Loading...
error_text
پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی صانعی :: خارج فقه
اندازه قلم
۱  ۲  ۳ 
بارگزاری مجدد   
پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی صانعی :: صورت چهارگانه تعارض بینّتین در عین متنازع فیه
صورت چهارگانه تعارض بینّتین در عین متنازع فیه
درس خارج فقه
حضرت آیت الله العظمی صانعی (رحمت الله علیه)
کتاب القضاء
درس 300
تاریخ: 1396/2/25

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم اللّه الرحمن الرحیم
«صورت چهارگانه تعارض بینّتین در عین متنازع فیه»

بحث در تعارض بیّنتین است که برای تعارض بیّنتین، چهار صورت است: عین متنازع فیه، یا به ید احدهماست یا به ید هر دو است یا به ید ثالث است و یا اصلاً کسی بر آن ید ندارد. مرحوم سیّد در ملحقات عروه مقدّمه ای دارد که از آن مقدمه گذشتم. به نظر می‌رسد یک مطلب در مقدّمه نیامده و آن این که تعارض بیّنتین وقتی است که با هم تضاد داشته باشند، اما اگر تضاد ندارند، تعارض بیّنتین نیست؛ یک بیّنه می گوید این اسب امروز مال زید است و بیّنه دیگر می گوید این اسب دیروز مال عمرو بود. اینها اصلاً تضادّی با هم ندارند؛ چون وحدت محلّ و موضوع نیست و خارج از این بحث است.

اما راجع به صورت اُولی؛ یعنی دو بیّنه با هم تعارض کرده اند و کان العین بید احدهما. مشهور بین اصحاب، بلکه در سرائر، غنیه، خلاف و مبسوط ادّعای اجماع بر آن شده که ترجیح با بیّنه خارج است؛ یعنی کسی که دستش نیست، ترجیح با اوست و او قسم می خورد یا همان بیّنه ای که دارد، کافی است، بیّنه اش ترجیح دارد و حکم به نفع او داده می شود.

«استدلال قائلین به ترجیح قول خارج ید در صورت تعارض»

برای این نظریه، به سه وجه استدلال شده است: یکی اجماعی که در عبارات و شیخ و دیگران آمده؛ یکی هم روایت منصور است که می‌گوید: «قال: قلت لأبی عبد الله (علیه السّلام): رجلٌ فی یده شاةٌ، فجاء رجلٌ فادّعاها، فأقام البینة العدول أنها ولدت عنده و لم یهب و لم یبِع و جاء الذی فی یده بالبیِنة مثلُهم عدولٌ أنّها وُلدت عنده لم یبِع و لم یهِب. فقال أبو عبد الله (علیه السّلام): «حقُّها للمدّعی [یعنی کسی که در دستش نیست] و لا أقبلُ من الّذی فی یده بیّنةً لأنّ الله عزّ و جلّ إنّما أمَرَ أن تُطلَبَ البینة من المدّعی [قاعده اش این است «البیّنة علی المدّعی و الیمین علی مَن أنکَر» پس چون آن ذی الید منکر است، بیّنه اش به درد نمی خورد] فإن كانت له بیّنةٌ و إلا فیَمینُ الّذی هو فی یده».[1] اگر بیّنه نداشت، باید قسم بخورد که مال خودش است؛ چون منکر است. وجه سوم، «البیّنة علی المدّعی و الیمین علی مَن أنکَر»[2] بگوییم مقابله، حصر را می فهماند؛ یعنی بیّنه، مخصوص مدّعی است و یمین، مخصوص منکر است و بیّنه منکر پذیرفته نمی شود، مقتضای مقابله، حصر است که اشارَ الیه در ذیل روایت منصور.

«ردّ استدلال قائلین به ترجیح قول خارج ید از طرف استاد»

لکن هیچ یک از این ادله، تمام نیست: اما اجماع تمام نیست، چون مسأله، مصبّ روایات و اجتهادات عریضه و طویله است. ثانیاً اقوالشان مختلف است. مثلاً عبارت سیّد داشت که خود شیخ گاهی دو قول در همین مسائل تعارض بیّنتین دارد. پس آن اجماع، هم اجماع مدرکی است و هم تحقّق صغرایش مشکل است.

اما این روایت هم به محمّد بن حفص ضعف دارد که توثیق نشده و تنها محمّد بن ولید و محمّد بن عبد الحمید، جدّ محمّد بن ولید، از او روایت دارند و گفته اند روایت ابن ولید با این که ابن ولید خیلی در نسبت به مشایخش دقیق بوده و روایت را از هر کسی نقل نمی کرده و بنا داشته بر عدم قبول روایت الا مَن اطمأنّ بوثاقته، این را گفته اند دلیل بر این است که این حسن است، لکنّه کما تری؛ محمّد بن ولید از یک نفر به نام محمّد بن حفص روایت نقل کند، این دلیل بر اعتبارش و دلیل بر ممدوح بودنش هم نمی شود، فضلاً از این که دلیل بر وثاقت باشد. البته یک تعریفی هست، یک تعریفٌ مایی در اینجا وجود دارد، ولی او برای فتوا دادن و استنباط حکم، کافی نیست.

اما وجه سوّم؛ یعنی «البیّنۀ علی المدّعی و الیمین علی مَن أنکَر» یا «علی من ادّعی علیه»: این هم اشکالش این است که این در مقام بیان حق است. می گوید منکر حق دارد نسبت به مدّعی که بگوید بیّنه بیاور، کما این که مدّعی، حق دارد نسبت به منکر که بگوید یمین بیاور. اما آیا بیّنه منکر، حجّت است یا حجّت نیست، را متعرّض نمی باشد، بلکه فقط می خواهد بگوید منکر حق دارد از مدّعی، بیّنه طلب کند و مدّعی، حق دارد از منکر، قسم و یمین بخواهد، اما این که اگر منکر قسم خورد، قسمش فایده ای نداشته باشد را دلالت نمی کند و به فرموده صاحب مستند (قدّس سرّه) این در باب دو واجب دارد می گوید، نه در غیر واجب، اینها آنهایی هستند که واجبند، یمین واجب است، بیّنه هم واجب است؛ اما اگر منکر خواست بیّنه بیاورد، روایت بر خلاف این دلالت نمی کند. ثمّ مرحوم صاحب مستند که خودش در نراق و کاشان قاضی بوده و لذا مستندش در باب قضا، کتاب بی نظیری است، مواردی را ذکر می فرمایند که بیّنه منکر، معتبر است و یکی از شواهد بر اعتبار بیّنه منکر، این است که اگر هر دو، بیّنه داشته باشند، گاهی در روایات حکم به قرعه شده و گاهی حکم به ترجیح اکثرَ عدداً شده است و گاهی حکم به تساقط شده است. این که ترجیح به اکثر عدداً در تعارض بیّنتین و یا آن یکی دیگر، اینها دلیل و شاهد بر این است که بیّنه منکر هم کفایت می کند، منتها آن که برای مدّعی است، لازم است بیّنه بیاورد و اگر بیّنه آورد، می شود یک امر غیر الزامی.

از اینجا معلوم شد دلیل این گونه افراد و آن دلیل که گفته بشود بیّنه بر مدّعی، مقدّم است، بعلاوه که این روایت بود. اما این روایت را هم عرض کردم محمّد بن حفص در آن هست که توثیق نشده است و فقط ممقانی می گوید جد محمد بن ولید، محمّد بن عبد الحمید از او روایت نقل کرده است و یک جمله دیگری آمده که صفوان و بزنطی و دیگران هم از او روایت نقل کرده اند، منتها اهل تحقیق گفته اند کلمه «عنه» غلط است و این طور نبوده که آنها بتوانند از این، روایت نقل کنند، از نظر زمان و طبقه بندی.

«توصیه‌های استاد در بارۀ ماه مبارک رمضان و ایام تعطیلات تابستانی»

من یکی - دو نکته را خدمت آقایان عرض کنم؛ چون نظریه خودم را در موضوعات دارم می گویم و آن

یکی این که در ماه مبارک رمضان، دعاهای کوچک را بخوانید؛ خیلی پربار است. قرآن را بخوانید؛ بهار تلاوت قرآن است. خطبه شعبانیه رسول الله که در غیر واحدی از کتب معتبره و غیر معتبره نقل شده، آن را هم بخوانید و شما که اهل فضلید، در آن دقت کنید. من فقط یک جمله اولش را می گویم: پیغمبر فرمود: «قد اقبل الیکم شهرالله» این کمال لطف است. ماهی که به خدا منتسب است، می گوید آن ماه دارد به طرف شما می آید. «قد اقبل الیکم شهر الله»، نه این که شما دنبال آن بروید. آن ماه دارد می آید، این کمال لطف است. «بالبرکة و الرّحمة و المغفرة»، برکت را می گویند دهه اول، رحمت، دهه دوّم و مغفرت، دهه سوّم. «و هو شهرٌ دُعیتم فیه الی ضیافة الله و جُعِلتم فیه من اهل کرامة الله کلامکم فیه عبادة و انفاسکم فیه تسبیح» تا آخر، خیلی ها نقل کرده اند. تهذیب دارد، من لا یحضر دارد، بقیه کتب هم با یک اختلاف جزئی دارند.

بعد از ماه رمضان هم این بحث هایی که بوده، روی آن کار بکنید، یا خلاصه گیری کنید و این بحث ها را از جواهر، حدائق، قضای آشتیانی مطالعه کنید. کار نداشته باشید که از شما می خرند یا نمی خرند، البته ممکن است الآن از آدم نخرند، ولی یک روزی از آدم می خرند، حرف های مقدس اردبیلی (قدّس سرّه) یک روزی اثر نداشت.

«نکاتی در بارۀ حضور در پای صندوق‌های رأی»

بحث دیگر که باز بحث خودمان است، این است که می بینید این روزها روز انتخابات است و بر همه ماهاست، بر همه اصناف و اقشار است، بر همه آنهایی که اینجا هستند یا خارج هستند، حضور پای صندوق های رأی و شرکت در انتخابات، یک وظیفه عُقلایی و اخلاقی است، بلکه یک وظیفه شرعی است. وظیفه شرعی از این جهت که ما رئیس جمهور تعیین می کنیم که او بر هیئت دولت ریاست کند، مردم به حقوقشان برسند، اموال مردم به یغما نرود، بیت المال به یغما نرود، افراد امنیّت جانی داشته باشند، امنیّت سلامتی داشته باشند، امنیّت بدن داشته باشند. واجب است کما این که بنده عقیده ام این است در مالیات، اگر مالیات را درست تصویب کنند و درست به مصرف برسد - در توضیح المسائل های بیست سال قبل نوشته ام - لازم است مالیات داد، اما اگر درست تصویب نکنند یا به قول ما اصفهانی ها خرج اتینا می کنند، لازم نیست من مالیات بدهم که خرج اتینا کنند، اما اگر بنا باشد برای حفظ مملکت و حفظ نظام باشد، باید پرداخت کرد. پس بر همه واجب است برای این که شرکت کنیم حفظاً لفصل خصومات، حفظاً لامنیت مالی و جانی، حفظاً لسیاستی که دارای عزّت باشد، حفظاً لدانشگاه ها، حفظاً لهمه اموری که در مملکت به دست دولت ها امروز شده است. بنده برای خودم یک وظیفه ملّی، عقلایی و شرعی می دانم و با این وظیفه، حداقلّ دموکراسی را عمل می کنیم. من تعجّبم از بزرگانی که ممکن است حضور پیدا نکنند، حضور پیدا نکردن چه نفعی دارد؟ وقتی حضور پیدا کنیم، حدّاقلّ دموکراسی است، اگر جاهای دیگر، دموکراسی ضربه می خورد، لااقل اینجا دموکراسی را نگه داریم. «ما لا یدرک کلّه لا یترک کلّه»، «المیسور لا یسقط بمعسور». پس نتیجه عرضم این است که باید همه در داخل و خارج، از اصناف مختلفه در انتخابات شرکت کنند و به کسی رأی بدهند که مورد نظرشان است.

مطلب سوّم: این وزیر بهداشت که آدم خوبی است، من تهران بیمار بودم، آمد منزل اخوی، عیادت من اخوی هم آنجا نشسته بود. به من گفت آقای صانعی، من با اخوی تان یک قضیّه ای داریم، می خواهم بگویم. گفتم خودش اجازه بدهد. اخوی گفت مجازید بگویید.

گفت آقا یادتان هست من و زنم (گفت من جبهه رفته بودم، لباس رزم داشتم) آمدیم منزل امام، امام عقد ما را خواند با زنش - همین آقای قاضی زاده که وزیر است، بسیار آدم خوبی هم هست - امام عقد مرا را خواند. بعد من به امام عرض کردم یک چیزی یادگاری به من بده، اخوی آنجا مواظب بود، گفت بیا بیرون، اینجا نمی خواهد به امام چیزی بگویی، آمدیم بیرون، یک قندان قند گذاشت آنجا جلوی ما، گفت من قندها را برداشتم ریختم توی جیبم (این است بنیان گذار این جمهوری! این است امام امت! این است فخر جهان تشیّع!)، گفت آشیخ حسن، تو آمدی همه قندها را از جیب من درآوردی، فقط یک حبّه اش را گذاشتی. گفتی اینها قند کوپنی است امام دارد می خورد. تو حق نداری همه آنها را برداری بریزی به جیبت. پس ما باید رأی بدهیم و باید این شعار را بین همه شعارها هر کسی رئیس دولت می شود، زنده نگه دارد. اگر ما رأی دادیم، اما او انجام نداد، ما به وظیفه شرعی مان عمل کرده ایم. امام فرمود: «انجام وظیفه پیروزی است». ما رأی دادیم به این امید، اگر خدای ناخواسته او مخالفت کرد، ماها همه را زد کنار و رفت سراغ یک عده ای دیگر، خودش می داند. ما وظیفه شرعی مان را با حجّت شرعی و با حجّت قانونی انجام داده ایم و انشاءالله این انتخابات برای همه اقشار ملت ایران، در داخل و خارج، مبارک باشد و دولت آینده بتواند این رکود را ببرد. آزادی ها را بتواند توسعه بدهد. با زبان لیّن و نرم می خواهد. (ادّع الی سبیل ربّک بالحکمة و الموعظة الحسنة و جادلهم بالّتی هی أحسن)[3] با سخن نرم، کارها بهتر انجام می‌شود، اما با شمشیر و لگد نمی شود.

خدایا این افتخاری که برای ملّت ایران هست؛ یعنی جمهوری اسلامی، این را با عمل به وظایفمان تا آمدن مهدی موعود (عجّل الله تعالی فرجه الشریف) ادامه بده. خدایا این همه انسان های فهمیده از دانشگاه ها، از مهندسین، از اقتصاددانان، از پزشک ها، از تجّار، از بازاری ها، از خیابانی ها از همه و همه مورد قبولت قرار بده.
«وَ صَلَّی اللهُ عَلَی سَیدِنَا مُحَمِّدٍ وَ آلِهِ الطاهِرین»

-----------------------
1. وسائل الشیعه 27: 255، کتاب القضاء، ابواب کیفیة الحکم، باب 12، حدیث 14.
2. عوالی الئالی: ج 1: 244 و 453 و 454؛ ج 2: 258 و 345؛ ج 3: 523.
3. النحل (16): 125.

درس بعدیدرس قبلی




کلیه حقوق این اثر متعلق به پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی صانعی می باشد.
منبع: http://saanei.org