ادامه بحث تشبيب
درس خارج فقه حضرت آیت الله العظمی صانعی (رحمت الله علیه) مکاسب محرمه (درس 1 تا 458) درس 112 تاریخ: 1381/7/6 بسم الله الرحمن الرحيم بحث در باره حرمت تشبيب بود كه متحصل از ادله كه در مسأله گفته شده بود و امرى كه در آن هردو دسته از ادله مشترك بودند، چه ادله كه ديگران آوردند، چه ادله كه شيخ آورده بود اين كه، تشبيب بما هو تشبيب دليلى بر حرمت ندارد. بلكه يا حرمتش از ناحيه عناوينى مثل تفضيح مؤمنه و ياتحريك افراد به سوى عمل نامشروع و امثال آنها يا عنوان باطل و لهو و تهييج شهوت، پس خودت تشبيب بما هو هو دليل بر حرمت ندارد. بناءً على هذا بحث نسبت به مورد تشبيب و خصوصيّاتى كه در كلمات بعضى از اصحاب آمده است دائر مدار آن ادله است. يك بحث در مورد تشبيب است، تشبيب مرئه، آيا اين مرأة اعم است از اجنبيه و زوجه و زنى كه محرم اين آقاى اهل تشبيب (مشبّب) است و يا مخطوبه بالعقد، يا قبل از خطبه عقد براى ازدواج «من يراد تزويجها» اعم از اينهاست تشبيب المرأة مطلقا حرام، مرأة اعم از اينهاست. يا اختصاص دارد به مرئه اجنبيه و نا محرم پس محارم را شامل نمى شود كما اين كه مخطوبه يا من يراد تزويجها را هم شامل نمى شود يا نحوه ديگرى است. آيا موضوع حكم مطلق المرأة است بعبارت اخرى، يا مرئه خاصه. وجه و جواب قضيه روشن است، تابع مقتضاى ادله است. و لايخفى مقتضاى ادله اصحاب اين است كه فرقى بين محرم و غير محرم، مخطوبـه و غير مخطوبـه نبـاشد. بـراى اينكه تشبيب حـرام است لأنه تحريك الى الفسق و الزنا، يكى از جهات حرمت به قول قدما اين بود. يا تفضيح است، خوب اين فرقى نمى كند مرد محرم باشد يا غير محرم. و لهو و باطل است، باز فرقى نمى كند محرم يا غير محرم؛ يا تهييج شهوت. مقتضاى هردو طائفه از ادله اين است كه حكم أعم است و موضوع مطلق المرأة است و اختصاصى به بعض دون بعض ندارد. و به نظر ميآيد اينِ كه بعضى از موارد استثناء شده در كلمات بعض اصحاب مثل محارم يا مثل زوجه، يا مثل مخطوبه، يا من يراد تزويجها به نظر ميآيد استثناء اين موارد از اين جهت است كه اصلا مورد آن ادله نيست؛ يعنى خارج است از آن عناوين، استثناء به اعتبار خروج از عناوين بوده است. مفروض در اين موارد خروج از آن عناوين است. يك كسى كه يك دخترى را خواستگارى كرده، حالا دارد برايش شعر ميخواند شعر عاشقانه دارد برايش ميخواند، خوب اين شعر عاشقانه كه دارد ميخواند آن هم در صورتى كه تنهاست، مستمعى ندارد، اين دارد شعرهاى عاشقانه ميخواند، اين هيچ يك از عناوين محرمه شاملش نمى شود. تشبيب به مخطوبه ملازمه دارد با عدم اين عناوين و الاّ تشبيب به مخطوبه كه نيست! معشوقه خودش را دارد به عنوان معشوقهاش دارد برايش شعر ميخواند و زمزمه ميكند. يارم همه دانى و خودم هيچ ندانى *** يارب چه كند هيچ ندان با همه دانى خوب اين دارد شعر عاشقانه اينجورى ميخواند. (البته اين عشقى بودنش به نظر من است، ما شعر عشقيمان اينطورى است) و الاّ اينِ كه فرمودهاند اصحاب از اين باب بوده است كه ملازمه دارد با خروج موضوعى. يا مثلا نسبت به زن خودش، خوب اظهار علاقه ميكند خوب مستحب است مرد به زن خودش اظهار علاقه كند و يستحب اظهار علاقه به زوجه. حالا اين نشسته است، زن هم نشسته است دارد يك شعرهاى عاشقانه برايش ميخواند، كه اصلاً تو پير كه نشدى هيچى! تو جوان هستى! تو الآن از آن وقتها براى من خيلى بهتر هستى، اصلا تو اميد منى، تو زندگى من هستى! تو زندگى من هستى! خوب اين چرا حرام باشد، آن عناوين هيچ برايش صدق نميكند. يا مثلا محارم خودش را كه تعريف ميكند، خوب طبيعى است آدم محارم خودش را تعريف نميكند به طورى كه تنقيصشان باشد، بلكه محارم خودشان را تعريف ميكند براى اينكه به آنها عظمت بدهد يا نه، ميخواهد برايشان شوهر پيدا بشود؛ به هر حال هردوي اينها مانعى ندارد. يا من يراد ازدواجها كسى كه ميخواهد زنش بشود، يا دخترى را ميخواهد بگيرد، گفتند يك كسى با دختر يك آدم قدرتمندى ميخواست ازدواج كند، گفتند كارتان به كجا كشيد؟ گفت پنجاه پنجاه است، از ما آره، از او نه؛ حالا اين ميخواهد با يك دخترى ازدواج كند حالا در يك مجالسى كه چهارتا زنها و قوم و خويشها هستند، يا چهارتا پير مرد و آدمهاى محترم هستند يك شعرهايى را ميخواند تا آنها بفهمد كه آن ليلى است و اين هم مجنون، اين كجايش اين عناوين بر آن صادق است؟ پس ظاهر اين است فتواى بعضى از اصحاب به استثناء اين موارد و به اينكه اين موارد تشبيبش حرام نيست از باب عدم صدق آن عناوين محرمه است. بعبارت اخرى اين موارد بحسب عادت ملازمه دارد با عدم صدق آن عناوين و الاّ اگر يك مردى بخواهد زن خودش را لِه و لورده كند با اشعار خواندن و با تهييج ديگران، آن يكون حراماً. بخواهد تهييج شهوت ديگران را درباره مخطوبه خودش بكند، آن يكون حراماً. اين كه اصحاب بطور مطلق استثناء كردهاند، چون به حسب عادت ملازمه دارد با عدم آن عناوين و الاّ اگر آن عناوين صدق كرد فرقى بين محرم و غير محرم نيست، مخطوبه و غير مخطوبه، من يريد تزويجها و من لايريد تزويجها وجود ندارد، اين مال عنوان مرأةاش. و امّا اينكه مرأة را تقييد كردهاند[1] به مؤمنه، كه مؤمنه باشد. بعضيها آمدهاند گفتهاند كه نه قيد مؤمنه است، غير مؤمنه تشبيبش مانعى ندارد، براى اينكه آنها حرمت ندارند، «لايحرم تشبيب غير المؤمنة لعدم الحرمة لهن» اشكالى كه به اينها ميشود اينكه آنها هم حرمت عِرضى دارند حتى اهل الحربش، اهل الحربش هم حرمت عِرضى دارد چه برسد به مستأمن، چه برسد به مخالفين، (چون مؤمن در اينجا به معناى شيعه است) آنها هم احترام عرضى دارند و لذا دست دادن با آنها هم حرام است على المعروف بين الاصحاب، نگاه به پستان و سينه آنها هم كه پوشيده شده است حرام است، معاشقه با زنان اهل حرب حتى در حال حرب، جمعيتى آمدهاند در حال جنگ هستند با مسلمين، زنها هم آمدهاند در ميدان جنگ، نميشود آنجا زن را بگيرد ببوسد كه! ميتواند جنگ بكند و اسيرش كند، امّا نمى تواند ببوسد. نميتواند بگويد بايست تا من با تو كرشمه و ناز كنم؛ من تعجبم بزرگان اين حرفها را چطور ميزنند؟ پس اينِ كه گفته شده است تشبيب المؤمنة حرام است براى اينكه غير مؤمنه حرمت ندارد، لاينقضى تعجب از اين حرف، براى اينكه غير مسلمه من اهل الحرب حتى فى حال الحرب باز عِرضش محترم است. نميتواند در ميدان جنگ اگر زني پستانش باز است يا خودش را آرايش كرده است اين برود آنجا و بنا كند نگاه كند به او، يا دست به او بدهد. حق دارد او را اسير كند، امّا حق ندارد مصافحه كند با او، حق ندارد به او نگاه كند، او هم احترام دارد. چه برسد به مستأمن و چه برسد به اهل ذمه. بعبارت اخرى كما اينكه مالشان محترم است و جانشان هم محترم است، عِرضشان هم محترم است، اين فرقى نمى كند كه! و لذا نگاه هم حرام است. به هر حال بين مؤمنه و بين غير مؤمنه از حيث صدق اين عناوين فرقى نيست و اينِ كه گفته ميشود اهل حرب است در حال حرب، و الاّ مستأمن محترم است. كسى را كه شما امنيت دادهايد، چه امنيتِ با قرار داد خصوصى، چه امنيتِ با قرار داد عمومى، با همه مملكتها قرارداد امنيت داريم، هر كسى در هر مملكتى برود محترم است. خوب اين محترم است يعنى هم جانش محترم است هم مالش محترم است و هم نميشود ديگران را ما تحريك كنيم بروند با آنها اعمال منافى با عفت انجام بدهند. نميشود ما ديگران را تهييج شهوت كنيم. پس اين عناوينى كه در ادله اصحاب آمده است فرقى در اين عناوين بين آنجايى كه مؤمنه باشد و غير مؤمنه باشد نيست كما لايخفى فان الذمى و المستأمن و اهل الحرب حتى فى حال الحرب كلهم من حيث العِرض و من حيث تهييج ديگران به عمل منافى با عفت بر آنها احترام دارند و حرام است، اين هم راجع به اين جهت. «تشبيب مرأة مبهمة» قيد ديگرى كه در كلمات أخذ شده است اينكه معروفه باشد. گفتهاند بنابراين تشبيب به يك مرئه مبهمه مانعى ندارد. اين هم لايخفى عليكم ما فيه. اگر تشبيب به مرئه مبهمه سبب تهييج شهوت بشود، معيار تهييج شهوت است بنا بر قول شيخ، فرقى بين مبهمه و غير مبهمه اش نيست. بله، بر مبناى اصحاب كه باب تفضيح و تنقيص و وادار كردن ديگران به اينكه بروند نسبت به او خيانت كنند، با آن عناوين در مبهمه نيست. يك زن افسانه اى را مثلاً دارد شعر برايش ميگويد و غزل برايش ميخواند. اين بر مبناى ادله اصحاب با ادله اصحاب آن عناوين بر آن صدق نميكند؛ عناوينى را كه اصحاب أخذ كرده بودند. امّا آن عنوانى را كه شيخ قرار داد و آن مسأله تهييج يا مسأله لهو يا مسأله باطل، فرقى بين مبهمه و بين معينهاش نيست. و لعلّ اصحاب كه مبهمه را استثناء كردهاند به اعتبار ادله خودشان و عناوينى بوده است كه خودشان أخذ كردهاند. حالا اگر قائل و منشِد ميشناسد، (آن كس كه تشبيب ميكند ميشناسد او را) امّا آقاى مستمع نميشناسد. يك زن معينى را كه او نيّت كرده است دارد تشبيبش ميكند ولى آقاى مستمع نميشناسد او را. آيا اينجا هم تشبيب حرام است يا حرام نيست؟ باز دائر مدار اين عناوين است، اگر تهييج بگويى، تهييج بر معينه مثل مبهمه، مبهمه اش تهييج آور است چه برسد به معينه يعنى در متكلم. اگر عنوان تنقيص و آنطور چيزها را بگوييد فرض اين است وقتى مستمع نمى شناسد تنقيصى لازم نميآيد، اين هم مال معين و معروفش. آيا حرمت تشبيب بر مستمع هم ميباشد يا نه. بحث ديگرى كه اينجا مطرح است اينكه آيا تشبيب كه حرام است مختص به مشبب است، قائل، يا هم بر قائل حرام است و هم بر مستمع؟ آيا استماع التشبيب هم حرام است مثل باب غيبت كه المستمع أحد المغتابين. آيا استماع هم مثل باب غيبت حرام است يا حرام نيست؟ از عبارت شيخ و عبارت[2] جامع المقاصد[3] كه ظاهراً عبارتشان هم يكى است، از عبارتى كه در جامع المقاصد آمده است شيخ اعظم هم همان عبارت را تكرار فرموده است، بر ميآيد كه مستمع تشبيب هم مرتكب حرام ميشود. عبارتى را كه شيخ دارد اين است ميگويد مستمع اگر شك كرد كه شرائط حرمت تشبيب وجود دارد يا وجود ندارد، برايش حرام نيست. اگر شك كرد برايش حرام نيست، يعنى اگر شك نكرد بر آن حرام هست. پس اينكه ميفرمايد اگر شك كرد... «اذا شك لم يحرم، اين كه اذا شك لم يحرم، معلوم ميشود اگر يقين داشته باشد به وجود شرايط، بر مستمع هم حرام هست. مرحوم ايروانى(قدس سره) ميفرمايد كه بله، مستمع هم تشبيب بر او حرام است، چون اگر مستمع نباشد تشبيب محقق نميشود. پس اين آقاى مستمع با آقاى قائل اينها مجموعشان محقق تشبيب هستند، هردو دخيل در تشبيب هستند. پس هردو مرتكب حرام شدهاند. اگر در تشبيب مستمع نباشد، تشبيب محقق نميشود پس چون تشبيب بدون مستمع محقـق نميشـود فهما دخيلان فالحرمة لمجموعهما من حيث المجموع، حرمت براى هردو است من حيث المجموع. دو سه تا مناقشه به اين حرف هست ولو ظاهرش هم قشنگ است، چون مرحوم ايروانى حرفهايش ظاهرش خيلى قشنگ است. مناقشه اوّل به كلام ايروانى اين است كه نه، تشبيب بر بعض مبانى احتياج به مستمع ندارد. اگر ما تشبيب را بر مبناى شيخ اعظم از راه لهو و باطل حرام بدانيم، يا از راه تهييج شهوت حرام بدانيم، مستمع هم نباشد خودش دارد ميگويد و تهييج شهوت خودش را مينمايد. لهو هم هست باطل هم هست. بله، بر مبناى آنهايى كه تشبيب را از باب تنقيص و اغراء ديگران حرام ميدانند، اگر مستمع نباشد آن تشبيب محقق نميشود. پس يك شبهه اين است كه دخالت الاستماع فى تحقق التشبيب المحرم تمامٌ على ادله اصحاب و مبناى اصحاب، دون مبناى شيخ و دليل شيخ، بر مبناى شيخ اعظم مستمعى هم نباشد لهو است و باطل است و تهييج شهوت است و حرام. اين يك شبهه. پس بنابراين دائر مدار آن نيست. شبهه دوّم: گاهى ممكن است مستمع باشد و هيچ تشبيب محرم محقق نشود. مستمع تشبيبش مادر بزرگ مادر بزرگش است. دارد معشوقه خودش را يا يك زن اجنبيهاى را يك شعرهايى برايش ميخواند، مادر بزرگ مادر بزرگش هم نشسته است دارد گوش ميدهد. اين چه اغرائى است؟ چه تهييجى است؟ چه تنقيصى است؟ اصلا اين پير زن اصلا ديگر خودش نميفهمد كه صبح چه خورده است كه حالا او دارد ميگويد تنقيص باشد. اين هم ثانياً كه ملازمه دائميه ندارد. پس بنـابراين، اين شبهه دوّم كه ملازمه كليـه ندارد با تنقيصش و شبهه سوّم كه عمده اشكال است اين است كه خوب مستمع دخيل است در تشبيب آقاى قائل، دخيل است يعنى سبب است بالاتر از سبب كه نيست! خوب وقتى سبب شد ميشد مقدمة الحرام، مقدمه حرام بايد بحث بشود آيا حرام هست يا حـرام نيست؟ تـازه اگر هم حـرام باشد حـرام غيرى است. ايشان ميفرمايد چون دوتايى باهم كه باشند تشبيب محقق ميشود پس حرمت براى مجموع است. من عرض ميكنم براى مستمع حرمت مقدمى هست لأنه سبب، دخيل بنحو سبب. براى آقاى قائل حرمت نفسى هست و بحث ما در حرمت نفسى است، ما كه نمى خواهيم بگوييم حرمت أعم از نفسى و غيرى. بر قائل حرام است و لاغير، بر قائل حرام است يعنى حرمت نفسى. ميگويى آقا اگر مستمع نباشد (مستمع صاحب سخن را بر سر رقص آورد)، اگر نباشد كه او نميتواند تشبيب كند! ميگوييم خيلى خوب مقدمة سببية حرمتش ميشود حرمت غيرى. بحث ما از حرمت ذاتى است، اين هم سه. اشكال چهارم به مرحوم ايروانى(قدس سره) اشكال چهارم به ايشان اين است كه يعنى چه به مجموعشان حرمت متوجه است؟ حرام به هر دوي آنها متوجه است، يعنى چه دو تايى؟ (سؤال و پاسخ استاد): به مجموع، نه به جميع! من ميگويم حرمت جمع يك بحث است حرمت مجموع يك بحث ديگر، روى هم. ايشان ميفرمايد روى هم حرمت برايشان آمده است، ميگوييم ما معنا تعلق الحرمة بالمجموع؟ حرمت بجميع له وجه، امّا حرمت به مجموع كه هيچ وجهى ندارد. اين تمام كلام تا اينجاى تشبيب آقايان خودشان ديگر عبارتهاى شيخ را مطالعه كنند و از اينجا يك مطلبى را برايتان عرض كنم. يادم است آن وقتها كه ظرفهاى چينى مخصوصاً نعلبكى و اينها بود، عكس زن رويش ميانداختند. آن وقت بحث بود كه آيا اين حرام است يا حرام نيست، در رساله هاى قديم بود كه اگر ميشناسد او را حرام است، اگر نميشناسد او را حرام نيست. چون اگر ميشناسد ممكن بود بگويند تهييج شهوت و نميدانم آن طور چيزها ميشود، ولى اگر نمى شناسد نه چنين چيزهايى نيست. امّا ما مبنايمان اين است كه تهييج شهوت بما هو هو دليلى بر حرمت ندارد. همانجورى كه مرحوم سيد فرمود منتها از راه ديگرى. بحث فردا انشاء اللّه تصوير، مكاسب محرمه امام هم ظاهراً دارد تصوير را. نقاشى و عكاسى و مجسمهسازى و هنر. (و صلي الله علي سيدنا محمد و آله الطاهرين) -------------------------------------------------------------------------------- [1]- المكاسب 1: 62. [2]- المكاسب 1: 65. [3]- جامع المقاصد 4: 29.
|