حضرت آیت الله العظمى صانعى مرجع تقلید نواندیش شیعیان بابیان مطلب فوق در پاسخ به نخستین پرسش خبرنگار هفته نامه دى زایت آلمان در خصوص آینده اسلام فرمودند:
اگر با عقل و خرد و با بینشى که بنیانگذاران فقه شیعه داشته اند، نگاه کنیم آینده اسلام بسیار خوب خواهد بود؛ همان طور که با دید ارتجاعى و واپسگرائى اسلام هیچ پیشرفتى نخواهد داشت و اصولاً پیشرفت اسلام، بدون توجه به عقل، قابل قبول نیست.
به عبارت دیگر اگر ما اسلام را دین طرفدار حقوق انسانیت و بشریت بدانیم (یعنى دینى که حقوق ثابت شده به وسیله عقل را، براى بشر پذیرفته و طرفدارش مى باشد،) و دین را، دین آسانى و مهربانى بدانیم نه دین زندان و شلاق و تعقیب و گریز، اسلام پیشرفت خواهد کرد و الا معلوم نیست با تفکرى که جز به ترور و آدم کشى نمى اندیشد، چه خواهد شد.
ایشان در ادامه با تاکید بر اختلاط نادرستى که میان آموزه هاى اصیل اسلام و قدرتهاى اسلامى بوجود آمده است افزودند: اسلام دین آزادى و دین حاکمیت مردم و دین قوانین خدا مى باشد. و بنده این مبانى را در رساله و آثار قلمى ام نوشته ام، و قبلا هم اعلام کرده ام اگر روزى برسر چهارراه بشریت کُرسى بحث گذاشته شود و همه دانشمندان حضور داشته باشند، اسلام را آنطورى که مى فهمم معرفى مى کنم آنوقت مى بینید که قدرت جذب و جلب اسلام چقدر است. مى بینید که بیش از جمعیت فعلى دنیا مسلمان مى شوند و اسلام را اختیار مى کنند. لکن متاسفانه بعضى از مردم جهان، اسلام را یا از قدرتهاى بنام اسلام مى خواهند بگیرند و یا از آنچه بنام قانون اسلامى در مملکت اسلامى قانونگزارى مى شود و به نظرما این دو راه نمى تواند کارساز باشد چون آن قدرتمندان و قوانین نمى تواند اسلام جاذبه دار و پیشرفته را معرفى کند. باید مبانى و اصول اسلام را از دانشمندان و اسلام شناسان گرفت.
ایشان در بخش دیگرى از سخنان خود در خصوص تاثیراتى که نظام جمهورى اسلامى در مورد اسلام بر جهان گذارده است فرمودند: جهت اطلاع شما بگویم که بین اسلام ذاتى و حکومتی، فرق است و به همین علت، وضعیت ما بعد از فوت امام (س) باعث سلب گرایش بعضى افراد از اسلام دولتى شده است. چون برخی، قضایاى ناخوشایندى که اتفاق مى افتد و یا ایجاد برخى از قوانین که با روح اسلام راستین هماهنگى کامل ندارد، به حساب اسلام حکومتى گذاشته و از آن فاصله مى گیرند، هرچند به اسلام راستین علاقمند هستند.
اگر قدرتمندان نظام _ همچون امام امت (س) _ بخواهند اسلام گسترش پیدا کند، آنچه به نفع بشریت و اسلام است باید بصورت قانون و اجرا دربیاید، مثل سن ازدواج که سیزده سال قرار داده شده ولى قبلا نه سال بوده است و یا قانون حضانت را تا هفت سال به مادر داده اند که نظر بنده نیز همین بوده است.
معظم له در پاسخ به سوال دیگرى در خصوص جنگ بین فرهنگها و اختلافات اسلام و غرب افزودند: آنچه را که بنده از فرهنگ اسلامى استنباط مى کنم با تمام فرهنگهاى صحیح سازگارى دارد. مثلاً نظر اسلامى بنده اینست که سازمان حقوق بشر را باید نمایندگان مردم رنج دیده اداره کنند، نه نمایندگان دولتها و قدرتها و باید شرکت کننده در کنفرانس ها و همایشها، مردم ظلم دیده و ستم کشیده باشند نه دولتمردان و نمایندگان آنها. ما صدها سال فاصله داریم تا به این فکر بلند اسلامى برسیم. چون قدرتها منافع خودشان را در نظر مى گیرند، ولى مردم مى توانند با تبادل فرهنگ، دنیایى عارى از ظلم و ستم بسازند و یا حداقل از غلظت آن بکاهند. در این صورت دیگر نه جنگ مذهبها رخ مى دهد و نه برخورد تمدنها، بلکه آنچه خود را نشان مى دهد برخورد اندیشه ها و فرهنگ هاست.
حضرت آیت الله العظمى صانعى در بخش دیگرى از سخنان خود در مورد تعریف ظلم و چگونگى آن در اسلام افزودند: ظلم یعنى تجاوز به حقوق دیگران ( مانند حق آزادى بیان، عقیده، قلم و. ..) بدون جنبه مجازات، در تمام قوانین جزایى اسلامى مناسبت بین جرم و مجازات رعایت شده است، در غیر اینصورت ظلم است.
ایشان در پاسخ به پرسش دیگر خبرنگار در خصوص احساس تهدید غرب از جانب کشورهاى مسلمان به خصوص پس از رویداد 11 سپتامبر تاکید کردند: این مسئله در اثر تبلیغات سوء و اعمال تروریستى و دولتهاى ظالم بوجود آمده است. مردم و اسلام تقصیرى ندارند هر چه هست مربوط به قدرتمندان و حاکمان است. در مورد حادثه 11سپتامبر نیز، هر کس این عمل را انجام داده مقصر است و کسانى هم که آنها را پشتیبانى مى کنند مقصر هستند و جرم آنها بیشتر است، پس از نظر ما، هم خود تروریست مقصر است و هم دولتهایى که آنها را پشتیبانى مى کنند.
معظم له همچنین بهترین راه پایان دادن به تروریسم را در اظهار تنفر و بیزارى مردم از همه افرادى که به حقوق آنان تجاوز مى کنند دانسته و تاکید کردند: افراد ناقض حقوق مردم باید با زبان و عمل نزد مردم محکوم شوند، و قدرتها هم به حساب اینکه مى خواهند از مردم راى بگیرند دنبال خواست مردم باشند. البته راه زیادى باید طى شود تا به این مرحله برسیم. دین ما مورد تهدید نیست ولى اگر با مردم بد برخورد کنیم، آنها نیز خوب جواب نمى دهند، ولى اگر مهربان باشیم، پاسخ آنها نیز مثبت است. مملکت، تابع سیاستها و برخوردهاست ولى قدرتها گاهى بى جهت ظلم مى کنند. من گمان نمى کنم در پیوند سیاست و دین ایرادى وجود داشته باشد. در ضمن قدرت فسادآور است منتها دو چیز قدرت را کنترل مى کند: دین و مردم.
تاریخ: 1382/9/18