بعضی از آقایان در یکی از مصاحبه‌هایشان اظهار داشته بودند که ما در سال 42 که به قم رفتیم، امام ما را درست تحویل نگرفت، ایشان ما را نشناخت. آنها اشتباه می‌کردند. من در آن موقع قم بودم، وقتی آمدند به امام گفتند فلان آقا آمده است و می‌خواهد با شما ملاقات کند – با اینکه چهره حزبشان مذهبی بود و از جبهه ملی منشعب شده بودند – فرمودند: مانعی ندارد، بیرونی من باز است بیایند ملاقات کنند. گفتند می‌خواهند ملاقات خصوصی کنند. امام فرمودند: من هیچ‌گاه به انقلاب رنگ نمی‌دهم، انقلاب ما، انقلاب اسلامی است، مثل خونی که در همه اعضای بدن جریان دارد، باید جریان داشته باشد. آقایان اگر می‌آیند با من ملاقات خصوصی کنند فردا می‌گویند این نهضت مربوط به فلان حزب و گروه است. اگر می‌خواهند ملاقات کنند بیایند در بیرونی بنشیند و ملاقات کنند. اما مرحوم مهدی عراقی که می‌آمد امام به اخوی دستور داده بود که مهدی عراقی هر وقت از شب آمد در منزل را زد، هر ساعتی باشد، بیایید مرا بیدار کنید. من با مهدی عراقی باید تماس بگیرم. ساعت ده شب، یازده، دوازده و یا سپیده صبح، پیش از سپیده صبح می‌رفت و ملاقات خصوصی با امام داشت.