|
مقدمه
متن پيش رو، دردنامهاي ست كه براي مومنان معتقد و دينداران خداترس نوشته شده است. رنجنامهايست كه به آزار ديگران نميپردازد و نميانديشد و نميخواهد نوش دارويي پس از مرگ سهراب باشد، بلكه ميخواهد هشدار و تذكاري براي جامعه مومن و دينمدار گردد؛ آنهايي كه هنوز به خدا و روز جزا معتقد هستند و روح با نشاط و پاكشان آلودة مكاران سياست باز نشده است و هنوز جوهر آزادگي و حريت در وجودشان ميدرخشد. اين نوشتار براي كساني است كه ياد بگيرند قصاص قبل از جنايت نكنند و درست داوري نمايند و ايمان و اعتقاد به انسانيت را به ثمن بخس نفروشند. بايد ياد بگيرند كه درست قضاوت كنند و نتيجه نهايي را از تحليلهاي موجود بدست آورند، و اين سخت نيست، كافي است نگاهي به گذشته، حال و آينده بيفكنند. مردان و زنان، مخصوصاً كساني كه ميخواهند در مسير تعالي ايمان و معنويت حركت كنند و دوست دارند كه آنها را معتقد و متشرع بشناسند، بايد درك كنند كه هر انساني در حال رشد و تكامل است و اگر فردي در عصر و زمانه خود ماند، مشكل آفرين خواهد بود. اگر ديروز نظري داشتيم و امروز نگاهي ديگر، تكامل و خلاقيت ما را نشان ميدهد. اين موضوع در ميان علما و انديشمندان شيعي بيشتر به چشم ميآيد، چرا كه افتخار شيعه به باز بودن باب اجتهاد است. اگر ديروز مدافع بوديم و امروز ناقد و معترض، به شيوه و عملكرد كارگزاران برميگردد و مبلغان اسلام. خلاصه انسانها در حال تحول و تكامل هستند. روزي پيگير جنگ بودند و امروز مخالف جنگ، خونريزي و خشونت هستند. حاكمان ديروز، با قلدري و خشونت طي طريق ميكردند ولي امروز بشريت به سويي ميرود كه مخالف جنگ و خشونت هستند. مردم دوست دارند در زندگي ماشيني امروز كه تكنولوژي و قدرت سرسام آور اطلاعات تمام فضاي ذهن و جسم شان را پر كرده است در آرامش، گفتگو و به شيوة مسالمت آميز زندگي كنند. پس بايد در كنار مردم بود نه عليه آنها. بدانيم كه تاريخ همه چيز را به خوبي ترسيم ميكند. اما چه فلسفهاي در انتشار اين نوشته نهفته است و چه هدفي را دنبال ميكند؟ بدون هيچ مجاملهاي بايد گفت كه فقط ميخواهد با مردم، اهل خرد و فرهيختگان و دينداران از واقعيتهايي بگويد كه برخي از گفتن آن عاجز هستند و ممكن است روزي از اين عمل خود هم پشيمان شوند، اما آن روز شايد كمي دير باشد. اين نوشته نميخواهد به تمام گفتهها و نوشتهها پاسخ دهد و تنها رسالتش روشن كردن چهرة يك انسان دردآشنا، يك مرجع روشن ضمير، يك فقيه جواهري و يك انسان وفادار به ارزشهاي اسلامي ـ انساني يعنی حضرت آيـت الله العظمی صانعی است. معرفي شخصيتي كه ناملايمات بسياري را ديده و خاطرات بيشماري را در سينة پردرد خود ضبط كرده و با حفظ دستاوردهاي نيم قرن تلاش علمي، با مردم زيست كرده و از درد آنها گفته است و در نهايت عاجزانه از درگاه الاهي، اصلاح امور و پيشرفت و عظمت دين و كشور را طلب ميكند و اين تنها جرم اوست! اين مجموعه در سه بخش تنظيم و تدوين شده است و از اينكه نميتوانيم از نام نويسندگان فرهيخته بعضي از مقالات، به عنوان حقوق معنوي، استفاده كنيم عذر تقصير به پيشگاه با عظمت الاهي فرود ميآوريم و آرزو ميكنيم گروههای مختلف فکری جامعه، با برخورداری از موهبت آزادی، برای سرافرازی ايران آزاد و آباد و تقويت هويت ملي کوشش کنند. ابتدا در اين مجموعه به واکاوی يك واقعه (اطلاعيهی جامعه مدرسين حوزه علميه قم بر عليه مرجعيّت حضرت آيـت الله العظمی صانعی) و تبيين رسالت مجتهدان و فقها پرداخته شده و در ضمن آن با استناد به كتاب «جامعه مدرسين حوزه علميه قم از آغاز تا اكنون»[1] به شرح حال آيـت الله العظمي صانعي ميپردازيم. بخش دوم در رابطه با واكنشهاي علمي و تحقيقاتي اهل قلم، برگرفته از سايتهاي معتبر، ميباشد و از ميان انبوه مطالب و مقالات متعدد علمي، تنها به شش مورد استناد شده است. بخش پاياني اين مجموعه نيز به واكنشهاي مراجع تقليد، علما، فضلا، گروهها و تشكلهاي سياسي اختصاص يافته است. اميدواريم و خالصانه از درگاه الاهي ميخواهيم كه آنچه نوشتهايم و انجام دادهايم مرضي رضاي او باشد و مثمر ثمر براي مردم متدين و اهل تحقيق. ربيع الاول 1431 هجري قمري اسفند 1388 شمسي علی محمدی ------------------------------- [1]. جامعه مدرسين حوزه عمليه قم از آغاز تاكنون، انتشارات مركز اسناد انقلاب اسلامي.
|