|
دسته دوم: منع ارث مشرك از مسلمان
در اين زمينه به دو روايت استدلال مى شود: 1. وباسناده، عن زرعة، عن سماعة، عن أبى عبدالله(عليه السلام)، قال: سألته عن المسلم، هل يرث المشرك؟ قال: نعم، فأما المشرك فلا يرث المسلم؛[1] سماعه گويد از امام صادق(عليه السلام) پرسيدم آيا مرد مسلمان از مشرك ارث مى برد؟ فرمود: بلى، ولى مشرك از مسلمان ارث نمى برد. 2. ورواه الشيخ باسناده، عن يونس، عن زرعة، عن سماعة، عن ابى عبدالله(عليه السلام)قال: سألت ابا عبدالله(عليه السلام) عن الرجل المسلم هل يرث المشرك؟ قال: نعم، ولايرث المشرك المسلم؛[2] سماعه گويد از امام صادق(عليه السلام) پرسيدم آيا مرد مسلمان از مشرك ارث مى برد؟ فرمود: بلى، ولى مشرك از مسلمان ارث نمى برد. درباره اين روايت ها به دو نكته بايد توجه كرد: 1. اين دو روايت بر حسب ظاهر اگر نگوييم قطعاً، يك روايت اند زيرا سؤال كننده، پاسخ دهنده و مضمون يكى است و اختلاف اندك دو مضمون ضررى به وحدت نمى رساند. 2. اين روايت ها نيز همچون دسته نخست اختصاص به مشركان مقصر دارد كه از روى علم و عمد و تقصير به شرك رو آورده اند و شامل شرك برخاسته از غفلت و قصور نمى شود. خداوند در قرآن مى فرمايد: (إِنَّمَا الْمُشْرِكُونَ نَجَسٌ)؛[3] همانا مشركان نجس و پليدند. و چون «المشركون» جمع با الف و لام است دلالت دارد بر اينكه هر جا شرك هست نجاست و خباثت روحى نيز هست و روشن است كه اين خباثت روحى و پليدى را نمى توان به افراد غافل و قاصر نسبت داد. هم چنان كه غفلت مانع از كيفر و عقوبت مى گردد، مانع از اسباب موجب آن نيز مى شود. بنابراين دعواى عموم از اين روايت ها نمى توان داشت. -------------------------------------------------------------------------------- [1] . همان، ص 13، ح 5. [2] . همان، ذيل ح 5. [3] . سوره توبه، آيه 28.
|