Loading...
error_text
پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی صانعی :: اخبار
اندازه قلم
۱  ۲  ۳ 
بارگزاری مجدد   
پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی صانعی :: به مناسبت سالگرد رحلت حضرت آیت الله العظمی صافی گلپایگانی(ره)
سخنان حجت الاسلام و المسلمین حاج شیخ فخرالدین صانعی به مناسبت سالگرد رحلت حضرت آیت الله العظمی صافی گلپایگانی(ره) خاطره‌ای را از سیره عملی حضرت آیت الله العظمی صافی گلپایگانی(ره)
بسم الله الرحمن الرحیم و به تبارک و تعالی نستعین
به مناسبت سالگرد رحلت حضرت آیت الله العظمی صافی گلپایگانی(ره)، خاطره‌ای را از سیره عملی ایشان نقل می‌کنم که در متن آن، والد استاد هم قرار داشتند. قبلاً هم عرض کرده‌ام که در بحث انتخاب فقهای شورای نگهبان، حضرت امام(ره) با توجه به این‌که قائل بودند همه دیدگاه‌ها و نظرات باید در اداره امور جامعه، رعایت شود، از یک طرف، شاگرد خودشان را در شورای نگهبان، قرار دادند و از یک طرف، از حوزه قم و فقه سنتی، حضرت آقای صافی را برگزیدند که هم شاگرد مبرّز حضرت آقای بروجردی بودند و هم با حضرت آیت الله العظمی گلپایگانی، ارتباط داشتند و جزء هیأت استفتای ایشان بودند و از یک جهت هم مروّج اندیشه‌های این دو بزرگوار، محسوب می‌شدند. حضرت امام می‌خواستند از نگاه سنتی حوزه هم، در احکام شریعت و تطابق مصوّبات مجلس با آن، استفاده کنند. اکنون که برخی از مجلدات آن مذاکرات، منتشر شده، نشان می‌دهد که اکثر این مباحث هم، جدا از بحث‌هایی که با حقوقدانان، صورت گرفته، از حیث فقهی، بین این دو بزرگوار - یعنی والد استاد و حضرت آقای صافی-، صورت گرفته که این هم ناشی از بزرگواری ایشان بوده که به آنچه والد استاد به‌رغم سن کمتری که نسبت به ایشان داشته‌اند و از حیث سِنی هم به نحوی، شاگرد ایشان محسوب می‌شده‌اند، عنایت می‌نموده‌اند. بارها هم والد استاد می‌فرمودند که وقتی من صحبتی می‌کردم، ایشان می‌فرمود الآن درباره مطلبی که می‌فرمایید، حضور ذهن ندارم، لذا سند آنچه را می‌فرمایید، بیاورید و در جلسه بعد هم بحث می‌شد. این وضعیت شورای نگهبان بود که به شکل ساده‌ای اداره می‌شد. به یاد دارم که محل شورا ساختمانی بود که ظاهراً کاخ علی‌رضا پهلوی بود و در طبقه زیرزمین، یکی- دو نفر مشغول کار بودند و البته مدتی هم آبدارچی نداشت و والد استاد یکی از کسانی را که در نزدیکی خانه خواهرشان، کارگری و به باغ برخی از بازاریان، رسیدگی می‌کرد، برای این کار به شورای نگهبان آورد. کل تشکیلات شورای نگهبان به همین مقدار- با سه یا چهار نفر-، بسنده شده بود و تشکیلاتی آن‌چنانی نداشت، اما در مباحثی که مطرح می‌شد، علمیت لحاظ شده بود و از حوزه علمیه قم، آقایان دیگری در این شورا حضور داشتند.

لطف، بزرگواری و صفای نفس ایشان در آنجا حاکم بود و در مقابل حرف علمی، نگاهشان از بالا به پایین نبود، بلکه اگر وجهی در مبحث علمی می‌دیدند، دقت می‌فرمودند و بزرگ آن جمع هم ایشان بودند. 
دو خاطره‌ای که نقل می‌کنم، مربوط به دورانی است که هر دو بزرگوار از قدرت، کنار بودند و قدرت رسمی نداشتند، بلکه دارای مقام حوزوی مرجعیت، بودند. 
در بحث فرزندخواندگی که از طرف والد استاد، مطرح شد، هجمه‌ها فزونی یافت و دو نوع نگاه در حوزه، شکل گرفت؛ یک نوع نگاه، نگاهی بود که حضرت آقای فاضل داشتند و طبق نقل آقای دکتر باهر – که خود در آنجا حاضر بوده‌اند- زمانی که برای کوبیدن این نظریه، به حضور ایشان رفته بودند، ایشان فرموده بود که آقای صانعی، فردی ملاست و بی مبنا سخنی نمی‌گوید. آقای دکتر باهر می‌فرمودند که من هم به آقای فاضل گفتم که این فتوا، بسیاری از مشکلات روانی در جامعه را حل می‌کند و از نظر مسائل روانی هم توضیح دادم و حضرت آقای فاضل هم از این نظریه، استقبال کردند. 
همین نگاه را حضرت آقای صافی هم داشتند. به یاد دارم که ایشان با والد استاد تماس گرفتند و گفتند: چنین مسأله‌ای را شنیده‌ام و اکنون می‌خواهم مبنایتان را در این فتوا بدانم. برایشان هم سؤال بود که مبنای والد استاد در این فتوا چیست. والد استاد که در حیاط منزل بودند، پاسخ ایشان را دادند و باب حرج را یادآور شدند و مثالی هم زدند که شما هم در فلان مسأله در شورای نگهبان، به حرج، تمسک کردید و ما هم با تمسک به آن در این مسأله، چنین فتوایی داده‌ایم. فارغ از این‌که حضرت آقای صافی، نظر والد استاد را پذیرفتند یا نه، نکته مهم آن بود که ایشان تماس گرفتند تا دلیل فتوا را بپرسند. 
در مقابل، عملی شکل گرفت که طبق آن، برخی از آقایان در جایی، جمع شدند و شروع به نوشتن مطالبی و انتشار آن در سراسر حوزه‌های علمیه به عنوان رد این نظریه کردند، اما ردیه بر این نظریه نبود، بلکه بیشتر حالت مقابله و هوچی‌گری داشت. بعدها نیز برخی از همان آقایان، بر همین مبنا نظرشان قرار گرفت و نظرشان به شخصیت والد استاد هم تغییر کرد و حتی امروزه، بسیار روشنفکر دینی شده اند. این هم یک نوع برخورد بود که در بیت یکی از آقایان، اتفاق افتاد و می‌توان تفاوت را در نوع برخوردها نظاره‌گر بود. یکی حضرت آقای صافی با آن پیشینه غیرقابل انکار علمی بود که تماس گرفتند و پرسیدند تا دلیل فتوا را بدانند؛ چون می‌دانستند که والد استاد بدون دلیل، نظری نمی‌دهند. یک‌سری هم بدون آن‌که جویا شوند، جلسه تشکیل می‌دادند و شب‌نامه نوشته و منتشر می‌کردند. این نگاهی است که وجود دارد و به شخصیت خود افراد بر می‌گردد.

مسأله‌ای که در سال 88 اتفاق افتاد و شاید در جایی نقل نکرده باشم، این است که در آن سال و در میانه درگیری‌ها و اتفاقات و در فضایی که حق و باطل به هم در آمیخته بود و از دین برای ترویج قدرت، استفاده ابزاری می‌شد، آن اطلاعیه کذایی هم صادر شده بود و بعد از آن اطلاعیه، در یک روز جمعه، گروه‌هایی که در قم حضور داشتند، بیانیه دادند که بعد از نماز جمعه، قصد حمله به دفتر والد استاد را داریم تا آنجا را ببندیم. عموی بنده که در خبرها از این قصد، مطلع شده بود، بی آن‌که به ما اطلاع دهد، صبح زود به دفتر حضرت آقای صافی رفته بودند. والد استاد به این‌گونه مزاحمتها اهمیتی نمی‌دادند و خود را به دست خدا می‌سپردند، ولی مرحوم عموی ما بی آن‌که به ما اطلاعی دهند و کسی را آگاه کنند، صبح زود از تهران به قم می‌آیند و حدود ساعت هفت صبح به خدمت آقای صافی می‌رسند. ایشان از قبل هم با حضرت آقای صافی، آشنا بودند. بعدها خودشان می‌گفتند که من راهی جز مراجعه به ایشان ندیدم و کسی را جز ایشان نیافتم که بتواند کاری انجام دهد و مانع این حرکت شود. لذا به خدمت ایشان رسیده و گفته بودند که توهین به اخوی، در اصل، توهین به امام، محسوب می‌شود؛ چون شاگرد ایشان بوده و شما هم به ایشان عنایت دارید. حضرت آقای صافی بسیار ناراحت شده و از همانجا با مسؤولان امنیتی، تماس می‌گیرند. هم‌زمان با آن، حدود ساعت ده صبح بود که حضرت آقای منتظری هم با این‌که خودشان هیچ‌گاه در این گونه مواقع از خانه بیرون نمی‌رفتند و در معرض هجمه بودند، ولی با والد استاد، تماس گرفتند و گفتند که دوست ندارم به شخصیت شما لطمه بخورد؛ لذا به شما پیشنهاد می‌کنم از خانه، خارج شوید. والد استاد پاسخ دادند که شما هم در این شرایط بوده‌اید و ما هم در خانه می‌مانیم و مشکلی ندارد؛ چون وقتی انسان کاری را شروع می‌کند، تا پایان کار باید بایستد. **




این مبنای کلی از والد استاد بود که همیشه می‌فرمودند به مقتضای «فتدبر عاقبته» همیشه وقتی می‌خواهید مبارزه یا هر کاری را آغاز کنید، عاقبت آن را بسنجید و با توجه به آن عاقبت‌اندیشی، دست به کار بزنید و در وسط کار، عقب ننشینید. ایشان طبق همین مبنا فرمودند که ما حرفی را زده‌ایم و کاری را شروع کردیم؛ لذا ایستادگی می‌کنیم، ولی حضرت آقای منتظری تقریباً با حالت آمرانه می‌خواستند که والد استاد منزل را ترک کنند. والد استاد با توجه به این که احترام ایشان را به شدت، رعایت می‌کردند؛ چون استاد ایشان بودند و حق استادی بر ایشان داشتند. پیشنهاد حضرت آقای منتظری، که حالتی شبیه به آمرانه داشت، والد استاد هم در آن روز با والده از منزل، بیرون رفتند اما حضرت آقای صافی، تماس گرفته بودند و بعد از تماس ایشان مقدماتی فراهم شد که این هجوم صورت نگیرد. در آن زمان هم برخی از دوستان به دفتر آمدند و به حالت تحصن در دفتر ماندند که اگر به دفتر، حمله کردند، به دفاع بر خیزند. اما با توجه به تدبیری که ایشان اندیشیده بودند، آن اتفاق نیفتاد و این، هم در آن زمان، قابل قدردانی بود و هم یک سیره عملی و درسی برای ماست. همان موقع، مشخص بود که این برخوردها از کجا سرچشمه می‌گیرد و به چه کیفیت است، و بعد از آن هم امکان دارد اگر کسی قصد حمایت داشته باشد، دچار مشکلاتی ‌شود؛ چنان‌که در سال‌های اخیر هم دیدیم که به خود ایشان هم حملاتی صورت می‌گرفت؛ چون دیگران بی‌کار نمی‌نشستند و می‌خواستند شخصیت ایشان را مخدوش کنند، اما ایشان به این مسائل، توجهی نداشت و صفا و صمیمیت، مردانگی و حسی که برای حفظ حوزه‌ها به صورت عملی داشتند، حفظ می‌فرمودند. امروز هم مدام از حفظ حوزه‌ها سخن گفته می‌شود، ولی در مرحله سخن، متوقف می‌شود، اما ایشان برای حفظ حوزه به این عنوان که حوزه جای این رجاله‌بازی‌ها نباشد، چنین اقدامی کردند. 
خدا همه گذشتگان و علمای عاملین را رحمت کند. برای شادی همه شهدا، اموات، حضرت امام(س) و همه کسانی که به گردن ما حق دارند و حضرت آقای صافی که سالگرد رحلت ایشان است، همه با هم فاتحه‌ای با صلوات بر محمد و آل محمد ‌بخوانیم. 
تاریخ: 1403/10/18
بازدید: 269



....

نام
پست الکترونيکي
وب سایت http://
نظر
کد امنیتی کد امنیتی
کد امنیتی


کلیه حقوق این اثر متعلق به پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی صانعی می باشد.
منبع: http://saanei.org