Loading...
error_text
پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی صانعی :: نشریه صفیر حیات
اندازه قلم
۱  ۲  ۳ 
بارگزاری مجدد   
پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی صانعی :: رابطه اخلاق و توسعه/رضا احمدی پژوهشگر و فعال اجتماعی

رابطه اخلاق و توسعه/رضا احمدی پژوهشگر و فعال اجتماعی

مقدمه

توسعه اقتصادی، اجتماعی و سیاسی از آرمان های ایرانیان طی دو قرن گذشته بوده و برای نیل به توسعه یافتگی گام هایی از طرف آنان برداشته شده است. ایرانیان آنگاه که با دیگر کشورها برخورد می کردند، از پیشرفت های آنان به شگفت آمده و در ذهن خود به دنبال پاسخ برمی آمدند، که چرا آن کشورها به این سطح از توسعه دست یافته اند ولی ملت ما مردمی عقب مانده و محروم هستند، که پاسخ به این سوال، مقدمه ایجاد جنبش ها، اصلاحات و انقلابات ایرانیان طی دو قرن اخیر بوده است. این در حالی است که معمولا این جنبش ها و انقلابات با شکست مواجه شده و توسعه سیاسی، اقتصادی و اجتماعی ایران به تاخیر می افتاد.

ایرانیان در طی این نهضت ها، اصلاحات و انقلاباتِ دو قرن اخیر، گام هایی که برای تغییر وضع موجود و رسیدن به وضع مطلوب برداشته اند، مبتنی بر برداشت ها و دیدگاهای گوناگونی از توسعه بوده است. در اولین گام ایرانیان بر این باور بودند که اگر تنظیمات ارتش ملی در ایران سامان یابد، به توسعه رسیده ایم بدین خاطر عباس میرزا، نایب السلطنه، ارتش ملی را سازمان دهی کرد. در دوره بعد بر این اعتقاد رسیدند که اگر دارالفنون تاسیس کنند به ترقی و توسعه دست می یابند درپی این اندیشه بود که میزرا تقی خان امیر کبیر این آرمان ایرانیان را متحقق ساخت. در دوره بعد میرزا حسین خان سپهسالار دست یافتن به قطار، تلگراف، شورای دولتی و کابینه را از مصادیق توسعه برشمردند. در انقلاب مشروطه آرمان، قانون و مجلس و عدلیه بود. در نهضت ملی 1332 ملی شدن نفت آرزوی ایرانیان شد. ملت ما در انقلاب اسلامی 1357 رفتن شاه و آمدن قانون اسلامی، آزادی، استقلال و جمهوری اسلامی را درمان گره های فرو بسته خود می دانست. این تفاوت برداشت ها و اختلاف در مبانی نظری توسعه از آسیب های بحث توسعه در ایران است.

این شکست ها و عقب ماندگی ها، بسیاری از پژوهشگران عرصه مطالعات اجتماعی و تاریخی را به این فکر واداشت که چرا فرآیندهای توسعه در ایران با شکست مواجه می شود؟ در جواب به این پرسش ها، اندیشمندان بر اساس مبانی نظری خود هر کدام علل داخلی یا خارجی را برجسته می کردند؛ بعضی معتقد بودند که عوامل خارجی مانند استعمار و استثمار در این زمینه نقش اصلی را دارا می باشد و عده ای هم بر این اعتقاد هستند که عوامل داخلی از جمله استبداد و عقب ماندگی علمی باعث عدم توسعه ایران شده است.

به نظر ما از جمله عوامل بسیار مهم در این فرآیند نداشتن اخلاق متناسب با توسعه در بین ایرانیان بوده است، لذا در مقاله حاضر در پی بررسی خلقیات و شخصیت فرهنگی ایرانیان و تاثیر آن در فرآیند توسعه ایران معاصر هستیم.

توسعه

توسعه و توسعه یافتن در معنای زیستی و اخلاقی، به معنای رشد یک موجود یا یک استعداد می باشد. اصطلاح توسعه «development» در زمینه اقتصادی به صورت کلی و غیر مشخص به کار رفته است و به معنای رشد آلی و هماهنگ شده می باشد. پیشرفت اقتصادی معمولا در متن پیشرفت عمومی جامعه جای می گیرد و برای آن که در کشوری توسعه صورت پذیرد باید پیشرفت اقتصادی در ضمن رشد اجتماعی تحقق یابد. در این فرآیند باید مجموعه فعالیت های اقتصادی، موجبات بهبود سطح و شرایط حیات جمعی را فراهم سازد. لیکن برای اخذ چنین نتیجه ای به منظور توزیع عادلانه درآمدها و بهبود سطح زندگی ملت، باید به استقرار ساخت ها و نهادهای سیاسی، اجتماعی و اقتصادی، منطبق با شرایط جدید پرداخت. همچنین انطباق رفتارها، طرز تفکر و نقش های اجتماعی نیز به نوبه خود باید مورد نظر قرار گیرد چراکه فرآیند توسعه اقتصادی باید متضمن توسعه اجتماعی و ترقی جامعه به عنوان مجموعه ای زنده باشد. (فرهنگ علوم اجتماعی، ص 90-89)

مهندس عزت الله سحابی از نیروهای معتقد به ضرورت توسعه در ایران معاصر بر این باور بود: «توسعه یک امر صرفا اقتصادی نیست و روشن است که با «رشد» اقتصادی هم طراز و برابر نمی باشد و اینجانب نیز برای رشد اقتصادی به تنهایی چنین جایگاه انحصاری و بنیادی قایل نیستم. توسعه همه امور جامعه را برای حرکت از زندگی سنتی و ما قبل صنعتی به سوی هم عصر شدن با زمانه خود و جهان پیرامون در بر می گیرد که اقتصاد یک وجه و یک بُعد آن است. تحول در امور سیاسی و کیفیت صحیح توزیع قدرت، مدیریت و ارتقاء سطح کیفی آن، روابط و مناسبات اقشار و طبقات، اخلاقیات و فرهنگ، نظام آموزشی و ... همه جزء مفهوم توسعه هستند و تحول همه این عوامل اجتماعی بایستی به سوی کارآمدی و عقلانیت صورت گیرد». ( کتاب توسعه ،ص6)

توسعه مفهومی کیفی است که به شاخص های رشد در سطح کنترل مرگ و میر، سواد، بهداشت، رعایت حقوق انسانی، اخلاق و ... اشاره دارد. برای محاسبه توسعه کشورها، شاخص های متعددی مدنظر است، اصول ثابتی مانند: صنعتی شدن، توجه به فراگیری علم، عقلانیت، سیاست خارجی مدافع منافع ملی، بخش خصوصی فعال، نظام آموزشی کاربردی، حاکمیت کارآمد در تمام سطوح نظام اجتماعی، نخبگان ابزاری منسجم، مردم مسئولیت پذیر و فعال، دولت پاسخگو و ....، از شاخص های توسعه محسوب می شود.

کشور ها به تناسب فرهنگ، تاریخ، شرایط اقلیمی و مقدورات خود تحت تاثیر الگوها مختلفی هستند. بنابراین، اصول توسعه یافتگی از یک کشور به کشور دیگر متحول نمی شود بلکه بسترهای کاربردی و عملی آن تغییر پیدا می کند از این منظر اصول توسعه یافتگی جهان شمول می باشد لیکن این اصول قابلیت بومی شدن را دارد. غربی ها با شکوفا کردن توانمندی ها و استعدادهای خود به توسعه یافتگی دست یافتند. آن ها فضای بحث عمومی آزاد را فراهم کرده و از طریق سیستم حزبی، رقابتی و انتخابات آزاد، دولتی را به کار می گماردند و با نظام قانونی، پاسخ گوی به مردم و نقد معقول رسانه ها به صورت تدریجی انتظارات خود را تحقق می بخشیدند. این رهیافت در شرایطی موفق خواهد بود که در یک کشور نظام حزبی وجود داشته باشد، و به عبارت دیگر مجموعه تشکل های حزبی، رسانه ها و سیستم قانونی قوی تر از مجموعه سیاسی و نظام اقتداری کشوری باشد. همچنین اکثریت مردم به لحاظ منابع مالی به دولت وابسته نبوده و رسانه ها مستقل از دولت باشند. در مقابل، کشورهای جهان سوم دارای ساختارهای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی ناپایدار می باشند، که این وضعیت زمینه رشد هماهنگ و با ثبات را فراهم نمی کند. وضعیت سیاسی، اجتماعی جهان سوم فاقد تشکل حزبی است و اقتصاد بی رمق و عقب مانده، آن مردم را وابسته به دولت ها کرده است، همچنین فرهنگ فردی مثبت به معنای استقلال رأی و خلاقیت در ابتدای راه خود قرار دارد. ( عقلانیت و توسعه یافتگی،ص 16)

فرآیند توسعه

وجود زمینه های مناسب و سرمایه های ملی این توقع را ایجاد می کند که ظرفیت های ملی شکوفا شوند، نه اینکه هر روز شاهد به هدر رفتن سرمایه ها و استعدادهای ملت خود باشیم و پیش نیاز هر اقدامی در راه توسعه، احیای این ظرفیت ها است. برای رسیدن به توسعه، به تناسب افزایش سطح آگاهی های مردم، شکل گیری طبقات اجتماعی و اقتصادی و افزایش ثروت فردی، طبقاتی و ملی، جامعه قوی تر شده و به گونه ای اجتناب ناپذیر توسعه سیاسی، گردش قدرت و قدرت مند شدن جامعه در مقابل دولت و حاکمیت به تدریج ایجاد می گردد.(پیشین، ص 17). استمرار این شاخص ها در اداره جامعه موجب می شود تا شهروندان با خصایصی چون ذهن علمی، شخصیت پرکار و انسان مسئولیت پذیر و قاعده مند تربیت شوند.

در مقابل، ابهام در مفهوم توسعه موجب شده که جنبش ها و نهضت ها در تعیین اهداف خود با سردرگمی روبه رو شوند. بسیاری از کسانی که در نهضت ها حضور داشتند تصوری از فرآیند جنبش ندارند، این مساله موجب شده است که نهضت، بدون استراتژی به حرکت قهری خود ادامه دهد و این فرآیند موجب به هدر رفتن سرمایه ها و استعداد های ملی و تحمیل هزینه های جبران ناپذیری برای مردم شود. در این باره نمونه های زیادی در جنبش مشروطه ایران در منابع تاریخی وجود دارد.

ادوار براون اندیشمند شهیر بریتانیایی و نویسنده کتاب انقلاب مشروطه که خود شاهد این انقلاب بود است، مسایل و مشکلات نهضت مشروطه را این چنین توضیح می دهد: «آنگاه که در مقر سفارت بریتانیا در تهران بودم، آن ها به دیدارم آمده از کیفیت پیدایش قانون اساسی ما می پرسیدند و آن چنان (از روی بی اطلاعی از مفهوم قانون) ساده لوحانه برخورد می کردند که تقریبا رقت آور بود. ایشان هدف خود را به روشنی فراروی دارند، اما در مورد شیوه اکتساب آن سخت گیج و سر درگم هستند. بی تردید سال ها طول خواهد کشید تا این مجلس بتواند موثر افتد». ( انقلاب مشروطه ایران، ص127)

دکتر زیبا کلام معتقد است: «اگر از دستاورد های بلند مدت مشروطه صرف نظر کنیم، از این واقعیت گریزی نیست که مشروطه نتوانست منجر به توسعه سیاسی شود؛ حتی موفق به ایجاد یک حکومت متمرکز نیز نشد». ( سنت و مدرنیته، ص14.)

عوامل و مبانی توسعه

در واکاوی عوامل توسعه نیافتگی ایرانیان طی دو قرن اخیر، علاوه بر تلاش های مستمر صورت گرفته به شکل جنبش ها، نهضت های اصلاحی و انقلاب ها، آن ها نتوانسته اند به توسعه ای پایدار دست یابند؛ عللی که برای عقب افتادن جامعه ایرانی تا قبل از انقلاب 57 و حتی بعد از آن، توسط روشنفکران و متفکران جامعه مورد ارزیابی و تحلیل واقع شده، متفاوت است. عده ای استعمارگران را دلیل اصلی دانستند، گروهی سیستم سلطنت، بعضی حکومت هزار فامیل، عده ای وجود چاه های نفت، برخی، موقعیت های جغرافیایی و سوق الجیشی کشور، جمعی بی سوادی مردم، بعضی هم... را علت اساسی معرفی کرده اند. موضوعی که در متن تمام نظرات نسبت به علل گرفتاری های ایرانیان به خوبی ملاحظه می شود اینست که همه می خواهند عوامل و علل خارج از وجود ایرانیان را مقصر معرفی کنند و در حقیقت کمتر کسی می خواهد حتی برای یک لحظه هم که شده نظرش را به خود ایرانیان و خلقیات فرد فردِ ساکنان این مملکت معطوف کند یا لااقل این فرضیه را به ذهن بیاورد که شاید تمام گناهان به گردن دیگران نباشد. (چرا ما عقب مانده ایم ص 27)

دکتر سریع القلم بر این باور است که: « بدون آماده سازی فرهنگی و تحول در شخصیت ایرانی نه خصوصی سازی اقتصادی میسر خواهد بود و نه توسعه سیاسی که هدفی به مراتب پیچیده تر و عمیق تر است. مشکل از دو حال خارج نیست، یا بحران در افکار و پاراداریم های بشری و نارسایی های فکری است، یا بحران در افراد، شخصیت، خلقیات، روحیات و طبع آن هاست».(عقلانیت و توسعه،ص23)

در کشورهای در حال توسعه و ایران، ساختاری خاص که فراگیر بوده و جواب دهد نساخته ایم و اگر ساختاری بنا کرده ایم، خلقیات و شخصیت ما را تغییر نداده است. در دو قرن گذشته مرتب ساختارهای اجتماعی و نظام سیاسی را عوض کرده ایم ولی شخصیت مخالف توسعه و قبیله ای ما همچنان باقی مانده است. در کشور ما هرچند گروه های مختلف با افکار گوناگون وجود دارند ولی جالب توجه این است که این افکار مختلف منتهی به خلقیات و شخصیت متفاوت نشده است و در واقع با شرایطی روبه رو هستیم که گروه های مختلف، اما با شخصیت های مشترک با یکدیگر رقابت می کنند. به عبارت دیگر افکار مدرن داریم ولی شخصیت ها غیر مدرن است. جدل های فلسفی به راه انداخته ایم ولی مانند لباس و عطر بیشتر مد روز است تا اینکه واقعاً به یکدیگر گوش فرا دهیم. گفتمان های واقعی و نه جریان های فکریِ مبتنی بر احساس و امواج سیاسی، در فضایی میسر است که جامعه ای تشکیل شده باشد و حداقل های حقوق بشری در آن رعایت شود. در جامعه بدون حزب و استراتژی ملی گفتمان دوام ندارد و در واقع آب در هاون کوبیدن است. در جامعه ما تمایل عجیبی برای تبعیت از فرد وجود دارد و استدلال و منطق مهم نیست بلکه خود فرد مهم است. خلقیات استبدادی، استدلال و منطق را به کناری می زند بنابراین شخصیت و خلقیات افراد، مهم تر از افکار آن ها است.(عقلانیت و توسعه،ص 23)

توسعه کشورها و ملت ها به عوامل درونی چون، روابط اجتماعی، پذیرش فرهنگ تولید و کار، عادت به مصرف بهینه، پس انداز و سرمایه گذاری، علمی اندیشیدن، برنامه محور بودن در سیاست ها، پرهیز از تصادمات درونی، اخلاق گرایی، جستجوی منافع ملی و وفاداری به میثاق های ملی مرتبط است. این عوامل ملت ها را یاری می رساند تا بتوانند از ظرفیت های درونی و فرصت های جهانی استفاده لازم را بنمایند و از چنبره عقب ماندگی رهایی یابند. توسعه، اراده ملی (دولت-ملت) است که با اتکا به عزم ملی و نظام برنامه ریزی کوتاه مدت، میان مدت و بلند مدت، عقب ماندگی را از سرزمین خود می زداید.

مهندس عزت الله سحابی در تو ضیح می آورد: «آموزش های آئینی ما (وَ أَنْ لَيْسَ لِلْإِنْسَانِ إِلاَّ مَا سَعَى) (النجم / 39) نیز بر این نکته تاکید دارد که انسان ها و جوامع تحصیل کننده ثمره تلاش های خود هستند. انسان در قالب فرد یا جامعه، سرمایه ای و دارایی جز سعی و تلاش که در اختیار اوست ندارد. باید تک تک افراد یک ملت اراده کنند و این عزم در قالب برنامه بصورت عزم ملی درآید، این همت زمینه ساز توسعه یافتگی خواهد شد. مشکل به نظر می رسد بتوان بی خود ساختگی و بی عزم ملی و برنامه، به توسعه دست یافت. آیه شریفه (ذلِكَ بِأَنَّ اللَّهَ لَمْ يَكُ مُغَيِّراً نِعْمَةً أَنْعَمَهَا عَلَى قَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُوا مَا بِأَنْفُسِهِمْ وَ أَنَّ اللَّهَ سَمِيعٌ عَلِيمٌ) (الانفال / 53) موید این فرضیه است. (کتاب توسعه ، ص 9)

خلقیات آسیب زا

خلقیات، زمینه ساز و شکل دهنده شخصیت افراد است. دسته ای از خصلت های اخلاقی در بین ایرانیان رواج دارد که این خصلت های اخلاقی موجب شده تا انسان هایی قاعده مند، مسئولیت پذیر، پرکار و نوآور در جامعه تربیت نشود.

دسته ای از متفکرین و نویسندگان ایرانی و غیر ایرانی به مساله خلقیات ایرانیـان پرداخـته و آن را مانـع پیشرفـت و توسعه می دانند. کتاب «سرگذشت حاجی بابا اصفهانی، اثر جیمز موریه» جزء اولین آثار غیرایرانی است که دربارة اخلاقیات و آداب ایرانیان نوشته شده است. «قبله عالم، اثر گراهام فولر» همچنین از جدیدترین آثار در این موضوع می باشد. «روان شناسی نخبگان سیاسی ایران، اثر ماروین»، «ایران جامعه کوتاه مدت، محمدعلی همایون کاتوزیان»، «سازگاری ایرانی، مهدی بازرگان»، «در پیرامون خود مداری ایرانیان، حسن قاضی مرادیم»، «چرا عقب مانده ایم، علی محمد ایزدی»، «عقلانیت و توسعه یافتگی ایران، محمود سریع القلم»، «ما چگونه ما شدیم، صادق زیباکلام» و «دیباچه ای بر نظریه انحطاط ایران، سید جواد طباطبایی» آثاری است که به این مساله پرداخته اند.

هر یک از این آثار به بُعدی از خلقیات ایرانیان اشاره دارند:

دکتر علی محمد ایزدی در کتاب «چرا عقب مانده ایم، جامعه شناسی مردم ایران»، به اخلاق و آداب ایرانیان پرداخته و عقب ماندگی ایرانیان را ناشی از وضعیت ادبی و اخلاقی آن ها می داند. این اثر به اخلاق فردی توجه دارد. وی اشاره می کند: «اگر در این کتاب بر معایب اخلاقی مردم ایران که خود نیز از آن ها هستم انگشت می گذارم و آن را مهم ترین علت عقب افتادگی هایمان می شناسم برای این نیست که خدای ناخواسته قصد توهین و تحقیری داشته باشم بلکه برای این است که دور از احساسات و عواطف، با تمام ناراحتی ها چه از درون و چه از بیرون چند موضوع را به طور اعم با هم وطنان و به طور اخص با دست اندرکاران در میان بگذارم، آنچه در کتاب آمده به شرح ذیل است :

اول : قبول اینکه جامعه ما عقب افتاده است. به این معنی که در آن جهل و ظلم و فقر وجود دارد.

دوم : پذیرش این که اکثر افراد جامعه ما از نظر روانی آسیب دیده اند و خلقیات و عقب ماندگی هایمان معلول آن است.

سوم : اینکه این آسیب دیدگی خود علتی دارد.

اکثر ما ایرانیان چنین خلقیاتی را داریم و فرض بر این است که اوضاع و احوال زندگی و عقب افتادگی هایمان اکثراً نتیجه قهری همین خلقیات است».(چرا عقب مانده ایم، ص 12)

دکتر سریع القلم در کتاب عقلانیت و توسعه یافتگی ایران در بررسی مساله توسعه یافتگی به این موضوع توجه می کند که مشکلات اخلاقی ایرانیان عامل توسعه نیافتگی آنها است. سریع القلم در تحلیل های خود به اخلاق اجتماعی توجه دارد در حالی که علی محمد ایزدی در کتاب «چرا عقب مانده ایم» بر محور اخلاقیات فردی عنایت می کند. در کتاب عقلانیت و توسعه یافتگی ایران آمده است : «ما ایرانی ها نمی توانیم با هم کار کنیم، هماهنگ باشیم، یکدیگر را قبول کنیم، به هم احترام بگذاریم، تفاوت های یکدیگر را بپذیریم، وظایف و سهم کاری خودمان را ایفا کنیم، یکدیگر را تضعیف نکنیم، از هم حمایت کنیم، به بهتر خودمان افتخار کنیم نه اینکه او را تخریب کنیم، به هم گوش نمی دهیم. تلقی صحیحی از اجتماع، جامعه و جمع نداریم، جو پذیر هستیم و به راحتی تغییر روش و مرام می دهیم. سریع عکس العمل نشان می دهیم، به کسی که در باند خودمان است بسیار ارج می نهیم، ولی حق شهروندی افراد پیاده در خیابان ها را به راحتی نادیده می گیریم، به ملایم ترین نقدها عکس العمل کهکشانی نشان می دهیم، در تعریف کردن ها بی جا هنرمند ترین افراد هستیم. مسائل فراوانی را کتمان می کنیم، از قبول واقعیت شانه خالی می کنیم، موفقیت افراد را نادیده می گیریم، خیلی زود عصبانی می شویم، خویشتن داری ما ضعیف است. در دوستی، ارتباط و کار همه چیز را یک طرفه می خواهیم و سهم خود را به خاطر تنبلی و بی توجهی به دیگران ایفا نمی کنیم، در خودانتقادی بسیار ضعیف هستیم، سخن خود را دائماً تغییر می دهیم، دم دمی مزاج هستیم، خیلی حرف می زنیم، خیلی کم فکر می کنیم. بسیار باهوش ولی درعین حال کم تدبیر هستیم، قبلاً عواقب حرف هایی را که می زنیم و کارهایی را که می کنیم نمی سنجیم، خود را بیش از اندازه مهم می دانیم و چندین برابر آنچه که هستیم نشان می دهیم، در قضاوت نسبت به انسان های دیگر و پدیده ها منصف نیستیم، یا زیاد می گوییم یا کم می کنیم، در جواب گرفتن برای یک کاری حوصله نداریم، نمی توانیم 10 سال و شاید 15 سال صبر کنیم. عموماً بیرون از خودمان را سرزنش می کنیم، علیرغم ادا های عرفانی و معنوی، عجیب به مال و سمت و مقام و موقعیت و دنیا علاقه مندیم و همه چیز را با هم می خواهیم. آیا این خلقیات و روحیات، مسائل فکری هستند یا شخصیتی و تربیتی؟ آیا این خلقیات مانع توسعه سیاسی یا اقتصادی است و تقابل گفتمان ها؟ علیرغم تحولات وسیع در ایران و جهان تغییر متعدد نظام های سیاسیِ چند قرن اخیر در ایران این خصایص همچنان پایدار است. فرهنگ سیاسی ایران و ایرانیان تغییر چندانی پیدا نکرده است و جالب این که این خصایص در میان عموم گروه های اجتماعی و حتی عناصر به اصطلاح مدرن جامعه نیز وجود دارد و چه بسا کسانی که دموکراسی درس می دهند و یا ترویج می کنند، ولی فرهنگ شخصی و رفتار رضا خانی دارد و هیچ کس جرئت کوچک ترین نقد ملایم نسبت به آن ها ندارد».(عقلانیت و توسعه، ص 25)

دسته دیگر از نظریه پردازان حوزه توسعه، عقب ماندگی ایران را معلول عوامل دیگر می دانند. آنها شرایط اقلیمی و بومی را در فرآیند عقب ماندگی موثر می دانند. شرایط اقلیمی گرم و خشک بر ساختار اقتصادی، اجتماعی و سیاسی تاثیر دارد. این ساختار نوعی خاص از زیست که متکی بر آب و مرتع اندک است را بوجود می آورد. نظام کوچ نشینی و عشایری، جامعه ای که همیشه در تردد و حرکت است، دارای ساختاری ساده می باشد. این جامعه نیازی به نهادهای پیچیده شهری مانند دستگاه قضایی مستقل، مجلس مشورتی و نهادهای اجرایی ندارد. در نظام قبیله ای و عشیره ای جنگ و نزاع بر سر آب و مراتع به صورت عادتی دائم در می آید. حاکمیت این جمعیت قبیله ای بر مقدرات ایران طی ده قرن، تمامی زیر ساخت ها و نهادهای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی را تخریب یا ناکارآمد کرده است. این نظام نابسامان در هجوم صحرا نشینان مغول به فلات ایران، سرمایه قرن ها تلاش ایرانیان را نابود ساختند. نظام قبیله ای و عشایری برخواسته از اقلیم ایران است؛ این نظام ساده و ابتدایی نیازی به دانش و علم، اندیشه و عقلانیت احساس نمی کرد بدین خاطر چراغ علم و دانش خاموش شد و افول علمی راه مستقیمی با عقب ماندگی دارد. دکتر زیباکلام نیز عوامل عقب ماندگی را این گونه بر می شمارد: «علل و موجباتی که سبب ساز عقب ماندگی ایران شدند از درون جامعه ایران برخواسته اند». (ما چگونه ما شدیم، ص88)

بعضی بر این باورند که در اثر انحطاط و زوال اندیشه در ایران امتناع اندیشه بوجود آمده است. دکتر طباطبایی بر این باور است که: «دوره گذار تاریخ ایران که با شکست چالدران آغاز شد و با شکست ایران در جنگ های ایران و روس و فروپاشی ایران زمین به پایان رسید، دوره انحطاط تاریخی و زوال اندیشه در ایران بود. این وضعیت مضاعف انحطاط و امتناع آگاهی از آن، بن بستی بود که ایرانِ پایان دوره گذار به انتها آن رانده شد و بدیهی است که بیرون آمدن از آن با تکیه بر منابع تاریخی و فرهنگی ایران امکان پذیر نیست». ( دیباچه ای بر نظریه انحطاط ایران، ص520)

این خلقیات ایرانیان مانع از موفقیت جنبش های اصلاحی و نهضت توسعه مدار در ایران شده است. توسعه یافتگی در گرو اصطلاح وضعیت اخلاقی جامعه ایران است، پس بین اخلاق و توسعه رابطه معنی دار برقرار است تا این خلقیات اصلاح نشود، دست یابی به توسعه مشکل به نظر می رسد.

----------------

منابع:

1.آلن بیرو، فرهنگ علوم اجتماعی، ترجمه، باقر ساروخانی، انتشارات کیهان1375.

2.براون، ادوارد، انقلاب مشروطه ایران، انتشارات کویر، 1379.

3.ایزدی، علی محمد، چرا عقب مانده ایم، جامعه شناسی مردم ایران، نشرعلم ، چاپ چهارم، 1388.

4.زیباکلام، صادق، سنت و مدرنیته، انتشارات روزنه، 1389.

5.جمعی از نویسندگان، کتاب توسعه، انتشارات توسعه، 1370.

6. ما چگونه ما شدیم، انتشارات روزنه، چاپ هجدم،

7.سریع القلم، محمود، عقلانیت و توسعه یافتگی ایران ، نشر فروزان، 1390.

8.فوران، جان، مقاومت شکننده، ترجمه احمد تدین، انتشارات رسا، 1391.

9.طباطبایی، سید جواد، دیباچه ای بر نظریه انحطاط ایران، انتشارات نگاه معاصر.

عنوان بعدیعنوان قبلی




کلیه حقوق این اثر متعلق به پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی صانعی می باشد.
منبع: http://saanei.org