|
ب: قاعده تنفیر در میان فقهای معاصر
1) امام خمینی شرایط امر به معروف و نهی از منکر را در این میداند که انجام این فریضه نباید موجب وهن به شریعت باشد و منافرت ایجاد کند و لذا مینویسد: لـو کان الأمـر أو النهـي في مـورد بالنسبة إلی بعض موجباً لوهن الشریعـة المقدّسة و لو عند غیره لا یجوز، خصوصاً مـع صرف احتمال التـأثیر، إلّا أن یکون المورد مـن المهمّات، والموارد مختلفـة.[10] 2) آیت الله منتظری در مسأله رجم، به این قاعده استناد کرده و نوشتهاند: مخفی نماند آنچه پیرامون رجم گفته شده به لحاظ حکم اوّلی آن است، ولی اگر شرایطی پدیدار گشت و در پی آن اجرای حکم رجم محذوری؛ مانند موهون شدن چهره اسلام و تنفّر عمومی نسبت به دین و احکام آن بدنبال داشت، بناچار باید از اجرای آن حکم، (مطابق روایات باب 10 از ابواب مقدّمات الحدود وسائل الشیعه خودداری شود...) بعید نیست از تعلیل ذیل روایت فهمیده شود در هر موردی، اگر اجرای حدّی موجب محذوری شود که بر خلاف مصالح اسلام و مسلمانان است، باید متوقّف شود، ولی این به معنای نسخ حکم رجم در شریعت و مرحله قانونگذاری و تشریع حکم نیست، بلکه به معنای به فعلیّت نرسیدن آن حکم در مرحله اجرا، به لحاظ شرایط اجتماعی و رعایت مصالح برتر و ترجیح اهم بر مهم در موارد تزاحم بین ملاکات احکام شریعت و احتمال تأثیر شرایط در نرسیدن آن حکم به فعلیّت است.[11] 3) آیت الله سید محمد شیرازی هم مسأله تنفیر را در وضع قوانین یادآور میشود و مینویسد: إذا قامت الدولة الإسلامیّـة بإذن اللهِ تعالى فاللازم في وضـع القـوانین التطبیقیّـة و تطبیـق القـوانین على الصغریّـات المتحقّقـة ـ بالنسبة إلى العقـوبات ـ المشي حسب سیرة الرسول6 ممّا زخر بـه القرآن الكریم والسنّـة المطهّـرة، حتّى لا یوجب التنفیر والسقوط، كما شاهدنـا في بعض الدول التي قـامت باسم الإسلام.[12] 4) آیت الله میرزا جواد آقای تبریزی نیز در باب برخی روایات نقل خواب از پیامبر نوشته است: هذا الخبر ممّا روتـه العامّة فهو غیر مسموع عندنا، بل نقول: إنّ نوم النبي (ص) عن الصلاة حتّى و لو لم یحصل منه أدنى ضرر فهو غیر مقبول عندنا؛ لأنّ عامة الناس لا یفهمون أنّ هذا النوم رحماني لا شیطاني فیقل اعتقادهم فیه6 و تؤدّي نتیجة ذلك عكس المطلوب؛ لما یثیره هذا الأمر من حالة التنفیر منـه6.[13] 5) آیت الله سید عبدالکریم اردبیلی هم به این قاعده و اصل اشاره میکند: وما أتلفوه حال الحرب فلا ضمان علیهم فیه، لأنّـه إذا سقط ذلك عن أهل البغي كیلا یؤدّي إلى تنفیرهم عن الرجوع إلى الطاعة، فلأنّ یسقط ذلك كیلا یؤدّي إلى التنفیر عن الإسلام أولى، و لأنّهم إذا امتنعوا صاروا كفّاراً ممتنعین بدارهم فأشبهوا أهل الحرب... .[14] 6) آیت الله سید عبد الأعلی سبزواری هم در بحث تقیه مداراتی و ترک برخی از فروعات دین برای پیشگیری از منافرت مینویسد: و زوال المنافرة أیضاً من موجباتها، فكیف بمورد الخوف، و لا ریب في أنّ زوال المنافرة و تحقّق المودّة بین أفراد المسلمین أهمّ من ترك قید أو جزء في عمل فرعي؛ لكثرة اهتمام النبی6 و أوصیائـه المعصومین بذلك، كما لا یخفى على من راجع حالاتهم، فهي واجبة إمّا مع الضرر والخوف للأدلّـة العامّة و إمّا مع عدمهما و تحقّق المودّة و زوال المنافرة، فلما تقدّم من الأدلّة الظاهرة في الوجوب و قصور بعضها من حیث السند لا یضرّ بالاستدلال بعد كون المجموع من المستفیض... .[15] 7) آیت الله صانعی هم به این قاعده در موارد عدیدهای استناد میکند. مثلاً در حاشیه سخن محقق اردبیلی که به مناسبت این سخن علامه حلی در ارشاد الأذهان که فرموده: «وأمّا من يكرهه المأمومون، فدليل كراهة إمامته»[16] استفاده کرده که منظور کراهت مردم در امامت نماز جماعت است؛ اما آیت الله صانعی بر این سخن اردبیلی حاشیه دارد و میگوید: اوّلاً این مسأله اختصاصی به امام جماعت ندارد؛ بلکه باید آن را به رهبری جامعه توسعه داد. ثانیاً: رضایت از طریق بیعت و رأی را شرط کرده است: «لكن احتمال الإمامة والرئاسة العامّة، لا الخاصّة بإمامة الجماعة قريب في بعض الأخبار». هرچند در باره نماز جماعت هم اگر امامی خودش و یا دیگرانی بخواهند بدون رضایت مردم، امام جماعت شود، این حکم شامل میشود، اما در باره رهبری جامعه هم اگر مردم نسبت به فردی دیگر دوست نداشته باشند، درست نیست که بخواهد به رهبری خود ادامه دهد. زیرا ظاهر ادله، اقتضای آن دارد که جواز رهبری او مشروط به رضایت مردم است. بعد ایشان ادله را ذکر میکند، که یکی از همین ادله، ضرورت رضایت و علاقه مردم است که کتاب و سنت و اجماع و ضرورت مذهب و عقل بر آن حاکم است: لمّا كان واجباً قطعاً بحكم نصّ الكتاب على حبّ ذوي القربى، و دلالة الأخبار المتواترة، و قيام الإجماع، و ضرورة المذهب عليـه، بل والعقل أيضاً. زیرا وظیفه رهبری است که آنچه میخواهد انجام دهد، برخلاف رضایت مردم در اداره جامعه نباشد و کاری نکند مردم از رفتارهای او ناراحت شوند، تا چه رسد که کارها و تصمیمات او موجب بغض و تنفّر از او شود: فيجب على الإمام الإتيان بما يوجب الحبّ من الناس، و ترك ما يوجب عدمه، فضلاً عمّا يوجب بغضهم له. بعد در ادامه این سخن، مسأله تنفیر را در اعمال ولایت بدون رضایت مردم و در صورت تحمیل بر جامعه مطرح میکند و آن را حرام از باب همین قاعده میداند: و مـن المعلوم أنّ إعمال الولايـة بلا رضاهم، و مع الجبر عليهم، من أقوى العلل والأسباب للبغض والتنفّر، فيكون حراماً له.[17] این فراز از سخنان ایشان هرچند ناظر به بیان احکام و حرمت تنفیر نیست و ناظر به اجرای احکام و مجری آن است، اما به مهمترین نکته اداره جامعه اسلامی اشاره دارد، که کسی نمیتواند با داعیه دینی و به اسم اینکه میخواهد شریعت را اجرا کند، با مردم و بدون رضایت آنان رهبری کند و موجب تنفّر از دین و بغض مردم از دین گردد. البته این موارد تنها نمونهای از اقوال فقهای قدیم و جدید در حرمت تنفیر و استناد به آن در موضوعات مختلف فقهی احکام واجب و حرام است، و گرنه کلمات فقها در اشاره به این اصل بیش از این موارد و نیازمند استقصای کامل است. -------------------------- [10]. خمینی، روح الله، تحریر الوسیله، ج 1، ص 467، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(ره)، تهران. [11]. منتظری، حسینعلی، مجازاتهای اسلامی و حقوق بشر، ص157، قم، ارغوان دانش، 1387. [12]. شیرازی، الفقه والقانون، ص 79. [13]. تبریزی، میرزا جواد، رسالة في لبس السواد ـ الأنوار الإلهیّـة، ص 54. [14]. اردبیلی، عبدالکریم، فقه الحدود والتعزیرات، ج 4، ص 295. [15]. سبزواری، سید عبدالأعلی، مهذّب الأحكام، ج 2، ص 385.[16]. اردبیلی، احمد بن محمد، مجمع الفائدة والبرهان في شرح إرشاد الأذهان، ج3، ص 264، قم، مؤسسة النشر الإسلامي. [17]. حواشی آیت الله صانعی(ره) بر مجمع الفائدة والبرهان، ج3، ص264. این کتاب با نام «مجمع الفائدة والبرهان مع الحواشي الاستدلالیّـة» که برخی مجلدات آن در دست چاپ و برخی دیگر نیز در دست تحقیق میباشد.
|