Loading...
error_text
پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی صانعی :: نشریه صفیر حیات
اندازه قلم
۱  ۲  ۳ 
بارگزاری مجدد   
پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی صانعی :: وحدت اسلامي از نگاه آيت الله بروجردي

وحدت اسلامي از نگاه آيت الله بروجردي

وحدت اسلامي از نگاه آيت الله بروجردي (آيت الله واعظ زاده خراساني)

يکي ديگر از داعيان اصلاح و انسجام اسلامي و تقريب مذاهب در قرن اخير مرحوم آيت الله العظمي بروجردي طباطبايي به شمار مي‌رود. آن مرحوم پس از مرجع کبير آيت الله اصفهاني (م 1325ش) به مرجعيت عام پيروان اهل بيت (ع) نائل گرديد. او از جمله عالمان متبحر در علوم رجال و حديث شيعه و اهل سنت بود. وي چه قبل از مرجعيت عمومي و چه بعد از آن، همواره به امور مسلمانان عموما، و به امر وحدت و زدودن تفرقه‌هاي فراوان و نزديک کردن فرقه‌ها و اجتماع آنان تحت لواي اسلام، اهتمام مي‌ورزيد، تا آنجا که در سال­هاي آخر عمر که من از نزديک شاهد بودم هيچ گاه از اين فريضه مهم اسلامي غافل نبود.

آيت الله بروجردي همواره دم از «جهان اسلام» و «وحدت امت اسلامي» مي‌زد و اصطلاحات ديگر مانند «تقريب مذاهب»، «انسجام اسلامي»، «اصلاح امور مسلمين» را به کار نمي‌برد، اما انديشه داوري او همه اين مفاهيم را در بر مي‌گرفت.

ديدگاه‌هاي آيت الله بروجردي در مورد وحدت و انسجام اسلامي را مي‌توان طي عناويني چند مطرح کرد. اما پيش از آن يک نکته را يادآور مي‌شوم، و آن اين که هواخواهان وحدت مسلمين و تقريب مذاهب اسلامي همه جزء مصلحان و اصلاح طلبان روحاني، يا سياسي جامعه بوده‌اند. کساني که در فکر اصلاح جهان اسلام و عزت اسلامي و ترقي و تکامل و تعالي مسلمانان بوده و هستند، در تلاش فکري و عملي خود به اين نقطه رسيده‌اند که تا مسلمانان متحد نباشند و جهان اسلام يک­پارچه نشود، اصلاح نخواهند شد و روي رستگاري را در بين جوامع بشري نخواهند ديد و هر گونه اصلاح نسبت به جامعه اسلامي متوقف بر «وحدت امت اسلام» است که (ان هذه امتکم امة واحدة و انا ربکم فاعبدون) بنابر اين، آيت الله بروجردي پيش از آنکه هواخواه تقريب مذاهب باشد به طور حتم از مصلحان جهان اسلام بوده است.

1. منابع اصلاحي و تقريبي آيت الله بروجردي

ملاحظه نابساماني اوضاع و احوال مسلمانان، سيطره کفار بر ممالک اسلامي، و غلبه روحيه عداوت و بدبيني بين مسلمانان، به اضافه وسعت اطلاعات از منابع حديثي، فقهي، رجالي و تاريخي اهل سنت در کنار منابع شيعي، براي يک عالم اصلاح طلب، خواهي نخواهي او را به ارزيابي تفاوت­هاي دو مذهب و مآلا به فکر تقريب بين مذاهب ـ تا جايي که اصول و مباني آن مذاهب اجازه مي‌دهد ـ مي‌اندازد.

1 ـ 1. مكتب اصفهان

به طور حتم آيت الله بروجردي که عمري را در کسب اطلاع از آن منابع صرف کرده بود، چنين انديشه مقدسي را براي وي فراهم آورده بود. ولي ريشه همه اين مسايل به دوران تحصيل وي در اصفهان برمي‌گردد. وي تحصيلات خود را پس از طي مقدمات در بروجرد، در حوزه علميه عراق و جامع اصفهان گذرانيده بود و خاطرات خوشي از دوران تحصيل خود در اصفهان داشت و با وجد بر زبان مي‌آورد. اين حوزه هزار ساله تا آن هنگام، سنت‌هاي علمي پيشين را در خود حفظ کرده بود، و هنوز سنت ‌هاي پسنديده قدما را فراموش نکرده بود، سنت ‌هايي که بر علوم نقلي، همطراز با علوم عقلي، تأکيد داشت به علاوه شخصيت ‌هاي خبير و مطلع از علم حديث و علم رجال و تراجم و مانند آن در اين شهر وجود داشتند، علومي که در ديگر حوزه‌ هاي علمي شيعه در شرف فراموشي بود.

مکتب اصفهان، در حدود هزار سال داراي فعاليت و نشاط علمي و سابقه تحقيق در اين علوم به خصوص در روزگار درخشان صفويه و مدتي پس از آن، و حلقه ‌هاي علمي در جميع فنون به خصوص در علم رجال و تراجم در آن دائر بود. شخصيتي مانند ابو نعيم اصفهاني (336 ـ 430) جد اعلاي خاندان مجلسي، و صاحب کتاب (حلية الاولياء) و جز آن، بيش از هزار سال، و شخصيت ديگري به نام سيد محمد باقر مولوي صاحب کتاب با ارزش «روضات الجنات في تراجم الفقهاء و السادات» قبل از حدود 150 سال که هر دو تن در اصفهان زندگي مي‌کردند و اعقاب و خاندان ‌هاي آنان که هنوز از خاندان ‌هاي علمي معروف اين شهر از جمله خاندان علامه مجلسي که از نسل «ابو نعيم» اند تا کنون در اين شهر وجود دارند.

اين حوزه علميه اثر خود را بر اين طلبه جوان بروجردي با آن همه استعداد ذاتي، گذاشت و خط مشي آينده او را که بعد از او مشاهده شد ترسيم کرد؛ علاوه بر اين، در بعد علمي، آن شيوه اصلاحي ميان فرق اسلام را بايد گفت آن را هم ـ در تحليل‌هايي که من کرده‌ام ـ از اصفهان کسب کرد. استاد مهم او در اين حوزه که از ‌آغاز تا پايان با او دمساز بوده است، مرحوم سيد محمد باقر درچه ‌اي همين انديشه وحدت اسلامي را داشته است، وي از خاندان معروف مير لوحي، فيلسوف معروف عصر صفويه است که با نحوه تفکر مجلسي و امثال او در جهت مخالف بوده و داستانهاي آن دو عالم در کتاب ‌ها آمده است.

اين انديشه اصلاحي اتحاد اسلامي و عنايت به حديث و فقه اهل سنت، تا همين اواخر در حوزه اصفهان ادامه داشت، و چنان که معروف است مرحوم حاج آقا رحيم ارباب بر اين باور بود و من جسته گريخته مطالبي در اين خصوص از قول و عمل او شنيده‌ام، به احتمال قوي آيت الله بروجردي تحت تاثير اين طيف از عالمان بوده است.

2 ـ 1. مكتب نجف

در حوزه نجف هم که آخرين دوران تحصيلي آقاي بروجردي در آن بود شخصيتي مانند مرحوم شريعت اصفهاني داراي همين قبيل اطلاعات نقلي و همين انديشه تقريبي و اصلاحي متخذ از اصفهان بوده و گويا آيت الله بروجردي در نجف از درس او بهره برده و اجازه اجتهاد از او اخذ کرده بود که عينا در منابع ياد شده در آغاز مقاله، آمده است.

2. کوشش در راه تقريب مذاهب اسلامي

مي‌دانيم اصطلاح تقريب مذاهب اسلامي را حدود شصت سال قبل، مؤسسه «دار التقريب بين المذاهب الاسلاميه» در قاهره مطرح کرد که گفته مي‌شود اصل آن از سخنان سيد جمال الدين اسد آبادي معروف به افغاني گرفته شده است. مراد از مذاهب، در تقريب مذاهب، همانا مذاهب فقهي اسلام است که عمدتا از چهار مذهب اهل سنت يعني؛ مذهب حنفي منسوب به امام ابوحنيفه و مالکي منسوب به امام مالک ابن انس و مذهب شافعي منسوب به امام محمد بن ادريس شافعي و مذهب حنبلي منسوب به امام احمد بن حنبل و دو مذهب شيعي امامي و زيدي است. مذهب اسماعيلي فرع مذهب امامي، و مذهب اباضي هم فرع مذاهب اهل سنت است. اين مذاهب هر کدام فقهي دارند که شامل احکام عملي اسلام از ابواب فقه از طهارت تا ديات است، و در پاره‌اي از مسائل، با هم اختلاف دارند، که از اجتهاد فقهاي آنان ناشي گرديده است.

«دار التقريب» با بحث و فحص و شايد هم با توصيه آيت الله بروجردي به اين نتيجه رسيد که اختلاف در بحث‌هاي کلامي از جمله مسأله خلافت و امامت، به جايي نمي‌رسد و قابل تقريب نيستند بلکه مايه تجديد اختلافات خواهد شد، لذا، کوشش خود را روي اختلافات فقهي متمرکز کرد، که سرانجام چنان که خواهد آمد با صدور فتواي شيخ محمود شلتوت شيخ جامع الازهر وقت، به نتيجه رسيد، مبني بر اين که پيروان اين مذاهب مي‌توانند به مذاهب ديگر از جمله مذهب اماميه اثني عشري برگردند، يعني از فقهاي اين مذاهب در احکام پيروي کنند. زيرا همه از کتاب و سنت بهره گرفته ‌اند. بنابراين، شيخ شلتوت و ديگر اعضاي آن مؤسسه در صدد شناخت و تصويب عقايد کلامي مذاهب نبودند، چنان نبوده است که برخي دچار اين خطا شده‌اند و مي‌گويند مذهب شيعه را شلتوت دربست پذيرفته است.

حال بايد ديد که آيت الله بروجردي در زمينه تقريب فقه شيعه با فقه اهل سنت چه تدابيري را انديشيده است.

3. تدابير آيت الله بروجردي براي تقريب مذاهب

1 ـ 3. عنايت به فقه مقارن

آيت الله بروجردي در مسائل فقه مقارن در مسائل خلافي اهميت مي‌داد؛ يعني معتقد بود مسائل فقهي، نه تنها در سطح مذاهب اماميه بلکه بايد در سطح همه مذاهب فقهي اسلامي مورد بحث قرار گيرد و در هر مسأله مهم مورد اختلاف، ادله همه مذاهب منظور گردد. به خاطر همين امر، اين مرد بزرگ کتاب «مسائل الخلاف» شيخ طوسي را با تحمل مشقاتي در تصحيح آن، چاپ کرد و گاه به گاه اين کتاب را با خود به جلسه درس مي‌آورد و از محل مورد نظر عبارات شيخ طوسي را مي‌خواند تا طلاب کم کم به اين روش عادت کنند.

اين ابتکار، باعث گرديد که مجتهدان شيعه علاوه بر کتب فقهي شيعه امامي به کتاب‌هاي فقهي ديگر مذاهب رجوع کنند، و دقت و تلاش پي‌گير آن مذاهب را در مسائل مهم فقهي مشاهده نمايند، و ضمنا به اين نکته برسند که فقه يک علم است مشترک بين همه مذاهب اسلامي که با هم پيوند دارند و در يک ­ديگر تاثير متقابل داشته ‌اند، و هم اکنون نيز مي ‌توانند از نظريات يک­ديگر به خصوص در مسائل نوپيداي فقهي بهره ببرند، و تا کنون بسياري از مسائل مورد نياز عصر امروز مانند مسأله بيمه، بانکداري، پيوند اعضاء و مانند آنها را در دوره ‌هاي مختلف، مورد بحث قرار داده و در چندين جلد کتاب و مجله خود نشر داده است.

آيت الله بروجردي معتقد بود با مراجعه به فتاواي رايج اهل سنت در عصر ائمه اهل بيت (ع) بهتر مي ‌توان روايات و اقوال ائمه را فهميد زيرا گفتار آنان با توجه به آن فتاوي صادر گرديده است. گاهي مي ‌فرمود: «فقه شيعه در حاشيه فقه اهل سنت است»؛ زيرا در آن اعصار احکام مورد عمل مسلمانان همان فتواي پيشوايان آنان بود، و راويان اصحاب ائمه با توجه به آن فتاوي، از ائمه سؤال مي‌ کردند و ائمه هم با توجه به همان فتاوي پاسخ مي ‌گفتند.

مؤيد اين نظريه آن است که بيشتر روايات فقهي شيعه به صورت سؤال و جواب از ائمه است، که مردم عادي اين تعداد زياد سؤال دقيق را نمي ‌توانند طرح کنند. پيداست که سائلان اهل علم بوده‌اند و مسائل را از فقهاي اهل سنت که با هم محشور بودند مي ‌شنيدند و همان‌ ها را از امامان عصر خود مي ‌پرسيدند.

مؤيد ديگر اين نظريه آن است که ابو عمرو کشي معاصر کليني (م 329 ق) در کتاب معروف «اختيار معرفة الرجال» معروف به «رجال کشي» چند تن از اصحاب بزرگ حضرت امام محمد باقر و امام صادق عليهما السلام مانند زراره، محمد بن مسلم، جميل دراج را از اصحاب ابو حنيفه دانسته است که بر اثر ارشاد آن امام همام به اهل بيت(ع) گرويده ‌اند و معلومات فقهي خود را پي در پي، به آن امام عرضه مي ‌کرده و پاسخ ايشان را براي ديگران روايت مي‌ کردند.

آيت الله بروجردي مراجعه به فتاواي اهل سنت را از مقدمات فقه مي‌ دانست و مي ‌فرمود: «قدماي ما «مسائل الخلاف» را حفظ داشتند يا فتاواي آن‌ها را در کتاب ‌ها و درس‌ هاي خود نقل و آنها را نقد مي‌کردند. اين سنت حسنه يعني رجوع به فتاواي اهل سنت از گذشته دور تا عصر شهيد ثاني (911 ـ 966 ق) و حتي پس از آن، در بين فقهاي ما دائر بود و در يکي دو قرن اخير کم رنگ و يا فراموش شده بود؛ ولي پس از آشنايي طلاب و فقها با شيوه آيت الله بروجردي رفته رفته در حوزه قم و سپس در حوزه نجف اشرف دوباره رواج پيدا کرد.

آيت الله بروجردي براي تأييد اين نظريه به روش فقهي قدما از جمله شيخ مفيد (م 413ق) سيد مرتضي (م 436ق) و شيخ طوسي (385ـ460ق) اشاره مي ‌فرمود و از بين فقهاي پيشين، به شيخ طوسي «محمد بن حسن طوسي» معروف به شيخ الطائفه علاقه خاصي نشان مي‌ داد و در جلسه درس گاهي کتاب «خلاف» و يا کتاب «عدة الاصول» از تأليفات شيخ طوسي را مي ‌آورد و عبارات آن­ ها را مي‌ خواند. گاهي مي ‌فرمود: «شيخ طوسي، بعضي از کتاب­ هاي فقهي خود را مانند «مبسوط» و «خلاف» را براي محيط جهان اسلام و بعضي مانند (نهايه) و ديگر کتب فقهي خود را براي محيط تشيع نوشته است.

ايشان در مواردي که از شيخ انتقاد مي ‌شد از وي دفاع مي ‌کرد، و مي ‌فرمود: (شيخ طوسي با کثرت مشاغل علمي براي اين مسأله شايد پنج دقيقه بيشتر وقت صرف نکرده است) يا «اگر کسي لحظات او را بر کارهايش تقسيم کنند به هر مسأله ‌اي بيش از پنج دقيقه نمي ‌رسد، و با اين پرکاري، طبيعي است که خطا بکند» و بالاخره از کارهاي مرحوم شيخ طوسي با اعجاب و تحسين ياد مي ‌کرد و مي ‌فرمود: «نمي ‌شود در برابر نظريات شيخ به آساني نظر داد» و يا «شيخ طوسي هر يک از کتاب‌هايش را براي هدف خاصي نگاشته است». اصولا يک نوع هم انديشي ميان آيت الله بروجردي و شيخ طوسي وجود داشت که در خصوص درج روايات اهل سنت در کتاب «جامع الاحاديث» خواهيم گفت.

بار ديگر مي ‌گويم آيت الله بروجردي معتقد بودند در فقه و استنباط فقهي، بايد آراي اهل سنت را بدانيم و آنچه را از منابع شيعي به دست مي ‌آوريم با نظرات و آراي آنان مقايسه کنيم، زيرا اهل سنت فقهي دارند که از کتب و سنت از طريق خودشان به اضافه ادله ديگر مانند قياس و اجماع و جز آن ­ها اخذ شده است و عمدتا و بر اساس يکسري از روايات و آيات شکل گرفته است؛ لهذا بايد با دقت به نظرات آنان توجه شود و مقايسه صورت بگيرد، و ادله ايشان به تفصيل نقل و اگر لازم باشد نقد شود. با اين پندار و طرز تفکر که علماي اهل سنت دور هم جمع شده و يکسري احکام را جعل کرده‌اند و ربطي به کتب و سنت ندارد، به شدت مخالفت مي‌فرمود.

2 ـ 3. ريشه يابي مسايل اختلافي

آيت الله بروجردي مسائل مهم مورد اختلاف را ريشه ‌يابي مي‌ کرد، زمان طرح آن مسايل را از لحاظ تاريخي و اولين باري که مطرح شده در نظر مي‌ گرفت، و ريشه اختلاف را به طور معقول و دور از احساس و بد بيني بررسي مي‌ فرمود، و نخست حدود اتفاق و اختلاف را در آن مسايل مشخص مي ‌کرد و ابتدا نقطه نظر اهل بيت (ع) آن گاه نقطه نظر اهل سنت را با متانت و بي طرفي طرح، آن گاه نظر خود را بيان کرده کوشش مي‌فرمود که همواره اين قبيل بحث ‌ها به صورت بحث علمي و نه جدال مذهبي مطرح گردد؛ مثلا در تحديد «قبله» مي ‌فرمود: به اجماع مسلمين و به ضرورت اسلام «کعبه» قبله است سپس در اين که براي کساني که خارج از مسجد الحرام هستند آيا عين «کعبه» يا جهت آن «قبله» است، حدود و سعه جهت را مورد بحث قرار مي‌داد.

نيز در رعايت اول وقت نماز مي ‌فرمود: همه در اول وقت نماز اتفاق دارند و اختلاف در رعايت آن است، اهل سنت آن را واجب دانسته و تأخير نماز از اول وقت بدون عذر جايز نمي‌ دانند (که اين يکي از دو قول معروف نزد شيعه هست از جمله شيخ طوسي همين عقيده را دارد) ايشان عقيده داشت در اين مسأله اشتباهي رخ داده است.

فتواي اهل سنت از اين جا نشأت گرفته است که رسول اکرم(ص) همواره در اول وقت نماز را اقامه مي‌کرد. پس آنان در حقيقت، سنت عملي رسول اکرم را دليل خود مي ‌دانند غافل از اين که آن حضرت امام جماعت مردم بود و بايد وقت معيني را در نظر مي‌ گرفت که اول وقت بود، اما در غير اين، گاهي بدون عذر نماز را از اول وقت تاخير مي ‌انداخت تا مردم بدانند تاخير در اول وقت جائز است. حال، ائمه اهل بيت به اين نکته توجه داشته ‌اند و آن را به پيروان خود گفته ‌اند هر چند در روايات بسيار، تاخير از اول وقت، کار به شدت مکروهي است. هم­ چنين در اول وقت نماز مغرب مي ‌فرمودند: «به اتفاق مسلمين اول وقت اين نماز غروب آفتاب است، اختلاف در اين است که به مجرد پنهان شدن خورشيد در افق، وقت داخل مي ‌شود يا بايد حمره مشرقيه از زمين فاصله بگيرد تا يقين کنيم خورشيد غروب کرده است، که شيعه بر آن است،.پس اختلاف در علامت غروب است نه در اصل آن.

بنابر مبناي ايشان به گفته برخي: (اهل سنت از آغاز در صدد تحريف و تغيير احکام بوده ‌اند) نبايد اعتنا کرد، بلکه شبهات علمي و اجتهاد باعث اختلاف در پاره‌اي از مسائل شده است.

3 ـ 3. طرح يكسان كردن حج

يکي از مصاديق بارز اهتمام آيت الله بروجردي به تقريب مذاهب فقهي، طرحي است که ايشان در سال ‌هاي آخر عمر به ملک سعود پادشاه وقت عربستان سعودي که به ايران آمده بود پيش ­نهاد فرمود:
ما مي‌ دانيم که در برخي از مناسک حج بين مذهب شيعه و مذاهب اهل سنت اختلاف وجود دارد، يکي از مهم­ترين نقاط اختلاف، همانا حج تمتع است براي کساني که از خارج حرم و از نقاط دور به حج مشرف و طبعا بايد از يکي از مواقف محرم شوند و پس از اعمال عمره از احرام خارج شده، آن گاه روز هشتم ذي الحجه‌ مجددا به احرام حج محرم شده و راهي عرفات گردند.

رسول اکرم صلوات الله عليه و آله در (حجة الوداع) فرمود: کساني که با خود قرباني نياورده ‌اند مکلفند در مکه پس از عمره از احرام بيرون بيايند، اما خود آن حضرت و ديگر کساني که با خود قرباني آورده و به اصطلاح «هدي» سوق داده بودند به احرام باقي ماندند آن گاه فرمود: اگر در آينده به حج بيايم من هم تمتع خواهم کرد، اين را حج تمتع ناميده‌اند زيرا حجاج در بين عمره و حج از محرمات احرام متمتع مي ‌گردند.

هنگام صدور اين دستور، پذيرش آن بر بسياري از صحابه گران آمد؛ زيرا بر خلاف معمول حج پيش از آن بود، تا اين که خليفه دوم در زمان خلافت خود به مردم فرمان داد که عمره را به حج متصل کنند و با اين فرمان، حج تمتع نزد فقهايي که از خليفه تبعيت کردند از بين رفت و اکنون اهل سنت غالبا چنين عمل مي ‌کنند، هر چند از ناحيه برخي از صحابه در آن هنگام و هم اکنون از سوي مفتيان سلفي با آن مخالفت شده است، و بر حديث «حجة الوداع» که به تفصيل توسط حضرت باقر از جابر بن عبد الله صحابي معروف، در کتب حديثي اهل سنت و با سندهاي آنان نقل شده عمل مي‌ کنند.

پيشنهاد آيت الله بروجردي به ملک سعود چنين بود. او هدايايي براي ايشان فرستاده بود از جمله چند جلد کلام الله مجيد و قطعه ‌اي از پرده کعبه (که بعدها در اطاق پذيرايي ايشان به ديوار زده بودند). ايشان پس از دريافت آن هدايا به ملک سعود نوشتند: هداياي شما را دريافت داشتم؛ اما رسم من نيست که از ملوک هديه قبول کنم، لهذا هدايا را (که گويا پارچه ‌هاي گران قيمت بود) برگردانيدم و جهت قداست، قرآن ‌ها و قطعه پرده کعبه را نگهداشتم؛ به علاوه حديث نبوي (حجة الوداع) را براي شما فرستادم. اين جريان در همان هنگام در مجله «رسالة المذاهب الاسلامية» منتشر گرديد، گويا ملک سعود مايل بود به ملاقات آيت الله بروجردي برود که به عللي صورت نگرفت.

حديث مفصل «حجة الوداع» را حضرت امام باقر عليه السلام در جواني در سن حدود 17 سالگي که به ديدن جابر بن عبد الله در محله «بني سلمه»، در مدينه محل سکناي جابر رفته بود در حالي که نابينا بود از جابر شنيده است. فرمود: «جابر در آن جلسه از نام يک يک حاضران سوال کرد تا به من رسيد گفتم: من محمد بن علي بن الحسين هستم، جابر بسيار محبت کرد و دست به سينه من کشيد و گفت: يابن اخي (اي برادر زاده من) حضرت جريان نماز جماعت جابر را هم براي حاضران نقل، و از وي راجع به «حجة الوداع» سؤال کرد. جابر در آن سفر همراه رسول اکرم بوده، و بنا به نقلي زمام ناقه رسول اکرم را در در دست داشته است. جابر، در پاسخ امام محمد باقر (ع) گفت: به اهلش رجوع کردي «علي الخبير سقطت».آن گاه مراسم (حجة الوداع) را از آغاز تا پايان نقل کرد، که متن روايات در کتب حديث اندکي با هم اختلاف دارند و در برخي از آن ­ها تمام حديث، و در برخي بخشي از حديث است.

اينجانب در آغاز انقلاب، مقاله ‌اي به عنوان «حج در سنت» نوشتم که پس از نقل آراي مذاهب اسلامي در حج، به نقل حديث حجة الوداع پرداختم و جميع اسناد و طرق و متون آن را گرد آوردم اين مقاله در «کتاب حج»، که از سوي وزارت ارشاد انتشار يافت، آمده است و ترجمه آن به عربي «الحج في السنة» از سوي مجمع جهاني تقريب مذاهب اسلامي طي جزوه ‌اي منتشر گرديده است.

اين روايت به طرق مختلف از راويان اهل سنت به حضرت صادق (ع) مي ‌رسد و آن حضرت از پدرش حضرت باقر از جابر بن عبد الله نقل کرده و در روايات مروي از طرق شيعه نيامده است، در عوض حديث مفصل ديگري درباره «حجة الوداع» در کتاب «کافي» کليني از حضرت صادق عليه السلام نقل شده است، و من آن دو را با هم در مقاله «حج در سنت» مقايسه و موارد اختلاف را بيان کرده ‌ام. حال عرض مي‌کنم: در اين روايت داستان حج تمتع به تفصيل آمده و رسول اکرم بر فراز کوه «مروه» اين امر را صادر، و به پشت سر خود اشاره کرد، فرمود اين جبرييل است که اين امر را به من وحي کرده است.

ظاهرا منظور آيت الله بروجردي از ارسال اين حديث براي ملک سعود آن بود که در طريق روايات حجة الوداع به نقل اهل سنت دو نفر از امامان اهل بيت(ع) ثبت گرديده و طبعا براي شيعيان هم حجت است و نظر به اين که در کتاب صحاح آمده مي ‌تواند نقطه وحدت در اين مسأله بين فريقين باشد، و سبب گردد که مسلمان ‌ها در عمل مهم حج هماهنگ شوند و يکسان عمل کنند.

4 ـ 3. آگاهي دادن از فقه شيعه به فقهاي اهل سنت

در ميان رابطه تقريب فقهي، آيت الله بروجردي کتاب نفيس «المبسوط» تأليف شيخ طوسي را براي شيخ عبد المجيد سليم يکي از شيوخ الازهر و از اعضاي «دار التقريب بين المذاهب الاسلامية» و رئيس لجنه فتوايي الازهر اهدا کرده بود و او پس از مطالعه اين کتاب چنان تحت تأثير قرار گرفته بود که در اواخر عمر گفته بود: «چه آن موقع که مفتي سرزمين مصر بودم، و چه بعد از آن که عضو لجنه فتوا بودم براي نظر دادن در مسايل حتما قبل از رفتنم، کتاب «المبسوط» را مطالعه مي‌کردم».

کتاب «مبسوط» را شيخ طوسي در مسايل تفريعي نوشته است و در آغاز آن اظهار داشته که اهل سنت ما را متهم مي ‌کنند که شما به جز يک سلسله احاديث فقهي و محتواي آن­ ها که به صورت فقه در آمده است اجتهاد فقهي نداريد، و من بر آنم که تمامي مسايل تفريعي که اهل سنت از راه قياس و استحسان و مانند آن فتوا داده‌اند در اين کتاب مطرح کنم و حکم آنها را از روي کليات کتاب و روايات اهل بيت و مانند آنها بدون استفاده از قياس بيان کنم. اين کتاب جامع، در حقيقت نخستين کتاب فقه تفريعي اماميه است، و پيش از آن به ندرت در آثار شيخ مفيد و سيد مرتضي و ديگران ديده مي ‌شود. کتاب «مبسوط» بسيار روان و منظم و مستدل و خوش عبارت است.

بنابر اين، آيت الله بروجردي از طرفي اهتمام داشت که علما و فقهاي شيعه با روايات و مباني فقهي اهل سنت چنان که قبلا گفته شد آشنا شوند، و از طرف ديگر اهل سنت نيز به روايات و فقه شيعه رجوع کنند و از آن ­ها مطلع شوند. وي در اين دو امر موفق گرديد و بسياري از اعضاي «دار التقريب» را که از آن بحث خواهم کرد با فقه شيعه آشنا کرد، تا جايي که آنان در پاره‌اي از مسايل مهم، مانند، شرط شهادت عدلين در طلاق، موافق فقه شيعه فتوا دادند و در قانون مدني مصر ثبت گرديد.

علاوه بر اين، وزارت اوقاف مصر در همان ايام کتاب «المختصر النافع» تأليف محقق حلي (م 676 ق) ـ که يک دوره فقه فشرده و خلاصه کتاب «شرائع الاسلام» آن محقق است ـ با هزينه خود و با مقدمه وزير اوقاف وقت (الشيخ احمد حسن الباقوري) چاپ کرد. مقدمه وي بر کتاب «المختصر النافع» در باب تقريب فقهي و مشترکات فقهي فريقين است. اين دانشمند به ايران آمد و با آيت الله بروجردي ديدار کرد و شخصيت آن مرجع عاليقدر او را تحت تأثير قرار داده بود. من در قاهره در حالي که «الباقوري» مدير يک دانشکده اسلامي بود، او را ملاقات کردم و براي من يک جلسه درس و سخنراني ترتيب داد و از شخصيت والاي آيت الله بروجردي و اثري که ديدار آيت الله بر وي گذارده بود، سخن مي‌گفت.

4. تقريب در حديث شيعه و اهل سنت

1 ـ 4. حديث ثقلين

همان­طور که قبلا گفته شد آيت الله بروجردي عنايتي به تقريب در مسايل کلامي از جمله در مسأله خلافت و امامت نداشت گاهي مي ‌فرمود مسأله خلافت مربوط به زمان گذشته است که در عالم اسلام خلافتي وجود داشت الآن بحث در آن بي فايده است و اين مسأله اکنون مورد نياز مسلمين نيست. آنچه اکنون مورد نياز است همان احکام فقهي است که مسلمان‌ ها امروز هم مانند صدر اسلام بايد بدانند که احکام را از چه مأخذي بگيرند. اگر ما مطلب خود را به طور معقول در اين خصوص براي اهل سنت بيان کنيم به نتيجه مي ‌رسيم و مي ‌توانيم آنان را تا حدي قانع کنيم. به خصوص که مسأله خلافت که حساسيت بر انگيز است و به دشمني و زد و خورد مي ‌انجامد، از ميان رفته و بحث در منابع حديثي فقه، جداي از آن چندان حساسيتي ايجاد نمي‌ کند.

حديث ثقلين حديثي متواتر و از تعداد زيادي از صحابه و تابعين و بر طرق عديده و در اکثر کتب معتبر اهل سنت ـ علاوه بر کتب شيعه- روايت شده است حتي بنابر نقل صحيح مسلم، رسول اکرم (ص) در جريان غدير از حديث ثقلين سخن گفت و خلاصه آن حديث را با کمي اختلاف در الفاظ و با وحدت معني فرمود: «انّي تارک فيکم الثقلين کتاب الله و عترتي».
نظر به اهميت موضوع، هم در مصر و هم در ايران به شرحي که من در کتاب «زندگي آيت الله بروجردي» نوشته ‌ام اين حديث مطرح گرديد، تا اين که يکي از محدثان قم مرحوم «شيخ قوام الدين وِشنَوِي» با اشاره آيت الله طرق آن حديث را در رساله ‌اي به نام «حديث الثقلين» گرد آورد و «دار التقريب» آن را عينا بدون دخل و تصرف چاپ و منتشر کرد. و بار ديگر آن رساله را ما در «مجمع جهاني تقريب مذاهب اسلامي» همراه توضيحاتي به قلم من به صورت افست منتشر کرديم و هر کس مايل باشد مي‌ تواند جهت وقوف بر اعتبار و صحت آن حديث، به آن رساله مراجعه نمايد. لازم است بدانيم انتشار اين رساله در قاهره از سوي «دار التقريب» حتما با تصويب شوراي عالي آن مؤسسه که کساني مانند شيخ عبد المجيد سليم و شيخ محمود شلتوت و ديگران در آن عضويت داشتند، صورت گرفته است. و قهرا در آن ديار و در بين استادان الأزهر شايع شده است.

در حديث متواتر ثقلين رسول اکرم، عترت و اهل بيت خود را براي هميشه تا قيامت در رديف کتاب خدا، مرجع مسلمانان دانسته، پس همانطور که قرآن حجت باقي است عترت هم حجت باقي است پس طبعا بايد مراد از عترت افراد خاصي باشند که مانند قرآن از خطا مصون باشند و نه هر سيدي از ذريه آن حضرت. من در توضيح اين قبيل نکات در ذيل رساله حديث الثقلين که از سوي مجمع جهاني تقريب تجديد چاپ گرديد، مشروحا بحث کرده‌ام.

تأثير حديث ثقلين بر فقهاي اهل سنت

اين حديث که از لحاظ متن و سند قطعي، و محتواي آن، يعني حجيت و سنديت ائمه اهل بيت بسيار روشن است، در حقيقت تکاني به انديشه فقهي افراد منصف از فقها دارد، و اينک نمونه‌هاي آن:

مرحوم علامه محمد تقي قمي دبير کل دار التقريب نقل کرد: شيخ عبد المجيد سليم که راجع به او بحث خواهم کرد مي‌فرمود: «مذهب شيعه اماميه از صاحب شريعت به خصوص مدرک دارد، اما مذاهب ديگر مدرک خاص ندارند.» معناي اين سخن آن است که «حديث الثقلين»، مسلمان‌ها را به عترت رجوع داده، و فقه اماميه مأخوذ از عترت است، در حالي که مذاهب ديگر، فتاواي پيشوايان مذاهب است که چنين دليل خاص ندارند.

نمونه ديگر، که براي ما شيعيان بسيار با ارزش است همان فتواي شيخ شلتوت است که به احتمال زياد پس از اطلاع وي از «حديث ثقلين» و به استناد آن صادر گرديده است.

داستان آگاهي شيخ شلتوت از اين حديث را مرحوم قمي چنين نقل مي ‌کرد: هنگامي که يک شماره از مجله «رسالة الاسلام» را در چاپخانه کنترل مي‌کردم ديدم آقاي شلتوت در خلال تفسير خود ـ که مرتبا در آن مجله منتشر مي ‌گرديد ـ حديث ثقلين را به گونه ديگر که نزد اهل سنت شايع است (کتاب الله و سنتي) آورده است، از همان جا به وي تلفن کردن و گفتم: شيخنا اين حديث با طرق فراوان چنين آمده (کتاب الله و عترتي) شيخ فرمود: در حاشيه بنويسيد: (و جاء في بعض الطرق «کتاب الله و عترتي» لا شک أن عترته يحملون سنته) ـ که هم اکنون اين حاشيه وجود دارد ـ پس شيخ شلتوت اين حديث را با هر دو متن پذيرفته و به گونه ‌اي آن دو را با هم جمع کرده است. من در ذيل رساله «حديث ثقلين» را در خصوص اختلاف اين دو متن بحث کرده ‌ام، بايد گفت: مجرد انتشار اين حديث از سوي دار التقريب خود گواه انديشه اعضاي آن است.

باري، آيت الله بروجردي چه در درس و چه در جلسه حديث بر اين حديث ثقلين تأکيد داشت و گاه به گاه آن را در درس مطرح و پيرامون آن بحث مي‌کرد، بدون اين که به موضوع درس ارتباط داشته باشد و همان طور که گفتم مي‌فرمود: «بحث در خلافت حالا بي‌فائده است ولي بحث در اعتبار فتاوي و آراء عترت به استناد همين حديث، مورد نياز امروز جامعه اسلامي است» سخن آن بزرگمرد بسياري از فضلاي حوزه و علماي خارج حوزه را قانع کرد.

2 ـ 4. اهتمام به درج روايات فقهي اهل سنت در كتاب (جامع الاحاديث الفقهية)

اين کتاب يک دوره حديث کامل فقهي است که زير نظر آيت الله بروجردي به کوشش جمعي از شاگردان ايشان از جمله اين جانب تأليف گرديد و چند بار چاپ شده است و من به تفصيل در کتاب «زندگي آيت الله بروجردي» درباره آن بحث کرده‌ام در خلال تأليف، وقتي که به کتاب «الصلاة» رسيديم يک روز ايشان در جلسه حضور يافت و در حالي که کتابي در دست داشت: فرمود: «شما در ذيل هر باب روايات اهل سنت را از روي همين کتاب بنويسيد، تا معلوم شود ما شيعيان چه مقدار حديث از طريق ائمه داريم و آن­ها چه مقدار»، همچنين اضافه فرمود: «تعداد روايات شيعه در فقه خيلي بيشتر از روايات آنان است منتها آنها روي صحاح و روايات خود از لحاظ سند و متن بيشتر از ما کار کرده‌اند».

در جلسه حديث، از روي همان کتاب، احاديث کتاب طهارت را ضميمه کتاب کردند و به کتاب «صلاة» رسيدند که ناگهان ايشان در جلسه حاضر شدند و به خاطر عکس العمل مخالفين اين فکر، اظهار ترديد کردند و مسأله مبهم باقي ماند، تا در جلسه ديگري ـ به شرحي که در آن کتاب نوشته ‌ام ـ به طور قطع منصرف گرديد و دستور داد که آن احاديث را از کتاب خارج کنيم. در آن جلسه که فرزند ايشان سيد محمد حسين بروجردي حاضر بود فرمود: محمد حسن مي ‌گويد مردم خواهند گفت: علماي شيعه زحمت کشيده ‌اند و احاديث اهل سنت را از احاديث شيعه خارج کرده‌اند و حالا ما داريم دوباره آن احاديث را وارد کتاب حديث مي‌کنيم. محمد حسن راست مي‌ گويد من مي‌ ترسم کتاب متروک گردد.

پس از آن ديگر در بقيه کتاب، احاديث اهل سنت را نياورديم و آنچه را هم ضبط کرده بوديم حذف کرديم. من گفتم يک نوع هم انديشي ميان شيخ طوسي و آيت الله بروجردي وجود داشت، از جمله همين مسأله بود. شيخ طوسي در خاتمه کتاب «تهذيب الاحکام» که يکي از اصول اربعه ما است نوشته است: «من در ابتدا روايات اهل سنت را هم ضميمه کردم؛ ولي ديدم کتاب خيلي طولاني مي‌شود، لذا آنها را حذف کردم». همان طور که گفتم آيت الله بروجردي ميان فقه و حديث اهل بيت و احاديث و فتاواي اهل سنت رابطه قائل بود و اعتقاد داشت روايات ايشان با توجه به آن روايات و فتاوي صادر شده است و اطلاع از آنها براي درک درست روايات ائمه لازم است. و از اين راه بر پيوند فقه مذاهب اسلامي از جمله فقه اماميه با فقه اهل سنت تأکيد مي‌فرمود.

5. حمايت از دار التقريب بين المذاهب الاسلامية

دار التقريب در سال 1327 شمسي از سوي جمعي از بزرگترين علماي اهل سنت و مذاهب مختلف و علماي شيعه و با کوشش فراوان مرحوم علامه شيخ محمد تقي قمي که سال‌ها در لبنان و مصر اقامت داشت و با دبير کلي وي شکل گرفت، و در آن هنگام در کل جهان اسلام با اهميت فراوان تلقي گرديد. اعضاي آن از اساتيد الازهر مانند شيخ عبد المجيد سليم، و شيخ محمود شلتوت، شيخ ابو زهره، حسن البنا، و ديگران و يکي از علماي زيديه يمن، و از علماي شيعه، مرحوم شيخ محمد حسين کاشف الغطاء در نجف، مرحوم سيد شرف الدين و مرحوم شيخ محمد جواد مغنيه در لبنان بودند.

دار التقريب داراي آيين نامه مشخصي بود که در آن هنگام آن را در کشورهاي اسلامي و بين علماي نامي منتشر کردند و از جمله براي والد من که واعظ معروفي بود فرستادند که من آن را خواندم و دائما از راه مجله «رسالة الاسلام» از جريان‌ها و اخبار دار التقريب آگاه مي‌ شدم.

مجله رسالة الاسلام، زبان گوياي آن مؤسسه بود که از بهترين مجلات اسلامي شمرده مي‌شد و مقالاتي از اعضاي آن مؤسسه از جمله تفسير قرآن به روش ابتکاري به قلم شيخ محمود شلتوت شيخ الازهر و مقالاتي به قلم شيخ عبد المجيد سليم و کاشف الغطاء و شيخ مغنيه و گاهي از سيد شرف الدين و سيد هبة الدين عالم شيعي عراقي و ديگران در آن درج مي ‌شد. از اين مجله فقط تعداد 60 شماره منتشر شد که ما در مجمع جهاني تقريب آنها را در 15 جلد منتشر کرديم و براي دانشمندان ارسال داشتيم، اين مجله تا آخر حيات آيت الله بروجردي ادامه داشت و بعدا تعطيل گرديد و کار دار التقريب متوقف شد که علت آن چنين است:

مرحوم آيت الله بروجردي به شرحي که در کتاب «زندگاني آيت الله بروجردي» به تفصيل آمده به آن مؤسسه کمک مالي و هم کمک علمي مي‌کرد و با درگذشت آن مرد اين کمک‌ ها قطع شد و کارهاي دار التقريب که موقوف بر آن کمک ‌ها بود متوقف گرديد.
مرحوم قمي دبير کل دار التقريب با آيت الله بروجردي رابطه نزديک داشت و مورد لطف و عنايت و اطمينان و اميد ايشان در پيشرفت انديشه تقريب بود و من که در جمع مؤلفين حديث در منزل آيت الله هر روز رفت و آمد داشتم بارها مي‌ديدم مرحوم قمي همراه مرحوم ابن الدين از علماي روشنفکر به تهران مي‌آمدند و به انتظار مي‌نشستند، و بعدا ب حضور آيت الله مي‌رسيدند. من بعدا با مرحوم قمي رابطه و آشنايي پيدا کردم و بسياري از مطالب را درباره دار التقريب و اعضاي آن از وي شنيده‌ ام.

6. جلوگيري از اهانت به خلفا و بزرگان اهل سنت

در اين خصوص دو خاطره را ياد مي‌ کنم: يکي آن که يک روز در جلسه حديث حضور يافت و فرمود: «کسي کتابي نوشته و تا توانسته به خلفا بد گفته است نام من را هم در آغاز کتاب برده است، من دستور دادم تمام جلدهاي آن کتاب را جمع کنند. ما در چه زماني زندگي مي ‌کنيم؟ اين حرف ‌ها چه فائده ‌اي دارد جز ضرر و ايجاد عداوت؟

خاطره ديگر، يک روز به يکي از طلاب فاضل اصفهان خطاب کرد که اين چه وضعيت و حادثه ‌اي است که در اصفهان اتفاق افتاده است؟ ظاهرا در آن شهر، تظاهراتي از سوي برخي از مردم متدين عليه يکي از علماي روشن انديش و توأم با اهانت به خلفا و اهل سنت صورت گرفته بود. آن طلبه اصفهاني سبب و انگيزه آن تظاهرات را بيان کرد از اين قبيل حوادث مي ‌توان به انديشه تقريبي آيت الله بروجردي پي برد.

7. تأسف از انقراض خلافت عثماني

ايشان در حضور يکي از کساني که از ايران در سمينار فلسطين در قدس شرکت کرده بود جهت کمک به مردم فلسطين، پس از وقوع بر بي نتيجه بودن آن اجتماع فرمود: تا وقتي خلافت عثماني وجود داشت اين قبيل مشکلات قابل رفع بود ولي حالا خير.

بار ديگر از کوشش‌ هاي آيت الله بروجردي در راه وحدت اسلامي و مبارزه با عوامل خلاف و تفرقه از ايشان تقدير مي ‌کنيم و بايد اعتراف کنم که آنچه گفته شد نمونه ‌اي از عنايت و اهتمام او به امر مهم وحدت اسلامي است.

---------

منبع : پایگاه اطلاع رسانی آیت الله بروجردی

عنوان بعدیعنوان قبلی




کلیه حقوق این اثر متعلق به پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی صانعی می باشد.
منبع: http://saanei.org