|
فصل دوم: وقوف در عرفات
فصل دوم: وقوف در عرفات (1) (مسئله 714 ) واجب است شخص مُحرم به احرام حج، ظهر روز عرفه (نهم ذى الحجّه) در عرفات باشد و در آنجا نيّت وقوف كند؛ و آن ركنى است از اركان حج كه اگر عمداً آن را ترك كند، حجّش باطل است. (مسئله 715 ) عرفات، سرزمينى است در خارج از حرم و حدود آن با علامتهايى مشخص شده است، و معتبر است؛ چون از جهت تاريخى حساب شده و گفته مردم آنجاهاست. و حدودى كه براى صحراى عرفات معيّن شده عبارت اند از: «ثويّه» و «نَمِرَة» و «ذى المجاز» و «مازمين»، كه خود اينها خارج از موقف و عرفات هستند و وقوف در آنها كافى نيست. (مسئله 716 ) مقصود از وقوف، توقف كردن و بودن در آن مكان است به قصد قربت و براى رضاى خدا، خواه سواره باشد يا پياده، نشسته باشد يا خوابيده يا در حال حركت، به هر صورت باشد كافى است؛ ولى اگر در تمام مدّت، يعنى از ظهر شرعى تا غروب آفتاب[1] بيهوش و يا خواب باشد، بدون آنكه قبلاً قصد وقوف كرده باشد، وقوف او باطل است. (مسئله 717 ) كوهى به نام «جبل الرّحمة» در صحراى عرفات است كه موقف است، و جزء عرفات مى باشد، ولى وقوف روى آن كوه مكروه است؛ و ثواب وقوف بر آن كم مى شود گرچه مجزى است، مگر به خاطر ضرورت و كثرت جمعيت كه در آن صورت مكروه نمى باشد. (مسئله 718 ) به تأخير انداختن وقوف در عرفات از اول ظهر، اگر مدّت آن كم باشد؛ مثلا به مقدار خواندن نماز ظهر و عصر كه بين آنها جمع كند، عدم حرمت بعيد نيست، ولى احتياط آن است كه به تأخير نيندازد. (مسئله 719 ) احتياط واجب آن است كه از زوال روز نهم (ظهر شرعى) تا غروب آفتاب[2] در عرفات باشد، پس جايز نيست تأخير بيندازد و در وقت عصر بيايد و وقوف كند؛ و در مجموع، بودن بعد از ظهر تا غروب آفتاب گرچه واجب است، ليكن تمام آن ركن نيست كه حج با ترك آن باطل شود. پس اگر مقدار كمى توقّف كند و برود يا طرف عصر بيايد و توقّف كند، حجّ او صحيح است، اگر چه توقّف نكردن از روى عمد و علم باشد. پس اگر اصلاً به عرفات نرود، ركن را ترك كرده است. (مسئله 720 ) آنچه در وقوف ركن است مسماى وقوف است، به اين معنا كه گفته شود قدرى در عرفات بوده هر چند خيلى كم باشد، پس اگر هيچ جزئى از زوال تا غروب را عمداً و علماً در عرفات نباشد، ركن را ترك كرده است و حجّش باطل است و براى او وقوف در شب عيد كه وقوف اضطرارى عرفات است، كافى نيست. (مسئله 721 ) اگر كسى عمداً پيش از غروب شرعى از حدود عرفات بيرون رود و پس از آن پشيمان شود و برگردد و تا غروب توقّف كند، بنا بر اقوى، چيزى بر او نيست، و حجّ او صحيح است، ليكن احتياط مستحب در دادن يك شتر كفّاره است؛ همچنين اگر بدون آنكه از كار خود پشيمان شود، براى حاجتى برگردد، ليكن بعد از رسيدن به حدود عرفات با قصد قربت توقّف كند، چيزى بر او نيست؛ ولى اگر برنگشت، بايد يك شتر كفّاره بدهد و در صورت عدم تمكّن براى قربانى، هجده روز روزه بگيرد، و احتياط مستحب، اتيان روزه است، متوالياً (پشت سر هم). (مسئله 722 ) اگر كسى سهواً يا جهلاً از عرفات كوچ كرد و بيرون رفت، پس اگر قبل از غروب يادش آمد، بايد مراجعت كند، پس اگر مراجعت نكند گناهكار است، ليكن كفّاره ندارد، بنا بر اقوى، گرچه احوط است؛ و اگر يادش نيامد، چيزى بر او نيست. (مسئله 723 ) كسى كه به علّت فراموشى يا دير رسيدن به مكّه يا اشتباه در عدد روزهاى ماه يا ندانستن محلّ وقوف يا عذرهاى موجه ديگر، وقوف اختيارى در عرفات را درك نكرده، در اين صورت بايد مقدارى از شب عيد را ـ هر چند اندك باشد ـ در عرفات به سر برد و قصد وقوف كند؛ و اين وقوف، وقوفِ اضطرارى در عرفات است و اگر عمداً آن را ترك كند، حجش باطل است. (مسئله 724 ) اگر كسى به واسطه فراموشى يا غفلت يا عذر ديگرى وقوف اختيارى و اضطرارى در عرفات را ترك كند، اگر وقوف اختيارى در مشعر را درك كند، براى صحيح بودن حجّ او كفايت مى كند. ******* (1) عرفات سرزمين و منطقه وسيعى است كه حجاج در روز نهم ذى حجّه در اين محل وقوف مى كنند و اهميت عرفه تا جايى است كه در روايت آمده «الحجُّ عرفة»[3] و در وجه نامگذارى اين منطقه به عرفات نكاتى را بيان كرده اند: (1) عرفات از آن جهت به اين نام شناخته شد كه مردم در آنجا به گناهان خود اعتراف مى كنند. معاويه بن عمّار: «سألت أبا عبداللّه(عليه السلام) عن عرفات: لم سمّيت عرفات؟ فقال: انّ جبرئيل(عليه السلام) خرج بابراهيم صلوات اللّه عليه يوم عرفة، فلمّا زالت الشمس قال له جبرئيل يا ابراهيم، اعترف بذنبك واعرف مناسكك، فسمّيت عرفات، لقول جبرئيل: اعترف، فاعترف»[4]. معاوية بن عمار از امام صادق(عليه السلام) در باره علت نامگذارى عرفات سؤال كرد، حضرت فرمود: جبرئيل در ظهر عرفه از ابراهيم پرسيد: اي ابراهيم! به گناهان خود اعتراف كن و مناسك را بشناس و عرفات را به خاطر اين سخن جبرئيل كه گفت «اعترف» عرفات ناميدند. (2) وقتى جبرئيل مراسم حج را به حضرت آدم(عليه السلام) يا ابراهيم(عليه السلام) آموخت، در پايان به او گفت «عَرَفْتَ» آيا شناختى؟ (مجمع البحرين، 1/ 295). (3) وقيل: «انها سمّيت بذلك لأنّ أدم و حواء اجتمعا فيها فتعارفا بعد ان كان افترقا». و گفته شده كه علت خواندن عرفات به اين است كه آدم و حوا در اين منطقه يـكديـگر را شناختند و بازيافتند. -------------------------------------------------------------------------------- [1]. مختار در مغرب كفايت استتار قرص است نه رفتن سرخى مشرق. [2]. مراد از غروب در اينجا و ساير موارد همان طور كه گذشت استتار قرص است، نه رفتن سرخى مشرق. [3]. مستدرك الوسائل 10:34. [4]. المحاسن 2:336 (مع اختلاف يسير)، الفقيه 2:196، علل الشرائع 2:436، مستدرك الوسائل 10:26.
|