|
5) احترام به کودکان
پنجم: يکي ديگر از عوامل رعايت حقوق کودکان، احترام و برخورد صحيح با آنان است. من برای اینکه دِین خود را ادا کرده و خودم به این سفارش عمل کرده باشم تنها به یکی دو نمونه از احترام پیامبر اسلام (ص) به کودکان اشاره میکنم با ذکر این نکته که، دنيا بداند كه اسلام براى خردسالان و کودکان اهميت به سزایی قائل است و نسل بشر را با هر سنّي که باشند، قابل احترام ميداند. پيامبر اسلام(ص) ، كه پيامبر رحمت، عدالت و انسانيت است، در خطبه شعبانيه سخن زيبايى دارند: « وَقِّروا كِباركم و ارحموُا صِغاركم »[1]، یعنی: بزرگسالان را بزرگ دارید و به کودکان خود با رحمت و شفقت برخورد کنید. در يكى از دعاهاى ماه رمضان نيز، كلام بليغ و بزرگى وجود دارد كه من معتقدم آن را بايد با خط زيبا بر بالاى ساختمان سازمان ملل حك كنند، دعايى مخصوص شيعيان است که در ماه مبارک رمضان خوانده می شود. ولى بُعد جهانى دارد و همه انسانها را مورد خطاب قرار ميدهد. امام و پيشواى مظلوم شيعه در اين دعا از خداوند ميخواهد كه: « اللَّهم أَغنِ كُلَّ فَقير » ، خدايا ! هر نيازمندى را بىنياز كن، هر فقيرى را غنى ساز. اين دعا نه تنها مخصوص مسلمان شيعه يا خدا پرستان است، بلكه پرتو آن همه انسانها را در برمىگيرد. یا میفرماید: « اللّهُمَّ فُكَّ كُلَّ اَسير » ، خدايا ! هركس گرفتار زندان و اسارت است او را آزاد كن، خدايا، هر گرسنهاى را سير كن. امام شيعه در اين دعا مشى ديگرى را هم ميآموزد و آن اينکه به پيشينيان خود که در ميان ما نيستند، احترام بگذاريد، آنها را فراموش نكنيد و به ياد آنها باشيد؛ چون ما معتقديم كه هر چه داريم از پيشينيان به ارث رسيده و ما امروز بر روى اقيانوسى از علم و دانش آنها تكيه زدهايم. اصولاً همة علوم بشرى مرهون انسانهاى گذشته است. در اين دعا آمده است: « اللَّهم أدخِل على أَهل القُبور السـرُور »[2]، خدايا ! همه آنـها كه از دنيا رفـتهاند ـ مسـلمان يا غيرمسـلمان فرقى نمىكند ـ خوشحال و مسرورشان كن! خدايا ! زمينهاى فراهم كن كه همة مردگان خوشحال شوند. اين نگاه دينى به ما ميآموزد كه به نوع انسانها، و از جمله آنها كودكان احترام بگذاريم. امام صادق(ع) رحم و شفقت به كودكان و احترام به بزرگان را يك ارزش ميداند و اساساً علاقه به كودك را يكی از عوامل و موجبات رحم خدا به پدر آن کودک اعلام ميكند.[3] شما اگر ميخواهيد با جهانبينى ما بيشتر آشنا شويد، بر روى سيرة پيامبر اسلام (ص) و فرهنگ مردم عصر جاهليت بيشتر مطالعه كنيد و آن وقت پس از این مقایسه، خود، به این نتیجه خواهید رسید که ارزشهای دینی ما چه نگرشی دربارة کودکان دارد. پيامبر (ص) ، در دورة غربت انسانيّت و زنده به گور كردن فرزندان دختر، هميشه فرزندان دخترش ـ به ویژه زهرا3 ـ را ميبوسيد، به حدى كه گاهى مورد اعتراض هم واقع ميشد كه چرا اينقدر آنها را ميبوسد! [4] در آن عصر، بعضیها به پيامبر اسلام ميگفتند: ما ده بچه داريم و تاكنون هيچ كدام از آنها را نبوسيدهايم! پبامبر(ص) هم ميفرمود: چنین پدری از اهل آتش است؛ و در جای دیگر فرمود: کسی که کودک را مورد رحمت قرار ندهد، مورد رحمت الهی واقع نمیشود.[5] در تاريخ آمده كه وقتى پيامبر(ص) به سجده ميرفت، امام حسين(ع) كه كودك خردسالى بود، بر پشت ايشان مينشست و آن حضرت هنگام بلند شدن از سجده، حسين(ع) را ميگرفت روي زمين ميگذاشت و دوباره که به سجده ميرفت حسين(ع) مجدداً روي پشت پيامبر (ص) سوار ميشد. پس از پايان نماز، فردي يهودي که ناظر اين ماجرا بود با تعجب گفت: چقدر شما با کودکان مهربانيد و صبوري ميکنيد! ما که حاضر نيستيم لحظهاي با کودک خود اينگونه برخورد کنيم.[6] اين چند موردِ مشت نمونه خروار، جزء مباحث تربيتى اسلام در باره احترام به کودک است كه بايد به آن توجه شود. -------------------------------------------------------------------------------- [1]. وسائل الشیعه، ج 10، ص 313، باب 18، باب تأکد الاستحباب الاجتهاد ... ، ح 20. [2]. بحار الانوار، ج95، ص120، باب 72، باب الأعمال و الأدعیة مطلق لیالی شهر رمضان ... ، ح4. [3]. « قَالَ الصَّادِقُ (ع) إِنَّ اﷲَ عَزَّ وَ جَلَّ لَيَرْحَمُ الرَّجُلَ لِشِدَّةِ حُبِّهِ لِوَلَدِهِ » . ( من لايحضره الفقيه،ج3، ص482، ش4695؛ بحارالانوار، ج101، ص 91، ح 9 ) . [4]. بحارالانوار، ج43، ص42، ذیل حدیث42. .[5] « عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع) قَالَ: جَاءَ رَجُلٌ إِلَى النَّبِيِّ (ص) فَقَالَ مَا قَبَّلْتُ صَبِيّاً لِي قَطُّ فَلَمَّا وَلَّى قَالَ رَسُولُ اﷲِ (ص) هَذَا رَجُلٌ عِنْدِي أَنَّهُ مِنْ أَهْلِ النَّار »؛ « كَانَ رَسُولُ اﷲِ (ص) يُقَبِّلُ الْحَسَنَ وَ الْحسَيْنَ (ع) فَقَالَ الْأَقْرَعُ بْنُ حَابِسٍ إِنَّ لِي عَشَرَةً مِنَ الْوَلَدِ مَا قَبَّلْتُ أَحَداً مِنْـهُمْ فَقَالَ رَسُولُ اﷲِ (ص) مَنْ لَا يَرْحَمْ لَا يُرْحَمْ » . ( وسائل الشیعه، ج21، ص 485، ح 4 ـ 5 ) . [6]. بحار الانوار، ج 43، ص 296، ذيل حديث 57 .
|