شفقنا- حجت الاسلام و المسلمین نعمتالله دانشمند می گوید: دروس خارج باید چند نکته را مورد توجه قرار دهد؛ یکی اخلاق محور شدن فقه است. دیگری سهولت احکامی که مرحوم مقدس اردبیلی در زمان خود به آن می پرداخته و مرجح ایشان در بسیاری از روایات انطباق آن روایت با «سهله و سمحه» بودن آن حکم است؛ یعنی هر حکمی را که برای مردم راحت تر و آسان تر بوده ترجیح میداده است.
متن گفت وگوی شفقنا با حجت الاسلام و المسلمین دانشمند را می خوانید:
کرسی های درس خارج تا چه میزان پاسخگوی مسایل مستحدثه و نیازهای روز جامعه است؟
برخی معتقدند بحثهای درسهای خارج حوزه علمیه نوعا با نیازهای روز جامعه همخوانی ندارد، اما معتقدم که تا چند سال پیش می توانستیم این قضاوت را نسبت به اکثر درسهای خارج حوزه داشت. البته در همان زمان بعضی از درس های خارج متفاوت از جو عمومی درسهای خارج و با توجه به نیازهای جامعه مطرح میشد. حتی درباره موضوعاتی که در آینده تحقق پیدا خواهد کرد بحث میکردند؛ ولی جو عمومی همانی بود که حضرتعالی می فرمایید. درسها بیشتر تکرار همان موضوعات و بحث های فقهی گذشته بود. اما امروزه با توجه به چالش های به وجود آمده و از سوی دیگر تشکیل حکومت مبتنی بر فقه، در مقام قانونگذاری و عمل با مشکلاتی روبرو شدیم. از سوی دیگر حضور افراد مختلف با رشتههای تحصیلی مانند سیاست، اقتصاد و غیره در حوزه علمیه پرسشهای ویژهای را پیش روی فقه قرار داد. توجه به این چالشها و مشکلات سبب تحول در درسهای خارج شد.
در چند سال اخیر باتوجه به مقالاتی که چاپ شده و مباحثی مطرح شده مشخص است که بزرگانی از اساتید درس خارج به این چالشها و مشکلات توجه نمودند و دنبال راه حل برای آنها هستند. لذا نمیتوان این انتقاد را به صورت مطلق پذیرفت. گرچه فقهای سلف ما هم به بسیاری از موضوعات و حتی فروعی که موضوعش موجود نبود توجه میکردند؛ ولی امروزه این توجه بیشتری شده است.
معتقدید که در دروس خارج تحولی رخ داده است، به طور مصداقی منظور چه تغییر و تحول و پیشرفتی است؟
عناوین درس، غیر از مسائلی است که در درس بحث می شود. اگر احکام و فقه را به عبادات و معاملات به معنی اعم تقسیم کنیم، غیر از مسائل عبادی که مربوط به رابطه من با خدا می شود که آن بحثش جداست، بحثی که در رابطه با شخص انسان و جامعه چه از نظر اقتصادی، سیاسی، اجتماعی، قضایی و غیره مطرح می شود شاید تحت عنوان مکاسب یا معاملات مطرح شود، اما مسائل و فروعی دارد که بسیاری از آن با فروع سابق متفاوت است. اگر عنوان درس خارج استادی را مکاسب یا قضا زدهاند به این معنا نیست که همان مطالب سابق تکرار میشود. اگر کسی در این درس ها حضور پیدا کند متوجه میشود که هم سبک بحث و هم مسائل و موضوعات مطرح شده با سابق متفاوت است.
نمونه هایی را ذکر می کنید که این تفاوت در آن لحاظ شده باشد؟
مثلا در درس های خارج مرحوم آیت الله العظمی منتظری (ره) و مرحوم آیت الله العظمی صانعی(ره) و عنوان همان عناوین قدیم بود، اما شیوه بحث متفاوت بود و بسیاری از فروع فقهی و مسائل جدید در آن مطرح میشد. در آن شیوه های جدید استنباط به کار رفته بود که منجر به فتاوای متفاوت با فتاوای گذشته میشد.
در این روش یک بنایی به عنوان پایه بحث قرار میگیرد ولی لزوماً به این معنا نیست که شیوه بحث همان شیوه است. به عنوان مثال حضرت آیت الله صانعی طرح فقهی را از تحریرالوسیله یا از مکاسب در بحثشان می خواندند؛ اما شیوه استنباطشان در خیلی از موارد با آن بزرگان مختلف بود. به فرض ایشان قاعده عدالت را که یک قاعده بالادستی بود، همیشه در این مباحث خود مورد توجه قرار می دادند یا بناها و ارتکازات عقلایی را مورد توجه قرار می دادند. بسیاری از فروع را با اینها مقایسه می کردند. اگر در جایی حکمی با قاعده عدالت یا با ارتکازات عقلایی سازگار نبود به راحتی زیر بار این حکم نمیرفتند. لذا درست است که عنوان، عنوان مکاسب است، درست است که عنوان عنوانی است که دیگران هم دارند، مسائل هم از روی کتابهای آن بزرگان مطرح میشود، اما شیوه استنباط تغییر کرده است. نظرات متفاوتی که برای این بزرگان پیدا شد آنها را به نواندیشی در فقه مشهور کرد.
برخی معتقدند که وقتی نزدیک دو قرن از مکاسب شیخ گذشته است، لزومی ندارد همچنان پایه بحث مکاسب شیخ باشد. در آن سو برخی دیگر تمرکز بر آثار قدما را ضروری می دانند. کدام رویکرد می تواند نیازهای امروز را مرتفع کند؟
شیوهای در درسهای خارج هست که یک کتاب را متن قرار می دهند. اما اینطور نیست که لزوماً فقط مقید به همان متن باشند و از آن متن خارج نشوند. فروع اضافهتر و مسائل و موضوعاتی جدید را مطرح میکنند.
مثلا یک وقت این بحث مطرح شد که آیا بیع یا خرید زمانی یک ملک امکان دارد؟ مثلاً شما یک ساختمانی را بخرید که سه ماه از سال مالک این ساختمان باشید. اجاره نکردهاید بلکه ملک را خریده اید و در فصل تابستان فقط می توانید استفاده کنید. این مسئله جدیدی است که سابقاً در فقه نبوده است. آیت الله صانعی همین مسئله را اتفاقاً مورد بحث قرار دادند. با توجه به این که اصل در معاملات را عقلا می دانستند و اگر بیعی یا معامله ای را عقلا می پذیرفتند و مانع شرعی هم در آن پیدا نمیکردند می فرمودند اطلاقات عموم «اوفوابالعقود» شامل چنین بیع هایی می شود.
یا مرحوم آیت الله العظمی منتظری حتی در کتاب ولایت فقیه خود همان وقتی که بحث ملکیت را مطرح میکردند می فرمودند که حاکم در باب املاک و عقود ، عقلا و اهل عرف اند مگر اینکه ردعی از شارع رسیده باشد. لذا ایشان در موضوعاتی مثل مالکیت معنوی، حق التالیف و حق اختراع، میفرمودند این مالکیت ها عقلایی است.
امروزه مقالاتی در حوزههای علمیه نوشته میشود که موضوع آن از موضوعات روز است. لذا می گویم این سیر شروع شده و امیدی را برای ما به وجود آورده است. طلابی که با علوم روز مانند حقوق بین الملل، اقتصاد و سیاست آشنا هستند میتوانند این مسیر را گسترش دهند.
بنابراین معتقدید که اتکاء به کتابهای گذشته در درسهای خارج باعث نمی شود که از بحث هایی که نیاز جامعه امروز و جامعه جهانی است عقب بمانیم و با سرعت کمتری حرکت کنیم؟
مبنای بسیاری از موضوعات جدید در کتب قدماء هست و امروزه ممکن است مصادیق و موضوعات جدید پیدا کرده باشد. فقط کافیست شما به کتابهای اصولی مرحوم شهید صدر مانند «بحوث فی علم الاصول» مراجعه کنید. ایشان سیره عقلا را به زیبایی تقسیم کرده، کاربرد سیره و ارتکازات عقلایی را در فقه تشریح کرده و این می تواند یک مبنایی را به دست ما بدهد. حالا یک استاد میتواند این بحث ها را گسترش یا تغییر دهد و احکام موضوعات جدید را از همان منابع استباط کند.
ما در حقیقت از کتاب های قدما شیوه استنباط را می آموزیم، نه اینکه در مسائل و در نظریات آنها جمود داشته باشیم و عیناً همان نظر را قبول کنیم. میتوانیم مسائل جدید را از همان شیوهها استنباط کنیم؛ البته الزاما نه با همان سبک ها. منتها نیاز به یک تحول در مبانی وجود دارد.
آموختن آن شیوه های استدلال با محوریت موضوعاتی که خیلی از آنها امروز مبتلابه نیست یا اساسا تغییر کرده باعث نمیشود که طلبه و حوزه و جامعه فقهی ما نسبت به موضوعات روز ناآگاه باشند؟
اگر موضوعی کلا معدوم شده باشد و دیگر وجود خارجی نداشته باشد باید بر اساس موضوع جدید بحث کنیم. اما در بحث شیوههای استنباط این شیوهها میتواند مورد بازبینی قرار گیرد. این به آن معنا نیست که شیوه اشتباه بوده است. شیوه تکامل پیدا می کند و از تکاملش می شود بهتر استفاده کرد.
الان هم فقیهی درباره موضوعی که وجود خارجی ندارد بحث نمیکند. آیت الله صانعی در بحثهای خود هرکجا بحث عبد و امه پیش آمده یک جمله نوشته که بحث دیگر موضوعیت ندارد و رد شده است. بله، آن موضوعاتی که احتمال پیدا شدنش در جامعه وجود دارد، قابل بحث است. مرحوم امام در آخر کتاب تحریر الوسیله یک سری مسائلی مانند بحث نماز در کره ماه یا بحث نماز در مناطق مختلف را بحث کرده است. اما هنوز مسلمانی در این مناطق نرفته که بخواهد نماز بخواند.
امروز که فضا از نظر اجتماعی کاملاً متحول شده، مبنا قرار دادن موضوعات کتاب هایی که نگاهشان نگاه فردی است، چه آسیب هایی در حوزه اجتماعی را موجب خواهد شد؟
هر فقیهی متنی را ملاک قرار میدهد که آن متن در اختیار دیگران هم باشد. اما لزوما به این معنا نیست که تمام آن موضوعات را مورد بحث قرار بدهد.
در واقع نگاه ما به فقه اگر نگاه فردی باشد یک چیزی را اقتضا می کند و اگر نگاه ما به صورت سیستمی باشد که قرار است حکومتی را پایه ریزی کند موضوع اقتضائات خاص خود را خواهد داشت. و لذا من عرض کردم ما هم در مبانی اصولی نیاز به یک تجدید نظر داریم و هم حدود افراد را در مسائل اجتماعی و اقتصادی سیاسی بایستی از نو تبیین کنیم. بعضی از فقهای قدیم ما بر این نظر بودند هر واقعه ای و هر موضوعی، چه اجتماعی ، چه سیاسی و چه غیره که به وجود می آید، شارع حکمی دارد به دنبال به دست آوردن آن حکم بودند. اما در سالهای اخیر نظریات دیگری پیدا شده است. فقیهی می فرمود این گونه مسائلی که مربوط به معاش مردم است، مانند زندگی سیاسی و اقتصادی و اجتماعی، به خود مردم موکول شده است. در حقیقت عقلای آن قوم قانونگذاران مردم هستند و شارع مواردی را که عقلاء به خطا رفته اند دخالت کرده است و تصحیح کرده. شارع نخواسته که در همه شئون زندگی مردم دخالت کند. این خودش یک مبنا است. این مبنا باید مورد توجه قرار بگیرد و بحث نویی را می طلبد. ما اگر بخواهیم همین مبنا را در املاک و حقوق و امور سیاسی مدنظر قرار دهیم، باب بزرگی پیش روی ما باز میشود.
البته دروس خارج ما باید چند نکته را مورد توجه قرار دهد؛ یکی اخلاق محور شدن فقه است. دیگری سهولت احکامی که مرحوم مقدس اردبیلی در زمان خود به آن می پرداخته و مرجح ایشان در بسیاری از روایات انطباق آن روایت با «سهله و سمحه» بودن آن حکم است؛ یعنی هر حکمی را که برای مردم راحت تر و آسان تر بوده ترجیح میداده است.
یکی دیگر از ضرورت ها آشنائی اساتید با موضوعات جدید و شناخت دقیق موضوع و تعیین حد و حدود موضوع است و اینکه دیگر نمی توان گفت تعیین موضوع شأن فقیه نیست بلکه موضوعات دارای خصوصیاتی هستند که با اندک تغییر در خصوصیات کلا موضوع تغییر می کند و حکم به تبع موضوع تغییر می یابد و شاید نیاز به ایجاد بین رشته ای بین علوم دیگر مثل اقتصاد و حقوق و غیره باشیم امروزه دیگر با اتکاء به متون قدیم نمی توانیم احکام تمام معاملات و تجارات را بدست آوریم امروزه موضوعاتی در اقسام تجارات بوجود آمده که تعاریف سابق شاید شامل بسیاری از آنها نشود فلذا لازم است رشته های بوجود آید و افرادی تربیت شوند که بتوانند آن موضوعات را با ابعاد و خصوصیاتشان برای فقیه تبین کنند تا فقیه بتواند به استنباط حکم آن بپردازد.
تاریخ: 1400/11/3