|
نخستين نگاه
(وَالَّذِينَ جَاهَدُوا فِينَا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنَا وَ إِنَّ اﷲَ لَمَعَ المُحْسِنِينَ)[1] آفرينش مظهر جلال و جمال خداوند است. هستي بخشي فقط از ناحيهي اوست و هرگز غير او توان افاضهي وجود ندارد. هر آنچه از ايجاد ظاهري و صنعت و صنوف در پيکر هستي محقّق است، نهتنها با توحيد خلقت و ربوبيّت منافات ندارد، بلکه آن هم به مثابهي فاعل امدادي و وابسته به فيض مبدأ هستي آفرين و ربّ الارباب است. خداوند سبحان با ارادهي غيبي خود، قلمرو نظام آفرينش را بر بنيادِ قواعد و اصول کلّي بنا نهاد و هر موجودي هم، اصل هستي و کمال و پرورش خود را از او بازيافت. تجلّي او در تبلور خلقت ظهور پيدا کرد و جهانِ جماد و نبات و حيوان و انسان و فرشته نيز در طريقت مستقيم و کُرنش پروردگار کريم مسير پُرشتابِ حرکت در قلمرو حکومت الاهي را طي ميکنند،[2] تا به سرمنزل مقصود و حشر و نشر لقاء حق نايل گردند. وجودِ هنر و زيبايي در آفرينش مخلوق[3] که ساختار صحنهي هستي را رقم زده است به حيات و عرصهي زندگاني فرح بخشيده و زمينهي دستيابي موجودات، به ويژه انسان را به برنامههاي حياتي و لطافتها و آرايههاي هنري فراهم نموده است. اهداف آفرينشيِ هر موجودي در اين عالم بر پايهي رعايت شئون و حقوق آنها استوار گرديد و تمام اشيا و اشخاص در جاي خود، بهرهاي مناسب را از مجموع نظام هستي دارا خواهند بود. خداوند مهربان، همهي مخلوقاتش را از فيض و موهبت خود بهرهمند ساخته است. لطف خدا در آفرينش قرين همگان است و هر مخلوقي در گيتي به فراخور شايستگي خود از کمالات سود خواهد بُرد. پديدههاي حياتي در عالم از هيچ کس بُخلي ندارد و تنها ظرفيت، توان و رتبهي وجوديِ هر موجود، تعيين کننده و اساس نزول افاضات خواهد بود. داشتن ظرفيت دريافت علمي و اهتمام و ظرافت در به کارگيري اصول و قواعد و نيز مواد و فروعات آن را، آفريدگار انسان و جهان عطا فرموده است. مواهب علمي و درجاتِ رُتبيِ خدادادي به برخي انسانها، که به تلاش و اجتهاد علمي و هم به کوشش و جهاد عملي وابسته است، از امتيازات ويژهي آنان محسوب ميشود و آن چيزي است که خداوند متعال فرموده: ﴿لاَ يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ﴾،[4] و همانگونه که حضرت امام صادق(علیه السلام) ميفرمايد: «العلم نورٌ يقذفه الله فى قلب من يشاء».[5] در طول حيات طيّبهي فقاهت و اجتهاد در ادوار مختلف، ستارگان علم و فضيلت بسيار بودند. آنان که وجود با برکتشان مايهي روشنايي و بيداري عقولِ مردمان بوده و در جايگاه خود سهم بهسزايي را در تعالي فکر و فرهنگ و انديشه و شکوفايي علوم به خود اختصاص دادند. داشتن چنين گنجينهي ارزشمند، باعث فخر و مباحات امت اسلامي است. آنان؛ هم الگويي هستند که انسان ترديدي در شکلگيري شخصيت و مرام آنان در پيروي از اهل بيت عصمت و طهارت(صلوات الله عليهم اجمعين) پيدا نميکند و هم مفتاح علوم و صاحب ايدههاي نابي هستند که امت اسلام و به خصوص اماميه در چالشهاي زمانه و ظلمتهاي جاهلانه، به واسطه آنها چراغ بهدست طي طريق ميکنند و از آن همه شناختها و بهرههاي علمي و معنوي در ترقّي ساختار جامعه گام بر ميدارند. اگر بخواهيم به ذکر نام آن بزرگواران بپردازيم، سطور به درازا خواهد کشيد، ليکن به همين کلام کوتاه بسنده ميکنيم و در نهايت، پندارمان اين است که اين لطف الاهي، هم اکنون نيز بر تارک وجود هستي اين چنين نقش بسته است که: عن أحدهما (امام باقر يا امام صادق(علیهما السلام)): «إنّ الله لم يدع الأرض بغير عالم، ولولا ذلـﻚ لم يعرف الحقّ من الباطل».[6] آيـت الله صانعي که يکي از ثمرات اين خيل بزرگ خاندان علم و فقاهت است، با برخورداري از مواهب خدادادي، با تلاش خود، سعي در حفظ و حراست از اين مقام والا نمودند. از تطهير قلب آغاز و به مرحلهي کسب و دريافت نايل آمدند. طلب علم و دانش علوم اهل بيت(علیهم السلام) را با سعي و کوشش فراوان همواره ادامه دادند و با عشق و علاقه و تلاش بيوقفه در تحصيل، در 24سالگي به درجهي اجتهاد نايل شدند و تسلّط خود را در شناخت روايات و درايـة الحديث، فقه و اصول و... بهدست آوردند. از ويژگيهاي استاد معظّم و گرانمايه، ترسيم روش موفقيتآميز يک زندگي، بر اساس دين و دانش بوده است. باور به قداست علم و دانش و اهميت و جديّت در مطالعه و تحقيق در دوران تحصيل از نقاط بارز اخلاق علمي ايشان بود، همان طور که اکنون نيز چنين است. او در سايهي اين باورهاي پُر برکت به سختيها و محروميتها تن داد و توانست در خدمت علوم اهل بيت(علیهم السلام) و ارزشهاي بلند الاهي و معنوي قرار گيرد و مردم و حوزههاي علمي را از ثمراتش بهرهمند گرداند. استفادهی دقيق و عميق و امعان نظر خاصِ استاد معظّم از منابع و متون اسلامي موجب گرديد تا برخي از مطالب و موضوعات ديني که حکم آنها در ادوار مختلف با ادعاي شهرت و اجماع و... از مسلّمات فقهي به حساب آمده بودند به ترازوي نقد کشيده و دريچهي جديدي در برداشت و تحليل محتواي ديني و فقهي به روي اهل فن گشوده شود. البته عرضهي اين محتوا علاوه بر جايگاه شامخ علمي، جسارت و تحمّل برخي محدوديتها و رنج برخي تنگنظريها را نيز بهدنبال خواهد داشت. به هر روي، فقيه نوانديش سهم چشمگيري در تکامل فقاهت در حوزههاي علميه دارند و بر اين مطلب مُهر انکار نتوان وارد نمود. روشهاي معظّمله در اجتهاد بيانگر فقاهت بسيار قوي ايشان است. استخدام صحيح و کامل کليه عوامل، منابع و مواد و تطبيق تحقيقات و تتبّع گسترده خويش بر آن منابع، توجّه و در نظر گرفتن آرا و کتب علماي سلف بدون آنکه خويشتن را ملزم به اطاعت بيچون و چرا از آنها نمايند، مدّنظر قرار دادن عرفيّات با پرهيز از عوامزدگي و از همه مهمتر، توجّه به عرفيّات متشرّعين و مصالح عاليهي شريعت، بيآنکه گرفتار جوّ زدگي و خواستههاي افراد و مقتضيات موجود باشند و... از خصوصيات و ويژگيهاي اجتهاديِ فقيه نوانديش است. از اين رو، از مقولهي درسهاي اين مرجع عاليقدر ميتوان گفت که: ضرورتِ تحوّل در اصول و مباني اجتهادي امري اجتناب ناپذير است و اين همان است که حضرت امام خميني فرمودند: «اجتهاد مصطلح در حوزهها کافي نميباشد».[7] بلکه، مؤلّفهها و شرايطي ديگر، علاوه بر شرايط عمومي اجتهاد را ميتوان براي فقيه برشمرد که اهم آنها عبارتند از: * شناخت زمان و مکان؛ بنابراين، راه تکاملي شيوههاي اجتهاد را نبايد به ايستايي بدل کرد، بلکه راه و باب اجتهاد هميشه مفتوح است و همواره بايد نظرات فقهي و اجتهادي آزادانه عرضه شود و نه تنها کسي حق جلوگيري از آن را ندارد، بلکه بايد در فراهم آوردنِ فضايي پژوهشي و تحقيقيِ دربارهي مسايل و موضوعات جديد که فرآيند شکلدهي به زندگي بشر امروزي را بهوجود ميآوردند، کوشا باشد. شخصيت اين نوشتار در طول حيات علمي خود، که محصول آراي استنباطات فقهي و علمي ايشان در اين کوتاه سخن اشاره گرديد، وجههي همّت خويش را در ظرفيت بخشي به فقه و پاسخگويي به نيازها و مقتضيات جامعه اسلامي و انساني مصروف داشتند و در اين راه از تلاطم موانع و سوانح نيز عبور کردند تا متن پيام الاهي را از دل سخنان گوهربار ائمهی معصومين(علیهم السلام) و معارف ديني دريافت نمايند. ميتوان گفت: آنچه را به عينَيْنِ باطن و ظاهر از اين فقيه بزرگوار يافتيم، در اين کلام جمع است: او دل باختهي «طرح و دريافت ايده» از متن اسلام و کلمات ائمه هُدي(علیهم السلام) و ابلاغ آن به نوع بشر است. (متّع الله لنا وللمسلمين و لجميع الناس بطول بقائه)در اين کتاب بهطور خلاصه به ابعاد گوناگون شخصيت علمي، معنوي و مبارزاتي حضرت آيـت الله صانعي پرداخته شده است. شرح همه جانبهي زندگي اين فقيه نوانديش را، بايد در نوشتاري مطوّل و فرصتي مفصّل سپرد تا زوايا و دقايق بديع فکري و حيات علمي و فقهي آن بزرگوار براي دوستداران و اهل فن آشکار گردد. مجموعهي حاضر که بازگوکنندهي گوشهاي از ويژگيها، رنجها و تلاشهايِ سلوک علمي و اجتماعي حضرت آيـت الله صانعي ميباشد، بر اساس واقعيتهاي ارائه شده در اسناد موجود و همچنين گفتارها، حکايات و خاطراتِ معظّمله و برخي از بزرگاني است که توانستهايم از محضرشان و يا از آثار آنان در جهت شناخت هر چه بيشتر سير زندگاني اين فقيه بهره ببريم. اگر چه شخصيتهايي هستند (اعم از همدورهايها، شاگردان ايشان و...) که بيانات و سخنان ارزشمند و قابل استفادهاي مطرح کردند و ما به جهات ملاحظاتي از ذکر نام و گفتارشان خودداري نموديم. دراين نوشتار سعي شده است به دور از حبّ و بغض، افراط و تفريط و سخن به گزافهگويي، مطالب به شکل متنوع و گوناگون تقديم شود تا خوانندگان محترم از هر صنف و طبقهاي از موضوعاتِ فصول دهگانهي آن بهرهمند گردند. در پايان، از همهي فضلا، شاگردان و دوستاني که ما را در تهيّه، تنظيم و تدوين مقدّمات امر کتاب و متون آن راهنما و مشوّق بودند و در اين راه همکاري کردند؛ تشکّر و قدرداني ميکنيم، بهخصوص از زحمات اساتيد محترمي که با روي گشاده هيأت گفتگو را پذيرا شدند، ضمن آرزوي توفيق و سلامتي براي آنان، از خداوند سبحان پاداش زحماتشان را مسئلت داريم.
|