|
عقيقه
(س 1153) عقيقه كردن گوسفند، چه حكمى دارد؟ و وظيفه پدر و مادر و ديگران چيست؟ خلاصه اى از ويژگيهاى آن را بيان فرماييد. ج ـ عقيقه كردن براى فرزند مستحب و بر او تأكيد شده، تا جايى كه حتّى اگر انسان در پيرى و كبر سن متوجه شود كه برايش عقيقه نشده، شخص براى خودش مى تواند عقيقه نمايد؛ و آنچه كه عقيقه با آن انجام مى گيرد، اصل ذبح نمودن گوسفند است. پدر و مادر نبايد از گوشت آن بخورند و خوردنش براى آنها مكروه است، بلكه هيچ يك از نانخورهاى پدر هم نبايد بخورند، و دعاى عقيقه هم بايد خوانده شود و گوشت آن را بايد به مؤمنين داد. 18/6/71 (س 1154) حضرت عالى شرحى در مورد عقيقه مرقوم كرده ايد. آيا مدرك مستندى كه دالّ بر ثواب داشتن آن باشد، از طرف معصوم(عليه السلام)بيان گرديده است يا نه؟ و آيا مى توان براى ميّت عقيقه كرد يا نه؟ و گوسفند قربانى عقيقه، چه شرايطى بايد داشته باشد؟ ج ـ روايات متعدّدى براى استحباب عقيقه دلالت دارد، مثل اين روايت كه از محمد بن مارد نقل شده است: «سألته عن العقيقه. فقال: شاة أو بقرة أو بُدنة، ثم يُسمّى ويحلق رأس المولود يوم السابع و يتصدّق بوزن شعره ذهباً او فضّة، فان كان ذكراً عقّ عنه ذكراً وان كان الانثى عقّ عنها»؛[1] از امام صادق(عليه السلام) در باره عقيقه سؤال كردم حضرت فرمود: گوسفند يا گاو و يا شتر است. سپس فرزند، نامگذارى مى شود و سرش تراشيده مى شود و به وزن موهايش طلا يا نقره در روز هفتم صدقه مى دهند. اگر پسر است، گوسفند يا گاو و يا شتر نَر عقيقه مى كنند، و اگر دختر است، گوسفند يا گاو و يا شتر مادّه» و عقيقه كردن براى افراد زنده و بچّه اى كه بعد از ظهر روز هفتم بميرد، مستحبّ است، به دلالت اين روايت كه از ادريس بن عبدالله نقل شده است: «سألته عن مولود يولد فيموت يوم السابع يعق عنه؟ قال: ان كان مات قبل الظهر لم يعق عنه و إن كان مات بعدالظهر عقّ عنه؛[2] از امام صادق(عليه السلام)از مولودى كه متولّد مى شود و در روز هفتم مى ميرد، سؤال كردم كه آيا عقيقه براى او مى شود؟ حضرت فرمود: اگر قبل از ظهر روز هفتم بميرد، عقيقه نمى خواهد، و اگر بعد از ظهر روز هفتم بميرد، عقيقه براى او بلامانع است، و مستحبّ است كه شروط اضحيه و قربانى در او جمع باشد. 8/6/79 (س 1155) آيا والدين مى توانند از گوشت عقيقه فرزندشان بخورند؟ ج ـ مادر، بلكه پدر، نبايد بخورند و كراهت دارد و براى مادر، كراهت شديدتر دارد. (س 1156) دعاى عقيقه را بيان فرماييد. ج ـ در وقت كشتن گوسفند عقيقه ـ همان گونه كه در موثقه عمّار از حضرت امام صادق(عليه السلام) نقل شده ـ اين دعا را بخواند: «يا قَومِ اِنّي بَرِىءٌ مِمّا تُشْرِكُونْ اِنّي وَجَّهْتُ وَجْهيَ لِلَّذي فَطَرَالسَّمواتِ وَالاْرْضَ حَنيفاً مُسْلِماً وَ ما اَنَا مِنَ الْمُشرِكينَ اِنَّ صَلاتِي وَ نُسُكي وَمَحْيايَ وَمَماتي لِلّه رَبِّ العالَمينَ لا شَريكَ لَهُ وَبِذلِكَ اُمِرْتُ وَ اَنَا مِنَ الْمُسْلِمينَ اَللّهُمَّ مِنْكَ وَ لَكَ بِسْمِ اللهِ وَ بِاللهِ وَ اللهُ اَكْبَرُ اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّد وَ آلِ مُحمَّد وَ تَقَبَّلْ مِنْ فلان بن فلان»[3] و به جاى آن، نام فرزند را ببرد. و در حديث ديگر فرمود كه اين دعا را بخواند: «بِسْمِ اللهِ وَبِاللهِ اللّهُمَّ عَقيْقَةٌ عَنْ فُلان (و نام فرزند را بگويد) لَحْمُها بِلَحْمِهِ وَ دَمُها بِدَمِهِ وَ عَظْمُها بِعَظْمِهِ اَللّهُمَّ اجْعَلْها وِقاءً لاِلِ مُحَمَّد(صلى الله عليه وآله)»[4]، سپس آن را بكشد. (س 1157) شخصى گوسفندى را عقيقه نموده و دعاى آن را نخوانده است، آيا كفايت از عقيقه مى نمايد؟ ج ـ گوسفند عقيقه يا قربانى هرگاه دعايش را نخوانند، ضرر ندارد؛ امّا خواندنش بهتر است. (س 1158) چگونگى مصرف گوشت عقيقه را بيان فرماييد. اينكه بعضى مى گويند استخوانها و پوست آن را بايد در كيسه كرد و دفن نمود، آيا اين گونه كارها موجب تضييع مال و حرام نيست؟ ج ـ گوسفند عقيقه را كه ذبح كردند، كفايت مى كند، چه گوشتش را بپزند و به مؤمنين بدهند، و چه نپخته بين آنان تقسيم كنند، و حتّى مى توان براى مجالس عزادارى و يا غير آن مصرف نمود، و مستحب است كه يك ران آن را به قابله بدهند، و بهتر آن است كه استخوان را پيش از پختن نشكنند؛ و امّا قرار دادن استخوان يا پوست آن در كيسه و دفن كردن زير خاك، دليل موجّهى ندارد و تضييع مال و حرام است، بلكه خود دفن استخوان به قصد استحباب، مشكل است. (س 1159) آيا قربانى كردن گوسفند در هنگام خريد وسايل نو، از جمله ماشين جديد ريشه فقهى يا شرعى دارد و يا در آيات و احاديث چنين كارى سفارش شده است؟ ج ـ كشتن گوسفند و ذبح آن براى اين گونه امور كه به فال نيك زده مى شود ـ گرچه خود مورد روايت و حديث نبوده؛ ليكن ريشه آن در اسلام و روايات اهل بيت(عليهم السلام) وجود دارد همانند قربانى و عقيقه ـ مانعى ندارد، مخصوصاً اگر گوشت آن بين افراد تقسيم شود كه برّ و خير و احسان مى باشد. -------------------------------------------------------------------------------- [1]. من لا يحضره الفقيه: 3، باب 149، حديث 6. [2]. همان، باب 149، حديث 13. [3]. وسائل الشيعة 15: 154، باب 46، حديث 2 . [4]. همان، حديث 1.
|