------------------------------------------------------------- [1]- حجّ (22) : 30. [2]- فرقان (25) : 72. [3]- عوالي اللئالي 2 : 110.
|